قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح نامه (۷۷)🔹 🔄مناظره با خوارج 👁نامه در یک نگاه: امیرمؤمنان على(علیه السلام) در ا
. ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🔹ترجمه و شرح نامه (۷۸)🔹
✅ دلسوزترین فرد برای جامعه
🔷نامه در یک نگاه:
این نامه همان گونه که بعدا اشاره خواهد شد پاسخى است به نامه ابو موسى اشعرى که امام پیش از انجام حکمیت به او نوشته و اندرزهایى به او داده است تا از طریق حق منحرف نشود و آنچه رضاى خداست در نظر بگیرد، به شایعات گوش فرا ندهد و تهدید یا تطمیع معاویه در او اثر نگذارد و حق را بگوید و روشن است با قطع نظر از نصوص پیغمبر اکرم درباره على(علیه السلام)، بیعت عمومى مردم مخصوصاً اصحاب پیغمبر با امام(علیه السلام) حق براى کسى مکتوم نبوده و در داستان حکمیت مى بایست این واقعیت حتى براى مثل ابو موسى مکتوم نمانده باشد، هر چند وى در دام عمروعاص گرفتار شد و با بغض و کینه اى که به على(علیه السلام) داشت، نتوانست از حق دفاع کند.
از راه حق منحرف مشو و آتش فتنه را خاموش کن:
اين نامه خالى از ابهاماتى نيست و متأسّفانه شارحان نهج البلاغه براى کشف اين ابهامات و حل آنها گام مؤثرى بر نداشته اند. در کتب تاريخ نيز متن نامه ابو موسى اشعرى نيامده تا معلوم شود او از امام چه مى خواسته و اشارات نامه امام به چه امورى است; ولى از آنجا که غالباً از جواب ها مى توان اجمالا به اصل نامه پى برد چنين به نظر مى رسد که ابو موسى قبل از شروع به کار حَکَمين و بعد از انتخاب شدن به اين عنوان، نامه اى به امام نوشته و از سرنوشت خود نگران بوده که ممکن است دوستان امام براى او مزاحمت هايى ايجاد کنند; امام هم در اين نامه او را نصيحت مى کند که به دنياپرستى روى نياورد، وعده هاى معاويه در دل او اثر نگذارد و از سوى ديگر به او تأمين مى بخشد که اجازه نمى دهد او را اذيت کنند.
اين خلاصه چيزى است که در جهت رفع ابهام از اين نامه مى توان ذکر کرد.
به هر حال امام(عليه السلام) در آغاز به فضاى موجود آن زمان اشاره اى کرده و در واقع به ابوموسى هشدار مى دهد که: «(آگاه باش) گروه زيادى از مردم از بسيارى از بهره هاى خود (که بر اثر اعمال صالح در آخرت نصيب آنها مى گردد) باز مانده اند; به دنيا روى آورده و با هواى نفس سخن گفته اند و اين کار مرا به تعجب وا داشت که اقوامى خودپسند در آن گرد آمدند (چگونه ممکن است افرادى که دم از ايمان و اسلام مى زنند اين گونه به دنبال هوا و هوس حرکت کنند)»; (فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ کَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ کَثِير مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْيَا، وَنَطَقُوا بِالْهَوَى، وَإِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الاَْمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِباً، اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ).
گويا اين سخن اشاره به افرادى است که معاويه آنها را با مبالغ کم يا کلان خريدارى کرد به گونه اى که دست از دامن امام کشيدند و به باطل پيوستند و دين خود را به دنيا فروختند در حالى که ظاهرا در صف مؤمنان راستين بودند و امام از اين موضوع سخت در شگفتى فرو مى رود.
سپس در ادامه اين سخن مى افزايد: «من مى خواهم زخم درون آنها را مداوا کنم، زيرا مى ترسم مزمن و غير قابل علاج گردد (ولى مع الأسف آنها از معالجه مى گريزند)»; (وَأَنَا أُدَاوِي مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ يَکُونَ عَلَقاً).
اشاره به اينکه زخم ها را بايد در اوّلين فرصت درمان نمود که اگر به تأخير بيفتد زخم عميق و عميق تر و عفونى مى شود و قشرى از خون و جراحت آن را مى پوشاند و علاج آن بسيار مشکل مى شود. منظور از اين سخن اين است که مردم مسلمان در عهد خليفه سوم گرفتار انحرافات سختى شدند; تبعيض هاى ناروا، بى عدالتى ها، حکومت ناصالحان و انواع ظلم و بى عدالتى; من تصميم گرفتم که هرچه زودتر به اين امور پايان دهم; اما چه سود که هواپرستى ها و تمايل به دنيا اجازه نمى دهد.
سپس امام(عليه السلام) به سراغ اين مطلب مى رود که او از همه بيشتر پافشارى به اتحاد و اتفاق مسلمانان دارد و هرگز راضى به اين شکاف ها نيست مى فرمايد: «بدان هيچ کس بر اتحاد و الفت امت محمد(صلى الله عليه وآله) از من حريص تر و کوشاتر نيست»; (وَلَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّد صلى الله عليه و آله و سلم وَأُلْفَتِهَا مِنِّي).
من اگر تن به جنگ صفين دادم براى اين بود که عامل تفرقه را از ميان ببرم و اگر حکميت را به اکراه پذيرفتم باز براى اين بود که شايد راهى به وحدت باز شود اين در حالى است که ديگران به سوى تفرقه گام بر مى دارند و مى خواهند بخش هايى از کشور اسلام را جدا ساخته و حکومتى خودکامه براى خود در آن تشکيل دهند.
آن گاه مى فرمايد: «در اين کار پاداش نيک و سرانجام شايسته را از خدا مى طلبم»; (أَبْتَغِي بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ، وَکَرَمَ الْمَآبِ).
اشاره به اينکه اگر تلاش و کوشش براى وحدت و الفت امت مى کنم يا در اصلاح مفاسد آنها مى کوشم نه براى اين است که بر آنان حکومت کنم، بلکه براى طلب رضاى پروردگار است.⬇️
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. ┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🔹ترجمه و شرح نامه (۷۸)🔹 ✅ دلسوزترین فرد برای جامعه 🔷نامه در یک نگا
↩️سپس امام(عليه السلام) مى افزايد: «من به آنچه با خود تعهد کرده ام وفادارم (و اگر بر طبق کتاب و سنّت داورى کنى از تو پشتيبانى خواهم کرد)(وَسَأَفِي بِالَّذِي وَأَيْتُ عَلَى نَفْسِي).
در اينکه امام چه عهدى با او کرده بوده است که در اينجا به آن اشاره مى فرمايد احتمالات مختلفى وجود دارد: نخست اينکه به او فرموده بود: اگر حکميت تو بر اساس قرآن و سنّت باشد من به آن پايبندم. به يقين اگر مى خواستند بر اساس قرآن و سنّت پيغمبر داورى کنند حق با على بن ابى طالب بود، چرا که امت اسلام با آن حضرت بيعت کرده بود و معاويه در حکم باغى بود و قرآن با صراحت مى گويد: اگر کسى در برابر حکومت حق اسلامى سر به شورش بر دارد و راه بغى پيش گيرد بايد او را بر سر جايش نشاند، هرچند راهى جز جنگ نداشته باشد: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرَى فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي حَتّى تَفيءَ إِلى أَمْرِ اللّه); و اگر يکى از آن دو بر ديگرى تجاوز کند با گروه متجاوز پيکار کنيد تا به فرمان خدا بازگردد».
همچنين سنّت پيغمبر که فرموده بود: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ» و همچنين جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاه» که در داستان غدير همه آن را نقل کرده اند دليل روشنى بر حقانيت آن حضرت بود، هرچند ابو موسى اشعرى احمق تر از آن بود که اين حقايق را دريابد و حکمى بر خلاف قرآن و سنّت ارائه کرد.
«دينورى» در کتاب اخبار الطوال آورده است که در پيمان نامه تحکيم حکمين اين عبارت آمده بود که عهد و پيمان الهى و پيمان رسول خدا از عمرو بن عاص و ابوموسى اشعرى گرفته شده که قرآن را امام و پيشواى خود قرار دهند و از آن به سوى غير آن نروند و آنچه را در قرآن نيابند به سنّت جامعه رسول(صلى الله عليه وآله) مراجعه کنند و عمدا گامى بر خلاف آن بر ندارند و با شبهات داورى نکنند.
احتمال ديگر اينکه على(عليه السلام) به او وعده داده بود که در برابر حکمش هرچه باشد اجازه ندهد مردم متعرض او شوند و آسيبى به او برسانند، هرچند از راه حق منحرف شده باشد و اين احتمال با جمله «وَإِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ» مناسب تر است.
احتمال سوم اينکه جمله «وَإِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ» به صورت قضيه شرطيه باشد و جمله «فانّ الشقىّ...» جانشين جزاى آن. در اين صورت معنا چنين مى شود: «و اگر تو از آن شايستگى که به هنگام رفتن از نزد من داشتى تغيير پيدا کنى (و بر خلاف حق و عدالت و کتاب و سنّت حکم نمايى راه شقاوت پوييده اى) زيرا شقى و بدبخت کسى است که از عقل و تجربه اى که نصيب او شده محروم بماند»; (وَإِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ، فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْعَقْلِ، وَالتَّجْرِبَةِ).
مطابق اين معنا جمله «وَسَأَفِي بِالَّذِي وَأَيْتُ عَلَى نَفْسِي; من به وعده اى که داده ام عمل مى کنم» از جمله هاى بعد جدا مى شود و امام هم چيزى وعده نداده بود جز اينکه اگر حکمين بر وفق کتاب و سنّت حکم کنند در برابر آن تسليم خواهد بود.
تعبير به «صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ» ممکن است اشاره به اين باشد که ابو موسى در خدمت حضرت قول داده بود از قرآن و سنّت در حکميت خود منحرف نشود ولى همان گونه که مى دانيم منحرف شد و در وادى شقاوت پاى نهاد.
آن گاه امام در پايان اين نامه دو نکته را به ابوموسى اشعرى گوشزد مى کند: نخست مى فرمايد: «من از اينکه کسى سخن بيهوده بگويد متنفر و از اينکه کارى را که خدا اصلاح کرده بر هم زنم بيزارم»; (وَإِنِّي لاََعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِل، وَأَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللهُ).
اشاره به اينکه اگر تو راه صحيح را بر طبق کتاب و سنّت در مسأله حکميت بپيمايى و سخن به حق بگويى و راه اصلاح را پيش گيرى من از آن دفاع مى کنم; مراقب باش باطل نگويى و امر مسلمين را به فساد نکشانى.
✔️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح صوتی نامه های نهجالبلاغه ✉️نامه(۷۷) 🔄 مناظره با خوارج @Nahjolbalaghe2
شرح_نامه_۷۸_(خطاب_به_ابو_موسی_اشعری).mp3
7.99M
📝 شرح صوتی نامه های نهجالبلاغه
✉️نامه(۷۸)
✅دلسوزترین فرد برای جامعه
@Nahjolbalaghe2
.
✨﴾﷽﴿✨
🔺گفتگو با نامحرم
💎✨ أَمِيرُاَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ ابي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهما : تَسَرْبَلِ بِالْحَياءَ وَ ادَّرِعِ الْوَفاءَ وَ احْفَظِ الاْءِخاءَ وَ أَقْلِلْ مُحادَثَةَ النِّساءِ يَكْمُلْ لَكَ السَّناءُ.
🌺🌿 امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیهما می فرمایند : لباس حياء و زره وفا به تن نما، برادري را حفظ كن و با زنان كمتر بحث و گفتگو نما تا رفعت و بزرگي تو كامل گردد.
📚 غرر الحكم ج3 ص301 حدیث 4536
📚جامع أحاديث الشيعة (بروجردی) جلد 20 صفحه 306
📚مستدرك الوسائل جلد 14 صفحه 273
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥راه نزدیک شدن به امام زمان(عج)
🔸 استاد مسعود عالی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔹تلنگری زیبا برای همه ما
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹کمک به غیرمسلمان
🔷امام علی (علیهالسلام)
🎈 #فرزندان_علی
💌 #نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
@Nahjolbalaghe2