eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۲۹ و ۳۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی به هر حال، هیچ مانع
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۲۹ و ۳۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ در پایان این آیه، دو دستور دیگر در رابطه با مراسم حج و مبارزه با سنت هاى جاهلیت بیان مى کند: نخست مى گوید: از پلیدى ها، از بت ها اجتناب کنید (فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثانِ). أوثان جمع وثن (بر وزن کفن) به معنى سنگ هائى است که مورد پرستش اقوام جاهلى قرار مى گرفت، و در اینجا أوثان توضیح کلمه رجس است که قبلاً ذکر شده، به این ترتیب، مى گوید: از پلیدى اجتناب کنید، بعد مى گوید: پلیدى همان بت ها هستند. این نکته نیز قابل توجه است که: بت پرستان عصر جاهلیت، خون هاى حیوانات قربانى را بر سر و روى بت هاشان مى ریختند، و منظره اى بسیار زشت، پلید و تنفر آمیز پیدا مى کرد که تعبیر فوق، ممکن است اشاره به آن نیز باشد. دستور دوم این است: از سخن باطل و بى اساس بپرهیزید (وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ). * * * نکته: قول زور چیست؟ بعضى از مفسران این را اشاره به کیفیت لبیک گفتن مشرکان در مراسم حج در جاهلیت دانسته اند، زیرا آنها لبیک را که آئینه تمام نماى توحید و یگانه پرستى است آنچنان تحریف کرده بودند که مشتمل بر زننده ترین تعبیرات شرک آلود شده بود، مى گفتند: لَبَّیْکَ لا شَرِیْکَ لَکَ، اِلاّ شَرِیْکاً هُوَ لَکَ! تَمْلِکُهُ وَ ما مَلَکَ: دعوتت را اجابت کردیم و به سویت آمدیم، اى خدائى که شریکى ندارى، جز شریکى که مخصوص تو است، تو مالک او و هر چه او در اختیار دارد هستى . این جمله، مسلماً سخنى باطل و بیهوده بوده، و مصداق قول زور است که در اصل، به معنى سخن دروغ، باطل و خارج از حدّ اعتدال مى باشد. با این حال، توجه آیه به اعمال مشرکان در عصر جاهلیت در مراسم حج، مانع از کلى بودن مفهوم آن که پرهیز از هر گونه بت در هر شکل و صورت، و پرهیز از هر گفتار باطل به هر نوع و کیفیت است نمى باشد. لذا در بعضى از روایات أوثان تفسیر به شطرنج (نوعى از قمار) و قول زور تفسیر به خوانندگى حرام (غنا) و شهادت به باطل شده است که در واقع از قبیل بیان بعضى از افراد این کلى مى باشد، نه به معنى انحصار مفهوم آیه در خصوص این امور. در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: روزى حضرت برخاست و در میان مردم خطبه خواند و در ضمن آن فرمود: أَیُّهَا النّاسُ عَدَلَتْ شَهادَةُ الزُّورِ بِالشِّرْکِ بِاللّهِ، ثُمَّ قَرَأَ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ: اى مردم شهادت به باطل همطراز شرک با خدا است سپس این آیه را تلاوت فرمود: فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ . این حدیث نیز اشاره به وسعت مفهوم این آیه است. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۳ بخش اول 🔸 بی اعتباری دنیا ✔️نکته: زهد در دنيا چيست؟ گاه تصوّر مى شود مفهوم
📝 ترجمه و شرح خطبه 103 نهج البلاغه؛ بخش دوم: 🔸 دنیای فانی و آخرت باقی 🔸ساعات عمر به سرعت مى گذرد! ☀️ امام(عليه السلام) در اين فراز از خطبه - که در واقع نتيجه گيرى از فراز سابق است - مى فرمايد: «رحمت خدا بر آن کس باد که انديشه کند و عبرت گيرد و بينا شود!». (رَحِمَ اللهُ امْرَأً تَفَکَّرَ فَاعْتَبَرَ، واعْتَبَرَ فَأَبْصَرَ). به يقين، منظور امام(عليه السلام) تفکّر در مسائلى است که درباره سرنوشت دنيا، در فراز قبل بيان فرموده است و به يقين تفکّر در آن ويژگى هاى شش گانه دنيا، مايه عبرت است و سبب بيدارى و هشيارى انسانها. و واضح است کسى که عبرت گيرد و پند بياموزد، بينا مى شود و به جاى ظواهر اشيا و حوادث، باطن آنها را مى نگرد و به ريشه ها و نتيجه ها فکر مى کند و راه نجات را در سايه اين تفکّر و عبرت و بينايى پيدا مى کند و به تعبير ديگر: انسان با تفکّر و انديشه در حوادث امروز و ديروز، با يک سلسله حقايق آشنا مى شود و با منطبق ساختن آنها بر امورى که در پيش دارد، راه صحيح را پيدا مى کند. در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که شخصى سؤال کرد: «آيا اين روايت صحيح است که «إِنَّ تَفَکُّرَ سَاعَة خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَة; ساعتى انديشيدن بهتر است از يک شب بيدار بودن و عبادت کردن؟» فرمود: آرى! پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «تَفَکُّرُ سَاعَة، خَيْرٌ مِنْ قِيَامِ لَيْلَة» راوى سؤال مى کند: «کَيْفَ يَتَفَکَّرُ; چگونه فکر کند؟» حضرت فرمود: «يَمُرُّ بِالدُّورِ الْخَرِبَةِ، فَيَقُولُ: أَيْنَ بَانُوکِ؟ أَيْنَ سَاکِنُوکِ؟ مَالَکِ لاَ تَتَکَلِّمِينَ؟; از کنار خانه هاى ويران شده مى گذرد (رو به آنها کرده) مى گويد: سازندگان شما کجا رفتند، ساکنان شما چه شدند، چرا سخن نمى گوييد؟!»(2) و اگر گوش شنوايى در کار باشد پيام ها و گفتگوهاى اين ويرانه ها را به خوبى مى شنود: هر شکاف خرابه اى دهنى است که به معموره جهان خندد! در ادامه اين سخن مى فرمايد: «آنچه هم اکنون از دنيا موجود است پس از مدّت کوتاهى فکر مى کنيد اصلا وجود نداشته و آنچه از آخرت به زودى فرا مى رسد، همواره بوده است!» (فَکَأَنَّ مَا هُوَ کَائِنٌ مِنَ الدُّنْيَا عَنْ قَلِيل لَمْ يَکُنْ، وَ کَأَنَّ مَا هُوَ کَائِنٌ مِنَ الآخِرَةِ عَمَّا قَلَيل لَمْ يَزَلْ). اشاره به اينکه دنيا به قدرى سريع مى گذرد، و آخرت به قدرى سريع مى آيد، که انسان اين چنين تصوّر مى کند هرگز دنيايى وجود نداشته و هميشه آخرت وجود داشته است. ما اين مسأله را در بسيارى از حوادث دنيا آزموده ايم; گاه از کنار خانه بعضى از بزرگان پيشين، که روزى مرکزى پرغوغا و پر رفت و آمد بود مى گذريم، آنچنان سکوت و خاموشى بر آن حاکم است که گويى هرگز در اينجا خبرى نبود. در پايان فراز به سه نکته مهمّ ديگر در سه عبارت کوتاه اشاره مى فرمايد و مى گويد: «هر چيز به شمارش آيد (مانند ساعات عمر) سرانجام پايان مى گيرد، و هر چيز انتظارش را داريد خواهد آمد، و هر آينده اى قريب و نزديک است!» (وَ کُلُّ مَعْدُود مُنْقَض، وَ کُلُّ مُتَوَقَّع آت، وَ کُلُّ آت قَرِيبٌ دَان). جمله اوّل اشاره به قاعده کلّى فلسفى است که هر چيزى تحت عدد در آيد محدود است و هر چه محدود است پايان پذير است و از آنجا که عمر انسانها و عمر تمام دنيا تحت اعداد و ارقام در مى آيد، بايد همه در انتظار پايان گرفتن آن باشيم و جمله هاى بعد مکمّل آن است; چرا که آنچه در انتظارش هستيم روزى به سراغ ما مى آيد و آنچه روزى به سراغ ما مى آيد; از ما دور نيست! بنابراين، مرگ و پايان زندگى را نبايد مطلبى دور دست تصوّر کرد و عمر را نمى توان جاودانى شمرد و در واقع، اين جمله هاى سه گانه به منزله دليلى است براى آنچه در عبارات قبل آمد. ✍ پی نوشت: 1. بحارالانوار، جلد 68، صفحه 324، حديث 16. 2. سفينة البحار، ماده «وعظ». ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌ قطعا انتقام مى‌گيرم! ☀️ پیامبر اکرم (ﷺ) «خداوند عزّ و جلّ مى‌فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه از ستمگر در دنيا و آخرت به طور قطع انتقام مى‌گيرم، و از كسى هم كه ستمديده‌اى را ببيند و بتواند ياريش رساند و نرساند، بى‌گمان انتقام مى‌گيرم». 🔹«يقولُ اللّهُ عَزَّ و جلَّ: و عِزَّتي و جلالِي لأَنتَقِمَنَّ مِن الظّالِمِ في عاجِلِهِ و آجِلِهِ، و لأنتَقِمَنَّ مِمَّن رَأى مَظلوما فَقَدَرَ أن يَنصُرَهُ فلَم يَنصُرْهُ» 📚 كنز العمّال : ح٧٦٤١ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1403-07-15 Rafiei.mp3
12.46M
🎙حجت الاسلام رفیعی: 📚 موضوع: شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه ( عیب زدایی ) @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و چهار 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻧﺴﺒﺘﺶ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و پنج 🔷 6⃣1⃣ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 16: ﺷﮕﻔﺘﺎ ﺍﺯ ﻗﻮﻡ ﻣﻦ ﻭ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻣﺼﻄﻔﻲ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﺷﺮﻑ ﺻﺪﻭﺭ ﻳﺎﻓﺖ، ﺍﻳﻨﺎﻥ ﺳﺨﻨﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ، ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ، ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ " ﺯﻣﺎﻡ ﻣﺮﻛﺐ " ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﺍﺑﻪ ﺍﺭﺙ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﻋﻠﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ. (ﻭ ﺁﻥ ﺳﺨﻦ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ): ﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻣﻨﻢ ﻣﻮﻟﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺣﻘﻢ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻭﺍﺟﺐ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻨﻚ ﻋﻠﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﻲ ﺣﺘﻤﻲ، ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺍﻭﺳﺖ. ﺁﻳﺎ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺛﺮ ﮔﺬﺍﺭﺩ؟ ﺷﮕﻔﺘﺎ ﺁﺗﺶ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺯﺑﺎﻧﻪ ﻣﻲ‌ﻛﺸﺪ 7⃣1⃣ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 17: ﻫﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻭﺻﻴﺖ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺳﺎﻡ ﻭ ﺣﺎﻡ ﺑﻮﺩ. [جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ 77] ﻭ ﻣﺤﻤﺪ (ﺹ) ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻱ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ، ﺳﺨﻦ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ. ﺑﺎﻧﮓ ﻣﻲ‌ﺯﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻋﻠﻲ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﺷﺎﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺶ ﻧﻤﻲ ﻛﺎﺳﺖ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻦ ﺳﺮ ﭘﺮﺳﺖ ﺍﻭﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺳﺨﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻳﺪ ﭘﻴﺸﺎ ﭘﻴﺶ ﻫﻤﻪ، ﺷﻴﺨﻲ ﻛﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎﻧﮓ ﺯﺩ: (ﺍﻱ ﻋﻠﻲ) ﺗﻮ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﻣﺮﺩﻣﻲ. ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮ ﻛﺸﻲ ﻛﺮﺩ؟ ﺑﺎﻋﻠﻲ ﻛﻪ: ﺭﻭﺯﻱ " ﺭﺩﺍ " ﻭ " ﺑﺮﺩ " ﻭ" ﺯﻣﺎﻡ ﻣﺮﻛﺐ " ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﺍﺑﻪ ﺍﺭﺙ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ ۚ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ (مناسک حج را انجام دهید) درحالى که خالص براى خدا باشید. و هیچگونه همتایى براى او قائل نشوید. و هرکس همتایى براى خدا قرار دهد، گویى از آسمان سقوط کرده، و پرندگان (در هوا) او را مى ربایند. و یا تند باد او را به جاى دور دستى پرتاب مى کند. (حج/31) * ذَٰلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ این است (مناسک حج). و هرکس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلها (ى آنها) است. (حج/32) * لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ در آن (حیوانات قربانى)، منافعى براى شماست تا زمان معیّنى (و تا روز ذبح آنها مى توانید از آن ها استفاده کنید). سپس محل (ذبح) آن، (نزدیک) خانه گرامى (کعبه) است. (حج/33) @Nahjolbalaghe2
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۲۹ و ۳۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ در پایان این آیه
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۱ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ تعظیم شعائر الهى نشانه تقواى دل ها است از آنجا که در آخرین آیات بحث گذشته، تأکید روى مسأله توحید و اجتناب از هر گونه بت و بت پرستى شده بود، آیات مورد بحث نیز، همین مسأله مهم را دنبال کرده مى گوید: مراسم حج و گفتن لبیک را در حالى انجام دهید که قصد و برنامه شما خالص براى خدا باشد، و هیچگونه شرکى در آن راه نیابد (حُنَفاءَ لِلّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ). حنفاء جمع حنیف به معنى کسى است که از گمراهى و انحراف به استقامت و اعتدال تمایل پیدا کند، و به تعبیر دیگر، بر صراط مستقیم گام بردارد; زیرا حنف (بر وزن صدف) به معنى تمایل است، و تمایل از هر گونه انحراف نتیجه اش قرار گرفتن بر صراط مستقیم است. و به این ترتیب، آیه فوق مسأله اخلاص و قصد قربت را به عنوان محرک اصلى در حج و عبادات به طور کلى یادآور مى شود; چرا که روح عبادت همان اخلاص است و اخلاص در صورتى است که هیچگونه انگیزه غیر خدائى و شرک در آن نباشد. در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: در پاسخ سؤال از تفسیر حنیف فرمود: هِیَ الْفِطْرَةُ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا، لا تَبْدِیْلَ لِخَلْقِ اللّهِ قالَ فَطَرَهُمُ اللّهُ عَلَى الْمَعْرِفَةِ: حنیف آن فطرت الهى است که مردم را بر آن آفریده و دگرگونى در آفرینش خدا نیست سپس فرمود: خدا توحید را در سرشت انسان ها قرار داده است . تفسیرى که در این روایت وارد شده، در واقع اشاره به ریشه اصلى اخلاص یعنى فطرت توحیدى است، که قصد قربت و محرک الهى نیز از آن سرچشمه مى گیرد. سپس ترسیم بسیار گویا و زنده اى از وضع حال مشرکان، سقوط، بدبختى و نابودى آنها مى کند و چنین مى گوید: کسى که شریک براى خدا قرار دهد گوئى از آسمان به زمین سقوط کرده، و در این میان پرندگان شکارى او را در وسط زمین و آسمان مى ربایند (و هر قطعه از گوشت او در منقار پرنده مردار خوارى مى افتد) و یا (اگر از چنگال آنها به سلامت بگذرد) تندباد او را به مکان دورى پرتاب مى کند (وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکان سَحِیق). در حقیقت، آسمان کنایه از توحید است و شرک سبب سقوط از این آسمان مى گردد، طبیعى است در این آسمان ستارگان مى درخشند و ماه و خورشید مى تابند و خوشا به حال کسى که اگر در این آسمان همچون آفتاب و ماه نیست، لااقل همانند ستاره درخشانى است اما هنگامى که انسان از این علو و رفعت سقوط کند، گرفتار یکى از دو سرنوشت دردناک مى شود: یا در وسط راه قبل از آن که به زمین سقوط کند طعمه پرندگان لاشخور مى گردد، و به تعبیر دیگر، با از دست دادن این پایگاه مطمئن در چنگال هوا و هوس هاى سرکش گرفتار مى شود که هر یک از آنها بخشى از هستى او را مى ربایند و نابود مى کنند. و یا اگر از دست آنها جان به سلامت ببرد، به دست طوفان مرگبارى مى افتد که او را در گوشه اى دور دست آنچنان بر زمین مى کوبد که بدنش متلاشى و هر ذره اى از آن به نقطه اى پرتاب مى شود، و این طوفان گویا کنایه از شیطان است که در کمین نشسته!. مسلماً کسى که از آسمان سقوط مى کند، قدرت تصمیم گیرى را از دست مى دهد، با سرعت و شتابى که هر لحظه فزونى مى گیرد به سوى نیستى پیش مى رود و سرانجام محو و نابود مى گردد. آرى، کسى که پایگاه آسمان توحید را از دست داد، دیگر نمى تواند زمام سرنوشت خود را به دست گیرد، و هر چه در این مسیر جلوتر مى رود، شتابش در سقوط فزونى مى یابد، و سرانجام، تمام سرمایه هاى انسانى خود را از دست خواهد داد. راستى تشبیهى گویاتر و زنده تر از این تشبیه، براى شرک پیدا مى شود؟! این نکته، نیز قابل توجه است که: امروز ثابت شده: انسان در حال سقوط آزاد هیچگونه وزنى ندارد، و لذا براى تمرین حالت بىوزنى براى مسافران فضائى، از سقوط آزاد استفاده مى کنند، حالت اضطراب فوق العاده اى که انسان در لحظات سقوط پیدا مى کند، به علت همین مسأله بىوزنى است. آرى، کسى که از ایمان به سوى شرک روى مى آورد، و تکیه گاه مستقر و ثابت خود را از دست مى دهد، گرفتار چنین حالت بىوزنى در درون روح و جان خود مى شود، و به دنبال آن اضطراب فوق العاده اى بر وجود او حاکم مى گردد. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۱۰ ✅ تقوا، سرآمد اخلاق رئيس صفات پسنديده: در خطبه 230 امام(عليه السلام) اين م
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۱۱ 🔸 نهی از تندی زبان در مقابل آموزگار مراقب باش با چه كسى سخن مى گويى؟ امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى به يك نكته اخلاقى و عاطفى اشاره كرده، مى فرمايد: «تندى و تيزى زبانت را بر ضد كسى كه نيكوسخن گفتن را به تو آموخت به كار مگير و (نيز) بلاغت سخنت را بر ضد كسى كه سخنورى به تو آموخت صرف مكن»; (لاَتَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ، وَبَلاَغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ). اشاره به اين كه حق شناسى ايجاب مى كند كه اگر انسان نعمت و موهبتى از كسى به دست آورده، بر ضد او به كار نگيرد زيرا اين نهايت بى انصافى و ناسپاسى است. اين سخن شامل پدر و مادرها و همه استادان و معلم ها مى شود; انسان نبايد در برابر پدر و مادرى كه يك حرف و دو حرف بر زبانش گذاشته اند تا شيوه سخن گفتن را فراگيرد درشتى و خشونت كند. اين كار گذشته از اين كه ازنظر شرعى منفور و زشت است تا آن جا كه قرآن مى فرمايد: «(وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُلْ لَّهُمَا أُفّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَّهُمَا قَوْلا كَرِيماً); و پروردگارت فرمان داده كه جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هرگاه يكى از آن دو، يا هر دوى آنها، نزد تو به سن پيرى رسند، كمترين اهانتى به آن ها روا مدار! و بر آن ها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو!»[1] ازنظر وجدانى نيز كارى ناپسند و ناجوانمردانه است. همچنين استادى كه به انسان شيوه نوشتن و سخن گفتن فصيح و بليغ را آموخته هرگز نبايد از اين سرمايه بر ضد او استفاده كرد. تجربه نشان داده است بعضى از كسانى كه مرتكب چنين كارى مى شوند عمر كوتاهى دارند. شاعر عرب مى گويد: فَيا عَجَباً لِمَن رَبّيتُ طِفْلاً * أُلَقِّمُه بأطرافِ البَنانِ اُعَلِّمُهُ الرِّمايةَ كُلَّ يوم * فَلمّا اشتَدَّ ساعِدُهُ رَمانى اُعَلِّمُهُ الفُتُوَّةَ فلمّا * طَرَّ شارِبُه جَفانى وَكَم قد علّمتُه نَظْمَ القَوافى * فَلمّا قال شِعراً قد هَجانى در شگفتم از كسى كه او را در كودكى تربيت كردم و با انگشتان خود لقمه در دهانش گذاشتم. هر روز تيراندازى را به او مى آموختم اما هنگامى كه دست و بازويش قوى شد مرا نشانه گرفت و به سوى من تير انداخت. من جوانمردى را به او آموختم اما همين كه پشت لب هايش مو سبز شد به من جفا كرد. چقدر نظم قافيه ها را به او آموختم ولى هنگامى كه قدرت بر شعر گفتن پيدا كرد مرا با اشعار خود هجو نمود.[2] «ذَرَب» (بر وزن طرب) به معناى تيزى و حدت و خشونت است. و «ذَرِب» (بر وزن خشن) به معناى شخص فصيح و سخنور و گاه نيز به معناى انسان بدزبان آمده است. در حديثى كه از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است مى خوانيم كه به هنگام وصيت به فرزندش محمّد بن حنفيه فرمود: «و أَكْرِمِ الَّذِينَ بِهِمْ تَصُول وَ ازْدَدْ لَهُمْ طُولَ الصُّحْبَةِ بِرّاً وَ إِكْرَاماً وَ تَبْجِيلاً وَ تَعْظِيماً فَلَيسَ جَزَاءُ مَنْ عَظَّمَ شَأْنَكَ أَنْ تَضَعَ مِنْ قَدْرِهِ وَ لاَ جَزَاءُ مَنْ سَرَّكَ أَنْ تَسُوءَه; با برادران دينى و كسانى كه به كمك آن ها به دشمن حمله مى كنى خوش رفتارى كن و آن ها را گرامى و بزرگ دار چراكه جزاى كسى كه مقام تو را بالا برده اين نيست كه از قدرش بكاهى و نيز جزاى كسى كه تو را مسرور كرده اين نيست كه او را غمگين سازى».[3] در حديث ديگرى از حذيفه (صحابى معروف) نقل شده كه مى گويد: من مردى بودم كه به خانواده ام درشتى مى كردم و خشونت زبان داشتم، به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) عرض كردم: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! مى ترسم زبانم مرا وارد دوزخ كند فرمود: «فأين أنت من الاستِغفار إنّى لأستغفِرُ اللهَ فى اليومِ مائةً; چرا استغفار نمى كنى من نيز هر روز يكصد مرتبه استغفار مى كنم».[4] در خطبه 186 نيز آمده بود كه امام(عليه السلام) فرمود: «وَ لْيخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً يتَّقِى تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى يخْزُنَ لِسَانَه; انسان بايد زبانش را (از سخنان ناروا) حفظ كند زيرا اين زبان در برابر صاحبش سركش است. به خدا سوگند بنده اى را نمى بينم كه باتقوا باشد و تقوايش به او سودى ببخشد مگر اين كه زبانش را (از سخنان ناروا) حفظ كند».[5] * پی نوشت: [1]. اسراء، آيه 23. [2]. شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى، ج 1، ص 622. [3]. من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 391، ح 5864. [4]. مسند احمد، ج 5، ص 397. ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ پیامبر گرامی اسلام (ص) : 🔷 هر عمل نیکی، عملی نیکوتر از خود دارد، مگر شهادت در راه خدا، که نیکوتر از آن عملی وجود ندارد.  🔶 فَوقُ كُلِّ ذِی‌بِرّ‍ٍ بِرٌّ حتّی یُقتلَ الرّجُلُ شهیداً فی سبیلِ الله 📚 خصال، ج ١، ص ٨ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
IMG_20241008_143911_527_320kbps.mp3
3.4M
☀️ فضائل حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) 🎙 استاد مؤمنی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و پنج 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی 6⃣1⃣ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 16:
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: پانصد و پنجاه و شش 🔷 ↩️ ﻫﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﻥ ﻭﺻﻴﺖ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺳﺎﻡ ﻭ ﺣﺎﻡ ﺑﻮﺩ. [ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 77] ﻭ ﻣﺤﻤﺪ (ﺹ) ﺩﺭ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍﻱ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ، ﺳﺨﻦ ﻣﻲ‌ﮔﻔﺖ. ﺑﺎﻧﮓ ﻣﻲ‌ﺯﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻋﻠﻲ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ‌ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﺷﺎﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺶ ﻧﻤﻲ ﻛﺎﺳﺖ ﻣﻲ‌ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺎﻥ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻦ ﺳﺮ ﭘﺮﺳﺖ ﺍﻭﻳﻢ، ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ ﺳﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺳﺨﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﻳﺪ ﭘﻴﺸﺎ ﭘﻴﺶ ﻫﻤﻪ، ﺷﻴﺨﻲ ﻛﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎﻧﮓ ﺯﺩ: (ﺍﻱ ﻋﻠﻲ) ﺗﻮ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﻣﺮﺩﻣﻲ. ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮ ﻛﺸﻲ ﻛﺮﺩ؟ ﺑﺎﻋﻠﻲ ﻛﻪ: ﺭﻭﺯﻱ " ﺭﺩﺍ " ﻭ " ﺑﺮﺩ " ﻭ " ﺯﻣﺎﻡ ﻣﺮﻛﺐ " ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﺍﺑﻪ ﺍﺭﺙ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 18 ﺗﺎ ﻛﺒﻮﺗﺮﺍﻥ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ، ﺑﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﻳﺸﺎﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ، ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺎﺩ. ﺁﻳﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻭ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﻋﺰﺕ، ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؟ ﺍﻱ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮔﻤﺮﺍﻫﻲ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺮﺩ... ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﻗﺼﻴﺪﻩ، ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺳﻴﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ. " ﻣﻌﺘﺰ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 8 " ﻃﺒﻘﺎﺗﺶ " ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺍﺯ ﻛﺴﻲ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭﺑﺮﻱ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺑﺎﺭﻱ ﮔﺮﺍﻥ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺁﻭﺭ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻴﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﻗﺼﺎﺋﺪ ﻣﻴﻤﻴﻪ ﺳﻴﺪ ﺍﺳﺖ. 9⃣1⃣ ﻏﺪﻳﺮﻳﻪ 19 ﺟﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ، ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻛﻪ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﺻﺮﻳﺢ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺖ ﻣﻲ‌ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻧﻜﻨﻲ، ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻧﺒﺮﺩﻩ ﺍﻱ. ﭘﺲ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﻱ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﭙﺎﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﻮﺩ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﺳﺮﻭﺭ ﻣﺎ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﻭ ﻣﺎ ﮔﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﻴ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺭﺍ، ﺍﺣﻜﺎﻡ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻳﻦ ﻋﻠﻲ ﻣﻮﻟﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﺎﻣﻮﺭﻳﺖ ﺣﺘﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﮔﺮﻭﻩ ﻭﻱ ﻭ ﺍﺯ ﻳﺎﻭﺭﺍﻧﺶ ﺑﺎﺷﻴﺪ. ﺍﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﻜﻮ ﻛﺎﺭ ﺗﺮ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ، ﺑﺎ ﻣﻮﺳﻲ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۱ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✅ تعظیم شعائر اله
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۳۱ الی ۳۳ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ آیه بعد، بار دیگر یک جمع بندى روى مسائل حج و تعظیم شعائر الهى کرده مى گوید: مطلب چنین است که گفته شد (ذلِکَ). و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد و به نشانه هاى آئین خدا و پرچم هاى اطاعت او، احترام بگذارد این از تقواى دل ها است (وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ). شعائر جمع شعیره به معنى علامت و نشانه است، بنابراین شعائر اللّه به معنى نشانه هاى پروردگار است که شامل سر فصل هاى آئین الهى، برنامه هاى کلى و آنچه در نخستین بر خورد با این آئین چشمگیر است ـ و از جمله مناسک حج ـ مى باشد که انسان را به یاد خدا مى اندازد. گر چه، بدون شک مناسک حج از جمله شعائرى است که در این آیه مقصود بوده است، مخصوصاً مسأله قربانى که در آیه ۳۶ همین سوره، صریحاً جزء شعائر محسوب گردیده جزء آن است، ولى روشن است: با این حال عمومیت مفهوم آیه نسبت به تمام شعائر اسلامى به قوت خود باقى است و هیچگونه دلیلى بر تخصیص آن به خصوص قربانى، یا همه مناسک حج، وجود ندارد، به خصوص این که: قرآن در مورد قربانى حج با ذکر کلمه مِن که براى تبعیض است این حقیقت را گوشزد کرده که: قربانى یکى از آن شعائر است، همان گونه که در مورد صفا و مروه نیز در آیه ۱۵۸ سوره بقره مى خوانیم که: آن هم از شعائر الهى است (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ). کوتاه سخن این که: تمام آنچه در برنامه هاى دینى وارد شده و انسان را به یاد خدا و عظمت آئین او مى اندازد، شعائر الهى است و بزرگداشت آن، نشانه تقواى دل ها است. این نکته نیز، قابل توجه است که: منظور از بزرگداشت ـ آنچنان که بعضى از مفسران ظاهر بین گفته اند ـ بزرگى جسمانى قربانى و مانند آن نیست، بلکه، حقیقت تعظیم، آن است که: مقام و موقعیت این شعائر را در افکار، اذهان، ظاهر و باطن بالا ببرند و آنچه درخور احترام و عظمت آنها است به جاى آورند. ارتباط این عمل با تقواى دل ها نیز روشن است; زیرا علاوه بر این که تعظیم جزء عناوین قصدیه است، بسیار مى شود که افراد متظاهر، یا منافق تظاهر به تعظیم شعائر مى کنند، ولى چون از تقواى قلب آنها سرچشمه نمى گیرد، بى ارزش است تعظیم و بزرگداشت حقیقى از آن کسانى است که تقواى دل دارند. و مى دانیم تقوا، روح پرهیزگارى و احساس مسئولیت در برابر فرمان هاى الهى چیزى است که کانون آن قلب و روح آدمى است، و از آنجا است که به جسم سرایت مى کند، لذا مى توان گفت: احترام و بزرگداشت شعائر الهى از نشانه هاى تقواى دل است. در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که اشاره به سینه مبارک خود کرده، فرمود: التَّقْوى هاهُنا: حقیقت تقوا اینجا است !. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا