قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۸ 🔺 با حق ستيزه مكن! به زمين خواهى خورد: امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۸
🔺 با حق ستيزه مكن! به زمين خواهى خورد:
↩️ جالب توجه اين كه ابن ابى الحديد در شرح خطبه قاصعه پس از اشاره به فعاليت هاى تبليغاتى بنى اميه براى محو آثار على(عليه السلام) و فضايل او و تعيين جايزه براى كسانى كه اخبار و احاديث براى خلفاى پيشين ذكر كنند مى گويد: آن ها در هنگامى كه قدرت به دست داشتند از هيچ كوششى براى محو كردن نام على(عليه السلام) و فرزندانش و خاموش كردن نور آن ها و كتمان فضايل و مناقب و سوابقشان و وادار كردن مردم به سب و لعن آن ها بر منابر كوتاهى نكردند. پيوسته خون از شمشيرهاى آن ها مى چكيد در حالى كه اهل بيت(عليهم السلام) در آن زمان عده كمى بودند و دشمنان، بسيار. بعضى را كشتند و بعضى را اسير كردند و بعضى را تبعيد نمودند و بعضى فرار كردند و پنهان شدند و بعضى پيوسته در خوف به سر مى بردند اين اوضاع به قدرى وخيم بود كه گاه فقيه و محدث و قاضى و متكلمى را ملاقات مى كردند و او را تهديد شديد به اشد عقوبات مى نمودند كه كمترين سخنى از فضايل اهل بيت(عليهم السلام) نگويد و كار تقيه به جايى رسيد كه وقتى يكى از محدثين مى خواست حديثى از على(عليه السلام) نقل كند نام او رانمى برد و به جاى آن مى گفت: مردى از قريش چنين گفت يا مردى از قريش چنين كرد... .
سپس مى افزايد: معاويه و يزيد و بنى مروان در ايام حكومتشان كه هشتاد سال طول كشيد با تمام توان تلاش كردند كه مردم را مجبور به دشنام دادن به اميرمؤمنان على(عليه السلام) و پنهان كردن فضايلش كنند تا آن جا كه عامر بن عبدالله بن زبير به فرزندش گفت: پسرم على(عليه السلام) را جز به نيكى ياد مكن زيرا بنى اميه هشتاد سال او را بر منابر لعن كردند اما اين كار چيزى جز بر رفعت مقام و عظمت على(عليه السلام) نيفزود. سپس اشاره به دوران حجاج مى كند كه چه جناياتى را براى اخفاء فضايل على(عليه السلام) و فرزندان و شيعيانش مرتكب شد.
و در پايان مى گويد: ولى خداوند اراده كرده بود كه روزبه روز بر نور و روشنايى فضايل آن ها بيفزايد و محبت آن ها را در دل ها افزون كند. اگر فضايل آن حضرت مانند كعبه آشكار و روشن نبود چيزى از آن امروز به دست ما نمى رسيد.[4]
آرى، به گفته امام شافعى: در شگفتم از مردى كه دشمنانش فضايل او را از روى حسد كتمان كردند و دوستانش از ترس، ولى با اين حال شرق و غرب جهان را پر كرده است.[5]
در مقابل، دشمنانش چنان منفور شدند كه در مركز حكومت آن ها (شام) حتى قبر آبادى از آن ها ديده نمى شود در حالى كه آثار اهل بيت(عليهم السلام) در پايتخت حكومت آن ها مثل آفتاب مى درخشد. آرى كسى كه با حق بجنگد حق او را بر زمين مى كوبد.
در اين جا ممكن است سؤال شود كه پس چرا ما جمعى از طرفداران باطل را مى بينيم كه مدت ها بر سر كار ماندند و حكومت كردند و با حق درافتادند و در عين حال به زمين نخوردند؟
پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن مى شود و آن اين كه اين گونه حكومت ها براى حفظ خود كارهاى مثبتى نيز داشتند: ايجاد امنيت، پيشرفت اقتصادى و گاه كمك به نيازمندان. آن ها به دليل همين مقدار از حق كه عمل مى كردند مدتى بر سر كار ماندند نه به سبب حمايت هايى كه از باطل داشتند.
اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه گروه هايى ممكن است براثر اشتباه در راه باطل گام گذاشته باشند و اكثريت را در بعضى از جوامع تشكيل دهند اما چون با حق مبارزه ندارند مصداق كلام اميرمؤمنان(عليه السلام) نيستند كه حق، آن ها را بر زمين بزند.[6]
✍ پی نوشت:
[4]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 219 به بعد.
[5]. على فى الكتاب و السنة، ج 1، ص 10.
[6]. سند گفتار حكيمانه: از كسانى كه «قبل از سيد رضى» اين گفتار حكيمانه را نقل كرده اند مرحوم شيخ مفيد در ارشاد است و از كسانى كه «بعد از سيد رضى» آن را در كتب خود آورده اند ميدانى در مجمع الامثال و زمخشرى در ربيع الابرار و قضاعى در دُستور معالم الحكم است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 291)
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🏷 امام حسن عليهالسلام و پاسخ سوالات پدر!
☀️امام حسن علیه السلام :
✓ «ـ به نقل از شُرَيح بن هانى ـ: امير مؤمنان عليه السلام از فرزندش حسن عليه السلام پرسيد:
...«بزرگوارى، يعنى چه؟». پاسخ داد: تحمّل خسارتها و بنيان نهادن بزرگىها. پرسيد: «بزرگى چيست؟». گفت:اجابتِ درخواستكننده و بخشيدن آنچه رسيده است. پرسيد : «بخل شديد (شُحّ)، يعنى چه؟». پاسخ داد: [اين كه] كم را هم اسراف ببينى و انفاق را تلف».
⁙ « سَأَلَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام ابنَهُ الحَسَنَ بنَ عَلِيٍّ عليه السلام، فَقالَ:يا بُنَيَّ! ... مَا المَجدُ؟ قالَ:حَملُ المَغارِمِ، وَابتِناءُ المَكارِمِ. قالَ: فَمَا السَّماحَةُ؟ قالَ: إجابَةُ السّائِلِ، وبَذلُ النّائِلِ. قالَ : فَمَا الشُحُّ؟ قالَ: أن تَرَى القَليلَ سَرَفا، وما أنفَقتَ تَلَفا».
📚 معاني الأخبار : ص٤٠١ ح٦٢
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام تراشيون 03-1-31.mp3
40.04M
#موعظه
🎥 حجت الاسلام و المسلمین تراشیون
📝 موضوع: صبر در زندگی مهمترین عامل سعادتمندی است
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و چهل و هفت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﻏﺪ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و چهل و هفت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻭ " ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 251 ﺟﻠﺪ 7 ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺍﺯ " ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ، ﻣﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺳﭙﻴﺪ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺳﻴﺪ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺳﺮﻭﺭﺩﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﺼﺮﻉ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻲﺷﻮﺩ: ﻟﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺎﻟﻠﻮﻱ ﻣﺮﺑﻊ... ﻭ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻲ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻴﺘﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯﺩ، ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﺣﻔﻆ ﻛﺮﺩﻡ. ﺍﺑﻮ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺧﻮﺵ
ﺁﻫﻨﮓ ﺑﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ ﺁﻫﻨﮕﻲ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﻣﺮﺯﺑﺎﻧﻲ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ " ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺍﻟﺴﻴﺪ " ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 279 ﺟﻠﺪ 7 ﺍﻏﺎﻧﻲ ﺍﺯ " ﺍﺑﻲ ﺩﺍﻭﺩ ﻣﺴﺘﺮﻕ " ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﻱ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﺳﻴﺪ ﮔﻮﻳﺪ: ﻛﻪ ﻭﻱ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺷﻌﺮﻱ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ، ﻗﺼﻴﺪﻩ " ﻟﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺎﻟﻠﻮﻱ ﻣﺮﺑﻊ "، ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﻗﺎﻟﻮﺍ ﻟﻪ ﻟﻮ ﺷﺌﺖ ﺍﻋﻠﻤﺘﻨﺎ ﺍﻟﻲ ﻣﻦ ﺍﻟﻐﺎﻳﻪ ﻭ ﺍﻟﻤﻔﺰﻉ ﻭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺩﺳﺖ ﺳﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﮔﻬﻲ ﺩﺍﺩﻡ. " ﺷﺮﻳﻒ ﺭﺿﻲ " ﺩﺭ " ﺧﺼﺎﺋﺺ ﺍﻟﺎﻳﻤﻪ " ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ " ﺯﻳﺪ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ (ﻉ) " ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪ ﻭ ﮔﻮﺋﻲ ﺑﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺎ ﺍﻣﻴﺮ - ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ (ﻉ) ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﺍﻳﻮﺍﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪﻱ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﻲ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ " ﺳﻴﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺣﻤﻴﺮﻱ " ﺭﺍﻛﻪ ﻣﻄﻠﻌﺶ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ " ﻟﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺎﻟﻠﻮﻱ ﻣﺮﺑﻊ ﺭﺍ " ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﻲﺭﺳﻴﺪ
ﻗﺎﻟﻮﺍ ﻟﻪ ﻟﻮ ﺷﺌﺖ ﺍﻋﻠﻤﺘﻨﺎ ﺍﻟﻲ ﺍﻟﻐﺎﻳﻪ ﻭ ﺍﻟﻤﻔﺰﻉ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻣﻲﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﻣﻲﺯﻧﺪ، ﻭ [ ﺻﻔﺤﻪ 66] ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﻣﮕﺮ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻧﻜﺮﺩﻡ؟ ﻣﮕﺮ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻧﻜﺮﺩﻡ؟ ﻣﮕﺮ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻧﻜﺮﺩﻡ؟ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺯﻳﺪ، ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺗﻮﺑﻪ ﺗﺪﻋﺎﺩ ﭘﻠﻪ ﻫﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻟﺎ ﺁﻣﺪﻱ - ﻫﺮ ﭘﻠﻪ ﺍﻱ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ - ﻋﻤﺮ ﻣﻲﻛﻨﻲ، ﺯﻳﺪ ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﻠﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺮﺩﻡ ﻧﻮ ﺩﻭﺍﻧﺪﻱ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﺯﻳﺪ ﻧﻮ ﺩﻭﺍﻧﺪﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻠﻘﺐ ﺑﻪ " ﺯﻳﺪ ﺍﻟﻨﺎﺭ " ﺍﺳﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙 تفسیر صوتی آیات ۲۷،۲۶ و۲۸ سوره مبارکه حج مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی ↩️ بعد از آماده ش
🎙 تفسیر صوتی آیات ۲۷،۲۶ و۲۸ سوره مبارکه حج
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
↩️ مفسر معروف ابوالفتوح رازى در ذیل این آیه، سرگذشت جالبى را از مردى به نام ابوالقاسم، بشر بن محمد نقل مى کند مى گوید:
در حال طواف، پیر مردى را دیدم در نهایت ضعف و ناتوانى که آثار رنج سفر در چهره او نمایان بود، عصا به دست گرفته طواف مى کرد، نزدیک او رفتم و از او پرسیدم: از کجا مى آئى؟
گفت: از راهى بسیار دور، پنج سال است که راه سپرده ام تا به اینجا رسیده ام! از رنج سفر، پیر و ناتوان شده ام. گفتم: به خدا سوگند این مشقتى بزرگ و در عین حال اطاعتى نیکو و محبتى صادقانه در پیشگاه حق است.
از شنیدن این سخن شاد شد، لبخندى بر روى من زد و این دو بیت را قرائت کرد:
زُرْ مَنْ هَوَیْتَ وَ اِنْ شَطَّتْ بِکَ الدّارُ * وَ حالَ مِنْ دُونِهِ حُجُبٌ وَ أَسْتارٌ!
لا یَمْنَعَنَّکَ بُعْدٌ مِنْ زِیارَتِهِ * اِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یَهْواهُ زُوّارٌ!
آن کس را که دل به او بسته اى زیارت کن، هر چند خانه تو دور افتاده باشد و حجاب ها و پرده ها میان تو و او جدائى بیفکند.
دورى راه هرگز نباید مانع تو از زیارتش گردد; چرا که دوست و عاشق به هر حال باید به زیارت محبوبش رود !(۶)
آرى، جاذبه خانه خدا آن قدر زیاد است که دل هاى سرشار از ایمان را از تمام نقاط دور و نزدیک به سوى خود جلب و جذب مى کند، پیر و جوان، کوچک و بزرگ، از هر نژاد و قبیله، از راه دور و نزدیک لبیک گویان، عاشقانه به سوى او مى آیند، تا جلوه هاى ذات پاک خدا را در آن سرزمین مقدس، با چشم جان تماشا کنند، و رحمت بى دریغش را در روح خود لمس نمایند.(۷)
* * *
در آیه بعد، در یک عبارت بسیار فشرده و پر معنى به فلسفه هاى مختلف حج پرداخته، مى فرماید: آنها به این سرزمین مقدس بیایند تا منافع خویش را با چشم خود ببیند (لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ).
مفسران در تفسیر کلمه منافع در اینجا سخن بسیار گفته اند، ولى کاملاً روشن است که هیچگونه محدودیتى در این لفظ نیست ،تمام منافع، برکات معنوى و نتائج مادى، فوائد فردى و اجتماعى، فلسفه هاى سیاسى، اقتصادى و اخلاقى، همه را شامل مى شود.
آرى، باید مسلمانان از همه نقاط جهان از میان تمام قشرها به آنجا رو آورند تا شاهد و ناظر این منافع باشند، چه تعبیر زیبائى؟ شاهد و ناظر باشند، و آنچه را با گوش شنیده اند با چشم ببینند!.
لذا، در کتاب کافى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: ربیع بن خثیم از امام، تفسیر این کلمه را خواست، امام در پاسخ فرمود: منافع دنیا و منافع آخرت هر دو را در بر مى گیرد.(۸)
به خواست خدا در نکات آیه، از این منافع گوناگون به طور مشروح سخن خواهیم گفت.
سپس اضافه مى کند: و آنها بیایند، قربانى کنند و نام خدا را در ایام معینى بر چهار پایانى که به آنها روزى داده است (به هنگام ذبح) ببرند (وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللّهِ فِی أَیّام مَعْلُومات عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأَنْعامِ).
از آنجا که توجه اصلى در مراسم حج، به جنبه هائى است که با خدا ارتباط پیدا مى کند، و روح این عبادت بزرگ را منعکس مى سازد، در آیه فوق از مراسم قربانى، تنها مسأله بردن نام خدا را که یکى از شرائط است بیان مى نماید، اشاره به این که آنها به هنگام ذبح قربانى، تمام توجهشان به خدا و قبول در گاه او است و استفاده از گوشت آن، تحت الشعاع آن قرار دارد. قربانى کردن حیوانات، در حقیقت رمزى است براى آمادگى براى قربانى شدن در راه خدا، همان گونه که در سر گذشت ابراهیم(علیه السلام) و اسماعیل(علیه السلام) و قربانى او آمده است، آنها با این عمل، اعلام مى کنند: در راه او آماده هر گونه ایثارند حتى بذل جان!.
به هر حال، قرآن با این گفتار، برنامه شرک آلود بت پرستان را نفى مى کند که به هنگام قربانى نام بت ها را مى بردند، و این مراسم توحیدى را به شرک آلوده مى ساختند.
این احتمال در تفسیر آیه نیز وجود دارد که: منظور از بردن نام خدا در ایام معلومات تکبیر و حمد و ثناى الهى در این ایام است به خاطر نعمت هاى بى پایانش، مخصوصاً به خاطر چهار پایانى که روزى انسان ها کرده که از تمام اجزاى بدن آنها در زندگى خود بهره مى گیرند.(۹)
✍ پی نوشت:
۶ ـ تفسیر ابوالفتوح رازى ، ذیل آیات مورد بحث.
۷ ـ عالم و دانشمند ارجمند مرحوم شعرانى مى گوید: براى کسانى که از اندلس یا مراکش یا نقاط دور دست چین یا اقیانوسیه به سوى مکّه مى آیند چنین مدت طولانى با توجه به وسائل آن روز و ناامنى راه ها که گاه چندین ماه آنها را متوقف مى ساخت، عجیب نیست، (علاوه بر این، گاهى بعضى از عاشقان بیقرار خانه خدا، در وسط راه اموالشان به وسیله سارقان از بین مى رفت، و ناچار بودند مدتى بمانند، کار کنند و وسائل ادامه راه را فراهم سازند).
۸ ـ کافى ، به نقل تفسیر نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۴۸۸.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۲ بخش دوم 🔴 پیش بینی فتنه های آینده 🔺به هوش باشيد، فتنه ها در پيش است! ↩️
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۳ بخش اول
🔸 بی اعتباری دنیا
🔭 خطبه در يك نگاه:
همان گونه كه از تعبيرات مرحوم سيّد رضى (منها و منها) استفاده مى شود؛ آن بزرگوار تمام اين خطبه را در اينجا نياورده؛ بلكه گزيده هايى از آن را كه درخشش بيشترى داشته، در اينجا آورده است، و درمجموع چنين به نظر مى رسد كه اين خطبه اهداف متعدّدى را دنبال مى كند: نخست، تشويق به زهد و پارسايى و ترك دنياپرستى، و سپس، مسأله تفكّر و عبرت گرفتن و بينايى در امور؛ و بعد از آن، عالم واقعى را معرّفى مى كند و رهروان راه حقّ را از منحرفان- از طريق بيان اوصاف- جدا مى سازد؛ و در بخش آخر اين خطبه، مشكلات عظيم مؤمنان را در آخرالزّمان وسرنوشت اسلام را در آن شرايط، بيان مى فرمايد؛ تا افراد با ايمان، با كم كردن ضايعات از نظر ايمانى و اخلاقى، آمادگى پيدا كنند.
از مجموع اين خطبه، معجونى به دست مى آيد كه مى تواند انسان را در جهات مختلف زندگى معنوى و مادّى كمك كند، تا بر مشكلات چيره شود.
دنياى بى اعتبار!
امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه - همانگونه که در بالا اشاره شد - به مسأله زهد در دنيا که سرچشمه همه نيکى ها و فضايل است، اشاره کرده، مى فرمايد: «اى مردم! به دنيا همچون زاهدان و بى اعتنايان نگاه کنيد!». (أَيَّهَا النَّاسُ! انْظُرُوا إِلى الدُّنْيَا نَظَرَ الزَّاهِدِينَ فِيهَا، الصَّادِفِين(1) عَنْهَا).
مفهوم اين سخن آن نيست که انسان ترک دنيا کند و به رهبانيّت رو آورد; بلکه هدف، عدم دلباختگى و ترک دنياپرستى است; چرا که به روشنى ثابت شده است، دلدادگى و دلباختگى در برابر مال و مقام و لذّات دنيا، چشم وگوش انسان را کور و کر مى کند و به تمام گناهان آلوده مى سازد. همانگونه در حديث معروفى که از پيامبر اکرم و ائمه هدى نقل شده، آمده است: «حُبُّ الدُّنْيا رَأْسُ کُلِّ خَطِيئَة; محبّت و دلباختگى به دنيا، سرچشمه هر گناهى است».(2)
يک نگاه به وضع دنيايى که در آن زندگى مى کنيم، به روشنى نشان مى دهد، سرچشمه جنگ ها و جنايت ها و خون ريزى ها و آلودگى ها، عموماً دنياپرستى است.
سپس امام(عليه السلام) در عباراتى کوتاه، دلايل شش گانه اى براى اثبات اين حقيقت بيان مى نمايد.
نخست مى گويد: «زيرا به خدا سوگند! دنيا به زودى مقيمان و ساکنان خود را از ميان بر مى دارد». (فَإِنَّهَا وَاللهِ عَمَّا قَلِيل تُزِيلُ الثَّاوِيَ(3) السَّاکِنَ).
آرى! هر کس - بدون استثنا - روزى بايد جهان را وداع گويد; گروهى زودتر و گروهى کمى ديرتر! امّا به هر حال، همه طعم تلخ مرگ را مى چشند: «کُلُّ نَفْس ذَائِقَةُ الْمَوْتِ».(4)
فرق ميان «ثاوى» و «ساکن» اين است که «ثاوى» به کسى مى گويند که اقامت مستمرّ توأم با استقرار در جايى داشته باشد; در حالى که «ساکن» ممکن است چنين باشد و ممکن است نباشد.
بنابراين، هم جوانانى که تصوّر مى شود براى مدّت زياد در اين دنيا مستقرّ خواهند بود، در معرض زوالند و هم پيرانى که به حسب ظاهر سکونت آنها موقّتى و محدود است، همه راهيان ديار فنا و سير کنندگان به سوى عالم بقا هستند.
در دومين دليل مى فرمايد: «دنيا، هوسبازانِ غرق نعمت را که بر آن تکيه کرده اند، ناگهان به مصيبت مى کشاند». (وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ(5) الآمِنَ).
آرى! در آن هنگام که سفره عيش و نوش را گسترده اند و فرياد شادى آنها گوش فلک را کر کرده، ناگهان «بانگى بر مى آيد که خواجه مرد» و چه عبرت انگيز است اين مرگ و ميرهاى ناگهانى، که درهر عصر و زمان بوده و در اين زمان فزونى يافته است! و چه عبرت انگيز است حال کسانى که شب، در ناز و نعمت مى خوابند و صبحگاهان در حالى بيدار مى شوند که همه امکانات خود را از دست داده اند!!
✍ پی نوشت:
. «صادف» از مادّه «صَدْف» (بر وزن حرف) به معناى اعراض و روى گردانى از چيزى است.
2. اين حديث با تعبيرات مختلف از پيامبر اکرم، اميرمؤمنان، امام صادق و حتّى انبياى پيشين (عليهم السلام) نقل شده است. (ميزان الحکمه، جلد 2، حديث 5813 - 5823) در حديثى که مرحوم کلينى در کافى از امام سجّاد(عليه السلام) نقل کرده، بعد از شرح سرچشمه هاى گناه، مى فرمايد: «فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فِى حُبِّ الدُّنْيَا. فَقَالَ الأَنْبِيَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ - بعد مَعْرِفَةِ ذلِکَ -: حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ کُلِّ خَطِيِئَة; تمام ريشه هاى گناه درحب دنيا جمع است و به همين دليل انبيا و دانشمندان بعد از آگاهى بر اين موضوع گفته اند: دنياپرستى سرچشمه هر گناهى است!» (اصول کافى، جلد 2، صفحه 131).
3. «ثاوى» از مادّه «ثواء» به معناى اقامتِ توأم با استقرار است.
4. سوره آل عمران، آيه 185.
5. «مُتْرف» از مادّه «ترف» (بر وزن تلف) به معناى تنعّم است و «مُترف» به کسى مى گويند که فزونى نعمت او را غافل و مغرور ساخته و به طغيان وا داشته است.
6. «جَلَد» به معناى قوّت و قدرت و صلابت است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎙 خطبه: ۱۰۱ ✅ ازليّت و ابديّت خداوند @Nahjolbalaghe2
شرح_خطبه_۱۰۲.mp3
8.89M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎙 خطبه: ۱۰۲
⚖ حسابرسی اعمال در قیامت
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🏷با گامهاى دشمنش، هشيار مىشود!
☀️ امام علی علیه السلام :
🔺 «هركس از يارى رسانى به ولیش غفلت ورزد، با گامهاى دشمنش، هشيار مىگردد».
⁙ « مَن نامَ عَن نُصرَةِ وَلِيِّه انتَبَهَ بِوَطأَةِ عَدُوِّهِ».
📚 غرر الحكم : ح ٨٦٧٣
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
🔺 مرز عزت و تکبر نزدیک است
🎥حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و چهل و هفت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻭ " ﺍﺑﻮ ﺍﻟﻔﺮﺝ " ﺩ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: پانصد و چهل و هشت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ " ﻋﻠﺎﻣﻪ ﻣﺠﻠﺴﻲ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 150 ﺟﻠﺪ 11 " ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ " ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺗﺎﻟﻴﻔﺎﺕ ﺍﺻﺤﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ " ﺳﻬﻞ ﺑﻦ ﺫﺑﻴﺎﻥ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺯﻱ ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﻣﺤﻀﺮ " ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﺍﻟﺮﺿﺎ (ﻉ) " ﺷﺪﻡ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﺩﺭ ﺁﻳﺪ. ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻱ ﭘﺴﺮ ﺫﺑﻴﺎﻥ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻣﺎ ﻣﻲﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﺕ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺗﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﻀﺮ ﻣﺎ ﺁﺭﺩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻱ؟ ﺍﻱ ﭘﺴﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺑﻲ ﻛﻪ ﺩﻳﺸﺐ ﺩﻳﺪﻩﺍﻡ ﻭ ﭘﺮﻳﺸﺎﻥ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻧﺸﺎﺀ
ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺧﻴﺮ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺫﺑﻴﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ 100 ﭘﻠﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﭘﻠﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻟﺎﺭﻓﺘﻢ. ﮔﻔﺘﻢ: ﺳﺮﻭﺭ ﻣﻦ ﺗﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﺍﺯﻱ ﻋﻤﺮ ﺗﻬﻨﻴﺖ ﻣﻲﮔﻮﻳﻢ، ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﻛﻪ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﻲ، ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ، ﺷﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﭘﺴﺮ ﺫﺑﻴﺎﻥ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﭘﻠﻪ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﺁﻣﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﺑﻪ ﮔﻨﺒﺪﻱ ﺧﻀﺮﺍﺀ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﺮﻭﻧﺶ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﺍﺩ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲﺷﺪ ﻭ ﺟﺪﻡ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺩﻳﺪﻡ. ﺩﺭ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﭗ ﺍﻳﺸﺎﻥ، ﺩﻭ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻳﺒﺎ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﻧﻮﺭ ﺍﺯ ﺭﻭﻳﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﺭﺧﺸﻴﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻱ ﺁﺭﺍﺱ ﺗﻪ ﺧﻠﻘﺖ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﻣﺮﺩﻱ ﻧﻴﺰ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻱ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ: ﻟﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺎﻟﻠﻮﻱ ﻣﺮﺑﻊ ﭼﻮﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻣﺮﺍ ﺩﻳﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ، ﺍﻱ " ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﻲ ﺍﻟﺮﺿﺎ " ﺑﺮ ﭘﺪﺭﺕ " ﻋﻠﻲ ﻉ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﻦ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻡ، ﭘﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺮ ﻣﺎﺩﺭﺕ
(جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 67]
" ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﻉ " ﻧﻴﺰ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﻔﺮﺳﺖ. ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻡ ﭘﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺮ ﭘﺪﺭﺍﻧﺖ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻧﻴﺰ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﻦ، ﺑﺮ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻴﺰ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻡ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺮ ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﺳﺘﺎﻳﺸﮕﺮ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﻱ ﺩﻧﻴﺎ، ﺳﻴﺪ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺣﻤﻴﺮﻱ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﻔﺮﺳﺖ. ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﭘﺲ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﻱ ﺑﻪ ﺳﻴﺪ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻧﺸﺎﺀ ﻗﺼﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﺍﻋﺎﺩﻩ ﻛﻦ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪﻥ ﭘﺮﺍﺩﺧﺖ ﻛﻪ: ﻟﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﺎﻟﻠﻮﻱ ﻣﺮﺑﻊ. ﻭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ: ﻭ ﻭﺟﻬﻪ ﻛﺎﻟﺸﻤﺲ ﺗﻄﻠﻊ " ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ " ﻭ " ﻓﺎﻃﻤﻪ " ﻭ ﻫﻤﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺖ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ: ﻗﺎﻟﻮﺍ ﻟﻪ ﻟﻮ ﺷﺌﺖ ﺍﻋﻠﻤﺘﻨﺎ ﺍﻟﻲ ﻣﻦ ﺍﻟﻐﺎﻳﻪ ﻭ ﺍﻟﻤﻔﺰﻉ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ، ﺩﺳﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺩﺍﺩﻡ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺭﺱ " ﻭﺍﻗﻌﻲ " ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺑﻪ ﻋﻠﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻳﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺷﺎﺭﺕ ﻛﺮﺩ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙 تفسیر صوتی آیات ۲۷،۲۶ و۲۸ سوره مبارکه حج مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی ↩️ مفسر معروف اب
🎙 تفسیر صوتی آیات ۲۷،۲۶ و۲۸ سوره مبارکه حج
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
↩️ و در پایان آیه مى فرماید: از گوشت حیوانات قربانى، هم خودتان بخورید و هم بینوایان فقیر را اطعام نمائید (فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ).
* * *
نکته ها:
۱ ـ ایام معلومات چیست؟
در آیات فوق، خداوند دستور مى دهد در ایام معلومات یاد او کنید، و در آیه ۲٠۳ سوره بقره همین امر به صورت دیگرى آمده است: وَ اذْکُرُوا اللّهَ فِى أَیّام مَعْدُودات: خدا را در ایام معدودى یاد کنید .
در این که ایام معلومات چیست؟ و آیا با ایام معدودات که در سوره بقره آمده یکى است یا متفاوت مى باشد؟ میان مفسران گفتگو است و روایات نیز در این زمینه متفاوت است:
گروهى از مفسران، طبق بعضى از روایات اسلامى، معتقدند: منظور از ایام معلومات ده روز آغاز ذیحجه است، و ایام معدودات، ایام التشریق یعنى روزهاى یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذیحجه مى باشد، روزهائى که نورانى و روشنى بخش همه دل ها است.
در حالى که گروهى دیگر، طبق بعضى دیگر از روایات، گفته اند: هر دو اشاره به ایام التشریق است، و ایام تشریق را گاهى همان سه روز گرفته اند و گاهى روز دهم یعنى عید قربان را نیز بر آن افزوده اند.
جمله: فَمَنْ تَعَجَّلَ فِى یَوْمَیْنِ فَلا اِثْمَ عَلَیْهِ: کسى که در دو روز مراسم ذکر خدا را به جا آورد گناهى بر او نیست که در سوره بقره آمده نشان مى دهد: ایام تشریق بیش از سه روز نیست; زیرا تعجیل در آن، سبب مى شود: یک روز از آن کاسته و تبدیل به دو روز گردد.
ولى با توجه به این که: در آیات مورد بحث، بعد از ذکر ایام معلومات مسأله قربانى آمده، و مى دانیم قربانى معمولاً در روز دهم انجام مى گیرد، این موضوع تأیید مى شود که ایام معلومات ده روز آغاز ذى الحجه است که به روز دهم، روز قربانى ختم مى گردد، و به این ترتیب، تفسیر اول که دوگانگى مفهوم ایام معلومات با ایام معدودات باشد، تقویت مى گردد.
اما با توجه به وحدت تعبیرهائى که در دو آیه وارد شده، بیشتر این مسأله به ذهن مى رسد که هر دو اشاره به یک مطلب است، هدف در هر دو توجه به یاد خدا و نام خدا در ایام معینى است که از دهم ذى الحجه شروع مى شود و به سیزدهم پایان مى یابد. البته، یکى از موارد ذکر نام خدا، ذکر نام او به هنگام قربانى است.(۱٠)
* * *
۲ ـ ذکر خدا در سرزمین منى
در روایات متعددى مى خوانیم: منظور از ذکر خداوند در این ایام، تکبیر مخصوصى است که بعد از نماز ظهر روز عید قربان، گفته مى شود، و تا پانزده نماز ادامه دارد (یعنى بعد از نماز صبح سیزدهم خاتمه مى یابد) و آن ذکر این است: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ، لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا، اللَّهُ أَکْبَرُ عَلَى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِیمَةِ الأَنْعَامِ .(۱۱)
ضمناً، در پاره اى از روایات تصریح شده: تکبیر در این پانزده نوبت مخصوص کسانى است که در سرزمین منى و ایام حج باشند، اما کسانى که در سایر بلادند این تکبیرات را تنها بعد از ده نماز مى خوانند (از نماز ظهر روز عید شروع مى شود و به نماز صبح روز دوازدهم ختم مى گردد).(۱۲)
قابل توجه این که: روایات تکبیر، شاهد دیگرى است بر این که ذکر در آیات فوق، جنبه کلى دارد و مخصوص ذکر خدا به هنگام قربانى کردن نیست هر چند این مفهوم کلى شامل آن مصداق نیز مى شود (دقت کنید).
✍ پی نوشت:
۱٠ ـ و به این ترتیب، تضادى که در میان دو قول در تفسیر و یذکر اسم اللّه وجود داشت که بعضى آن را به ذکر نام خدا به هنگام ذبح قربانى و بعضى آن را به ذکر نام خدا به طور مطلق تفسیر کرده اند بر طرف مى شود، و در حقیقت تفسیر اول مصداقى براى تفسیر دوم خواهد بود، و تفسیر دوم یک مفهوم کلى و وسیع است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۸ 🔺 با حق ستيزه مكن! به زمين خواهى خورد: ↩️ جالب توجه اين كه ابن ابى الحديد د
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۰۹
🔄 ارتباط چشم و دل
💚 قلب كتاب چشم است:
براى اين كلام حكيمانه دو تفسير مختلف شده است: نخست اينكه «قلب، كتاب چشم است (و آنچه انسان با چشم مى بيند و مى آزمايد در قلبش نقش مى بندد»; (الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ).
به اين ترتيب امام(عليه السلام) مى خواهد اهميت علوم تجربى و حقايق زيادى را كه انسان مى تواند با چشم درك كند بيان فرمايد; علوم و حقايق مربوط به اسرار آفرينش، نشانه هاى عظمت خدا، آثار پيشينيان و كتاب ها و نوشته هايى كه از آن ها باقى مانده و درس هاى عبرتى كه انسان در طول عمر خود مى بيند.
به يقين قسمت بسيار مهمى از علوم و دانش هاى ما از طريق چشم حاصل مى شود اعم از آنچه مستقيماً با چشم مى بينيم و يا آنچه در آثار گذشتگان مى خوانيم. بنابراين اگر گفته شود قلب، مصحَف و كتاب چشم است سخنى حكيمانه است و گويى چشم به منزله قلمى است كه پيوسته در كتاب قلب مى نويسد و رقم مى زند.
تعبيرات ديگرى كه از امام(عليه السلام) نقل شده نيز اين معنا را تأييد مى كند. ازجمله در تعبيرى مى خوانيم: «العين رائد القلب; چشم راهنماى قلب است».[1]
در تعبير ديگرى مى فرمايد: «العين بريد القلب; چشم همچون نامه رسان قلب است».[2]
مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار تعبير ديگرى از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل كرده است: «سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) بِمَا ذَا يسْتَعَانُ عَلَى غَضِّ الْبَصَرِ فَقَالَ بِالْخُمُودِ تَحْتَ سُلْطَانِ الْمُطَّلِعِ عَلَى سِرِّكَ وَ الْعَينُ جَاسُوسُ الْقَلْبِ وَ بَرِيدُ الْعَقْلِ فَغُضَّ بَصَرَكَ عَمَّا لاَ يلِيقُ بِدِينِكَ وَ يكْرَهُهُ قَلْبُكَ وَ ينْكِرُهُ عَقْلُكَ; از اميرمؤمنان(عليه السلام) سؤال شد كه چگونه انسان مى تواند چشم (از ناروايى ها) بپوشد؟ فرمود: از طريق قرار گرفتن تحت سلطه خداوندى كه مطلع از اسرار توست و چشم، جاسوس قلب است و نامه رسان عقل. چشمت را از آنچه مناسب دين تو نيست و قلب و عقلت آن را انكار مى كند بپوشان».[3]
قرآن مجيد نيز مى گويد: «(أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِى الاَْرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الاَْبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ); آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دل هايى داشته باشند كه حقيقت را با آن درك كنند; يا گوش هاى شنوايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چراكه چشم هاى ظاهر، نابينا نمى شود، بلكه دل هايى كه در سينه هاست كور مى شود».[4]
اشاره به اين كه اگر چشم باز و بينا داشته باشند و سير در زمين كنند، هم آثار عظمت خدا را مى بينند و هم درس هاى عبرتى را كه از پيشينيان و پايان كار آن ها باقى مانده فرامى گيرند.
از سوى ديگر نيز بسيار مى شود كه انسان نگاه هاى هوس آلود مى كند و آثار شوم آن در مصحف قلب نوشته مى شود و منشأ حزن طويل يا انحراف كثير مى گردد و به گفته شاعر:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد * كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
*
در تفسير دوم، مفهومى درست مقابل تفسير اوّل مورد توجه قرار گرفته و آن اين كه آنچه در قلب و درون روح انسان باشد در چشمان او نمايان است. در واقع چشم تابلويى است براى اسرار درون; شبيه آن چيزى كه در حكمت 26 آمد كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِى فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ; هيچ كس چيزى را در ضمير و درون خود پنهان نمى كند مگر اين كه در سخنان (بى انديشه) او و در رخسارش نمايان مى شود». و اين همان چيزى است كه در ضرب المثل فارسى خود نيز داريم: رنگ رخساره خبر مى دهد از سر ضمير.
بنابر اين تعبير، قلب همچون كتاب پرمطلبى است كه مطالب خود را از دريچه چشم بيرون مى فرستد، و از نگاه و ديد افراد، بسيارى از مطالب درونشان را مى توان درك كرد.
و به گفته شاعر عرب:
إنّ العيونَ لَتُبدِى فى تَقلُّبِها * ما فِى الضّمائرِ مِن وُدّ ومِنْ حَنَقِ
چشم ها در گردش خود آشكار مى سازد آنچه در درون، از محبت و عداوت است.
و شاعر ديگر مى گويد:
تَخْبِرُنى العَينانِ ما القَلْبُ كاتِمٌ * وَما جَنّ بالبَغضاءِ والنَّظرِ الشَّزْرِ
چشم ها به من خبر مى دهد آنچه را كه در دل پنهان است; و آنچه از كينه ها و عداوت ها در دل وجود دارد از نگاه هاى غضب آلود كه با گوشه چشم مى شود ظاهر مى گردد.[5]
ولى قرائن نشان مى دهد كه معناى اول مناسب تر است. بعضى از شارحان نهج البلاغه احتمال ديگرى نيز داده اند كه مناسب به نظر نمى رسد لذا از ذكر آن خوددارى كرديم[6].
✍ پی نوشت:
[1]. غررالحكم، ح 667.
[2]. همان، ح 668.
[3]. بحارالانوار، ج 101، ص 41، ح 52.
[4]. حج، آيه 46.
[5]. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 46.
[6]. شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى، ج 4، ص 225.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2