eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران ... ۱ ـ منظور از آیات محکم و متشابه چیست؟ واژه محکم در اصل از ا
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران ... ۲ ـ چرا بخشى از آیات قرآن، متشابه اند؟ با این که قرآن، نور، روشنائى و سخن حق و آشکار است و براى هدایت عموم مردم آمده، چرا آیات متشابه دارد؟ چرا محتواى بعضى از آیات آن پیچیده است که موجب سوء استفاده فتنه انگیزها شود؟ این موضوع بسیار با اهمیتى است که شایان دقت است، به طور کلى ممکن است جهات ذیل، فلسفه وجود آیات متشابه در قرآن باشد: الف ـ الفاظ و عباراتى که در گفتگوهاى انسان ها به کار مى رود تنها براى نیازمندى هاى روزمره به وجود آمده، و به همین دلیل، به محض این که از دایره زندگى محدود مادى بشر خارج مى شویم، و مثلاً سخن درباره آفریدگار که نامحدود از هر جهت است، به میان مى آید، به روشنى مى بینیم الفاظ ما قالب آن معانى نیست و ناچاریم کلماتى را به کار بریم که از جهات مختلفى نارسائى دارد، همین نارسایى هاى کلمات، سرچشمه قسمت قابل توجهى از متشابهات قرآن است، آیات یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدیهِم (۱۳) یا الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى (۱۴) یا إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ (۱۵) که تفسیر هر کدام در جاى خود خواهد آمد، از این نمونه است. و نیز تعبیراتى همچون سمیع و بصیر همه از این قبیل مى باشد که با مراجعه به آیات محکم، تفسیر آنها به خوبى روشن مى شود. ب ـ بسیارى از حقایق مربوط به جهان دیگر، یا جهان ماوراى طبیعت است که از افق فکر ما دور است، و ما به حکم محدود بودن در زندان زمان و مکان، قادر به درک عمق آنها نیستیم، این نارسائى افکار ما و بلند بودن افق آن معانى، سبب دیگرى براى تشابه قسمتى از آیات است، مانند بعضى از آیات مربوط به قیامت و امثال آن. و این درست به آن مى ماند که کسى بخواهد براى کودکى که در عالم جنین زندگى مى کند، مسائل این جهان را تشریح کند، اگر سخنى نگوید، کوتاهى کرده و اگر هم بگوید، ناچار است مطالب را به صورت سربسته ادا کند; زیرا شنونده در آن شرایط، توانائى و استعداد بیشتر از این را ندارد. ج ـ یکى دیگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به کار انداختن افکار، اندیشه ها و به وجود آوردن جنبش و نهضت فکرى در مردم است، و این، درست به مسائل فکرى پیچیده اى مى ماند که براى تقویت افکار اندیشمندان، طرح مى شود تا بیشتر به تفکر، اندیشه، دقت و بررسى در مسائل بپردازند. د ـ نکته دیگرى که در ذکر متشابه در قرآن وجود دارد و اخبار اهل بیت(علیهم السلام)آن را تأیید مى کند، این است که وجود این گونه آیات در قرآن، نیاز شدید مردم را به پیشوایان الهى، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اوصیاى او روشن مى سازد، و سبب مى شود مردم به حکم نیاز علمى به سراغ آنها بروند، و رهبرى آنها را عملاً به رسمیت بشناسند و از علوم دیگر و راهنمایى هاى مختلف آنان نیز استفاده کنند، و این درست به آن مى ماند که در پاره اى از کتب درسى، شرح بعضى از مسائل به عهده معلم و استاد گذارده مى شود، تا شاگردان، رابطه خود را با استاد قطع نکنند و بر اثر این نیاز، در همه چیز از افکار او الهام بگیرند، و در واقع قرآن، مصداق وصیت معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که فرمود: إِنِّی تارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ: دو چیز گرانمایه را در میان شما به یادگار مى گذارم: کتاب خدا و خاندانم و این دو، هرگز از هم جدا نمى شوند تا در قیامت در کنار کوثر به من برسند .(۱۶) هـ ـ مسأله آزمایش افراد و شناخته شدن فتنه انگیزان از مؤمنان راستین نیز فلسفه دیگرى است که در آیه به آن اشاره شده است. ۳ ـ تأویل چیست؟ درباره معنى تأویل ، سخن بسیار گفته اند، آنچه به حقیقت نزدیک تر است این است که تأویل در اصل لغت به معنى بازگشت دادن چیزى است. بنابراین، هر کار و یا سخنى را که به هدف نهایى برسانیم تأویل نامیده مى شود، مثلاً اگر کسى اقدامى کند و هدف اصلى اقدام او روشن نباشد، و در پایان آن را مشخص کند این کار را تأویل مى گویند، همان طور که در سرگذشت موسى(علیه السلام) و آن مرد دانشمند مى خوانیم که او کارهائى در سفر خود انجام داد که هدف آن روشن نبود (مانند شکستن کشتى) و به همین دلیل موسى(علیه السلام)ناراحت و متوحش گردید، اما هنگامى که هدف خود را در پایان کار و به هنگام جدائى براى او تشریح کرد و گفت منظورش نجات کشتى از چنگال سلطان غاصب و ستمگرى بوده است، اضافه کرد: ذلِکَ تَأْویلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً: این هدف نهایى کارى است که تو در برابر آن صبر و تحمل نداشتى .(۱۷) 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۱ ... تعبير به «يَنْحَدِرُ; فرود مى ريزد و پايين مى آيد»، (وَلا يرْقى; با
✨ ✅ادامه شرح خطبه ۳ بخش ۱ ... و علاوه بر اين که در تمام دوران خلفا هر زمان مشکل مهمّى در مسائل مختلف اسلامى پيش مى آمد و همه از حلّ آن عاجز مى ماندند، به على(عليه السلام) پناه مى برند و حلّ نهايى را از او مى خواستند، تنها مطالعهئ خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار آن حضرت در نهج البلاغه براى پى بردن به اين حقيقت کافى است. هر انسان منصفى ـ چه مسلمان و چه غير مسلمان ـ نهج البلاغه را به دقّت مطالعه کند در برابر عظمت علمى آن حضرت سر تعظيم فرود مى آورد و مفهوم: «يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيْلُ، وَلا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ; سيل خروشان علم و دانش از کوهسار وجودم سرازير است و پرنده تيزپرواز انديشه ها به قلّه وجودم نمى رسد» عملا بر او ظاهر و آشکار مى شود. سوّم اين که چگونه آن حضرت از حوادثى که بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در امر خلافت واقع شد شکايت مى کند، آيا با مقام صبر و تسليم و رضا منافات ندارد؟ پاسخ اين سؤال نيز پيچيده نيست. صبر و تسليم و رضا مطلبى است و بيان حقايق براى ثبت در تاريخ و آگاهى حاضران و آيندگان، مطلبى ديگر که نه تنها مانعى ندارد، بلکه گاهى از اوجب واجبات است و مسائل مربوط به خلافت درست از همين نمونه است. در حقيقت مصالح مردم و جامعه اسلامى و نسلهاى آينده ايجاب مى کرده که امام(عليه السلام) اين حقايق را بيان کند تا به دست فراموشى سپرده نشود. سپس مى فرمايد: «(هنگامى که ديدم او پيشدستى کرد و خلافت را در بر گرفت) من در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى کردم (و خود را کنار کشيدم)» (فَسَدَلْتُ(10) دُونَها ثَوْباً، وَ طَوْيتُ عَنْها کَشْحاً(11)). اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که امام(عليه السلام) هنگامى که خود را در برابر اين جريان ديد، آماده درگيرى نشد و به دلايلى که در ذيل به آن اشاره مى شود بزرگوارانه از آن چشم پوشيد و زاهدانه از آن کناره گيرى کرد. ولى از سوى ديگر اين فکر دائماً روح او را آزار مى داد که در برابر اين انحراف بزرگ چه بايد انجام دهد و مسئوليّت الهى خويش را چگونه پياده کند؟ به همين دليل اضافه مى کند: «پيوسته در اين انديشه بودم که آيا با دست بريده (و نداشتن يار و ياور به مخالفان) حمله کنم يا بر اين تاريکى کور، صبر نمايم؟» (وَطَفِقْتُ اَرْتَئى بَيْنَ اَنْ اَصُولَ بِيَد جَذّاءَ،(12) اَوْ اَصْبِرَ عَلى طَخْيَة(13) عَمْياءَ). امام(عليه السلام) با اين جمله، اين حقيقت را روشن مى سازد که من هرگز مسئوليّت خودم را در برابر امّت و وظيفه اى که خدا و پيامبرش بر دوشم گذارده بودند فراموش نکرده، ولى چه کنم که در ميان دو محذور، گرفتار بودم: محذور اوّل اين که قيام کنم و با مخالفان، درگير شوم در حالى که از يکسو، يار و ياور کافى نداشتم و از سوى ديگر اين قيام موجب شکاف در ميان مسلمين مى شد و فرصت به دست منافقان و دشمنانى مى داد که در انتظار چنين شرايطى بودند. محذور دوّم اين که در آن محيط تاريک و ظلمانى صبر کنم. تعبير به «طَخْيَة عَمْياءَ» با توجّه به اين که «طخيه» خود به معناى ظلمت و تاريکى است اشاره به اين است که گاهى ظلمتها شديد نيست و از خلال آن مى توان شبحى مشاهده کرد، ولى اين ظلمت آن قدر شديد بود که بايد ظلمت کورش ناميد. سپس توصيف بيشترى از شرايط آن زمان در سه جمله کوتاه و پرمعنا ارائه مى دهد و مى فرمايد: «ظلمت و فتنه اى که بزرگسالان را فرسوده و کودکان خردسال را پير و مردم با ايمان را تا واپسين دم زندگى و لقاى پروردگار رنج مى دهد» (يَهْرَمُ فيهَا الْکَبيرُ، وَيَشيبُ فيهَا الصَّغيرُ، وَ يَکْدَحُ(14) فيها مُؤمِن حَتّى يَلْقى رَبَّهُ). از اين عبارت به خوبى روشن مى شود که يک رنج و درد عمومى، همه را تحت فشار قرار داده بود. صغيران را پير مى کرد و پيران را زمين گير، ولى مؤمنان رنج مضاعفى داشتند چرا که مشکلات روزافزون جامعه اسلامى و خطراتى که از هر سو آن را تهديد مى کرد آنان را در اندوه عميق و رنج بى پايانى فرو برده بود، همان درد و مصيبتى که با گذشت زمان و در مدّت کوتاهى در عصر «بنى اميّه» خود را نشان داد و بسيارى از زحمات پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و مؤمنان راستين نخستين را بر باد داد. سرانجام، تصميم گيرى خود را در برابر اين «دو راهى» مشکل و خطرناک به اين صورت بيان مى فرمايد: «سرانجام (بعد از انديشه کافى و در نظر گرفتن تمام جهات) ديدم بردبارى و شکيبايى در برابر اين مشکل، به عقل و خرد نزديکتر است» (فَرَاَيْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا(15) اَحْجى(16)). «به همين دليل شکيبايى پيشه کردم (نه شکيبايى آميخته با آرامش خاطر بلکه) در حالى بود که گويى چشم را خاشاک پر کرده و استخوان، راه گلويم را گرفته بود» (فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَيْنِ قَذىً،(17) وَفِى الْحَلْقِ شَجاً(18)). 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 📕نهج البلاغه/خطبه۴۹ صفات خداوندي 💚خداشناسي 🌺ستايش خداوندي را سزاست كه از اسرار نهانها آگاه است، و نشانه هاي آشكاري در سراسر هستي بر وجود او شهادت مي دهند، هرگز برابر چشم بينندگان ظاهر نمي گردد، نه چشم كسي كه او را نديده مي تواند انكارش كند، و نه قلبي كه او را شناخت مي تواند مشاهده اش نمايد، در والايي و برتري از همه پيشي گرفته، پس از او برتر چيزي نيست، و آنچنان به مخلوقات نزديك است كه از او نزديكتر چيزي نمي تواند باشد. مرتبه بلند او را از پديده هايش دور نساخته، و نزديكي او با پديده ها، او را مساوي چيزي قرار نداده است. عقلها را بر حقيقت ذات خود آگاه نساخته، اما از معرفت و شناسايي خود باز نداشته است. پس اوست كه همه نشانه هاي هستي بر وجود او گواهي مي دهند و دلهاي منكران را بر اقرار به وجودش واداشته است، خدايي كه برتر از گفتار تشبيه كنندگان و پندار منكران است 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۰- و من كلام له ( عليه السلام )\r> و فيه بيان لما يخرب العالم به من الفتن و بيان هذه الفتن < إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ وَ يَتَوَلَّي عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالًا عَلَي غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَي الْمُرْتَادِينَ وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَي أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْني . 🌸🌸🍂🌺 📋نهج البلاغه/خطبه۵۰-در بيان فتنه 🌿علل پيدايش فتنه ها همواره آغاز پديد آمدن فتنه ها،هواپرستي، و بدعت گذاري در احكام آسماني است، نوآوريهايي كه قرآن با آن مخالف است، و گروهي (با دو انحراف ياد شده) بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، كه برخلاف دين خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نمي شد، بر طالبان حق پوشيده نمي ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مي گشت زبان دشمنان قطع مي گرديد. اما قسمتي از حق و قسمتي از باطل را مي گيرند و به هم مي آميزند، آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مي گردد، و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت. 🌸🍂🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح_صوتی_خطبه_۴۹_و_۵۰.mp3
10.15M
✅شرح خطبه ۴۹ و ۵۰ 🔹خدا شناسی 🔹علل پیدایش فتنه ها /بنیاد‌مجازی‌نهج‌البلاغه کانال @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_23039.mp3
543.6K
✅سوره تکاثر 🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران ... ۲ ـ چرا بخشى از آیات قرآن، متشابه اند؟ با این که قرآن، نور، ر
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ... همچنین، اگر انسان خوابى مى بیند که نتیجه آن روشن نیست سپس با مراجعه به کسى، یا مشاهده صحنه اى تفسیر آن خواب را دریابد به آن تأویل گفته مى شود، همان طور که یوسف(علیه السلام) پس از آن که خواب مشهورش در خارج تحقق یافت و به اصطلاح به نهایت بازگشت، گفت: هذا تَأْویلُ رُؤْیایَ مِنْ قَبْلُ: این تفسیر و نتیجه و پایان خوابى است که دیدم .(۱۸) و نیز هر گاه انسان، سخن بگوید و مفاهیم خاص و اسرارى در آن نهفته باشد که هدف نهایى آن سخن را تشکیل دهد به آن تأویل مى گویند. در آیه مورد بحث، منظور از تأویل، همین معنى است، یعنى در قرآن آیاتى است که اسرار و معانى عمیقى دارد، منتها افرادى که افکارشان منحرف است، و اغراض فاسدى دارند از پیش خود، تفسیر و معنى نادرستى براى آن ساخته و براى اغفال خود یا دیگران، روى آن تکیه مى کنند. بنابراین، منظور از جمله وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیْلِهِ این است که آنها مى خواهند تأویل آیات را به شکلى غیر از آنچه هست منعکس سازند (وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیْلِهِ عَلى خِلافِ الْحَقِّ). مانند آنچه در شأن نزول آیه خواندیم که: جمعى از یهود، از حروف مقطعه قرآن، سوء استفاده کرده، آن را به معنى کوتاه بودن مدت آئین اسلام تفسیر کرده بودند و یا مسیحیان کلمه رُوحٌ مِنْهُ را دستاویز قرار داده و براى الوهیت عیسى(علیه السلام)به آن استدلال کرده بودند، تمام اینها از قبیل تأویل به غیر حق و بازگشت دادن آیه به هدفى غیر واقعى و نادرست محسوب مى شود. ۴ ـ راسخون در علم چه کسانى هستند؟ در قرآن مجید، در دو مورد، این تعبیر به کار رفته است یکى در اینجا و دیگرى در سوره نساء آیه ۱۶۲ آنجا که مى فرماید: لکِنِ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ: دانشمندان و راسخان در علم از اهل کتاب، به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل گردیده است، ایمان مى آورند . همان طور که از معنى لغوى این کلمه استفاده مى شود منظور از آن، کسانى هستند که در علم و دانش، ثابت قدم و صاحب نظرند. البته مفهوم این کلمه، یک مفهوم وسیع است که همه دانشمندان و متفکران را در بر مى گیرد، ولى در میان آنها افراد ممتازى هستند که درخشندگى خاصى دارند و طبعاً در درجه اول، در میان مصادیق این کلمه قرار گرفته اند و هنگامى که این تعبیر ذکر مى شود، قبل از همه نظرها متوجه آنان مى شود. و اگر مشاهده مى کنیم در روایات متعددى راسِخُونَ فِى الْعِلْمِ به پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) تفسیر شده،(۱۹) روى همین نظر است; زیرا بارها گفته ایم که آیات و کلمات قرآن، مفاهیم وسیعى دارد که در میان مصادیق آن افراد نمونه و فوق العاده اى دیده مى شود که گاهى در تفسیر آنها تنها از آنان نام مى برند. در اصول کافى از امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) نقل شده است که فرمود: پیامبر خدا بزرگ ترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود از تأویل و تنزیل قرآن مى دانست، خداوند هرگز چیزى بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند و او و اوصیاى وى همه اینها را مى دانستند .(۲٠) روایات فراوان دیگرى در کتاب اصول کافى و سایر کتب حدیث در این زمینه آمده است که نویسندگان تفسیر نور الثقلین و تفسیر برهان در ذیل این آیه آنها را جمع آورى نموده اند و همان طور که اشاره شد، تفسیر راسخون فى العلم به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) منافاتى با وسعت مفهوم این تعبیر ندارد، لذا از ابن عباس نقل شده که مى گفت: من هم از راسخان در علم هستم.(۲۱) منتها هر کس به اندازه وسعت دانشش از اسرار و تأویل آیات قرآن، آگاه مى گردد، و آنان که علمشان از علم بى پایان پروردگار سرچشمه مى گیرد، طبعاً به همه اسرار و تأویل قرآن آشنا هستند در حالى که دیگران تنها قسمتى از این اسرار را مى دانند. ۵ ـ راسخان در علم از معنى متشابهات آگاهند در اینجا بحث مهمى در میان مفسران و دانشمندان دیده مى شود که آیا وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ آغاز جمله مستقلى است و یا عطف بر اِلاَّ اللّهُ مى باشد؟ و به عبارت دیگر، آیا معنى آیه این است که: تأویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمى دانند ؟ و یا معنى آن این است که: تأویل قرآن را فقط خدا مى داند، اما راسخون در علم مى گویند: گرچه تأویل آیات متشابه را نمى دانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار ما است 🌱ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘ 📚نهج البلاغه/حکمت ۴۳ ✅الگوهای انسانی (فضائل اخلاقی یکی از یاران (اخلاقی،تاریخی) ✨ وَ قَالَ ( عليه السلام ) : فِي ذِكْرِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً . 🍂در ياد يكي از ياران، (خباب بن ارت) فرمود: خدا خباب بن ارت را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روي فرمانبرداري هجرت كرد، و با قناعت زندگي گذراند، و از خدا راضي بود، و مجاهد زندگي كرد. ⚘@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Hekmat 043.mp3
6.98M
✅شرح‌حکمت ۴۳ 🔹الگوهای انسانی (فضائل اخلاقی یکی از یاران (اخلاقی،تاریخی) 👤استاد نظافت کانال: ✨‌قرآن‌‌و‌نهج‌البلاغه✨ ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_5096215619984949253.mp3
3.01M
✨زیارت آل یاسین 🎧بانوای استاد فرهمند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ اعمال شب نیمه شعبان 🌺🌿 @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_23040.mp3
685.5K
✅سوره قارعه 🎤صوت استاد منشاوی و تکرار کودک ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ... همچنین، اگر انسان خوابى مى بیند که نتیجه آن روشن نیست سپس با مرا
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ...طرفداران هر یک از این دو نظر، براى اثبات عقیده خود شواهدى آورده اند، اما آنچه با قرائن موجود در آیه و روایات مشهور هماهنگ مى باشد، آن است که وَ الرّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ عطف بر اللّهُ است زیرا: اولاً ـ بسیار بعید به نظر مى رسد در قرآن آیاتى باشد که اسرار آن را جز خدا نداند. مگر این آیات براى تربیت و هدایت مردم نازل نشده است؟ چگونه ممکن است حتى پیامبرى که قرآن بر او نازل شده از معنى و تأویل آن بى خبر باشد؟! این درست به آن مى ماند که شخصى کتابى بنویسد که مفهوم بعضى از جمله هاى آن را جز خودش هیچکس نداند! ثانیاً ـ همان طور که مرحوم طبرسى در مجمع البیان مى گوید: هیچ گاه در میان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن دیده نشده است که از بحث درباره تفسیر آیه اى خوددارى کنند، و بگویند: این آیه، از آیاتى است که جز خدا معنى نهایى آن را نمى داند، بلکه، دائماً براى کشف اسرار و معانى قرآن همگى تلاش و کوشش داشته اند. ثالثاً ـ اگر منظور این باشد که راسخون در علم در برابر آنچه نمى دانند، تسلیم هستند، مناسب تر این بود که گفته شود: راسخون در ایمان چنین هستند; زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تأویل قرآن است، نه با ندانستن و تسلیم بودن. رابعاً ـ روایات فراوانى که در تفسیر آیه نقل شده، همگى تأیید مى کند که راسخون در علم، تأویل آیات قرآن را مى دانند، بنابراین، باید عطف بر کلمه اللّه باشد. تنها چیزى که در اینجا باقى مى ماند این است: از جمله اى در خطبه اشباح از نهج البلاغه استفاده مى شود که راسخون در علم تأویل آیات را نمى دانند، و به عجز و ناتوانى خود معترفند، مى فرماید: وَ اعْلَمْ أَنَّ الرّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ هُمُ الَّذِینَ أَغْناهُمْ عَنِ اقْتِحامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُیُوبِ الإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ ما جَهِلُوا تَفْسِیرَهُ مِنَ الْغَیْبِ الْمَحْجُوبِ: بدان راسخان در علم، کسانى هستند که، اعتراف به عجز در برابر اسرار غیبى و آنچه از تفسیر آن عاجزند، آنان را از کاوش در پیرامون آنها بى نیاز ساخته است .(۲۲) ولى علاوه بر این که این جمله، با بعضى از روایاتى که از خود آن حضرت نقل شده ـ که راسخون در علم را بر اللّه معطوف دانسته و آنها را آگاه از تأویل قرآن معرفى نموده ـ(۲۳) سازگار نیست، با دلایل فوق نیز تطبیق نمى کند، بنابراین باید این جمله از خطبه اشباح را چنان توجیه و تفسیر کرد که با مدارک دیگرى که در دست ما است منافات نداشته باشد. ۶ ـ نتیجه سخن در تفسیر آیه از مجموع آنچه درباره تفسیر آیه فوق گفته شد، چنین استفاده مى شود که آیات قرآن بر دو دسته هستند: مفهوم قسمتى از آیات آن چنان روشن است که جاى هیچگونه انکار، توجیه و سوء استفاده در آن نیست، و آنها را محکمات گویند. و قسمتى به خاطر بالا بودن سطح مطلب یا گفتگو درباره عوالمى که از دسترس ما بیرون است مانند عالم غیب، جهان رستاخیز و صفات خدا، چنان هستند که معنى نهایى و اسرار و کنه حقیقت آنها نیاز به سرمایه خاص علمى دارد که آنها را متشابهات گویند. افراد منحرف معمولاً مى کوشند این آیات را دستاویز قرار داده و تفسیرى بر خلاف حق براى آنها درست کنند، تا در میان مردم، فتنه انگیزى نمایند، و آنها را از راه حق گمراه سازند. اما خداوند و راسخان در علم، اسرار این آیات را مى دانند و براى مردم تشریح مى کنند، آنها در پرتو علم وسیعشان آیات متشابه را همانند آیات محکم درک مى کنند و به همین دلیل، در مقابل همه تسلیم اند و مى گویند: همه آیات از طرف پروردگار ما است، چه این که: همه آنها اعم از محکم و متشابه در پرتو علم و دانش آنان، روشن است چنان که در متن آیه آمده است: یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا . و به این ترتیب، رسوخ در علم سبب مى شود که انسان هر چه بیشتر از اسرار قرآن آگاه گردد. و البته آنها که از نظر علم و دانش در ردیف اولند (همچون پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام)) از همه اسرار آن آگاهند، در حالى که دیگران هر یک به اندازه دانش خود از آن چیزى مى فهمند، و همین حقیقت است که مردم حتى دانشمندان را به دنبال معلمان الهى براى درک اسرار قرآن مى فرستد. ۷ ـ جمله وَ ما یَذَّکَّرُ اِلاّ أُولُوا الأَلْبابِ که در پایان آیه آمده، اشاره به این است که: این حقایق را تنها اندیشمندان مى دانند. آنها هستند که مى فهمند: چرا قرآن باید آیات محکم و متشابه داشته باشد؟ و آنها هستند که مى فهمند: باید آیات متشابه را در کنار آیات محکم چید و اسرار آنها را کشف نمود، و لذا از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) نقل شده که فرمود: مَنْ رَدَّ مُتَشابِهَ الْقُرْآنِ اِلى مُحْکَمِهِ هُدِىَ اِلى صِراط مُسْتَقِیْم: کسى که آیات متشابه را به آیات محکم باز گرداند به راه راست هدایت شده است .(۲۴) 🌱📚۱_المیزان ...⬇ ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل عمران ...طرفداران هر یک از این دو نظر، براى اثبات عقیده خود شواهدى آورده ان
✨ ✅ادامه تفسیر سوره آل‌عمران 📚۱ ـ المیزان ، جلد ۱۸، صفحه ۱۲ و ۱۳، انتشارات جامعه مدرسین ـ تفسیر قمى ، جلد ۱، صفحه ۲۲۳، مؤسسه دار الکتاب قم، ۱۴٠۴ هـ ق ـ بحار الانوار ، جلد ۹، صفحه ۲٠۹ و جلد ۸۹، صفحه ۳۷۴ ـ درّ المنثور ، جلد ۱، صفحه ۲۳ و جلد ۲، صفحه ۵، دار المعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ هـ ق ـ نور الثقلین ، جلد ۱، صفحه ۲۷، ۳۱۳ و ۳۱۴ و جلد ۲، صفحه ۳ و ۴، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، ۱۴۱۲ هـ ق ـ معانى الاخبار ، صفحه ۲۳، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ هـ ش. ۲ ـ نساء، آیه ۱۷۱. ۳ ـ تفسیر فى ظلال القرآن ، جلد ۱، صفحه ۵۴۲، ذیل آیه، دار احیاء التراث العربى، بیروت، طبع پنجم، ۱۳۸۶ هـ ق ـ جامع البیان ابن جریر طبرى، جلد ۳، صفحه ۲۴۱، دار الفکر بیروت، ۱۴۱۵ هـ ق ـ درّ المنثور ، جلد ۲، صفحه ۶، دار المعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ هـ ق. ۴ ـ زَیْغ در اصل، به معنى انحراف از حالت مستقیم و مایل شدن به یک طرف است و بودن زیغ در قلب، به معنى انحراف اعتقادات از راه راست، به طرق انحرافى است. ۵ ـ اخلاص، آیه ۱. ۶ ـ شورى، آیه ۱۱. ۷ ـ زمر، آیه ۶۲ ـ انعام، آیه ۱٠۲ ـ رعد، آیه ۱۶ ـ غافر، آیه ۶۲. ۸ ـ نساء، آیه ۱۱ و آیه ۱۷۶. ۹ ـ مرحوم طبرسى در مجمع البیان پنج تفسیر براى آن ذکر کرده، و فخر رازى چهار قول و مرحوم علامه در المیزان شانزده قول و بالاخره در البحر المحیط حدود بیست قول در تفسیر آن آمده است. ۱٠ ـ فتح، آیه ۱٠. ۱۱ ـ بقره، آیه ۲۲۴. ۱۲ ـ انبیاء، آیه ۴۷. ۱۳ ـ فتح، آیه ۱٠. ۱۴ ـ طه، آیه ۵. ۱۵ ـ قیامت، آیه ۲۳. ۱۶ ـ مستدرک حاکم ، جلد ۳، صفحه ۱۴۸، طبع دار المعرفة بیروت، ۱۴٠۶ هـ ق ـ وسائل الشیعه ، جلد ۲۷، صفحه ۳۴، چاپ آل البیت ـ مستدرک الوسائل ، جلد ۷، صفحه ۲۵۵، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۲، صفحه ۱٠٠، ۲۲۶ و ۲۸۵ و جلد ۵، صفحه ۲۱ و جلد ۲۳، صفحه ۱٠۷، ۱۲۶، ۱۳۳ و ۱۳۶ و جلد ۳۱، صفحه ۳۷۶ و جلد ۳۵، صفحه ۷۱۴ ـ مسند احمد ، جلد ۳، صفحه ۱۴ و ۱۷، دار صادر بیروت ـ مجمع الزوائد هیثمى ، جلد ۹، صفحه ۱۶۳، دار الکتب العلمیة، بیروت، طبع ۱۴٠۸ هـ ق ـ خصائص امیر المؤمنین(علیه السلام) نسائى، صفحه ۹۳، مکتبة نینوى الحدیثه ـ کنز العمال متقى هندى، جلد ۱، صفحه ۱۸۶ و ۱۸۷، مؤسسة الرسالة، بیروت، و بسیارى از منابع دیگر اهل سنت. ۱۷ ـ کهف، آیه ۸۲. ۱۸ ـ یوسف، آیه ۱٠٠. ۱۹ ـ کافى ، جلد ۱، صفحه ۱۸۶، ۲۱۳ و ۴۱۵، دار الکتب الاسلامیة ـ تهذیب ، جلد ۴، صفحه ۱۳۲، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۵ هـ ش ـ وسائل الشیعه ، جلد ۲۷، صفحه ۱۷۹، ۱۹۶، ۱۹۸ و ۲٠٠، چاپ آل البیت ـ مستدرک ، جلد ۷، صفحه ۲۹۹ و جلد ۱۷، صفحه ۳۳۲، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۲۳، صفحه ۱۸۴، ۱۸۹، ۱۹۴، ۱۹۹، ۲٠۸ و ۲۹۱ و جلد ۸۹، صفحه ۹۲ ـ تفسیر عیاشى ، جلد ۱، صفحه ۱۶۴، چاپخانه علمیه، ۱۳۸٠ هـ ق و... ۲٠ ـ اصول کافى ، جلد ۱، صفحه ۲۱۳، دار الکتب الاسلامیة ـ وسائل الشیعه ، جلد ۲۷، صفحه ۱۷۹، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۱۷، صفحه ۱۳٠ و جلد ۲۳، صفحه ۱۹۹ و جلد ۸۹، صفحه ۹۲. ۲۱ ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد ۶، صفحه ۴٠۵، دار احیاء الکتب العربیة ـ مجمع البیان ، ذیل آیه مورد بحث. ۲۲ ـ نهج البلاغه ، خطبه ۹۱. ۲۳ ـ به نور الثقلین ، جلد ۱، صفحه ۳۱۵ مراجعه شود (مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، ۱۴۱۲ هـ ق). ۲۴ ـ تفسیر صافى ، ذیل آیه مورد بحث ـ وسائل الشیعه ، جلد ۲۷، صفحه ۱۱۵، چاپ آل البیت ـ مستدرک ، جلد ۱۷، صفحه ۳۴۵، چاپ آل البیت ـ بحار الانوار ، جلد ۲، صفحه ۱۸۵ و جلد ۸۹، صفحه ۳۷۷ ـ عیون اخبار الرضا(علیه السلام) ، جلد ۱، ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۴ در دومين دستور مى فرمايد: «و (شرط نمود که) چيزى از اولاد نخل هاى اين آبادى ها
✨ ✅ادامه شرح نامه ۲۴ ... مسأله برنامه تدريجى اسلام براى آزادى بردگان در اسلام، مسأله اى است بسيار دامنه دار که نشان مى دهد اسلام اصل را بر آزادى انسانها گذاشته حتى در جامعه اى که تار و پودش با بردگى پيوند داشت; ولى براى رسيدن به اين هدف برنامه مفصل و دراز مدتى چيده بود، زيرا اعلام آزادى فورى همه آنها تنش هاى زيادى ايجاد مى کرد و حتى سبب بيچارگى و نابودى بسيارى از بردگان مى شد.(7) جمله «فَإِنْ مَاتَ وَلَدُهَا» اشاره به اين نکته است که تصور نشود که اگر کنيزى باردار يا صاحب فرزند بود و فرزندش بعد از مرگ مولى از دنيا رفت، آن کنيز به حالت بردگى بازگشت مى کند; امام(عليه السلام) مى فرمايد: بردگى از او برداشته شده و آزادى به سراغ او آمده است; يعنى ديگر او قابل بازگشت نيست». مرحوم سيّد رضى در پايان اين وصيّت نامه مى گويد: «قالَ الشَريفُ: قَوْلُهُ(عليه السلام) في هذِهِ الْوَصِيَّةِ: «وألا يَبيعَ مِنْ نَخْلِها وَدِيَّة»، اَلْوَدِيَّةُ: اَلْفَسيلَةُ، وَجَمْعُها وَديّ. وَقَوْلُهُ(عليه السلام): حتّى تُشْکِلَ أَرْضُها غِراساً» هُوَ مِنْ أَفْصَحِ الْکَلامِ، وَالْمُرادُ بِهِ أنَّ الاَْرْضَ يَکْثُرُ فيها غِراسُ النَّخْلِ حَتّى يَراها الناظِرُ عَلى غَيْرِ تِلْکَ الصِّفَةِ الَّتي عَرَفَها بِها فَيُشْکِلُ عَلَيْهِ أمْرُها وَيَحْسَبُها غَيْرُها». تعبير امام(عليه السلام) به «وَدَّيِة» به معناى نهال نخل است که جمع آن «وَدى» (بر وزن على) است. جمله ديگر حضرت که مى فرمايد: «حَتّى تُشْکِلَ أَرْضُها غِراساً» از فصيح ترين سخنان است و مفهوم آن اين است که آنقدر درختان و نهال هاى خرما زياد شود و صحنه نخلستان را بپوشاند به گونه اى که هرکس آن را قبلا ديده باشد تشخيص آن بر او مشکل شود و گمان کند به سرزمين ديگرى گام نهاده است». 🔹🔹🔹نکته ها: 1. پاسخ به دو سؤال: درباره اين وصيّت نامه چند سؤال مطرح است: 1. از تعبير وصيّت نامه استفاده مى شود که امام(عليه السلام) اموال قابل ملاحظه اى داشته که آنها را در حيات خود وقف نموده است، با توجّه به زهد فوق العاده آن حضرت، اين اموال از کجا بدست آمده بود؟ همان گونه که دربالا نيز به اشاره بيان کرديم، امام(عليه السلام) سه منبع درآمد داشت; يکى منبع سهم غنايم که عايد همه سربازان اسلام مى شد و گاه مبلغ قابل توجّهى را تشکيل مى داد. دوم خراج اراضى خراجيه که تعلق به عموم مسلمانان داشت، نه خصوص جنگ جويان و مقدار آن بعد از فتوحات اسلامى بسيار زياد بود، سهمى از آن نيز به امام(عليه السلام) تقديم مى شد. سوم اينکه امام(عليه السلام) ساليان دراز به غرس درختان و تربيت نخلستان پرداخت و باغ هاى متعدّدى ايجاد کرد سپس آنها را به صورت وقف خاص و عام در آورد. بخشى را براى فرزندان خود و آل ابى طالب و بنى هاشم و بخشى را به عنوان انفاق فى سبيل الله قرار داد و اگر مالى از آن حضرت به ارث باقى ماند، مقدار کمى بود. در روايات نيز آمده است که براى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نيز اموال و باغاتى بود که خلفا به بهانه اينکه پيغمبران چيزى از خود به ارث نمى گذارند تمام آنها را جزء بيت المال کردند. ابن عبد ربه در استيعاب مى گويد: «قُتِلَ عَلِىٌّ وَلا مالَ احْتَجَبَهُ وَلا دُنْيا أَصابَها; على(عليه السلام) به شهادت رسيد در حالى که نه مالى اندوخته بود و نه مواهب دنيوى براى خود فراهم ساخته بود».(8) ابن ابى الحديد نيز از بعضى خرده گيران نقل مى کند که بر امير  مؤمنان على(عليه السلام) خرده گرفته اند و گفته اند: ابو بکر از دنيا رفت و دينار و درهمى از خود به يادگار نگذاشت; ولى هنگامى که على(عليه السلام) چشم از دنيا پوشيد، نخلستان هاى بسيارى از خود به يادگار گذاشت. سپس در پاسخ آن مى نويسد: همه مى دانند که على(عليه السلام) چشمه هاى متعدّدى با زحمت خود در شهر مدينه، يَنبُع و سُويَعه احداث کرد و به وسيله آن زمين هاى مواتى را آباد نمود. سپس همه آنها را از ملک خود خارج ساخت و وقف مسلمين کرد واز دنيا نرفت درحالى که چيزى از آنها در ملکش باشد. آن حضرت چيزى از مال، کم يا زياد براى فرزندانش به ارث نگذاشت مگر چند غلام و کنيز (که دستور آزادى آنها را داده بود) و هفتصد درهم از سهم او از بيت المال که براى به دست آوردن خادمى براى خانواده اش ذخيره کرده بود.(9) ادامه دارد.‌‌.. ⚘ @Nahjolbalaghe2