eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
 📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 🔸عاقبت بنى اميّه ♨️انتقام شديد الهى از بنى اميّه: امام(عليه السلام
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 👹 عاقبت بنی امیه ↩️ در پايان اين فراز مى فرمايد: «در آن زمان قريش (اشاره به گروه بنى اميّه است) دوست دارد، دنيا و آنچه را در دنيا است از دست بدهد، تا يک بار ديگر مرا ببيند (و رهبرى مرا بپذيرد) هر چند زمان آن کوتاه باشد، به اندازه کشتن شترى، تا چيزى را از آن ها بپذيرم که امروز کمى از آن را مى خواهم ولى نمى دهند». (فَعِنْدَ ذلِکَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا - لَوْ يَرَوْنَني مَقَاماً وَاحِداً، وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُور(6)، لاَِ قَبْلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَومَ بَعْضَهُ فَلاَ يُعْطُونِيهِ!). گر چه ظاهر عبارات بالا به خوبى نشان مى دهد که پيش بينى امام(عليه السلام) مربوط به نابود شدن بنى اميّه به وسيله بنى عبّاس است، ولى بعضى از «مفسّران نهج البلاغه» اين احتمال را تقويت کرده اند که اين جمله ها ناظر به حکومت حضرت مهدى(عليه السلام) مى باشد، که با ظهورش بساط ظلم و ستم برچيده مى شود; ولى اين احتمال بسيار بعيد به نظر مى رسد; زيرا: اوّلا، بنى اميّه در آن زمان به صورت يک گروه مشخّص نخواهند بود و ثانياً، با ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) که برنامه هاى علوى را به طور کامل اجرا مى کند، ديگر جايى براى اين باقى نمى ماند که آنها آرزوى حکومت على(عليه السلام) را کنند و به تعبيرى ديگر: اين آرزو از قبيل تحصيل حاصل است. به هر حال، تاريخ به خوبى نشان مى دهد که آنچه امام(عليه السلام) فرموده بود، به طور کامل واقع شد; از جمله حدود هشتاد سال بعد هنگامى که «مروان بن محمّد» آخرين خليفه «بنى اميّه» سالهاى پايانى حکومت خود را مى گذرانيد، باخبر شد که «عبدالله بن على» از نوادگان «ابن عبّاس» و از فرماندهان لشکر «بنى عبّاس» به سرزمين «موصل» آمده; او براى مقابله با آنها با لشکرش حرکت کرد، هنگامى که پرچم لشکر دشمن را ديد، اين جمله را بر زبان جارى ساخت: «اى کاش علىّ بن ابى طالب زير اين پرچم بود نه اين جوان عباسى!»(7) و عجب تر اين که هنگامى که «ابوالعبّاس سفّاح» نخستين خليفه عبّاسى بر تخت قدرت نشست، دستور داد آن قدر از «بنى اميّه» کشتار کنند، که به شمار در نمى آيد و حتّى دستور داد قبرهاى بنى اميّه را شکافتند و مردگان آن ها را از گور درآوردند و سوزاندند. و به اين ترتيب، هيچ کس از زندگان آنها سالم نماند مگر آنانى که به «اندلس» فرار کرده بودند. حتّى نوشته اند «سفّاح» خشونت را به آنجا رسانيد که دستور داد کُشتگان «بنى اميّه» را پيش روى سگها اندازند، تا گوشت آنها را بخورند.(8) و اساساً لقب «سفّاح» (خونريز) که به نخستين خليفه عبّاسى داده شده، به خاطر کشتار وسيع و بى حسابى است که از بنى اميّه کرد.(9) ناگفته پيدا است فرجى را که امام(عليه السلام) اشاره مى کند، تنها در زمان فترت بين حکومت بنى اميّه و بنى عبّاس بود; يا به تعبير ديگر; مربوط به زمانى است که بنى عبّاس قدرت چندانى پيدا نکرده بود، زيرا بعد از آن که پايه هاى قدرت آنان محکم شد، آنها نيز به ظلم و ستم پرداختند و دوران تاريک ديگرى به مسلمانان روى آورد. **** نکته ها: 1- آن که گريزد ز خراجات شام! اين تجربه تاريخى کراراً تکرار شده است، که افرادى از پذيرش حقّ، با کرامت و عزّت سرباز زدند، سرانجام با خوارى و ذلّت باطل را پذيرا شدند; و نمونه روشن آن، مردم «عراق» در عصر على(عليه السلام) بودند. رهبرى پيشوايى عادل آگاه، دلسوز و مهربان که حتّى در ميدان جنگ، از دلسوزى و مهربانى فروگذارى نمى کرد، نپذيرفتند و هر روز با بهانه اى از اطاعت فرمان او سرباز زدند; قلب او را مالامال از خون کردند و هر زمان با ندانم کارى و حتّى خيانت ها، امواج تازه اى از غم و اندوه بر روح پاک او فرستادند. ولى چيزى نگذشت، آن ها که «از خراج عادلانه شام گريخته بودند، بارکش غول بيابان شدند». بى رحمانى بى منطق، سنگدلانى کوردل، بر آنها مسلّط گشتند; که نه بر صغيرشان رحم کردند و نه بر کبيرشان. همه چيز آنها را به تاراج بردند و روزِ روشن را بر آنها شب ظلمانى ساختند; آرزو داشتند يک لحظه از حکومت على(عليه السلام) باز گردد; ولى هيهات! ✍ پی نوشت: 6. «جَزور» ازمادّه «جَزر» (بر وزن جذب) به معناى سر بريدن و نحر کردن حيوان است و «جزور» به شترى گفته مى شود که آن را نحر کرده باشند. اين واژه به معناى فروکش کردن آب دريا و مانند آن نيز آمده است. 7. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 7، صفحه 57. 8. تتمّة المنتهى، صفحه 156. 9. دائرة المعارف اعلمى، جلد 10، صفحه 405. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امام باقر عليه السلام: 🔻 زمانی بر مردم می‌‌آید که امام و پیشوای آنان غیبت می‌‌کند؛ پس خوشا به حال کسانی که در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند. 📚 بحارالأنوار: ج ۵۲، ص ۱۴۵ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و پنج 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻣﺮﮒ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و شش 🔷 ↩️ ﺳﻤﻌﺎﻧﻲ، ﺩﺭ ﺍﻧﺎﺑﺶ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﻳﺪ ﻛﻪ: ﺍﻭ ﺍﻫﻞ ﺳﻤﺮﻗﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻭ ﻓﻘﻴﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺮﻩ ﺭﻭﺳﺎﻱ ﺷﻬﺮ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻴﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺧﻠﻖ ﺑﻮﺩﻩ. ﺍﺯ ﺍﺑﻮ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺣﺮﺙ ﺣﺎﻓﻆ ﺳﻤﺮﻗﻨﺪﻱ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻘﻞ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺍﺩﺭﻳﺴﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭﻟﻲ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺳﺖ: ﺍﺑﻮ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻧﺼﺮ ﻋﻴﺎﺿﻲ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﻋﻴﺎﺿﻲ ﻛﻪ ﺫﻛﺮﺵ ﮔﺬﺷﺖ. ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ: ﺍﺑﻦ ﺍﻟﻤﻄﺮﻱ، ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺧﻠﻒ ﺑﻦ ﻋﻴﺴﻲ ﺑﻦ [جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۹۸] ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﻦ ﺑﺪﺭ ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﺧﺰﺭﺟﻲ ﻋﺒﺎﺩﻱ ﻣﺪﻧﻲ. ﺍﺑﻮﺍﻟﻤﻌﺎﻟﻲ ﺍﻟﺴﻠﺎﻣﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺒﺎ "ﺍﻟﻤﺨﺘﺎﺭ" ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺹ 72 ﻣﻨﺘﺨﺐ ﻛﺘﺎﺏ "ﺍﻟﻤﺨﺘﺎﺭ" ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻩ ﺣﻔﺎﻅ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺧﻠﺎﻗﻲ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺩﺍﺷﺖ، ﻋﺒﺎﺩﺗﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﻮﺋﻲ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﻲ‌ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﺍﺯ ﻣﺤﺪﺛﻴﻦ ﺑﺰﺭﮒ، ﺑﺎﺭ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﺎﻡ، ﻣﺼﺮ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺩ، ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻭ ﻣﺼﻴﺒﺘﻬﺎﻱ ﺩﺭﺩﻧﺎﻛﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﺳﺎﻝ 742 ﻩ. ﻕ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻣﺪﺗﻲ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﺴﺮ ﻣﻲ‌ﺑﺮﺩ ﺳﭙﺲ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪ. ﻛﺘﺎﺑﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻨﺎﻡ "ﺍﻟﺎﻋﻠﺎﻡ ﻓﻴﻤﻦ ﺩﺧﻞ ﺍﻟﻤﺪﻳﻨﻪ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﻋﻠﺎﻡ" ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﺍﺳﺘﻤﺎﻉ ﺣﺪﻳﺚ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﺸﺮﻓﻪ، ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺣﻔﺺ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺳﻮﺩﺍﻧﻲ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺎﻫﺮﻩ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺍﺳﻮﺍﻧﻲ، ﻭ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﺧﺘﻨﻲ، ﻭ ﻳﺴﻮﻑ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺩﺑﺎﺑﻴﺴﻲ ﻭ ﺩﺭ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻳﻪ ﺍﺯ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻣﺨﻠﻮﻑ ﺑﻦ ﺟﻤﺎﻋﻪ: ﻭ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﺍﺯ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺑﻦ ﺷﺤﻨﻪ، ﻭ ﻗﺴﺎﻡ ﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ، ﻭ ﺍﺑﻲ ﻧﺼﺮ ﺑﻦ ﺍﻟﺸﻴﺮﺍﺯﻱ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﺤﺴﻦ ﻭ ﺩﻭﺍﻟﻴﺒﻲ. ﻭ ﺑﺎﻟﺎﺧﺮﻩ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺭﺑﻴﻊ ﺍﻟﺎﻭﻝ ﺳﺎﻝ 765 ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﺸﺮﻓﻪ ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ: ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ، ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻌﻄﻲ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻌﻄﻲ ﺑﻦ ﻣﻜﻲ ﺑﻦ [جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 199] ﻃﺮﺩ ﺑﻦ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻣﺨﻠﻮﻑ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﻔﻮﺍﺭﺱ ﺑﻦ ﺳﻴﻒ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺑﻦ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻣﻜﻲ ﻣﺎﻟﻚ ﻧﺤﻮﻱ: ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 709 ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺤﺮﻡ ﺳﺎﻝ 808 ﻫﻢ ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺳﻴﻮﻃﻲ ﺍﺣﻮﺍﻟﺎﺕ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ "ﺑﻐﻴﻪ ﺍﻟﻮﻋﺎﻩ" ﺹ 161 ﻧﻘﻞ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۶۵ الی ۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ چنان که در خطب
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۶۵ الی ۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ۱- حقیقت سحر چیست؟ گر چه در گذشته مشروحاً در این باره، سخن گفته ایم ولى ذکر چند جمله را اینجا به صورت توضیحى کوتاه مناسب مى دانیم: «سحر» در اصل به معنى هر کار و هر چیزى است که مأخذ آن، مخفى و پنهان باشد، ولى در زبان روزمره، به کارهاى خارق العاده اى مى گویند که، با استفاده از وسائل مختلف انجام مى شود. گاهى صرفاً جنبه نیرنگ، خدعه، چشم بندى و تردستى دارد. گاهى از عوامل تلقینى در آن استفاده مى شود. گاه از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیائى بعضى از اجسام و مواد. گاه از طریق کمک گرفتن از شیاطین. و همه اینها در آن مفهوم جامع لغوى درج است. در طول تاریخ به داستان هاى زیادى در زمینه سحر و ساحران برخورد مى کنیم، و هم اکنون در عصر ما کسانى که دست به این گونه کارها مى زنند، کم نیستند، ولى چون بسیارى از خواص موجوداتى که در گذشته بر توده مردم، مخفى بود در زمان ما آشکار شده است، و حتى کتاب هائى در زمینه آثار اعجاب انگیز موجودات مختلف نوشته اند، قسمت زیادى از سحرهاى ساحران از دستشان گرفته شده است. مثلاً در شیمى امروز، اجسام بسیارى را مى شناسیم که وزنشان از هوا سبکتر است، و اگر درون جسمى قرار داده شوند، ممکن است آن جسم به حرکت درآید و کسى هم تعجب نمى کند، حتى بسیارى از وسائل بازى کودکان امروز شاید در گذشته یک نوع سحر به نظر مى رسید! امروز در سیرک ها نمایش هائى مى دهند که شبیه سحر ساحران گذشته است. با استفاده از چگونگى تابش نور، آینه ها، خواص فیزیکى و شیمیائى اجسام، صحنه هاى غریب و عجیبى به وجود مى آورند که گاه دهان تماشاچیان از تعجب باز مى ماند. البته، اعمال خارق العاده مرتاضان، آن خود داستان دیگرى دارد، که بسیار شگفت انگیز است. در هر حال، سحر چیزى نیست که وجود آن را بتوان انکار کرد، یا به خرافات نسبت داد، چه در گذشته و چه در امروز. نکته قابل توجه این که: سحر در اسلام، ممنوع، و از گناهان کبیره است; چرا که در بسیارى از موارد، باعث گمراه ساختن مردم، تحریف حقایق و متزلزل ساختن پایه عقائد افراد ساده ذهن مى شود، البته، این حکم اسلامى مانند بسیارى از احکام دیگر، موارد استثناء نیز دارد، از جمله، فرا گرفتن سحر، براى ابطال ادعاى مدعیان دروغین نبوت، و یا براى از بین بردن اثر آن در مورد کسانى که از آن آسیب دیده اند. در جلد اول ذیل آیات ۱٠۲ و ۱٠۳ سوره «بقره» نیز مشروحاً در این باره، سخن گفته ایم. ۲- ساحر هرگز پیروز نمی شود بسیارى مى پرسند: اگر ساحران مى توانند، اعمال خارق العاده اى شبیه معجزه انجام دهند، چگونه مى توان میان کارهاى آنها و اعجاز، تفاوت گذاشت؟ و چگونه «سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار»! پاسخ این سؤال، با توجه به یک نکته، روشن مى شود و آن این که: کار ساحر متکى به نیروى محدود انسانى است، و معجزه از قدرت بى پایان و لایزال الهى سرچشمه مى گیرد. لذا هر ساحرى کارهاى محدودى مى تواند انجام دهد، و اگر ماوراى آن را بخواهند، عاجز مى ماند، او تنها کارهائى را مى تواند انجام دهد که قبلاً روى آن تمرین داشته و بر آن مسلط است و از پیچ و خم آن آگاه، ولى در غیر آن به کلى عاجز و ناتوان خواهد بود. در حالى که پیامبران چون از قدرت لا یزال خدا کمک مى گرفتند، قادر به انجام هر گونه خارق عادتى بودند، در زمین و آسمان و از هر نوع و هر قبیل. ساحر، هرگز نمى تواند خارق عادت را طبق پیشنهاد مردم انجام دهد، مگر این که: تصادفاً با کار او تطبیق کند (هر چند گاهى دوستان ناشناخته خود را تعلیم مى دهند که از وسط جمعیت برخیزند و پیشنهادهائى که قبلاً تعیین شده به صورت ابتدائى مطرح کنند). ولى، پیامبران بارها و بارها معجزات مهمى را که مردم حق طلب، به عنوان سند نبوت مى خواستند انجام مى دادند، همان گونه که در همین سرگذشت موسى(علیه السلام) نیز مشاهده خواهیم کرد. از این گذشته، سحر چون یک کار انحرافى است و یک نوع خدعه و نیرنگ، طبعاً روحیاتى هماهنگ آن مى خواهد، و ساحران بدون استثناء، افرادى متقلب و خدعه گرند، که از مطالعه و بررسى روحیات و اعمالشان خیلى زود مى توان آنها را شناخت، در حالى که اخلاص، پاکى و درستى انبیاء، سندى است که با اعجاز آنها آمیخته و اثر آن را مضاعف مى کند (دقت کنید). و شاید روى این جهات است که آیات فوق مى گوید: وَ لایُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ أَتى: «ساحر هر کجا باشد و در هر شرائط و هر زمان رستگار نمى شود»، و به قول معروف به زودى پته اش روى آب خواهد افتاد; چرا که نیرویش محدود است و افکار و صفاتش انحرافى. این موضوع، مخصوص ساحرانى نیست که به مبارزه با انبیاء برخاستند بلکه درباره ساحران به طور کلّى صادق است که آنها زود شناخته مى شوند و به پیروزى نمى رسند. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۹ ⛔️ حرص نزدن برای روزی 🌧 روزى دو گونه است: همان گونه كه مرحوم سيد رضى در ذي
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۹ ⛔️ حرص نزدن برای روزی ↩️ "آنگاه امام(عليه السلام) به استدلال روشنى پرداخته، مى فرمايد: «اگر در تمام سال زنده بمانى و جزء عمر تو باشد خداوند هر روز آنچه از روزى براى تو معين كرده است به تو مى دهد و اگر تمام آن سال جزء عمر تو نباشد چرا غم و اندوه چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست؟»; (فَإِنْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَإِنَّ اللّهَ تَعَالَى سَيُؤْتِيكَ فِي كُلِّ غَد جَدِيد مَا قَسَمَ لَكَ; وَ إِنْ لَمْ تَكُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِكَ فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِيَما لَيْسَ لَكَ). بسيارند كسانى كه براى به دست آوردن درآمدهاى هنگفت دست و پا مى زنند در حالى كه تنها بخش كوچكى را از آن مصرف كرده و بقيه را براى وارثان خود مى گذارند و در واقع تلاشگران خسته و بى مزدند. هدف امام(عليه السلام) اين است كه اين گروه از افراد را از تلاش هاى بى حد و حساب كه آرامش دنيا و نجات آخرت را بر باد مى دهد بازدارد. و به گفته شاعر: آن كه مكنت بيش از آن خواهد كه قسمت كرده اند * گو طمع كم كن كه زحمت بيش باشد بيش را در آخرين جمله به نكته ديگرى در همين باره اشاره كرده، مى فرمايد: «(بدان) هيچ كس پيش از تو نمى تواند روزى تو را دريافت كند و يا آن را از دست تو بيرون ببرد و آنچه براى تو مقدر شده است بدون تأخير به تو مى رسد»; (وَلَنْ يَسْبِقَكَ إِلَى رِزْقِكَ طَالِبٌ وَلَنْ يَغْلِبَكَ عَلَيْهِ غَالِبٌ، وَ لَنْ يُبْطِىءَ عَنْكَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَكَ). همان گونه كه در بالا اشاره كرديم هرگز هدف امام(عليه السلام) اين نيست كه افراد را از تلاش و كوشش براى حل مشكلات اقتصادى بازدارد چراكه آن حضرت و ساير معصومين(عليهم السلام) در كلمات ديگر خود به اين نوع تلاش سفارش كرده اند بلكه هدف اين است كه با بيان اين واقعيت ها كه روزى بر دوگونه است و خداوند آنچه مقدر باشد به انسان مى رساند، سدى در برابر حرص و طمع و دنياپرستى و افزون طلبى ايجاد كنند. مرحوم سيد رضى در ذيل اين كلام حكيمانه مى گويد: «مضمون اين سخن در همين باب (حكمت 267) گذشت ولى چون كلام امام(عليه السلام) در اين جا واضح تر و مشروح تر بود آن را بر اساس روشى كه در آغاز كتاب تذكر داده ايم تكرار كرديم»; (قال الرضيُّ: و قد مضى هذا الكلام فيما تقدّم من هذا الباب، إلا أنّه هاهنا أوْضَحُ و أشْرَحُ، فلذلِك كرّرناه على القاعدةِ المقرّرة في أوّل الكتاب). اين سخن سيد رضى اشاره به نكته اى است كه در مقدمه نهج البلاغه آورده و آن اين كه كلمات امام(عليه السلام) گاهى با روايات مختلف نقل شده است. سيد رضى آن را مطابق يكى از روايات نقل مى كند سپس به روايتى كه از طريق ديگر نقل شده و مشروح تر و گسترده تر است دست مى يابد و لذا آن را تكرار مى كند تا فايده بيشترى نصيب خوانندگان گردد. در اين زمينه توضيحات ديگرى در ذيل حكمت 267 و همچنين در ذيل نامه 31 كه مشتمل بر حكمت ها و اندرزهاى فراوان خطاب به امام حسن مجتبى(عليه السلام) مى باشد، آمده است.[1] *** پی نوشت: [1]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر مى گويد: از كسانى كه قبل از سيد رضى اين گفتار حكيمانه را نقل كرده اند، ابوطالب مكى در قوت القوت و ابن عبد ربه در عقد الفريد است كه آن را در ضمن وصيت امام(عليه السلام) به محمّد بن حنفية ذكر كرده است و همچنين صدوق در من لايحضره الفقيه و كراجكى در كنزالفوائد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 279)" ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امام على عليه السلام: كار خوب انجام دهيد و هيچ كار خوبى را كوچك مشماريد؛ زيرا كوچك آن هم بزرگ است و اندكش بسيار اِفعَلوا الخَيرَ و لا تُحَقِّروا مِنهُ شَيئا؛ فإنَّ صَغيرَهُ كَبيرٌ، و قَليلَهُ كَثيرٌ ميزان الحكمه جلد7 صفحه 56 امام على عليه السلام: كار خوب، آسانتر از كار بد است الخَيرُ أسهَلُ مِن فِعلِ الشَّرِّ غرر الحكم حدیث 1199 امام على عليه السلام: كار خوب، اندوخته اى ماندنى و ميوه اى پاكيزه و خوشگوار است فِعلُ الخَيرِ ذَخيرَةٌ باقِيَةٌ ، و ثَمَرةٌ زاكِيَةٌ غرر الحكم حدیث 6545 امام على عليه السلام: فرصت، چون ابر مى گذرد. پس، فرصتهاى كار خوب را غنيمت شمريد الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ نهج البلاغه، حکمت21 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 محبت امیرالمومنین علی (علیه السلام) .. . 🎥میرزا اسماعیل دولابی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و شش 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﺳﻤﻌﺎﻧﻲ، ﺩﺭ ﺍﻧﺎﺑﺶ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و هفت 🔷 ↩️ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺳﻬﻤﻲ (ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺟﻠﺠﻠﻴﻪ) ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﻝ 43 ﻩ. ﻕ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ 66 ﺑﻴﺖ ﺳﺮﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻜﺎﺭ‌ﻫﺎﻱ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﻲ ﺑﺸﻤﺎﺭ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ، ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺑﻨﺎﻡ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺟﻠﺠﻠﻴﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻣﺎ، ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺑﻴﺎﺕ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻜﻞ ﻋﺮﺑﻲ ﻧﻘﻞ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻌﺮ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻡ ﻧﻘﻞ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﺷﻌﺮ ﺑﺰﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﻲ: ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﻟﺤﺎﻝ ﺍﻟﺘﺠﻬﻞ ﻭ ﻋﻦ ﺳﺒﻞ ﺍﻟﺤﻖ ﻟﺎ ﺗﻌﺪﻝ ﻛﻴﺴﺖ ﺍﺣﺘﻴﺎﻟﻲ ﻓﻲ ﺟﻠﻖ ﻋﻠﻲ ﺍﻫﻠﻬﺎ ﻳﻮﻡ ﻟﺒﺲ ﺍﻟﺤﻠﻲ؟ ﻭ ﻗﺪ ﺍﻗﺒﻠﻮﺍ ﺯﻣﺮﺍ ﻳﻬﺮﻋﻮﻥ ﻣﻬﺎ ﻟﻴﻊ ﻛﺎﻟﺒﻘﺮ ﺍﻟﺠﻔﻞ ﻭ ﻗﻮﻟﻲ ﻟﻬﻢ: ﻳﻌﺒﺎﻭﺍ ﺑﺎﻟﺼﻠﺎﻩ ﺑﻐﻴﺮ ﻭﺟﻮﺩﻙ ﻟﻢ ﺗﻘﺒﻞ ﻓﻮﻟﻮﺍ ﻭ ﻟﻢ ﻳﻌﺒﺎﻭﺍ ﺑﺎﻟﺼﻠﺎﻩ ﻭ ﺭﻣﺖ ﺍﻟﻨﻔﺎﺭ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻘﺴﻄﻞ ﻭ ﻟﻤﺎ ﻋﺼﻴﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻟﻬﺪﻱ ﻭ ﻓﻲ ﺟﻴﺸﻪ ﻛﻞ ﻣﺴﺘﻔﺤﻞ ﺍﺑﺎﻟﺒﻘﺮ ﺍﻟﻐﻜﻢ ﺍﻫﻞ ﺍﻟﺸﺎﻡ ﺍﻟﻬﻞ ﺍﻟﺘﻔﻲ ﻭ ﺍﻟﺤﺠﻲ ﺍﺑﺘﻠﻲ؟ ﻓﻘﻠﺖ: ﻧﻌﻢ ﻗﻢ ﻓﺎﻧﻲ ﺍﺭﻱ ﻗﺘﺎﻝ ﺍﻟﻤﻔﻀﻞ ﺑﺎﻟﺎ ﻓﻀﻞ ﻗﺒﻲ ﺣﺎﺭﺩﻭﺍ ﺳﻴﺪ ﺍﻟﺎﻭﺻﻴﺎ ﺑﻘﻮﻟﻲ: ﺩﻡ ﻃﻞ ﻣﻦ ﻧﻌﺜﻞ ﻭ ﻛﺪﺕ ﻟﻬﻢ ﺁﻥ ﺍﻗﺎﻣﻮﺍ ﺍﻟﺮﻣﺎﺡ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﻤﺼﺎﺣﻒ ﻓﻲ ﺍﻟﻘﺴﻄﻞ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺗﻬﻢ ﻛﺸﻒ ﺳﻮﺍﺗﻬﻢ ﻟﺮﺩ ﺍﻟﻐﻀﻨﻔﺮ ﺍﻟﻤﻘﺒﻴﻞ ﻓﻘﺎﻡ ﺍﻟﺒﻐﺎﻩ ﻋﻠﻲ ﺣﻴﺪﺭ ﻭ ﻛﻔﻮﺍ ﻋﻦ ﺍﻟﻤﺸﻌﻞ ﺍﻟﻤﺼﻄﻠﻲ ﻛﻴﺴﺖ ﻣﺤﺎﻭﺭﻩ ﺍﻟﺎﺷﻌﺮﻱ ﻭ ﻧﺤﻦ ﻋﻠﻲ ﺩﻭﻣﻪ ﺍﻟﺠﻨﺪﻝ ﺍﻟﻴﻦ ﻓﻴﻄﻤﻊ ﻓﻲ ﺟﺎﻧﺒﻲ ﻭ ﺳﻬﻤﻴﻦ ﻗﺪ ﺧﺎﺽ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻘﺘﻞ ﺧﻠﻌﺖ ﺍﻟﺨﻠﺎﻓﻪ ﻣﻦ ﺣﻴﺪﺭ ﻛﺨﻠﻊ ﺍﻟﻨﻌﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﻟﺎﺭﺟﻞ ﻭ ﺍﻟﺒﺴﺘﻬﺎ ﻓﻴﻚ ﺑﻌﺪ ﺍﻟﺎﻳﺎﺱ ﻛﻠﺒﺲ ﺍﻟﺨﻮﺍﺗﻴﻢ ﺑﺎﻟﻨﻤﻞ ﻭ ﺭﻗﻴﺘﻚ ﺍﻟﻤﻨﺒﺮ ﺍﻟﻤﺸﻤﺨﺮ ﺑﻠﺎ ﺣﺪ ﺳﻴﻒ ﻭ ﻟﺎ ﻣﻨﺼﻞ ﻭ ﻟﻮ ﻟﻢ ﺗﻜﻦ ﺍﻧﺖ ﻣﻦ ﺍﻫﻠﻪ ﻭ ﺭﺏ ﺍﻟﻤﻘﺎﻡ ﻭ ﻟﻢ ﺗﻜﻤﻞ ﻭ ﺳﻴﺮﺕ ﺟﻴﺶ ﻛﻔﺎﻕ ﺍﻟﻌﺮﺍﻕ ﻛﺴﻴﺮ ﺍﻟﺠﻨﻮﺏ ﻣﻊ ﺍﻟﺸﻤﺎﻝ ﻭ ﺳﻴﺮﺕ ﺫﻛﺮﻙ ﻓﻲ ﺍﻟﺨﺎﻓﻘﻴﻦ ﻛﺴﻴﺮ ﺍﻟﺤﻤﻴﺮ ﻣﻊ ﺍﻟﻤﺠﻤﻞ ﻭ ﺟﻬﻠﻚ ﺑﻲ ﻳﺎﺑﻦ ﺁﻛﻠﻪ ﺍﻝ ﻛﺒﻮﺩ ﻟﺎﻋﻈﻢ ﻣﺎ ﺍﺑﺘﻠﻲ ﻓﻠﻮ ﻟﺎ ﻣﻮﺍﺯﺭﺗﻲ ﻟﻢ ﺗﻄﻊ ﻭ ﻟﻮ ﻟﺎ ﻭﺟﻮﺩﻱ ﻟﻢ ﺗﻘﺒﻞ ﻭ ﻟﻮ ﻟﺎﻱ ﻛﻨﺖ ﻛﻤﺜﻞ ﺍﻟﻨﺴﺎﺀ ﺗﻌﺎﻑ ﺍﻟﺨﺮﻭﺝ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﻨﺰﻝ ﻧﺼﺮﻧﺎﻙ ﻣﻦ ﺟﻬﻠﻨﺎ ﻳﺎﺑﻦ ﻫﻨﺪ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﻨﺒﺎ ﺍﻟﺎﻋﻈﻢ ﺍﻟﺎﻓﻀﻞ ﻭ ﺣﻴﺚ ﺭﻓﻌﻨﺎﻙ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﺮﻭﺱ ﻧﺰﻟﻨﺎ ﺍﻟﻲ ﺍﺳﻔﻞ ﺍﻟﺎﺳﻔﻞ ﻭ ﻛﻢ ﻗﺪ ﺳﻤﻌﻨﺎ ﻣﻦ ﺍﻟﻤﺼﻄﻔﻲ ﻭ ﺻﺎﻳﺎ ﻣﺨﺼﺼﻪ ﻓﻲ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻓﻲ ﻳﻮﻡ "ﺧﻢ" ﺭﻗﻲ ﻣﻨﺒﺮﺍ ﻳﺒﻠﻎ ﻭ ﺍﻟﺮﻛﺐ ﻟﻢ ﻳﺮﺣﻞ ﻭ ﻓﻲ ﻛﻔﻪ ﻛﻔﻪ ﻣﻌﻠﻨﺎ ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ (موسى عصاى خود را افکند، و آنچه را آنها ساخته بودند بلعید.) ساحران به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم.» (طه/۷۰) * قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ ۖ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ ۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَىٰ (فرعون) گفت: «پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! به طور مسلم او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است. به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع مى کنم. و شما را از تنه هاى نخل به دار مى آویزم. و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما شدیدتر و پایدارتر است!» (طه/۷۱) * قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا ۖ فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ ۖ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا گفتند: «سوگند به آن کسى که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده، ترجیح نخواهیم داد. هر حکمى مى خواهى بکن. تو تنها در این زندگى دنیا مى توانى حکم کنى. (طه/۷۲) * إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ ۗ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردى بیامرزد. و (پاداش) خدا بهتر و پایدارتر است!» (طه/۷۳) * إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ هرکس در محضر پروردگارش حاضر شود در حالى که مجرم است، آتش دوزخ براى اوست. در آن جا، نه مى میردو نه زندگى مى کند! (طه/۷۴) * وَمَن يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَٰئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَىٰ و هرکس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانى درجات عالى دارند، (طه/۷۵) * جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ مَن تَزَكَّىٰ باغهاى جاویدان بهشتى، که نهرها از پاى درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهند بود. این است پاداش کسى که خود را تزکیه نماید. (طه/۷۶) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۶۵ الی ۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ۱- حقیقت سحر چ
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۷۰ الی ۷۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ پیروزى عظیم موسى(علیه السلام) در آیات گذشته به اینجا رسیدیم که موسى(علیه السلام) مأمور شد عصاى خود را بیفکند تا دستگاه سحر ساحران را نابود سازد. در آیات مورد بحث، این مسأله تعقیب شده، منتها جمله هائى که روشن بوده است حذف گردیده (موسى عصاى خود را افکند، عصا تبدیل به مار عظیمى شد و تمام اسباب و آلات سحر ساحران را بلعید، غوغا و ولوله اى در تمام جمعیت افتاد، فرعون، سخت متوحش شد، و اطرافیانش دهان هاشان از تعجب باز ماند. ساحران که تا آن زمان با چنین صحنه اى روبرو نشده بودند و به خوبى سحر را از غیر سحر مى شناختند، یقین کردند که این امر، چیزى جز معجزه الهى نیست، و این مرد فرستاده خدا است که آنها را دعوت به سوى پروردگارشان مى کند، طوفانى در دل آنها به وجود آمد و انقلاب عظیمى در روحشان پدیدار گشت، این جمله ها حذف شده). اکنون دنباله سخن را از زبان آیات مى شنویم: ساحران همگى به سجده افتاده گفتند: ما به پروردگار هارون و موسى(علیه السلام)ایمان آوردیم (فَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى). تعبیر به أُلْقِىَ (با استفاده از فعل مجهول) گویا اشاره به این است که آن چنان مجذوب موسى(علیه السلام) و تحت تأثیر معجزه او واقع شدند، که گوئى بى اختیار به سجده افتادند. این نکته نیز قابل توجه است که: به ایمان آوردن تنها قناعت نکردند، بلکه وظیفه خود دیدند: این ایمان را به صورت روشنى و با جمله هائى که هیچ گونه ابهام در آن نباشد، یعنى با تأکید، ایمان خود به پروردگار موسى(علیه السلام) و هارون(علیه السلام) را اظهار دارند، تا اگر کسانى بر اثر کار آنها گمراه شده اند بازگردند، و از این نظر مسئولیتى بر دوش آنها باقى نماند! * * * بدیهى است این عمل ساحران، ضربه سنگینى بر پیکر فرعون، حکومت جبار، خودکامه و بیدادگرش وارد ساخت، و تمام ارکان آن را به لرزه درآورد; چرا که مدت ها در سرتاسر مصر روى این مسأله تبلیغ شده بود، ساحران را از هر گوشه و کنار گردآورى کرده بودند، و هر گونه پاداش و امتیازى براى آنها در صورت پیروزى، قائل شده بود. اما الآن مشاهده مى کند همانها که در صف اول مبارزه بودند یک باره تسلیم دشمن، نه تسلیم، که مدافع سرسخت او شدند، و این مسأله اى بود که هرگز براى فرعون قابل پیش بینى نبود، و بدون شک، گروهى از مردم نیز به پیروى از ساحران به موسى(علیه السلام) و آئینش دل بستند. لذا فرعون، چاره اى جز این ندید که با داد، فریاد و تهدیدهاى غلیظ و شدید ته مانده حیثیتى را که نداشت، جمع و جور کند، رو به سوى ساحران کرده گفت: آیا پیش از آن که به شما اذن دهم به او ایمان آوردید ؟! (قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ). این جبار مستکبر، نه تنها مدعى بود که بر جسم و جان مردم، حکومت دارد که مى خواست بگوید قلب شما هم در اختیار من و متعلق به من است، و باید با اجازه من تصمیم بگیرد، این همان کارى است که همه فرعون ها در هر عصر و زمان، طرفدار آنند. بعضى مانند فرعون مصر، ناشیانه به هنگام دستپاچگى بر زبان جارى مى کنند، و بعضى مرموزانه و با استفاده از وسائل تبلیغاتى و ارتباط جمعى و انواع سانسورها عملاً این حق را براى خود قائلند و معتقدند نباید به مردم اجازه اندیشیدن مستقل داد، بلکه، حتى گاهى به نام آزادى اندیشه، باید این سلب آزادى را بر مردم تحمیل کرد. به هر حال، فرعون به این قناعت نکرد، فوراً وصله اى به دامان ساحران چسبانیده آنها را متهم کرد، و گفت: او بزرگ شما است، او کسى است که سحر به شما آموخته ، و تمام اینها توطئه است با نقشه قبلى!! (إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ). بدون شک فرعون مى دانست و یقین داشت این سخن دروغ است، و اساساً چنین توطئه اى که سرتاسر مصر را فراگیرد، و مأموران مخفى و جاسوسان او از آن بى خبر بمانند، امکان پذیر نیست. اصولاً، فرعون موسى(علیه السلام) را در آغوش خود پرورش داده بود، و غیبت او از مصر برایش مسلّم بود، اگر او بزرگ ساحران مصر بود همه جا به این عنوان معروف مى شد، و چیزى نبود که بتوان آن را مخفى کرد. ولى مى دانیم قلدرها و زورگویان، وقتى موقعیت نامشروع خود را در خطر ببینند از هیچ دروغ و تهمتى باک ندارند. تازه به این نیز قناعت نکرد، و ساحران را با شدیدترین لحنى، تهدید به مرگ نموده گفت: سوگند یاد مى کنم که دست و پاهاى شما را به طور مخالف قطع مى کنم، و بر فراز شاخه هاى بلند نخل به دار مى آویزم، تا بدانید مجازات من دردناک تر و پایدارتر است، یا مجازات خداى موسى و هارون ؟ (فَلاَ ُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلاف وَ لاَ ُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى).(۱) ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 👹 عاقبت بنی امیه ↩️ در پايان اين فراز مى فرمايد: «در آن زمان قريش
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 👹 عاقبت بنی امیه "آرى! همان گونه شد که خود امام(عليه السلام) در خطبه 28 بيان فرموده: «آن کس که از حقّ سود نگيرد، زيان باطل دامانش را خواهد گرفت و آن کس که نور هدايت او را به راه راست نبرد، ظلمت گمراهى او را به وادى هلاکت مى کشاند». به راستى اين فصل از تاريخ اسلام، مملوّ از درس هاى عبرت است; از يک سو سرنوشت آنها که با اميرمؤمنان(عليه السلام) وفا نکردند، فوق العاده عبرت انگيزاست! و از سوى ديگر، داستان بنى اميّه بعد از على(عليه السلام) پر از درس هاى عبرت است! «مسعودى» مورّخ مشهور، نقل مى کند: «حجّاج حاکم کوفه و بصره (در دوران عبدالملک بن مروان) بيست سال فرمانروايى کرد; تعداد کسانى را که در اين مدّت در زير شکنجه هاى دژخيمان او جان سپردند يا با شمشير کشته شدند، يکصد و بيست هزار نفر بود. و اين آمار مربوط به غير از کسانى است که در جنگ هاى او کشته شدند».(10) «ابن قتيبه» در «الامامة و السياسة» مى نويسد: «حجّاج همراه دويست نفر مسلّح که شمشيرها را زير لباس پنهان کرده بودند، وارد مسجد بصره شد، و به آنها دستور داد که اگر من براى مردم سخنرانى کردم و آنها مرا سنگباران کردند، من به علامت هجوم عمامه را از سر بر مى دارم; شما شمشيرها را از نيام بکشيد و به هر کس دست يابيد، او را از دم شمشير بگذرانيد! اين جريان تحقق يافت و بعد از آن فکر «حجّاج» گفت از طرف «عبدالملک» به حکمرانى شهر شما منصوب شده ام، مردم بصره که سابقه زشت او را مى دانستند او را سنگباران کردند، امّا او عمامه از سر برداشت و همراهان او شمشيرها را از غلاف بيرون آوردند و به جان مردم افتادند. هر کس از در مسجد بيرون مى رفت او را گردن مى زدند; ناچار گروهى به داخل مسجد برگشتند، ولى آنها را يکى بعد از ديگرى از دم شمشير گذراندند، به گونه اى که جوى خون از در مسجد سرازير شد و به بازار رسيد!».(11) اين نمونه اى از سرنوشت مردمى بود که با على(عليه السلام) آنچنان معامله کردند. 2- سرنوشت عبرت انگيز بنى اميّه! بنى اميّه نيز سرنوشتى بدتر از مردم عراق در حکومت بنى عبّاس پيدا کردند. تا آنجا که مى نويسند: يکى از فرمانروايان بنى عبّاس نود نفر از سران بنى اميّه را در مجلس خود حاضر کرد; دستور داد با عمودهاى آهنين جمجمه هاى آنها را شکستند و آنها را نيمه جان در وسط مجلس انداختند; سپس دستور داد، سفره غذا بر پيکر آنها گستراند و غذا حاضر کردند و او (و دستيارانش) بر جنازه هاى نيمه جان آنها که ناله مى کردند، نشستند و غذا خوردند!»(12) آنها حتّى بر کودکان «بنى اميّه» و مردگان آنها رحم نکردند. تا آنجا که همان «عبدالله بن على» در ايّام «سفّاح» (نخستين خليفه عبّاسى) به نبش قبور بنى اميه پرداخت; از جمله جنازه «هشام بن عبدالملک» را از قبر بيرون آوردند و آتش زدند و همچنين جسد «وليد بن عبدالملک» و «يزيد بن معاويه» - که فقط استخوانى از او باقى مانده بود - و اجساد ديگر را در تمام شهرها از قبرها بيرون کشيدند و سوزاندند(13) و سرانجام به سراغ قبر «معاويه» رفتند، امّا در آن جز مشتى خاک و غبار چيزى نديدند!(14)" ✍ پی نوشت: 10. مروج الذهب، جلد 3، صفحه 166. 11. الامامة و السياسة، جلد 2، صفحه 32. 12. کامل ابن اثير، جلد 5، صفحه 430. 13. مروج الذهب، جلد 3، صفحه 207. 14. کامل ابن اثير، جلد 5، صفحه 430. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2