قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۱۵)🔹 💡۱۵ وَ اللاّتی یَأْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکُمْ فَاس
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه (۱۶)🔹
✅در این آیه ، حکم زنا و عمل منافى عفت غیر محصنه را بیان مى کند، و مى فرماید: و از میان شما آن کسانى که اقدام به ارتکاب این عمل زشت مى کنند، آنها را آزار (و مجازات) کنید (وَ الَّذانِ یَأْتِیانِها مِنْکُمْ فَآذُوهُما).
گرچه در این آیه تصریحى به زناى غیر محصنه نشده، ولى از آنجا که این آیه دنبال آیه گذشته آمده، و مجازاتى که براى زنا در این آیه ذکر شده، با مجازات آیه گذشته تفاوت دارد، و از آن خفیف تر است استفاده مى شود که: این حکم درباره آن دسته از مرتکبین زنا است، که در آیه قبل داخل نبوده اند.
و از آنجا که آیه قبل با قرینه اى که اشاره شد، مخصوص زناى محصنه است نتیجه مى گیریم، که این آیه حکم زناى غیر محصنه را بیان مى کند.
🔹این نکته نیز روشن است که مجازات مذکور در این آیه یک مجازات کلى است، و آیه ۲ سوره نور که حدّ زنا را یکصد تازیانه براى هر یک از طرفین بیان کرده، مى تواند، تفسیر و توضیحى براى این آیه بوده باشد، و به همین دلیل این حکم نیز نسخ نشده است.
✅در تفسیر عیاشى از امام صادق(علیه السلام) نیز در ذیل این آیه نقل شده، که فرمود: یَعْنِى الْبِکْرُ اِذا أَتَتِ الْفاحِشَةَ الَّتِى أَتَتْها هذِهِ الثَّیِّبُ فَآذُوهُما: یعنى: منظور از این آیه مرد و زن بى همسر است، که اگر مرتکب عمل منافى عفت شوند، آنها را باید آزار داد (و مجازات کرد) .
🔹بنا بر آنچه گفتیم، کلمه اللَّذانِ اگر چه تثنیه مذکر است، منظور از آن، زن و مرد هر دو مى باشد، و به اصطلاح از باب تغلیب است.
🔹جمعى از مفسران احتمال داده اند: این آیه درباره عمل زشت لواط بوده باشد، و آیه قبل را مربوط به مساحقه (هم جنس گرائى زنان) دانسته اند، ولى با توجه به رجوع ضمیر یَأْتِیانِها به کلمه فاحشة که در آیه قبل آمده است، استفاده مى شود که نوع عمل منافى عفت که در این آیه آمده، همانند نوعى است که در آیه قبل مى باشد.
🔹بنابراین، یکى را درباره لواط و دیگرى را درباره مساحقه دانستن، خلاف ظاهر است (اگر چه هر دو نوع در یک جنس کلى یعنى هم جنس گرائى مشترکند) بنابراین هر دو آیه درباره زنا است.
🔹از این گذشته، مى دانیم مجازات لواط در اسلام اعدام است، نه آزار رساندن و یا تازیانه زدن، و هیچ دلیلى نداریم که حکم آیه مورد بحث، نسخ شده باشد.
🔹در پایان آیه اشاره به مسأله توبه و عفو و بخشش از این گونه گناهکاران کرده، مى فرماید: اگر آنها به راستى توبه کنند، خود را اصلاح نمایند و به جبران گذشته بپردازند، از مجازات آنها صرف نظر کنید; زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است (فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللّهَ کانَ تَوّاباً رَحیماً).
🔹این دستور، در حقیقت راه بازگشت را به روى این گونه خطاکاران گشوده است که در صورت توبه و اصلاح، جامعه اسلامى آنها را با آغوش باز مى پذیرد و به صورت یک عنصر طرد شده اجتماع نخواهند بود.
🔹ولى البته (همان طور که در کتب فقهى آمده) توبه در صورتى صحیح است که قبل از ثبوت جرم در دادگاه اسلامى، و اقامه شهود، و صدور حکم دادگاه، انجام یافته باشد، و گر نه توبه اى که بعد از صدور حکم باشد، هیچگونه تأثیرى نخواهد داشت.
🔹از این حکم، ضمناً استفاده مى شود: هرگز نباید افرادى را که توبه کرده اند در برابر گناهان سابق، مورد ملامت قرار داد، جائى که حکم مجازات و حدّ شرعى، با توبه ساقط بشود، به طریق اولى باید مردم از گذشته آنها چشم بپوشند، همچنین کسانى که این حدّ درباره آنها جارى مى شود و بعد از آن توبه مى کنند، باید مشمول گذشت مسلمانان بوده باشند.
* * *
✅روش سهل و ممتنع قوانین کیفرى اسلام
گاه و بى گاه به مناسبت هائى مى پرسند: چرا اسلام قوانین جزائى و کیفرى سخت و طاقت فرسائى مقرر نموده؟
مثلاً در برابر یک بار آلوده شدن به زناى محصنه در آغاز، مجازات حبس ابد، مقرر گردید و سپس مجازات اعدام تعیین شد، آیا بهتر نبود مجازات هاى ملایم ترى در برابر این گونه اعمال تعیین گردد تا تعادلى در میان جرم و کیفر برقرار شده باشد؟!
ولى باید توجه داشت قوانین کیفرى اسلام گرچه ظاهراً سخت و شدید هستند، ولى در مقابل، راه اثبات جرم در اسلام به این آسانى نیست، و براى آن شرائطى تعیین شده که غالباً تا گناه علنى نشود، آن شرائط حاصل نمى گردد.
مثلاً: افزایش دادن تعداد شهود به چهار نفر که در آیه فوق به آن اشاره شده، به قدرى سنگین است که فقط افراد بى باک و بى پروا ممکن است مجرم شناخته شوند، بدیهى است این چنین اشخاص باید به اشدّ مجازات گرفتار شوند، تا عبرت دیگران گردند و محیط از آلودگى گناه پاک گردد.
🔹همچنین براى شهادت شهود شرائطى تعیین شده، از قبیل رؤیت و عدم قناعت به قرائن، و هماهنگى در شهادت، و مانند آن، که اثبات جرم را سخت تر مى کند.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ⬇️ترجمه و شرح حکمت (۸۶) نهجالبلاغه 🔹اهميت رأى پير:🔹 💡امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آ
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح حکمت (۸۷)🔹
🔺نوميدى چرا؟
💡امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه خود راه امیدوارى را به روى همه گنهکاران گشوده است مى فرماید: «در شگفتم از کسى که نومید مى شود در حالى که استغفار با اوست»; (عَجِبْتُ لِمَنْ یَقْنَطُ وَمَعَهُ الاِْسْتِغْفَارُ).
اشاره به این که خداوند درهاى توبه و استغفار را به روى بندگانش گشوده و آنها را به رحمت خود امیدوار ساخته است و فرمود: «(قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ); اى بندگانى که راه اسراف به خود را درپیش گرفته اید و مرتکب گناهان شده اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید، چرا که او همه گناهان (توبه کنندگان) را به یقین او آمرزنده مهربان است».(1)
«یَقْنَطُ» از ماده «قُنوط» به معناى ناامیدى است و مى دانیم یأس از رحمت خدا بالاترین گناهان است، زیرا کسى که از رحمت حق مأیوس شود از هیچ گناهى إبایى ندارد، چون مى گوید: آب از سر من گذشته و من غرق شده ام چه یک قامت چه صد قامت. نومیدى خطرناک ترین راه نفوذ شیطان در دل آدمى است که او را آلوده هر گونه گناه مى کند، لذا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که لقمان به فرزندش چنین مى گفت: «خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خِیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَک; از خداوند آن گونه بترس که اگر تمام عبادات و اعمال نیک جن و انس را انجام داده باشى امکان دارد به سبب لغزشى تو را مجازات کند و آن قدر به رحمت خدا امیدوار باشد که اگر تمام گناه جن و انس را کرده باشى امکان دارد تو را (به موجب توبه واستغفار و امر خیرى) رحمت کند».(2)
قرآن مجید نیز با صراحت مى گوید: «(إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ); از رحمت خدا تنها کافران مأیوس مى شوند».(3)
✅شایان توجه است که ابن ابى الحدید در شرح این کلام سخنى با نظر موافق از ربیع بن خثعم نقل مى کند که بسیار نادرست به نظر مى رسد و آن اینکه او مى گفت: هیچ کس نگوید: «أسْتَغْفِرُ اللّهِ وَ أتُوبُ إلَیْهِ» چرا که ممکن است دروغ و گناه باشد اگر به آن عمل نکند، و به جاى آن بگوید: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لى وَتُبْ عَلَىَّ» (خدایا مرا ببخش و به سوى من باز گرد (و رحمت خود را فرو فرست).
این سخن با تعبیرات زیادى که به عنوان استغفار در دعاها وارد شده سازگار نیست. اضافه بر این در قرآن امر به استغفار شده از جمله در داستان نوح مى خوانیم: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً)(4) و در آیات متعدد دیگرى نیز همین تعبیر دیده مى شود. گویى ربیع بن خثعم آشنایى چندانى با این آیات قرآنى نداشته است.
افزون بر این، اگر انسان واقعاً به سوى خدا باز نگردد و از او طلب غفران نکند چگونه ممکن است خداوند به سوى او برگردد و او را مشمول رحمت کند؟ آیا مى توان گفت: خدایا! ما گناه را ادامه مى دهیم اما تو ما را ببخش! ما از تو دور مى شویم ولى تو به ما نزدیک شو؟! چه گفتار بى اساسى!
🔹کوتاه سخن اینکه هیچ گونه تفاوتى میان «أسْتَغْفِرُ اللّه» و «أللّهُمَّ اغْفِر لى» نیست.(5)
*
پی نوشت:
(1). زمر، آیه 53.
(2). کافى، ج 3، ص 67، ح 1.
(3). یوسف، آیه 87.
(4). نوح، آیه 10.
(5). سند گفتار حکیمانه: این سخن حکیمانه را پیش از مرحوم سیّد رضى، مبرد در کتاب کامل و ابن عبد ربه در عقد الفرید و ابن قتیبه در عیون الاخبار و بعد از سیّد رضى، شیخ طوسى آن را با تفاوتى در امالى آورده است که نشان مى دهد از مصدر دیگرى گرفته اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 83)
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹طریقه محاسبه دقیق سن بلوغ جهت انجام واجبات دینی در دختران و پسران🔹
دختران یا پسرانی که تاریخ تولّدشان به سال قمری مشخّص نیست ولی تاریخ تولّد آنان به سال شمسی معلوم است، برای تبدیل سال شمسی به قمری، کافی است ابتدا دختران روزی که نُه سال شمسی آنان و پسران روزی که پانزده سال شمسیشان کامل میگردد را مشخص نموده، سپس دختران 97 روز و پسران 162 روز از آن کم کنند به این ترتیب روز کامل شدن 9 یا 15 سال قمری آنان معین میشود.
به عنوان مثال دختر خانمی که در تاریخ 10 مرداد ماه 1384 به دنیا آمده است، در تاریخ 10 مرداد ماه 1393، نه سال شمسی وی کامل میگردد. چنانچه 97 روز از این تاریخ کم نماید، تاریخ 6 اردیبهشت ماه 1393 بدست میآید که بیانگر تاریخ کامل شدن 9 سال قمری او و رسیدن به سنّ تکلیف است.
آقا پسری که در تاریخ 10 مهر ماه 1378به دنیا آمده است، در تاریخ 10 مهر ماه 1393، پانزده سال شمسی وی کامل میگردد. چنانچه 162 روز از این تاریخ کم نماید، تاریخ 3 اردیبهشت ماه 1393 بدست میآید که بیانگر تاریخ کامل شدن 15 سال قمری اواست.
شایان ذکر است به علّت وجود موقعیتهای جغرافیایی مختلف و یکسان نبودن تعداد روزهای ماههای سال، گاه این محاسبه، یک یا دو روز خطا دارد بنابر این تا حدّ دو روز، احتیاط در مورد این محاسبه رعایت گردد و برای آنکه محاسبه دقیقتر از این باشد، باید هر موردی جداگانه حساب شود.
✅پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر آقای سید علی حسینی سیستانی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓در سوره فرقان، سخن در باره تبدیل بدی ها به خوبی ها است. این تبدیل در باره خداوند عکس نیست، زیرا خداوند در هیچ شرایطی خوبی ها را به بدی تبدیل نمی کند.
اما مثالی بزنید که چگونه بدی به خوبی تبدیل می شود؟
✅پاسخ:
خداوند متعال، خوبی ها را که به بدی تبدیل نمی کند، هیچ؛ تازه ثواب مضاعف هم می دهد، در قرآن کریم برای ثواب ده برابری(1) و حتی ثواب هفتصد برابری(2) آیه داریم.
البته افرادی هم هستند که با مسیری که انتخاب می کنند، موجب حبط و نابودی اعمالشان می شوند.
ارتداد و کفر(3)، قتل پیامبران(4)، شرک(5) و... از جمله مواردی است که موجب نابودی و حبط اعمال می شود و چنین شخصی در روز قیامت، حسابرسی ندارد زیرا نامه عملش از عمل خیر، خالی است و چیزی برای حسابرسی نیست.
اما آیه شریفه:
«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيما»
مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى كند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است.(6)
در باره چگونگی تبدیل سیئات به حسنات، تفاسیر مختلفی بیان شده است:
1. در اثر توبه و دگرگونی درونی، بدی هایش در آینده به حسنات تبدیل می شود، زیرا به جای بدی، نیکی می کند و در نامه اعمالش، به جای نیکی، حسنه ثبت می شود.
2. خداوند سیئات و بدی های نامه عملش را محو و پاک کرده و به جای آن، حسنه و نیکی ثبت می کند و حتی از حافظه ها نیز می رود و در روز قیامت کسی نیست که در حق او شهادت بدهد.(7)
این قول، مستندات روایی هم دارد.(8)
3. نفس عمل، خیر و شر ندارد، بلکه آن ذات انسان است که اگر شقی باشد، آثار عملش زشت و اگر سعید باشد، آثار عملش نیک می شود.
لذا تبدیل سیئات به حسنات، تبدیل اعمال نیست بلکه تبدیل آثار اعمال است. وقتی انسان شقی توبه می کند و مؤمن می شود، ذاتش سعید می شود و لازمه اش این است که آثار سعید بودن را داشته باشد؛ لذا آن آثار سوء شقاوت، از روحش برداشته و آثار نیک سعادت، جایگزین آن می شود.(9)
4. اين تبديل كه بگونه مطلق آمده دو مرحله را شامل است:
یکی، بخشودن گناهان گذشته و جلوگيرى از گناهان آينده؛ دیگر این که آن ها اگر هم بعدا گناهان کوچكى داشته باشند، به جهت شايستگى والايشان، اين گناهان محو مى گردد و به جاى آن ها حسناتى نمودار مى گردد.(10)
5. اين تفاسير، منافاتى با هم ندارند و ممكن است همه در مفهوم آيه جمع باشند.(11)
پی نوشت ها:
1. انعام: 6/ 160.
2. بقره: 2/ 261.
3. بقره: 2/ 217.
4. آل عمران: 3/ 22.
5. انعام: 6/ 88.
6. فرقان: 25/ 70.
7. طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج 9، ص 658.
8. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج 7، ص 281؛ بحرانی، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، موسسة البعثة، قسم الدراسات الاسلامیه ـ قم، ج 4، ص 149.
9. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، انتشارات: جامعه مدرسین، دفتر انتشارات اسلامی ـ قم، ج 15، ص 336.
10. صادقی تهرانی، ترجمان فرقان: تفسیر مختصر قرآن کریم، ناشر: شكرانه ـ قم، 1388 ه.ش، چاپ اول، ج 3، ص 490.
11. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 15، ص 161.
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ
🏴روضه جانسوز بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها 😓
✔️ استاد عالی
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🏴
🔹زيارة فاطمة الزهراء عليها السلام🔹
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ، اَلسـَّلامُ علَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ، اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّة
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه (۱۶)🔹 ✅در این آیه ، حکم زنا و عمل منافى عفت غیر محصنه را بیان
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۱۷)🔹
💡(۱۷) إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریب فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللّهُ عَلیماً حَکیماً
💡(۱۷) ـ پذیرش توبه تنها از سوى خدا، تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند، سپس زود توبه مى کنند. خداوند، توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد; و خدا دانا و حکیم است.
🔹شرائط پذیرش توبه🔹
🔹در آیه گذشته، مسأله سقوط حدّ و مجازات مرتکبین اعمال منافى عفت، در پرتو توبه، صریحاً بیان شد و در ذیل آن با جمله اِنَّ اللّهَ کانَ تَوّاباً رَحِیْماً: خداوند توبه بندگان را بسیار مى پذیرد و نسبت به آنها رحیم است اشاره به پذیرش توبه از طرف پروردگار نیز شده.
🔹در آیه مورد بحث، صریحاً مسأله توبه و پاره اى از شرائط آن را بیان مى کند، مى فرماید: پذیرش توبه از سوى خدا تنها براى آنها است که گناهى را از روى جهالت انجام مى دهند (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة).
بر این اساس، توبه اى که از روى جهالت نباشد، مورد پذیرش واقع نمى شود.
اکنون ببینیم منظور از جهالت چیست؟ آیا همان جهل و نادانى و بى خبرى از گناه است؟
یا عدم آگاهى از اثرات شوم و عواقب دردناک آن مى باشد؟
🔹کلمه جهل و مشتقات آن گرچه به معانى گوناگونى آمده است ولى از قرائن استفاده مى شود منظور از آن در آیه مورد بحث، طغیان غرائز و تسلط هوس هاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است، و در این حالت، علم و دانش انسان به گناه، گر چه از بین نمى رود، اما تحت تأثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملاً بى اثر مى گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملاً با جهل و نادانى برابر خواهد بود، و تبدیل به عملى بدون توجه به دستورات عقل خواهد شد.
ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد، بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد، چنین گناهى حکایت از کفر مى کند و به همین جهت توبه آن قبول نیست، مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.
در واقع، این آیه همان حقیقتى را بیان مى کند که: امام سجاد(علیه السلام) در دعاى ابو حمزه، با توضیح بیشترى بیان فرموده است آنجا که مى گوید: اِلهِى لَمْ أَعْصِکَ حِیْنَ عَصَیْتُکَ وَ أَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جاحِدٌ وَ لا بِأَمْرِکَ مُسْتَخِفٌّ وَ لا لِعُقُوبَتِکَ مُتِعَرِّضٌ وَ لا لِوَعِیْدِکَ مُتَهاوِنٌ لکِنْ خَطِیْئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِى نَفْسِى وَ غَلَبَنِى هَواىَ...:
🔹 اى خداى من! آن هنگام که تو را معصیت کردم، نه از این جهت بود که خداوندیت را انکار نمایم، و نه بدین خاطر که امر تو را خفیف شمارم، و نه از این نظر که بخواهم خود را در معرض مجازات تو قرار دهم، و نه این که وعده کیفر تو را سبک بشمارم، بلکه خطائى بود که از من سر زد، نفس اماره حق را بر من مشتبه کرد و هوا و هوس بر من چیره شد... .(۱)
🔹آن گاه قرآن به یکى یکى دیگر از شرائط توبه اشاره کرده، مى فرماید: سپس به زودى توبه کنند (ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریب).
درباره این که منظور از قریب (زمان نزدیک) چیست؟ در میان مفسران گفتگو است:
🔹جمع زیادى آن را به معنى قبل از آشکار شدن نشانه هاى مرگ مى گیرند، و آیه بعد را که مى گوید: پس از ظهور علائم مرگ توبه پذیرفته نمى شود، شاهد بر آن مى دانند، بنابراین تعبیر به قریب شاید به خاطر این است که اصولاً زندگى دنیا هر چه باشد کوتاه و پایان آن نزدیک است.
🔹اما بعضى دیگر آن را به معنى زمان نزدیک به گناه گرفته اند، یعنى به زودى از کار خود پشیمان شود و به سوى خدا بازگردد; زیرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را به طور کلى از روح و جان انسان بشوید، و کمترین اثرى از آن در دل باقى نماند، و این در صورتى ممکن است که در فاصله نزدیکى قبل از آن که گناه در وجود انسان ریشه بدواند، و به شکل طبیعت ثانوى در آید، از آن پشیمان شود، در غیر این صورت غالباً اثرات گناه در زوایاى قلب و جان انسانى باقى خواهد ماند.
🔹پس توبه کامل توبه اى است که به زودى انجام پذیرد، و کلمه قریب از نظر لغت و فهم عرف، نیز با این معنى مناسب تر است.
🔹درست است که توبه بعد از زمان طولانى نیز پذیرفته مى شود، اما توبه کامل نیست و شاید تعبیر به عَلَى اللّهِ: توبه اى که بر خدا لازم است آن را بپذیرد نیز اشاره به همین معنى باشد; زیرا این تعبیر تنها در این آیه از قرآن آمده است و مفهوم آن این است که پذیرش این گونه توبه ها از حقوق بندگان مى باشد، در حالى که پذیرش توبه هاى دور دست از طرف خداوند یک نوع تفضل است، نه حق.
🔹پس از ذکر شرائط توبه در پایان آیه مى فرماید: خداوند توبه چنین اشخاصى را مى پذیرد و خداوند دانا و حکیم است (فَأُولئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللّهُ عَلیماً حَکیماً).
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ ✅ترجمه و شرح نامه(۳۱) نهجالبلاغه بخش(۲) 🔹محکم ترین وسیله نجات🔹 ابوالفرج اصفهانى در کتاب اغ
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه (۳۱) بخش سوم🔹
🔹«درباره آنچه نمى دانى سخن مگو و نسبت به آنچه موظف نيستى دخالت منما. در راهى که ترس گمراهى در آن است قدم مگذار چه اينکه خوددارى کردن به هنگام بيم از گمراهى بهتر از آن است که انسان خود را به مسيرهاى خطرناک بيفکند»; (فَأَصْلِحْ مَثْوَاکَ، وَلاَ تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْيَاکَ; وَدَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لاَ تَعْرِفُ، وَالْخِطَابَ فِيمَا لَمْ تُکَلَّفْ وَأَمْسِکْ عَنْ طَرِيق إِذَا خِفْتَ ضَلاَلَتَهُ، فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَيْرَةِ الضَّلاَلِ خَيْرٌ مِنْ رُکُوبِ الاَْهْوَالِ).
جمله «دَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لاَ تَعْرِفُ» به نهى از قول به غير علم اشاره دارد که انسان از امورى سخن بگويد که از آن آگاهى ندارد. در قرآن کراراً از اين عمل نهى شده است از جمله مى فرمايد: «(وَلا تَقْفُ ما لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ); از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مکن»(1) و در مورد پيروى از وسوسه هاى شيطان مى فرمايد: «(إِنَّما يَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ); او شما را فقط به بدى و کار زشت فرمان مى دهد; (و نيز دستور مى دهد) آنچه را نمى دانيد، به خدا نسبت دهيد».(2)
فقره «وَالْخِطَابَ فِيمَا لَمْ تُکَلَّفْ» اشاره به اين است که در مسائل غير مربوط به تو دخالت مکن و به تعبير ساده فضولى در کار ديگران موقوف! چه بسيارند کسانى که به علت دخالت در کارهاى ديگران و امورى که به آنها مربوط نيست هم از انجام وظيفه خود مى مانند و هم گرفتارى ها و نزاع هايى براى خود از اين رهگذر به وجود مى آورند. اين همان چيزى است که قرآن مجيد مى فرمايد: «(عَلَيْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا يَضُرُّکُمْ مَّنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم); مراقب خود باشيد اگر شما هدايت يافته باشيد گمراهى کسانى که گمراه شده اند، به شما زيانى نمى رساند».(3)
و جمله «وَأَمْسِکْ...» به رعايت احتياط در شبهات اشاره دارد که يکى از اصول مسلم عقلانى است; هرگاه انسان در برابر دو راه قرار گرفت: راهى روشن و خالى از اشکال و راهى مجهول و تاريک، عقل مى گويد هرگز در چنين راهى گام مگذار که ممکن است سرانجام شومش دامانت را بگيرد و اگر هم به مقصد برسى با ترس و وحشت و اضطراب خواهد بود. در راهى گام بنه که با اطمينان و آرامش تو را به مقصودت مى رساند.
اين اصل عقلانى در روايات زيادى، از جمله حديث معروف پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به آن اشاره شده است آنجا که مى فرمايد: «دَعْ مَا يُرِيبُکَ إِلَى مَا لاَ يُرِيبُکَ; آنچه تو را به شک مى افکند رها کن و به سوى راهى برو که در آن شک و ترديد ندارى».(4) در حديث ديگرى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)، امور زندگى انسان ها را به سه قسم تقسيم مى کند: «بخشى بيّن الرشد که سالم بودنش آشکار است و بايد از آن تبعيت کرد و بخشى بيّن الغىّ که ناسالم بودنش آشکار است و بايد آن را رها و بخشى که مشکل و مشکوک است که بايد آن را رها نمود و به خدا واگذار کرد».(5)
بديهى است که هيچ يک از اين دستورات مسأله امر به معروف و نهى از منکر و ارشاد جاهل را نفى نمى کند و مربوط به مواردى است که انسان مسئوليتى در برابر آن ندارد، لذا به دنبال اين دستورات مى فرمايد: «امر به معروف کن تا اهل آن باشى و با دست و زبانت منکر را انکار نما و از کسى که عمل بد انجام مى دهد با جديت دورى گزين»; (وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ، وَأَنْکِرِ الْمُنْکَرَ بِيَدِکَ وَلِسَانِکَ، وَبَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِکَ).
جمله اوّل «وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ» اشاره به اين است که چون انسان، ديگران را امر به معروف مى کند، اگر خودش اهل معروف نباشد در پيش وجدان خويش شرمنده مى گردد. به علاوه از مردم نيز خجالت مى کشد که بگويند او آمر به معروف است در حالى که خودش عامل به منکر است. مجموع اين امور سبب مى شود که با امر به معروف انسان تدريجاً در سلک عاملان به معروف درآيد.
جمله «وَأَنْکِرِ الْمُنْکَرَ ...» اشاره به مراتب نهى از منکر دارد که در اينجا براى آن دو مرحله ذکر شده و در بعضى ديگر از سخنان امام(عليه السلام) در کلمات قصار سه مرحله براى آن ذکر شده است: نخست انکار به قلب و بيزارى از منکر در درون دل و جان، هرچند ظالمان دست و زبان انسان را ببندند. مرحله دوم انکار با زبان و مرحله سوم جلوگيرى عملى از منکرات. بسيارى از فقها اين مرحله را وظيفه حکومت اسلامى وحاکم شرع دانسته اند و مرحله اوّل و دوم را وظيفه عموم مردم.
جمله (وَبَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِکَ) ممکن است اشاره به جايى باشد که نهى از منکر اثر نمى گذارد، در چنين مواردى انسان بايد مجلس منکر را ترک گويد و از عاملان به منکر دورى گزيند.
پی نوشت:
1 . اسراء، آيه 36.
2 . بقره، آيه 169.
3 . مائده، آيه 105.
4 . بحارالانوار، ج 2، ص 259، ح 7.
5 . کافى، ج 1، ص68،
@Nahjolbalaghe2
🔹پرسش و پاسخ هایی مربوط به نماز🔹
✅منبع:
دفتر حفظ و نشر آثار حضرت امام خامنه ای
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓آیا در قرآن، در مورد ولايت امير المومنين علیه السلام چیزی آمده است؟
✅پاسخ:
در قرآن مجيد آيات فراواني است که با استفاده از احاديثي که از پيامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) در شأن نزول آنها وارد شده است، امامت امام علي (علیه السلام) را اثبات مي نمايند.
به آياتي چند توجه فرماييد:
1- آيه تبليغ: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک. . . [1]» (که طبق روايات معتبر در جريان غدير خم نازل شده است ) در اين روز تاريخي پيامبر(صلی الله علیه و اله) با اعلام ولايت و جانشيني حضرت علي(علیه السلام) رسالت خود را تکميل فرمود.
2- آيه ولايت: «انما وليکم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلاة. . . [2]» که ولايت حضرت علي (علیه السلام)[3] در کنار ولايت خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) قرار داده شده است.
3- آيه اولي الامر: يا ايها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم. . . [4]» که اطاعت از اولي الامر را به نحو مطلق واجب کرده است، و از اين الزام مطلق بدست مي آيد که امام بايد معصوم باشد لذا غير از حضرت علي(علیه السلام) که از عصمت برخوردار نيست، نمي تواند امام باشد. علاوه رواياتي که از کتب اهل سنت در ذيل اين آيه به معرفي حضرت علي(علیه السلام) به عنوان امام و جانشين پيامبر پرداخته است، بيش ار اندازه است.
4- آيه صادقين: يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقين. . . [5]» که مي فرمايد: اي اهل ايمان، تقوا داشته و با صادقين باشيد و در روايات بيان شده است که: منظور از صادقين حضرت علي(علیه السلام) و اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) مي باشند.
پی نوشت:
[1]. مائده، 67-
[2]. مائده، 55-
[3] چون طبق روايات معتبر آنکه در رکوع انگشترش را به سائل داد حضرت علي (ع) بوده است.
[4]. نساء، 59
[5]. توبه، 119-
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۱۷)🔹 💡(۱۷) إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ ال
✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء آیه(۱۸)🔹
✅این آیه، اشاره به کسانى است که توبه آنها پذیرفته نمى شود، مى فرماید: براى کسانى که کارهاى بد را انجام مى دهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا مى رسد، مى گوید: الآن توبه کردم، توبه نیست (وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الآْنَ).
دلیل آن هم روشن است; زیرا در حال احتضار و در آستانه مرگ، پرده ها از برابر چشم انسان کنار مى رود، دید دیگرى براى او پیدا مى شود، و قسمتى از حقایق مربوط به جهان دیگر، و نتیجه اعمالى را که در این زندگى انجام داده با چشم خود مى بیند، و مسائل جنبه حسى پیدا مى کند.
🔹واضح است در این صورت، هر گناهکارى از اعمال بد خود پشیمان مى گردد، و همانند کسى که شعله آتشى را نزدیک خود ببیند، از آن فرار مى کند.
مسلّم است اساس تکلیف و آزمایش پروردگار بر این گونه مشاهده ها نیست، بلکه بر ایمان به غیب و مشاهده با چشم عقل و خرد است.
🔹به همین دلیل، در قرآن مجید مى خوانیم: هنگامى که نخستین نشانه هاى عذاب دنیا بر بعضى از اقوام پیشین آشکار مى گشت باب توبه بر روى آنها بسته مى شد، در سرگذشت فرعون مى خوانیم: حَتّى اِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ اِنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ الَّذِى آمَنَتْ بِهِ بَنُو اِسْرائِیْلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِیْنَ * الآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِیْنَ: تا آن زمان که غرقاب دامن او را گرفت، صدا زد الآن ایمان آوردم که معبودى جز معبود بنى اسرائیل نیست و من از تسلیم شدگانم * اما به او گفته شد: الآن این سخن را مى گوئى! و پیش از این نافرمانى کرده و از مفسدان بودى! به همین دلیل توبه تو پذیرفته نخواهد شد .
از بعضى از آیات قرآن (مانند آیه ۱۲ سوره سجده ) استفاده مى شود: گناهکاران در قیامت با مشاهده عذاب الهى از کار خود پشیمان مى شوند، ولى پشیمانى آنها سودى نخواهد داشت. چنین کسانى درست مانند مجرمانى هستند که وقتى چشمشان به چوبه دار افتاد و طناب دار را بر گلوى خود احساس کردند، از کار خود پشیمان مى شوند.
🔹روشن است: این پشیمانى نه فضیلت است، نه افتخار و نه تکامل، و به همین جهت چنان توبه اى بى اثر است.
البته این آیه با روایاتى که مى گوید: توبه تا آخرین نفس پذیرفته مى شود، هیچگونه منافاتى ندارد; زیرا منظور از آن روایات، لحظاتى است که هنوز نشانه هاى قطعى مرگ را مشاهده نکرده، و به اصطلاح دید برزخى پیدا ننموده است.
گروهى دیگر از کسانى که توبه آنها پذیرفته نمى شود، آنها هستند که در حال کفر از جهان مى روند، که در آیه مورد بحث درباره آنها چنین مى فرماید: و آنها که در حال کفر مى میرند، توبه براى آنها نیست (وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفّارٌ).
این حقیقت در آیات متعدد دیگرى از قرآن مجید نیز بازگو شده است.
اکنون این سؤال پیش مى آید: کسانى که در حال کفر از دنیا مى روند چه موقع توبه مى کنند که توبه آنها پذیرفته نخواهد شد؟.
بعضى احتمال داده اند: توبه آنها در عالم دیگر پذیرفته نمى شود.
و بعضى احتمال داده اند: منظور از توبه در اینجا توبه بندگان نیست، بلکه توبه خداوند یعنى بازگشت او به عفو و رحمت مى باشد.
ولى ظاهر این است که، آیه هدف دیگرى را تعقیب مى کند، مى گوید: کسانى که از گناهان خود در حال صحت و سلامت و ایمان توبه کرده اند، ولى در حال مرگ با ایمان از دنیا نرفتند، توبه هاى گذشته آنها نیز بى اثر است .
توضیح این که:
مى دانیم یکى از شرائط قبولى اعمال نیک انسان موافات بر ایمان ، یعنى با ایمان از دنیا رفتن است، و کسانى که در لحظه پایان زندگى کافر باشند، اعمال گذشته آنها (حتى اعمال نیکى که در حال ایمان انجام داده اند) طبق صریح آیات قرآن حبط و نابود مى گردد، توبه هاى آنان از گناه اگر چه در حال ایمان انجام شده نیز در چنین صورتى نابود خواهد شد.
به طور خلاصه، شرط قبولى توبه دو چیز است:
نخست: این که قبل از مشاهده نشانه هاى مرگ باشد.
دیگر این که: انسان، با ایمان از دنیا برود.
ضمناً از این آیه استفاده مى شود: انسان نباید توبه را به تأخیر اندازد; زیرا ممکن است به طور ناگهانى مرگ او فرا رسد و درهاى توبه به روى او بسته شود.
جالب توجه این که: تأخیر توبه که از آن به تسویف تعبیر مى کنند، در آیه فوق هم ردیف مرگ در حال کفر قرار داده شده است و این نشانه اهمیتى است که قرآن به این موضوع مى دهد.
در پایان آیه، مى فرماید: براى این هر دو دسته، عذاب دردناکى مهیا کرده ایم (أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیماً).
احتیاج به تذکر ندارد که: توبه علاوه بر آنچه گفته شد، شرائط دیگرى نیز دارد که در آیات مناسب به آن اشاره خواهد شد.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه(۱۲) نهجالبلاغه🔹 ✅وحدت عقیده 🔹خطبه در يك نگاه: ✅همان گونه كه از گفته «سي
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح خطبه های نهجالبلاغه🔹
🔹ادامه خطبه(۱۲)
✅وحدت عقیده
محکمترين پيوندها!
آنچه در اين خطبه آمده است بيان واقعيّت مهمّى در فرهنگهاى الهى است و پرده از روى مطلبى بر مى دارد که محاسبات دنياى مادّى هرگز قادر به بيان آن نيست.
امام مهمترين پيوند در ميان مؤمنان را پيوند مکتب مى شمرد که از هر پيوند ديگرى (نژاد)، زبان، منافع اجتماعى، ايده هاى حزبى و مانند آن) برتر و والاترست و شعاع اين پيوند الهى تمام زمانها و مکانها را فرا مى گيرد و همه انسانهاى گذشته و امروز و آينده را در يک مجموعه الهى و روحانى گردآورى مى کند.
مى فرمايد: تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جهان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزندو همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيمند.
دليل آن هم روشن است و آن اين که همه يک حقيقت را مى جويند و يک مطلب را مى طلبند و در يک مسير گام بر مى دارند و براى يک هدف شمشير مى زنند و به خاطر جلب رضاى خداوند يکتا تلاش و کوشش مى کنند.
با توجّه به اين اصل اساسى بسيارى از مسائلى که در قرآن و احاديث وارد شده است و براى بعضى يک معمّا جلوه مى کند حل مى شود.
در قرآن مجيد در داستان قوم «ثمود» مى فرمايد: «فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّيها; پس آنها پيامبرشان (صالح) را تکذيب کردند و ناقه ايى را که معجزه الهى بود پى نمودند و به هلاکت رساندند، پروردگارشان نيز آنها و سرزمينشان را به خاطر گناهانشان در هم کوبيد و با خاک يکسان کرد»!(2)
در حالى که تواريخ با صراحت مى گويد پى کننده ناقه تنها يک نفر بود، ولى از آن جا که ديگران نيز با او همدل و هم عقيده بودند فعل او به همه نسبت داده شده و مجازات همه را فرا گرفته است; و اين مفهوم همان کلامى است که مولا(عليه السلام) در جاى ديگر فرموده: «اَيُّهَا النّاسُ اِنَّما يَجْمَعُ النّاسَ الرِّضى وَ السُّخْطُ وَ اِنَّما عَقَرَ ناقَةَ ثَمُودَ رَجُل واحِد فَعَمَّهُمْ اللهُ بِالْعَذابِ لَمّا عَمُّوهُ بِالرِّضا; اى مردم رضايت و نارضايى (نسبت به کارى) موجب وحدت پاداش و کيفر مى گردد، ناقه ثمود را يک نفر بيشتر پى نکرد امّا عذاب و کيفر آن، همه کافران قوم ثمود را شامل شد چرا که همه به عمل او راضى بودند».(3)
در داستان «جابر بن عبدالله انصارى» که روز اربعين شهادت امام حسين(عليه السلام) به زيارت قبر مبارکش آمد و غوغايى در آن جا بر پا کرد مى خوانيم که او ضمن زيارتنامه پرسوز و پرمحتوايش در برابر قبر امام حسين و يارانش، خطاب به قبر ياران کرده و مى گويد: من گواهى مى دهم شما نماز را بر پا داشتيد و زکات را ادا کرديد و امر به معروف و نهى از منکر نموديد با اهل الحاد پيکار کرديد و خدا را تا آخرين نفس پرستش کرديد، سپس افزود: «وَالَّذى بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَقَدْ شارَکْناکُمْ فيما دَخَلْتُمْ فيهِ;(4) سوگند به خدايى که محمّد را به حق مبعوث ساخته ما با شما در آنچه از نعمتها و پاداش الهى وارد شديد شريک و سهيم هستيم».
اين سخن چنان بود که حتّى دوست با معرفت «جابر»، «عطيّه» را در شگفتى فرو برد تا آن جا که زبان به اعتراض گشود و گفت: اى جابر ما چه کرده ايم که با آنها شريک باشيم، نه از درّه اى پايين رفتيم و نه از کوهى برآمديم و نه شمشير زديم در حالى که ياران حسين(عليه السلام) ميان سرها و بدنهايشان جدايى افتاد و فرزندانشان يتيم و همسرانشان بيوه شدند! جابر، اصلى را که در بالا به آن اشاره شد به استناد حديثى از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) به «عطيّه» يادآور شد و گفت: من از حبيب خدا رسول خدا شنيدم که مى فرمود: «مَنْ اَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُمْ وَ مَنْ اَحَبَّ عَمَلَ قَوْم اُشْرِکَ في عَمَلِهِمْ; کسى که قومى را دوست دارد با آنها محشور مى شود و کسى که عمل قومى را دوست دارد در عملشان شريک است».
سپس افزود: «سوگند به خدايى که محمّد را به حقّ به نبوّت برانگيخته، نيّت ياران من همان است که حسين و اصحابش بر آن بودند»!
در آيات قرآن کراراً «يهودِ» معاصر پيامبر اسلام را که در مدينه مى زيستند مخاطب قرار داده و آنها را به خاطر اعمالى که معاصران موسى نسبت به او انجام دادند سرزنش و مؤاخذه مى کند; در حالى که قرنها بلکه هزاران سال ميان آنها فاصله بود ولى چون آنها نسبت به اعمال نياکانشان علاقه مند و پايبند بودند تمام فاصله در نور ديده شده و همه در يک صف در برابر موسی قرار گرفتند
✨﴾﷽﴿✨
🔹پرسش و پاسخ اعتقادی🔹
❓آيا از اياتی که می گوید : اکثرهم الظالمون، هم کالانعام بل هم اضل، اکثرهم لا يعلمون، برداشت ميشود که بيشتر انسانها در روز قيامت زيان کارند و بعبارتي حسرت سنگين دارند و به جهنم ميروند؟
✅پاسخ:
اينگونه آيات وضعيت مردم در دنيا رابيان ميکند و صحبتي از آخرت ندارد .
مطابق روايات خداوند صد رحمت دارد که تمام رحمت خداوند در دنيا فقط يک رحمت است و در زور قيامت با تمام صد رحمت با خلائق رفتار خواهد کرد. وخيلي از افرادي که فکر ميکنيم هيچ وقت بهشتي نخواهند بود اهل بهشت ميشوند.
بنابراين اين آيات ارتباطي به قيامت ندارد و واقعيت و وضعيت مردم در دنيا را ميفرمايد.
@Nahjolbalaghe2