✨﴾﷽﴿✨
🔹تفسیر سوره مبارکه نساء ادامه آیه(۲۴)🔹
رابعاً ـ ائمه اهل بیت(علیهم السلام) که به اسرار وحى از همه آگاه تر بودند، متفقاً آیه را به همین معنى تفسیر فرموده اند و روایات فراوانى در این زمینه نقل شده، از جمله:
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: اَلْمُتْعَةُ نَزَلَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ جَرَتْ بِهَا السُّنَّةُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ: حکم متعه در قرآن نازل شده و سنت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بر طبق آن جارى گردیده است .(۹)
و از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که: در پاسخ سؤال ابو بصیر راجع به متعه فرمود: نَزَلَتْ فِى الْقُرْآنِ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیْضَهً...: قرآن مجید در این باره نازل شده، آنجا که مى فرماید: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ... .(۱٠)
و نیز از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که: در پاسخ شخصى به نام عبداللّه بن عمیر لیثى در مورد متعه فرمود: أَحَلَّهَا اللّهُ فِى کِتابِهِ وَ عَلى لِسانِ نَبِیِّهِ فَهِىَ حَلالٌ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ: خداوند آن را در قرآن و بر زبان پیامبرش حلال کرده است و تا روز قیامت حلال مى باشد .(۱۱)
۲ ـ آیا حکم ازدواج موقت نسخ شده است؟!
اتفاق عموم علماى اسلام، بلکه ضرورت دین بر این است که: ازدواج موقت در آغاز اسلام مشروع بوده، و گفتگو درباره دلالت آیه فوق بر مشروعیت متعه هیچ گونه منافاتى با مسلّم بودن اصل حکم ندارد.
حتى مسلمانان در آغاز اسلام به آن عمل کرده اند و جمله معروفى که از عمر نقل شده: مُتْعَتانِ کانَتا عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللّهِ وَ أَنَا مُحَرِّمُهُما وَ مُعاقِبٌ عَلَیْهِما مُتْعَةُ النِّساءِ وَ مُتْعَةُ الْحَجِّ:
دو متعه در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود که من آنها را حرام کردم و بر آنها مجازات مى کنم، متعه زنان و متعه تمتع (۱۲) (که نوع خاصى از حج است) دلیل روشنى بر وجود این حکم در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) است منتها مخالفان این حکم، مدعى هستند بعداً نسخ و تحریم شده است.
جالب توجه این که: روایات مورد ادعا درباره نسخ حکم مزبور، کاملاً مختلف و پریشان است.
بعضى مى گویند: خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) این حکم را نسخ کرده و بنابراین ناسخ آن، سنت و حدیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.
و بعضى مى گویند: ناسخ آن، آیه طلاق است: اِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ: هنگامى که زنان را طلاق دادید باید طلاق در زمان مناسب عده باشد در حالى که این آیه ارتباطى با مسأله مورد بحث ندارد; زیرا این آیه درباره طلاق بحث مى کند، در حالى که ازدواج موقت طلاق ندارد و جدائى آن به هنگام پایان مدت آن است.
قدر مسلّم این است که: اصل مشروع بودن این نوع ازدواج در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) قطعى است و هیچ گونه دلیل قابل اعتمادى درباره نسخ شدن آن در دست نیست.
بنابراین، طبق قانون مسلّمى که در علم اصول به ثبوت رسیده، باید حکم به بقاء این قانون کرد.
جمله مشهورى که از عمر نقل شده نیز، گواه روشنى بر این حقیقت است که این حکم در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگز نسخ نشده است.
بدیهى است هیچ کس جز پیامبر(صلى الله علیه وآله) حق نسخ احکام را ندارد، و تنها او است که مى تواند به فرمان خدا پاره اى از احکام را نسخ کند، و بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) باب نسخ به کلى مسدود مى شود، و گرنه هر کسى مى تواند به اجتهاد خود قسمتى از احکام الهى را نسخ نماید و دیگر چیزى به نام شریعت جاودان و ابدى باقى نخواهد ماند. و اصولاً اجتهاد در برابر سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجتهاد در مقابل نص است، که فاقد هر گونه اعتبار مى باشد.
جالب این که: در صحیح ترمذى که از کتب صحاح معروف اهل تسنن است و همچنین از دارقطنى چنین مى خوانیم: کسى از اهل شام از عبداللّه بن عمر درباره حج تمتع سؤال کرد، او در جواب صریحاً گفت: این کار، حلال و خوب است.
مرد شامى گفت: پدر تو از این عمل نهى کرده است.
عبداللّه بن عمر برآشفت و گفت: اگر پدرم از چنین کارى نهى کند و پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را اجازه دهد، آیا سنت مقدس پیامبر(صلى الله علیه وآله) را رها کنم و از گفته پدرم پیروى کنم؟ برخیز و از نزد من دور شو!(۱۳)-(۱۴)
نظیر این روایت درباره ازدواج موقت از عبداللّه بن عمر از صحیح ترمذى به همان صورت که در بالا خواندیم نقل شده است.(۱۵)
و نیز از محاضرات راغب نقل شده که: یکى از مسلمانان اقدام به ازدواج موقت مى کرد از او پرسیدند:
حلال بودن این کار را از چه کسى گرفتى؟
گفت: از عمر !
با تعجب گفتند: چگونه چنین چیزى ممکن است با این که عمر از آن نهى کرد و حتى تهدید به مجازات نمود؟
گفت: بسیار خوب، من هم به همین جهت مى گویم; زیرا عمر مى گفت: پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را حلال کرده و من حرام مى کنم...
هدایت شده از 🇵🇸 رهپویان بصیرت🇮🇷
نهج البلاغه امیر المومنین امام علی (ع) .pdf
7.12M
نهج البلاغه امیر المومنین امام علی (ع) .pdf
🔹ترجمه وشرح نامه(۳۱) ادامه بخش سوم🔹
در سومين دستور مى فرمايد: «و بسيار از خدا بخواه که خير و نيکى را برايت فراهم سازد»; (وَأَکْثِرِ الاِسْتِخَارَةَ).
استخاره دو معنا دارد: يکى استخاره اى است که امروز در ميان مردم معمول و متعارف است، هرگاه مسأله اى بر انسان مشکل شده و با نيروى عقل خود و مشورت با اهل آن نتوانست آن را حل کند به سراغ مشورت با خدا مى رود و استخاره نوعى مشورت با پروردگار است. معناى دوم استخاره اين است که انسان در هر کارى که قدم مى گذارد از خدا طلب خير کند; يعنى خداوند را حاکم بر سرنوشت خود ببيند; در امر تجارت و زراعت و مانند آن تلاش کند ولى زبان حال و قال او اَسْتَخيرُاللهَ بِرَحْمَتِهِ باشد; يعنى خدايا خير و برکت را از رحمت تو مى خواهم. اين نوع از استخاره در روايات بسيار بر آن تأکيد شده است. از جمله در روايتى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «مَا اسْتَخَارَ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلاَّ خَارَ لَهُ; هيچ بنده با ايمانى از خداوند طلب خير نمى کند مگر اينکه خداوند خير او را فراهم مى سازد».(15)
امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن براى اينکه فرزندش نسبت به اندرزها و وصاياى او اهتمام به خرج دهد مى فرمايد: «وصيتم را به خوبى درک کن و آن را سرسرى مگير»; (وَتَفَهَّمْ وَصِيَّتِي، وَلاَ تَذْهَبَنَّ عَنْکَ صَفْحاً(16)).
سپس دليلى براى آن ذکر مى کند و علوم و دانش ها را ضمن آن، به سه بخش تقسيم مى نمايد و مى فرمايد: «زيرا بهترين سخن دانشى است که سودمند باشد و بدان دانشى که نفع نبخشد در آن خيرى نيست و دانشى که (زيان بار است) سزاوار فراگرفتن نيست سودى نمى بخشد»; (فَإِنَّ خَيْرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ، وَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي عِلْم لاَ يَنْفَعُ، وَلاَ يُنْتَفَعُ بِعِلْم لاَ يَحِقُّ تَعَلُّمُهُ).
دانش هاى مفيد، علومى است که انسان را در مسير قرب الى الله يارى مى بخشد; خواه در زمينه اعتقادات باشد يا عبادات و اخلاق و...، دنياى او را به صورت آبرومند تأمين مى کند و از فقرى که مايه کفر و روسياهى است رهايى مى بخشد.
علوم بيهوده دانش هايى است که نه خير دنيا در آن است و نه خير آخرت و گاه از آن براى سرگرمى و يا تفاخر استفاده مى شود; شبيه آنچه در حديث معروف وارد شده که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مردى را در مسجد ديد که گروهى اطراف او را گرفته اند فرمود: اين چيست؟ عرض کردند: اين مرد علاّمه است (و دانش فراوان دارد) پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: علاّمه چيست؟ عرض کردند: اين شخص آگاه ترين فرد به نسب هاى عرب و حوادث ايام جاهليّت و اشعار آنهاست. پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: «ذَاکَ عِلْمٌ لاَ يَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَلاَ يَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ; اين علمى است که هر کس آن را نداند زيانى نمى کند و آن کس که آن را بداند سودى نمى برد» سپس افزود: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاَثَةٌ آيَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَمَا خَلاَهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ; علم تنها در سه چيز است: نشانه هاى روشن (در مسائل مربوط به خدا شناسى و مبدأ و معاد) و علم مربوط به احکام الهى و واجبات و علوم مربوط به امور اخلاقى و سنّت ها و مستحبات و غير آن اضافى است».(17)
البتّه علوم و دانش هايى که به عمران و آبادى دنياى مردم کمک مى کند و آنها را از فقر و بيمارى و مشکلات ديگر رهايى مى بخشد نيز از علوم مفيدند، زيرا در واقع مقدمه اى براى آن سه گروه از علوم نافعند.
قسم سوم از علوم، علوم زيان بار است; مانند علم سحر و شعبده و علوم مربوط به توليد مواد حرام مانند شراب و مواد مخدر. در دنياى امروز ما، اين علوم فراوان تر از گذشته است; علومى که تهيّه وسائل کشتار جمعى را به بشر مى آموزد مانند بمب اتم، سلاح هاى مرگبار شيميايى و امثال آن اين گونه علوم آموختن و فرا گرفتنش از نظر اسلام حرام است، چرا که به عنوان مقدّمه حرام محسوب مى شود.
نکته:
علوم نافع و غير نافع:
شک نيست که علم و دانش نور و روشنايى است; ولى در عين حال چنين نيست که همه علوم مطلوب و مفيد باشد.همان گونه که در وصيّت نامه بالا آمده است، امام(عليه السلام) علوم را به سه گونه تقسيم مى کند:
علومى که براى زندگى انسان ها نافع است، گاه جنبه معنوى دارد; مانند علم به معارف دينى و احکام و اخلاق انسانى و گاه جنبه مادى دارد; مانند تمام علومى که براى زندگى مادى انسان ها لازم است نظير علم پزشکى، کشاورزى، فنون دفاعى، صنايع سبک و سنگين و... . و مى دانيم اگر اين علوم نباشد و زندگى مادى انسان به طور معقول اداره نشود مشکلات معنوى فراوانى به دنبال خواهد داشت. به همين دليل اين علوم در اسلام به عنوان واجب کفايى معرفى شده; يعنى هر گروهى لازم است به دنبال بخشى از اين علوم برود تا همه نيازهاى مادى جامعه اسلامى تأمين گردد و اگر در يک رشته به اندازه کافى متصديانى نداشته باشد، وجوب عينى پيدا مى کند. ادامه⬇
...ادامه⬆️
مسلمانان در هر عصر و زمان به خصوص در عصر مانبايد در اين علوم از ديگران عقب بمانندا، بلکه بايد پرچم دار علم باشند همان گونه که در قرون نخستين اسلام و چند قرن بعد از آن چنين بوده است.
اما علوم مضر و زيان بار، علومى است که نتيجه آن تخريب نظام اجتماعى و سلامت جامعه و برخوردارى آن از پيشرفت و تکامل است مانند علوم مربوط به سلاح هاى کشتار جمعى و توليد انواع مواد مخدر و مشروبات الکلى و امثال آن.
قسم سوم علوم بيهوده است که نه فايده اى دارد نه زيانى که نمونه آن در بالا در شرح کلام امام(عليه السلام) بيان شد.
***
پی نوشت:
15 . بحارالانوار ج 88، ص 224، ح 4.
16 . «صفح» در اصل به معناى جانب و روى هر چيزى است و معناى مصدرى آن روى گردانيدن و صرف نظر کردن است و از آنجا که صرف نظر کردن گاه به علت عفو و گاه به سبب قهر است، اين واژه در هر دو معنا به کار مى رود. در ضمن بايد توجّه داشت که فاعل تذهبنّ، وصيّت است و معناى جمله اين است که وصيّت من به سبب روى گرداندن و بى اعتنايى از خاطر تو نرود و معادل آن در فارسى اين است که وصيّت مرا سرسرى مگير. در بعضى از نسخ به جاى «عنک» عنها آمده در اين صورت فاعل تذهبنّ مخاطب يعنى امام حسن مجتبى(عليه السلام)است.
17 . کافى، ج 1، ص 32، ح 1.
شرح_صوتی_نامه_۵۳_جلسه_۷_(عهد_نامه_مالک_اشتر).mp3
6.12M
شرح صوتی نامه ۵۳ جلسه هفتم(عهدنامه مالک اشتر)
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن و مطالب متنوع دیگر
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹تفسیر سوره مبارکه نساء ادامه آیه(۲۴)🔹 رابعاً ـ ائمه اهل بیت(علی
🔹تفسیرآیه(۲۴)نساء🔹
من مشروعیت آن را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى پذیرم، اما تحریم آن را از هیچ کس نخواهم پذیرفت!(۱۶)
مطلب دیگرى که در اینجا لازم به یادآورى است، این است که: ادعا کنندگان نسخ این حکم با مشکلات مهمى رو به رو هستند:
نخست این که: در روایات متعددى از منابع اهل تسنن تصریح شده که این حکم در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)هرگز نسخ نشد، بلکه در زمان عمر از آن نهى گردید، بنابراین طرفداران نسخ باید پاسخى براى این همه روایات پیدا کنند.
این روایات بالغ بر بیست و چهار روایت است، که علامه امینى در الغدیر ، جلد ششم، آنها را مشروحاً بیان کرده است، که به دو نمونه آن ذیلاً اشاره مى شود:
۱ ـ در صحیح مسلم از جابر بن عبداللّه انصارى نقل شده که مى گفت: ما در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور ساده اقدام به ازدواج موقت مى کردیم و این وضع ادامه داشت تا این که عمر در مورد عمرو بن حریث از این کار (به طور کلى) جلوگیرى کرد.(۱۷)
۲ ـ و در حدیث دیگرى در کتاب موطّأ مالک و سنن کبرا ى بیهقى از عروة بن زبیر نقل شده که: زنى به نام خوله بنت حکیم در زمان عمر بر او وارد شد و خبر داد که یکى از مسلمانان به نام ربیعة بن امیه اقدام به متعه کرده است.
او گفت: اگر قبلاً از این کار نهى کرده بودم، او را سنگسار مى کردم (ولى از هم اکنون از آن جلوگیرى مى کنم!).(۱۸)
در کتاب بدایة المجتهد تألیف ابن رشد اندلسى نیز مى خوانیم: جابر ابن عبداللّه انصارى مى گفت: ازدواج موقت در میان ما در عهد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و در خلافت ابوبکر و نیمى از خلافت عمر، معمول بود سپس عمر از آن نهى کرد .(۱۹)
مشکل دیگر این که: روایاتى که حکایت از نسخ این حکم در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى کند، بسیار پریشان و ضد و نقیضند.
بعضى مى گوید: در جنگ خیبر نسخ شده.
بعضى دیگر در روز فتح مکّه .
بعضى در جنگ تبوک.
و بعضى در جنگ اوطاس، و مانند آن.
بنابراین، به نظر مى رسد: روایات نسخ، همه مجعول بوده باشد، که این همه با یکدیگر تناقض دارند.
از آنچه گفتیم روشن مى شود: این که نویسنده تفسیر المنار مى گوید: ما سابقاً در جلد سوم و چهارم مجله المنار، تصریح کرده بودیم که عمر از متعه نهى کرد، ولى بعداً به اخبارى دست یافتیم که نشان مى دهد در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نسخ شده نه در زمان عمر، و لذا گفته سابق خود را اصلاح کرده و از آن استغفار مى کنیم .(۲٠)
سخنى تعصب آمیز است; زیرا در برابر روایات ضد و نقیضى که نسخ حکم را در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعلام مى کند روایاتى داریم که صراحت در ادامه آن تا زمان عمر دارد.
بنابراین، نه جاى عذر خواهى است، و نه استغفار، و شواهدى که در بالا ذکر کردیم نشان مى دهد: گفتار اول او مقرون به حقیقت بوده است نه گفتار دوم!
ناگفته پیدا است، نه عمر و نه هیچ شخص دیگر و حتى ائمه اهل بیت(علیهم السلام)که جانشینان اصلى پیامبرند، نمى توانند احکامى را که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده، نسخ کنند و اصولاً نسخ بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بسته شدن باب وحى، مفهوم ندارد، و این که بعضى کلام عمر را حمل بر اجتهاد کرده اند، جاى تعجب است; زیرا اجتهاد در برابر نص ممکن نیست.
و عجیب تر این که: جمعى از فقهاى اهل تسنن آیات مربوط به احکام ازدواج ـ مانند آیه ۶ سوره مؤمنون ـ را ناسخ آیه فوق که درباره متعه است دانسته اند، گویا تصور کرده اند: ازدواج موقت اصلاً ازدواج نیست، در حالى که به طور مسلّم یکى از اقسام ازدواج است.
* * *
۳ ـ ازدواج موقت یک ضرورت اجتماعى
این یک قانون کلى و عمومى است که اگر به غرائز طبیعى انسان، به صورت صحیحى پاسخ گفته نشود، براى اشباع آنها، متوجه طرق انحرافى خواهد شد; زیرا این حقیقت قابل انکار نیست که غرائز طبیعى را نمى توان از بین برد، و فرضاً هم بتوانیم از بین ببریم، چنین اقدامى عاقلانه نیست; زیرا این کار یک نوع مبارزه با قانون آفرینش است.
بنابراین، راه صحیح آن است که: آنها را از طریق معقولى اشباع و از آنها در مسیر سازندگى بهره بردارى کنیم.
این موضوع را نیز نمى توان انکار کرد که غریزه جنسى، یکى از نیرومندترین غرائز انسانى است، تا آنجا که پاره اى از روانکاوان آن را تنها غریزه اصیل انسان مى دانند و تمام غرائز دیگر را به آن باز مى گردانند.
اکنون این سؤال پیش مى آید: در بسیارى از شرائط و محیط ها، افراد فراوانى در سنین خاصى قادر به ازدواج دائم نیستند، یا افراد متأهل در مسافرت هاى طولانى و یا ماموریت ها با مشکل عدم ارضاى غریزه جنسى رو به رو مى شوند.
این موضوع مخصوصاً در عصر ما که سن ازدواج بر اثر طولانى شدن دوره تحصیل و مسائل پیچیده اجتماعى بالا رفته، و کمتر جوانى مى تواند در سنین پائین یعنى در داغ ترین دوران غریزه جنسى اقدام به ازدواج کند، شکل حادترى به خود گرفته است.
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
🌷شنبههاو سهشنبهها شرح 🦋خطبه ها
🌹یکشنبهها و چهارشنبههاشرح 🌴حکمتها
🌷دوشنبهها و پنجشنبهها شرح 🕊نامه ها
#روزانهتفسیرقرآن
🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گزاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
🌺🍃
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🔹تفسیرآیه(۲۴)نساء🔹 من مشروعیت آن را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى پذیرم، اما تحریم آن را از
🔹ادامه تفسیر آیه(۲۴) سوره مبارکه نساء🔹
❓با این وضع چه باید کرد؟
❓آیا باید مردم را به سرکوب کردن این غریزه (همانند راهبان و راهبه ها) تشویق نمود؟
✅یا این که آنها را در برابر بى بند و بارى جنسى آزاد گذاشت، و همان صحنه هاى زننده و ننگین کنونى را مجاز دانست؟
و یا این که راه سومى را در پیش بگیریم که نه مشکلات ازدواج دائم را به بار آورد و نه آن بى بند و بارى جنسى را؟
خلاصه این که: ازدواج دائم نه در گذشته و نه در امروز، به تنهائى جوابگوى نیازمندى هاى جنسى همه طبقات مردم نبوده و نیست، و ما بر سر دو راهى قرار داریم:
یا باید فحشاء را مجاز بدانیم (همان طور که دنیاى مادى امروز عملاً بر آن صحه گذارده و آن را به رسمیت شناخته).
و یا طرح ازدواج موقت را بپذیریم.
معلوم نیست آنها که با ازدواج موقت و فحشاء مخالفند چه جوابى براى این سؤال فکر کرده اند؟!
طرح ازدواج موقت، نه شرائط سنگین ازدواج دائم را دارد که با عدم تمکن مالى یا اشتغالات تحصیلى و مانند آن نسازد، و نه زیان هاى فجایع جنسى و فحشاء را در بر دارد.
۴ ـ ایرادهائى که بر ازدواج موقت مى شود
منتها در اینجا اشکالاتى مى شود که باید به طور فشرده به آنها پاسخ گفت:
الف ـ گاهى مى گویند: چه تفاوتى میان ازدواج موقت و فحشاء وجود دارد؟ هر دو خودفروشى در برابر پرداختن مبلغى محسوب مى شوند و در حقیقت این نوع ازدواج نقابى است بر چهره فحشاء و آلودگى هاى جنسى! تنها تفاوت آن دو، در ذکر دو جمله ساده، یعنى اجراى صیغه است.
پاسخ:
آنها که چنین مى گویند، گویا اصلاً از مفهوم ازدواج موقت آگاهى ندارند; زیرا ازدواج موقت تنها با گفتن دو جمله تمام نمى شود، بلکه مقرراتى همانند ازدواج دائم دارد، یعنى چنان زنى در تمام مدت ازدواج موقت، منحصراً در اختیار این مرد باید باشد، و به هنگامى که مدت پایان یافت باید عده نگاه دارد، یعنى حد اقل چهل و پنج روز باید از اقدام به هر گونه ازدواج با شخص دیگرى خوددارى کند، تا اگر از مرد اول باردار شده وضع او روشن گردد، حتى اگر با وسائل جلوگیرى اقدام به جلوگیرى از انعقاد نطفه کرده، باز هم رعایت این مدت واجب است.
و اگر از او صاحب فرزندى شد باید همانند فرزند ازدواج دائم مورد حمایت قرار گیرد و تمام احکام فرزند بر او جارى خواهد شد.
در حالى که در فحشاء هیچ یک از این شرائط و قیود وجود ندارد. آیا این دو را با یکدیگر هرگز مى توان مقایسه نمود؟
البته ازدواج موقت، از نظر مسأله ارث (در میان زن و شوهر)(۲۱) و نفقه و پاره اى از احکام دیگر تفاوت هائى با ازدواج دائم دارد، ولى این تفاوت ها هرگز آن را در ردیف فحشاء قرار نخواهد داد، و در هر حال شکلى از ازدواج است با مقررات ازدواج.
ب ـ ازدواج موقت سبب مى شود بعضى از افراد هوسباز از این قانون سوء استفاده کرده و هر نوع فحشاء را در پشت این پرده انجام دهند، تا آنجا که افراد محترم، هرگز تن به ازدواج موقت نمى دهند، و زنان با شخصیت از آن ابا دارند.
پاسخ:
سوء استفاده از کدام قانون در دنیا نشده است؟ آیا باید جلو یک قانون فطرى و ضرورت اجتماعى را به خاطر سوء استفاده گرفت؟
یا جلو سوء استفاده کنندگان را؟!
اگر فرضاً عده اى از زیارت خانه خدا سوء استفاده کردند و در این سفر اقدام به فروش مواد مخدر کردند، آیا باید جلو مردم را از شرکت در این کنگره عظیم اسلامى بگیریم؟ یا جلو سوء استفاده کنندگان را؟!
و اگر ملاحظه مى کنیم: امروز افراد محترم استفاده از این قانون اسلامى را کراهت دارند، عیب قانون نیست، عیب عمل کنندگان به قانون، و یا صحیح تر، سوء استفاده کنندگان از آن است.
اگر در جامعه امروز، هم ازدواج موقت به صورت سالم در آید و حکومت اسلامى تحت ضوابط و مقررات خاص، این موضوع را به طور صحیح پیاده کند، هم جلو سوء استفاده ها گرفته خواهد شد و هم افراد محترم (به هنگام ضرورت هاى اجتماعى) از آن کراهت نخواهند داشت.
ج ـ مى گویند: ازدواج موقت سبب مى شود افراد بى سرپرست همچون فرزندان نامشروع تحویل به جامعه داده شود!
پاسخ:
از آنچه گفتیم، جواب این ایراد کاملاً روشن شد; زیرا فرزندان نامشروع از نظر قانونى نه وابسته به پدرند و نه مادر، در حالى که فرزندان ازدواج موقت کمترین و کوچک ترین تفاوتى با فرزندان ازدواج دائم، حتى در میراث و سایر حقوق اجتماعى ندارند.
گویا عدم توجه به این حقیقت، سرچشمه اشکال فوق شده است.
۵ ـ راسل و ازدواج موقت
در پایان این سخن، یادآورى مطلبى که برتراند راسل دانشمند معروف انگلیسى در کتاب زناشوئى و اخلاق تحت عنوان زناشوئى آزمایشى آورده است، مفید به نظر مى رسد:
او پس از ذکر طرح یکى از قضات محاکم جوانان به نام بن بى لیندسى در مورد زناشوئى دوستانه یا زناشوئى آزمایشى چنین مى نویسد:
طبق طرح لیندسى ، جوانان باید قادر باشند در یک نوع زناشوئى جدید وارد شوند که با زناشوئى هاى معمولى (دائم) از سه جهت تفاوت دارد:...ادامه⬇️
....⬆️نخست این که: طرفین قصد بچه دارشدن نداشته باشند، از اینرو باید بهترین طرق پیشگیرى از باردارى را به آنها بیاموزند.
دیگر این که: جدائى آنها به آسانى صورت پذیرد.
و سوم این که: پس از طلاق، زن هیچگونه حق نفقه نداشته باشد .
راسل بعد از ذکر پیشنهاد لیندسى که خلاصه آن در بالا بیان شد، چنین مى گوید: من تصور مى کنم: اگر چنین امرى به تصویب قانونى برسد، گروه کثیرى از جوانان از جمله دانشجویان دانشگاه ها تن به ازدواج موقت بدهند و در یک زندگى مشترک موقتى پاى بگذارند، زندگى که متضمن آزادى است و رها از بسیارى نابسامانى ها و روابط جنسى پر هرج و مرج فعلى مى باشد .(۲۲)
همان طور که ملاحظه مى کنید: طرح فوق درباره ازدواج موقت از جهات زیادى همانند طرح اسلام است، منتها شرائط و خصوصیاتى که اسلام براى ازدواج موقت آورده از جهات زیادى روشن تر و کامل تر است. در ازدواج موقت اسلامى، هم جلوگیرى از فرزند کاملاً بى مانع است، هم جدا شدن آسان و هم نفقه واجب نیست.
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۳)🔹 🔺سرزنش اهل بصره 🔹سپس به ششمين توصيف اشاره کرده و مى فرمايد:
✨﴾﷽﴿✨
🔹ادامه ترجمه و شرح خطبه (۱۳) نهجالبلاغه🔹
✅سرانجام مى فرمايد: «وَ في رواية اُخرى بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةً: اَقْرَبُها مِنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ، وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ، اَلْمُحْتَبَسُ فيها بِذَنْبِهِ، وَ الْخارِجُ بِعَفْو اللهِ. کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى قَرْيَتِکُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْماءُ، حَتّى ما يُرى مِنْها اِلاّ شُرَفُ الْمَسْجِدِ، کَاَنَّهُ جُؤجُؤ طَيْر في لُجَّةِ بَحْر».
ترجمه:
به خدا سوگند سرزمين شما زير آب غرق مى شود، گويى من به مسجد آن مى نگرم که همچون سينه کشتى يا شتر مرغى است که خود را به زمين چسبانيده است.
در روايت ديگرى آمده است: همانند سينه پرنده اى که روى آب درياى عميق و مواجى نشسته باشد.
🔹نيز در روايت ديگرى مى فرمايد: خاک سرزمين شما بدبوترين خاک شهرهاى خداست! از همه، به آب نزديکتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است و «نُه عُشْر» بديها در محيط شماست. کسى که در آن جا گرفتار مى شود به سبب گناهش مى باشد و آن کس که از آن بيرون مى آيد به خاطر عفو و رحمت خداست. گويا مى بينم که آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانيده است و جز کنگره هاى مسجدتان همانند سينه پرنده اى بر درياى موّاج و عميق، چيزى ديده نمى شود.
* * *
بايد توجّه داشت که روايت نخست تفاوت چندانى با آنچه در روايت سابق آمد ندارد. تفاوت آن در اين است که با قسم شروع مى شود و با صراحت از غرق اين شهر سخن مى گويد و در مورد پيدا بودن مسجد آن از زير آب تشبيه ديگرى بر تشبيه سابق مى افزايد و مى فرمايد: «به خدا سوگند سرزمينتان زير آب غرق مى شود، گويى من به (بالاترين نقطه) «مسجد» آن مى نگرم که همچون سينه کشتى يا «شتر مرغى» است که خود را به زمين چسبانيده است» (وَاَيْمُ اللهِ لَتَغْرِقَنَّ بَلْدَتُکُمْ حَتّى کَانّى اَنْظُرُ اِلى مَسْجِدِها کَجُؤجُؤِ سَفينَة اَوْ نَعامَة جاثِمَة(13)).
در روايت دوّم تفاوت بسيار کمتر است فقط به جاى تشبيه سينه کشتى، تشبيه به سينه پرنده آمده است. مى فرمايد: «همانند سينه پرنده اى که روى آب دريا نشسته باشد» (کَجُؤجُؤِ طَيْرِ في لُجًةِ(14) بَحْر).
🔹ولى در سوّمين روايت تفاوتهاى بيشترى با روايتى که در اصل خطبه نقل شد ديده مى شود. در اين روايت در ذمّ اهل بصره به سه نکته اشاره کرده، مى فرمايد: «خاک سرزمين شما بدبوترين خاک شهرهاى خداست» (بِلادُکُمْ اَنْتَنُ بِلادِ اللهِ تُرْبَةٌ).
«چرا که از همه، به آب نزديکتر و از همه شهرها از آسمان دورتر است» (اَقْرَبُها مرنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ).
درست است که تمام درياهاى جهان در يک سطح قرار دارند و طبعاً همه بنادر از نظر فاصله با آب خورشيد يکسانند، ولى بعيد نيست که اين تعبير امام(عليه السلام) اشاره به شهرهاى بلاد اسلام باشد که بصره نسبت به ساير آنها در موقعيّتى پست تر قرار دارد و مى دانيم شهرهايى که به سطح دريا نزديکترند نور کمترى از آفتاب را دريافت مى دارند چرا که هواى مجاور آنها فشرده وغليظ است و هر جا نور کمترى از آفتاب دريافت دارد، آلودگيهاى بيشترى دارد چرا که نور آفتاب اثر عميقى در از ميان بردن ميکروبها دارد.
در دوّمين توصيف مى فرمايد: «نُه عُشر (نُه دهم) بدى ها در محيط شماست!» (وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ).
اين امر ممکن است به خاطر ويژگيهاى اخلاقى مردم آن جا باشد و يا از جهت خاصيت بندر بودن که مرکز رفت و آمد اشخاص مختلف و هجوم فرهنگهاى بيگانه و آلودگيهاى اخلاقى است که از خارج بر آن تحميل مى شود. و لذا در تاريخ مى خوانيم که بسيارى از حوادث دردناک قرنهاى نخستين اسلام، از همين شهره بصره برخاست.
در سوّمين توصيف مى فرمايد: «کسى که در آن جا گرفتار مى شود به سبب گناهش مى باشد و آن کس که از آن بيرون مى آيد به خاطر عفو و رحمت خداست» (اَلْمُحْتَبَسُ فيها بِذَنْبِهِ، وَ الْخارِجُ بِعَفْوِ اللهِ).(15)
سپس به سراغ همان جمله اى مى رود که شبيه آن را در روايات گذشته داشتيم، مى فرمايد: «گويا مى بينم که آب، تمام شهر شما را فرا گرفته و پوشانيده است و جز کنگره هاى مسجدتان، همانند سينه پرنده اى بر درياى موّاج و عميق، چيزى ديده نمى شود» (کَاَنّى اَنْظُرُ اِلى قَرْيَتِکُمْ هذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْماءُ، حَتّى ما يُرى مِنْها اِلاّ شَرَفُ(16) الْمَسْجِدِ، کَاَنَّهُ جُؤجُؤ طَيْر في لُجَّةِ بَحْر).
اين تعبيرات که در روايات مختلف آمده به خاطر آن است که راويان حديث گاه قسمتى از آن را نقل به معنا کرده اند و يا در ثبت حديث گرفتار خطا شده اند و اين احتمال که امام اين سخن را در چند مورد تکرار کرده باشد و در هر مورد غير از آنچه قبلا فرموده است فرموده باشد، بعيد به نظر مى رسد.
@Nahjolbalaghe2