eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🌳شجره آشوب« قسمت هشتاد و دوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻سوال م
🌳شجره آشوب« قسمت هشتاد و سوم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻6. کشته سازی جبهه فتنه در حکومت اسلامی: در احتجاج آمده است که مروان بن حکم در جنگ جمل با اینکه در سپاه دشمن بود، اما به هر دو لشکر، تیراندازی می کرد و می گفت تیر به هر کدام برخورد کند پیروزی است؛ زیرا تهمت آن به هر دو طرف برمی گردد. 🔻نکته قابل تأمل اینجاست که مروان اموی در لشکر عایشه، قصد داشت با کشته سازی، علی بن ابیطالب و سپاه او را متهم سازد؛ منابع تاریخی تصریح می کنند که قاتل طلحه در جنگ جمل، مروان است. 🔻با اینکه طلحه و مروان، هر دو در یک سپاه قرار دارند، اما مروان که نفوذی بنی امیه است، برای اینکه قتل صحابه پیامبر را به گردن رهبر جامعه اسلامی و حکومت او بیندازد، اقدام به قتل نیروی خودی می کند. نظیر این ماجرا، در جریان فتنه های انقلاب اسلامی نیز اتفاق افتاد. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
4_5793906329638668300.mp3
6.58M
. ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ ‌ 💐 هستم سرباز تو 💐 نذر تو جان من 🎙 سید رضا نریمانی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۱۹ الی ۲۴)🔹 🔷درهاى هشت گانه بهشت و برنامه اولواالالباب در آیات مورد ب
. ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۱۹ الی ۲۴)🔹 ↩️هشتمین و آخرین برنامه آنها این است: و با حسنات، سیّئات خود را از میان مى برند (وَ یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ). یعنى وقتى مرتکب گناه مى شوند فقط به پشیمان شدن و استغفار قناعت نمى کنند، بلکه عملاً در مقام جبران برمى آیند و هر اندازه گناه و لغزش آنها بزرگ تر باشد به همان اندازه، حسنات بیشترى انجام مى دهند تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه، با آب حسنات بشویند. یدرءون از مادّه درء (بر وزن زرع) به معنى دفع کردن است. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که آنها بدى را با بدى تلافى نمى کنند، بلکه سعى دارند اگر از کسى نسبت به آنها بدى برسد، با نیکى کردن در حقّ وى، او را شرمنده و وادار به تجدیدنظر کنند، همان گونه که در آیه ۳۴ سوره فصّلت مى خوانیم: ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ: بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى .در عین حال هیچ مانعى ندارد که آیه مورد بحث درصدد بیان هر دو معنى باشد. در منابع اسلامى نیز احادیثى به مضمون هر دو تفسیر وارد شده است. در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که به معاذ بن جبل فرمود: إذا عَمِلتَ سَیّئةً فَاعمَل بِجَنبِها حَسَنَةً تَمحُها: هنگامى که کار بدى کردى، در کنار آن کار خوبى انجام ده که آن را محو کند . و در نهج البلاغة مى خوانیم که امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: عاتِب أخاکَ بِالإحسانِ إلَیهِ وَارْدِد شَرَّهُ بِالإنعامِ عَلَیهِ: برادرت را در برابر کار خلافى که انجام داده است، با نیکى سرزنش کن، و شرّ او را از طریق انعام و احسان به او برگردان . البتّه باید توجّه داشت این یک حکم اخلاقى و مخصوص مواردى است که چنین برنامه ها مؤثّر واقع مى شود، وگرنه اجراى حدود و کیفر بدکاران که به عنوان یک قانون در قوانین اسلامى آمده است، درباره کسانى که مشمول آن هستند یکسان اجرا مى شود. و در پایان آیه پس از ذکر برنامه هاى مختلف گذشته به عاقبت کار اولواالالباب و طرفداران حق و عاملان به این برنامه ها اشاره کرده مى فرماید: پایان نیکِ سراى دیگر از آنِ ایشان است (أُوْلَـئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ). * آیه بعد در توضیح سرانجام نیک مى گوید: این سرانجام، همان باغ هاى جاوید بهشتى (است) که وارد آن مى شوند; و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها (جَنَّاتُ عَدْن یَدْخُلُونَهَا وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ). و چیزى که این نعمت هاى بزرگ و بى پایان را تکمیل مى سازد این است: و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى شوند (وَالْمَلاَئِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بَاب). * و به آنان مى گویند: سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان (سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ). صبر شما در راه انجام دادن وظایف و مسؤولیّت ها و تحمّل شداید و مصائب بود که این سلامت را به وجود آورد، در اینجا در نهایت امنیّت و آرامش خواهید بود; نه جنگ و نزاعى و نه خشونت و دعوایى، همه جا امن و امان است و همه چیز به روى شما لبخند مى زند و آرامش خالى از هر گونه پریشانى خاطر، اینجاست. و در پایان آیه نیز مى فرماید: چه نیکوست سرانجامِ آن سرا(ى جاوید)! (فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ). نکته ها: ۱. چرا تنها صبر ذکر شده است؟ جمله سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ مى گوید: درود فرشتگان به بهشتیان چنین است که مى گویند: سلام بر شما باد به خاطر صبر و استقامتتان. در حالى که در آیات فوق به هشت قسمت از کارها و برنامه هاى نیک و برنامه هاى مهمّ آنها اشاره شده است، ولى در این جمله تنها روى یکى از آن هشت برنامه انگشت نهاده و آن صبر است. نکته این موضوع را از بیان زنده و پرمغز على(علیه السلام) مى توان دریافت، آنجا که مى فرماید: إنَّ الصَّبرَ مِنَ الإیمانِ کَالرّاسِ مِنَ الجَسَدِ وَ لا خَیرَ فی جَسَد لا رَأسَ مَعَهُ وَ لا فی إیمان لا صَبرَ مَعَهُ: صبر، نسبت به ایمان، مانند سر است در مقابل تن، تن بى سر بقایى ندارد و ایمان بدون صبر نیز ارزشى نخواهد داشت . در حقیقت، پشتوانه همه برنامه هاى سازنده فردى و اجتماعى، همان شکیبایى و استقامت است و اگر آن نباشد هیچ کدام از آنها به سامان نمى رسد، زیرا در مسیر هر کار مثبتى، مشکلات و موانعى است که جز با نیروى استقامت نمى توان بر آنها پیروز شد. نه وفاى به عهد بدون استقامت میسّر است و نه حفظ پیوندهاى الهى و نه ترس از خدا و دادگاه قیامت و نه اقامه نماز و انفاق از مواهب الهى و نه جبران خطاها به وسیله حسنات.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔹تفسیر سوره مبارکه رعد آیات(۱۹ الی ۲۴)🔹 ↩️هشتمین و آخرین برنامه آنه
↩️۲. درهاى بهشت هم از آیات قرآن و هم از روایات به خوبى استفاده مى شود که بهشت درهایى دارد، ولى این تعدّد درها نه به خاطر آن است که عدّه واردشوندگان به بهشت آن چنان است که اگر بخواهند از یک در وارد شوند تولید زحمت کند، و نه از جهت آن است که یک نوع تفاوت گروهى و طبقاتى وجود دارد که هر گروهى موظّف اند از یک در وارد شوند، و نه براى نزدیکى و دورى راه است، و نه به خاطر زیبایى و تنوّع به خاطر کثرت درها. اصولاً درهاى بهشت همانند درهاى دنیا که در مدخل باغ ها و قصرها و خانه ها مى گذارند نیست، بلکه درها اشاره به اعمال و کارهایى است که سبب ورود به بهشت مى شوند. ازاین رو در پاره اى از اخبار مى خوانیم: بهشت درهایى به نام هاى مختلف دارد، از جمله درى دارد که به عنوان باب المجاهدین (در مجاهدان) نامیده مى شود و مجاهدان، مسلّح به همان سلاحى که با آن جهاد کرده اند از آن در وارد بهشت مى شوند و فرشتگان به آنها خوش آمد مى گویند . از امام باقر(علیه السلام) در حدیثى مى خوانیم: وَاعلَموا أنَّ لِلجَنَّةِ ثَمانِیَةُ أبواب عَرضُ کُلِّ باب مِنها مَسیرَةُ أربَعینَ سَنَة: بدانید که بهشت هشت در دارد که عرض هر در آن به اندازه چهل سال راه است . این خود نشان مى دهد که در در این گونه موارد مفهومى وسیع تر از آنچه در تعبیرات روزانه گفته مى شود دارد. و جالب اینکه در قرآن مى خوانیم که جهنّم هفت در دارد (لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَاب)و طبق روایات، بهشت هشت در دارد. اشاره به اینکه راه هاى وصول به سعادت و بهشت جاویدان، از راه هاى وصول به جهنّم بیشتر است و رحمت خدا بر غضب او پیشى مى گیرد (یا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ). و جالب تر اینکه در مورد برنامه هاى اولواالالباب در آیات مورد بحث نیز اشاره به هشت برنامه شده بود که هر کدام از آنها در واقع درى از درهاى بهشت و طریقى براى وصول به سعادت جاودان است. ۳. بستگان بهشتیان به آنها ملحق مى شوند نه تنها آیه مورد بحث که بعضى دیگر از آیات قرآن نیز صریحاً این مطلب را بیان مى کند که در جمع بهشتیان، پدران، همسران و فرزندان آنها که صالح بوده اند وارد مى شوند. و این در حقیقت براى تکمیل نعمت هاى الهى بر آنان است تا هیچ کمبودى حتّى از نظر فراق افراد مورد علاقه خود نداشته باشند. و چون در آن سرا که سراى نو و متکاملى است، همه چیز تازه و نو مى شود، آنها نیز با چهره هاى تازه و نو و محبّت و صمیمیتى گرمتر وارد مى شوند; محبّتى که ارزش نعمت هاى بهشتى را چند برابر مى کند. گرچه در آیه مورد بحث تنها پدران و فرزندان و همسران ذکر شده اند، در واقع همه بستگان در کنار یکدیگر جمع مى شوند، زیرا حضور فرزندان و پدران بدون حضور برادران و خواهران و حتّى سایر بستگان ممکن نیست. و این مطلب با کمى دقّت روشن مى شود، زیرا هرگاه کسى بهشتى باشد، پدر صالح او نیز به او ملحق مى شود و چون پدر صالح بهشتى است، همه فرزندانش به او مى پیوندند و به این ترتیب برادران به هم ملحق مى شوند. و با همین محاسبه، سایر بستگان نیز در آن جمع حضور خواهند داشت ـ دقّت کنید. ۴. جنّات عَدن چیست؟ جنات به معنى باغ ها و عدن به معنى توقّف طولانى است و در اینجا به معنى ابدیّت است. اینکه به معدِن ، معدن مى گویند به خاطر توقّف طولانى موادّ در آن مکان است. از آیات مختلف قرآن استفاده مى شود که بهشت براى بهشتیان سراى ابدى و جاویدان است، ولى همان گونه که در ذیل آیه ۷۲ سوره توبه گفتیم، از پاره اى از آیات قرآن برمى آید که جنّات عدن محلّ خاصّى است از بهشت که بر سایر باغ هاى بهشت امتیاز دارد و تنها سه گروه در آنجا ساکن مى شوند: پیامبران ، صدّیقان (یعنى یاران خاصّ آنها) و شهدا . ۵. شستن آثار گناه در اینکه حسنات و سیّئات اجمالاً روى یکدیگر اثر متقابل دارند شکّى نیست و ما حتّى نمونه هاى این موضوع را در زندگى روزمرّه خود مى یابیم. گاه انسان سالیان دراز زحمت مى کشد و با تحمّل مشقّت فراوان، سرمایه اى مى اندوزد امّا با یک ندانم کارى، یا هوس بازى، یا بى مبالاتى، آن را از دست مى دهد. این چیزى جز نابود کردن حسنات مادّى سابق نیست که در قرآن از آن تعبیر به حبط شده است. و گاه بر عکس، انسان مرتکب اشتباهات فراوانى مى شود و بار خسارت هاى سنگینى را بر اثر آنها به دوش مى کشد، امّا با یک عمل عاقلانه و حساب شده، یا مجاهده شجاعانه، همه آنها را جبران مى نماید. مثلاً در مسیر انقلاب اسلامى که در روزگار خود با آن مواجه بودیم کسانى را دیدیم که در نظام ظالم و جبّار سابق مرتکب گناهان فراوانى شده بودند و به همین دلیل در زندان بودند، امّا هنگام بروز جنگ با دشمنان مملکت، آنها را به خاطر تخصّص هاى نظامى شان به میدان دعوت کردند.⬇️
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
↩️۲. درهاى بهشت هم از آیات قرآن و هم از روایات به خوبى استفاده مى شود که بهشت درهایى دارد، ولى این
↩️آنها نیز با شجاعت و فداکارى بى نظیرى، ضربات مهلکى بر پیکر دشمن وارد ساختند و در این میان برخى شهید شدند، و در هر دو صورت، گذشته خود را جبران نمودند. در آیات مورد بحث که مى فرماید: وَ یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ: (متفکّران باایمان، سیّئات خود را با حسنات دفع مى کنند) نیز به همین مطلب اشاره شده است، زیرا انسانِ غیر معصوم، خواه ناخواه گرفتار لغزش هایى مى شود امّا مهم آن است که بعد از آن به فکر جبران باشد، نه تنها آثار اجتماعى گناه را با اعمال خیرش بشوید بلکه آن ظلمتى که از گناه بر قلب و روان آدمى مى نشیند را نیز با حسنات پاک کند و به نورانیّت و صفاى فطرى بازگرداند.این کار در لسان قرآن تکفیر (پوشاندن) و پاک کردن نامیده مى شود. البتّه همان گونه که در تفسیر آیات فوق گفتیم، جمله وَ یَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ شاید اشاره به یک فضیلت اخلاقى مهمّ دیگر باشد و آن این است که اولواالالباب بدى دیگران را با بدى پاسخ نمى دهند و به جاى انتقام گرفتن، نیکى مى کنند تا طرف خود شرمنده و شرمسار گردد و به سوى پاکى بازگردد و خویش را اصلاح کند. ✔️پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۷۷)🔹 🔄مناظره با خوارج 👁نامه در یک نگاه: امیرمؤمنان على(علیه السلام) در ا
. ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔹ترجمه و شرح نامه (۷۸)🔹 ✅ دلسوزترین فرد برای جامعه 🔷نامه در یک نگاه: این نامه همان گونه که بعدا اشاره خواهد شد پاسخى است به نامه ابو موسى اشعرى که امام پیش از انجام حکمیت به او نوشته و اندرزهایى به او داده است تا از طریق حق منحرف نشود و آنچه رضاى خداست در نظر بگیرد، به شایعات گوش فرا ندهد و تهدید یا تطمیع معاویه در او اثر نگذارد و حق را بگوید و روشن است با قطع نظر از نصوص پیغمبر اکرم درباره على(علیه السلام)، بیعت عمومى مردم مخصوصاً اصحاب پیغمبر با امام(علیه السلام) حق براى کسى مکتوم نبوده و در داستان حکمیت مى بایست این واقعیت حتى براى مثل ابو موسى مکتوم نمانده باشد، هر چند وى در دام عمروعاص گرفتار شد و با بغض و کینه اى که به على(علیه السلام) داشت، نتوانست از حق دفاع کند. از راه حق منحرف مشو و آتش فتنه را خاموش کن: اين نامه خالى از ابهاماتى نيست و متأسّفانه شارحان نهج البلاغه براى کشف اين ابهامات و حل آنها گام مؤثرى بر نداشته اند. در کتب تاريخ نيز متن نامه ابو موسى اشعرى نيامده تا معلوم شود او از امام چه مى خواسته و اشارات نامه امام به چه امورى است; ولى از آنجا که غالباً از جواب ها مى توان اجمالا به اصل نامه پى برد چنين به نظر مى رسد که ابو موسى قبل از شروع به کار حَکَمين و بعد از انتخاب شدن به اين عنوان، نامه اى به امام نوشته و از سرنوشت خود نگران بوده که ممکن است دوستان امام براى او مزاحمت هايى ايجاد کنند; امام هم در اين نامه او را نصيحت مى کند که به دنياپرستى روى نياورد، وعده هاى معاويه در دل او اثر نگذارد و از سوى ديگر به او تأمين مى بخشد که اجازه نمى دهد او را اذيت کنند. اين خلاصه چيزى است که در جهت رفع ابهام از اين نامه مى توان ذکر کرد. به هر حال امام(عليه السلام) در آغاز به فضاى موجود آن زمان اشاره اى کرده و در واقع به ابوموسى هشدار مى دهد که: «(آگاه باش) گروه زيادى از مردم از بسيارى از بهره هاى خود (که بر اثر اعمال صالح در آخرت نصيب آنها مى گردد) باز مانده اند; به دنيا روى آورده و با هواى نفس سخن گفته اند و اين کار مرا به تعجب وا داشت که اقوامى خودپسند در آن گرد آمدند (چگونه ممکن است افرادى که دم از ايمان و اسلام مى زنند اين گونه به دنبال هوا و هوس حرکت کنند)»; (فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ کَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ کَثِير مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْيَا، وَنَطَقُوا بِالْهَوَى، وَإِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الاَْمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِباً، اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ). گويا اين سخن اشاره به افرادى است که معاويه آنها را با مبالغ کم يا کلان خريدارى کرد به گونه اى که دست از دامن امام کشيدند و به باطل پيوستند و دين خود را به دنيا فروختند در حالى که ظاهرا در صف مؤمنان راستين بودند و امام از اين موضوع سخت در شگفتى فرو مى رود. سپس در ادامه اين سخن مى افزايد: «من مى خواهم زخم درون آنها را مداوا کنم، زيرا مى ترسم مزمن و غير قابل علاج گردد (ولى مع الأسف آنها از معالجه مى گريزند)»; (وَأَنَا أُدَاوِي مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ يَکُونَ عَلَقاً). اشاره به اينکه زخم ها را بايد در اوّلين فرصت درمان نمود که اگر به تأخير بيفتد زخم عميق و عميق تر و عفونى مى شود و قشرى از خون و جراحت آن را مى پوشاند و علاج آن بسيار مشکل مى شود. منظور از اين سخن اين است که مردم مسلمان در عهد خليفه سوم گرفتار انحرافات سختى شدند; تبعيض هاى ناروا، بى عدالتى ها، حکومت ناصالحان و انواع ظلم و بى عدالتى; من تصميم گرفتم که هرچه زودتر به اين امور پايان دهم; اما چه سود که هواپرستى ها و تمايل به دنيا اجازه نمى دهد. سپس امام(عليه السلام) به سراغ اين مطلب مى رود که او از همه بيشتر پافشارى به اتحاد و اتفاق مسلمانان دارد و هرگز راضى به اين شکاف ها نيست مى فرمايد: «بدان هيچ کس بر اتحاد و الفت امت محمد(صلى الله عليه وآله) از من حريص تر و کوشاتر نيست»; (وَلَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّد صلى الله عليه و آله و سلم وَأُلْفَتِهَا مِنِّي). من اگر تن به جنگ صفين دادم براى اين بود که عامل تفرقه را از ميان ببرم و اگر حکميت را به اکراه پذيرفتم باز براى اين بود که شايد راهى به وحدت باز شود اين در حالى است که ديگران به سوى تفرقه گام بر مى دارند و مى خواهند بخش هايى از کشور اسلام را جدا ساخته و حکومتى خودکامه براى خود در آن تشکيل دهند. آن گاه مى فرمايد: «در اين کار پاداش نيک و سرانجام شايسته را از خدا مى طلبم»; (أَبْتَغِي بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ، وَکَرَمَ الْمَآبِ). اشاره به اينکه اگر تلاش و کوشش براى وحدت و الفت امت مى کنم يا در اصلاح مفاسد آنها مى کوشم نه براى اين است که بر آنان حکومت کنم، بلکه براى طلب رضاى پروردگار است.⬇️