🎙 تفسیر صوتی آیات۵۶ الی ۶۴ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم
🔸عاقبت بنى اميّه
♨️انتقام شديد الهى از بنى اميّه:
امام(عليه السلام) در قسمت پايانى اين خطبه، خبرهاى تازه اى از حوادث تلخ و شيرين آينده مى دهد و نخست مى فرمايد: «هنگامى که آن فتنه هاى کور و تاريک و ظلمانى روى آورد، ما اهل بيت از آن برکناريم و در آن زمان دعوت (به حکومت) نمى کنيم». (نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاة(1)، وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاة).
در تفسير اين جمله، در ميان «مفسّران نهج البلاغه» گفتگوهايى شده است; زيرا به يقين، فتنه ها از نظر عينيّت خارجى، دامان اهل بيت(عليهم السلام) را گرفت که شهادت امام حسين(عليه السلام) و يارانش يکى از نمونه هاى روشن آن بود; بنابراين، برکنارى اهل بيت از فتنه هاى آن دوران، به معناى اين است که مسئوليّت آن فتنه ها متوجّه آنان نبود; بلکه متوجّه مردمى بود که رهبرى اهل بيت را رها کردند و به بازماندگان دوران کفر و شرک و جاهليت پيوستند. جمله «وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاة; ما در آن فتنه دعوت کننده نيستيم» نيز قرينه اى بر اين معنا است; چرا که وقتى اهل بيت، به حکم اجبار خاموش باشند و هيچ گروهى را تشويق به کارى نکنند، مسئوليّت آن را بر عهده نخواهند داشت.
سپس امام(عليه السلام) به آنها بشارت مى دهد که اين فتنه ها براى هميشه ادامه نمى يابد بلکه: «بعد از مدّتى خداوند آن را از شما جدا مى سازد، همچون جدا کردن پوست از گوشت!» (ثُمَّ يُفَرِّجُهَا(2) اللهُ عَنْکُمْ کَتَفْرِيجِ الأَدِيمِ(3)).
اين تشبيه اشاره به اين است که فتنه بنى اميّه در آن زمان به طور کامل خاموش مى شود و پايان مى گيرد; زيرا هنگامى که پوست را از گوشت جدا مى کنند ذرّه اى از پوست را بر گوشت رها نمى سازند و شکل و قيافه حيوان ذبح شده به طور کامل دگرگون مى شود.
امّا اين کار به دست چه کسانى انجام مى شود و چگونه صورت مى گيرد؟ امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن اشاره سربسته اى به آن کرده چنين مى فرمايد: «اين کار به وسيله کسانى انجام مى شود که خوارى را بر آنها تحميل مى کنند و آنها را (به سوى مرگ و نيستى مى رانند) و جام تلخ بلا را در کامشان فرو مى ريزند; جز ضربه شمشير چيزى به آنها نمى دهند و جز لباس ترس و وحشت بر آنها نمى پوشانند!» (بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً(4)، وَ يَسُوقُهُمْ عَنْفاً، وَ يَسْقِيهِمْ بِکَأْس مُصَبَّرَة لاَ يُعْطِيهِمْ إِلاَّ السَّيْفَ، وَ لاَ يُحْلِسُهُمْ(5) إِلاَّ الْخَوْفَ).
تعبير به «مصبّرة» که از ريشه «صبر» گرفته شده و مى دانيم «صَبِر» (بر وزن خشن) گياهى است بسيار تلخ، اشاره به اين است که «بنى اميّه» در حکومت «بنى عبّاس» تلخ ترين و ناگوارترين زندگى ها را خواهند داشت و جمله «لاَيُعْطِيهِمْ...» تأکيدى است بر اين معنا که هر کدام از «بنى اميّه» در چنگال «بنى عبّاس» گرفتار شوند، از دم شمشير گذراند ه خواهند شد و آنها که موفّق به فرار شوند، در ترس و وحشت عميقى خواهند بود!!
✍ پی نوشت:
1. «مَنجاة» از مادّه «نجات» به معناى زمين مرتفعى است که سيل آن را فرا نمى گيرد و سپس به هر مکانى که سبب نجات بشود، «منجاة» اطلاق شده است; ولى گاه به معناى محلّ برکنار بودن از دخالت در امرى نيز، آمده است. و در خطبه فوق به همين معنا است; يعنى اهل بيت هيچ نقشى در حکومت، در عصر بنى اميّه نداشتند و تمام وزر وبال آن متوجّه خود آنان بود.
2. «يفرّج» از مادّه «فَرَج» به معناى گشايش است، خواه گشايش در مکان باشد، يا در مسائل معنوى و مشکلات و در خطبه بالا به معناى جدا شدن چيزى از چيزى است.
3. «أديم» به معناى پوست است.
4. «خَسف» به معناى پنهان گشتن، مخفى شدن و فرو بردن است و به تناسب، به معناى ذلّت نيز آمده است و در خطبه بالا به همين معنا است.
5- «يُحلس» از مادّه «حَلس» (بر وزن فلس) به معناى پوشاندن است و به حُلّى که بر حيوان مى پوشانند، «حلس» (بر وزن حرص) اطلاق مى شود.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ قال امام صادق علیهالسلام:
هـــرگاه مــؤمن به بـــــرادر خود
#تهمت می زند ایمان در قلب او
از میان می رود همچنان که نمک
در آب ذوب می شود.
📚اصــول کافی ج ۲ ص ۳۶۱
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
💚 کمک به نیازمندان
🎥 استاد دانشمند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و دو 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺎ، ﺩﻳﻠﻤﻲ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و بیست و سه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻗﻴﺼﺮ ﺭﻭﻡ، ﻣﺮﺩﻱ ﺗﻨﻮﻣﻨﺪ ﻭ ﻗﻮﻱ ﺟﺜﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﻣﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺟﺜﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺠﺎﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﺍﺑﺮﻱ ﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﺟﺰ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﻛﺴﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﻧﺰﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻗﻴﺲ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺘﻲ، ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﺳﺖ. ﻗﻴﺲ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﺍ ﺩﺍﻧﺴﺖ، ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻄﺮﻑ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻗﻮﻳﻬﻴﻜﻞ ﺭﻭﻣﻲ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ، ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻗﻴﺲ ﺭﺍ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺗﺎ ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺳﻴﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻭﻣﻲ ﺳﺮ ﺧﺠﻠﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻓﻜﻨﺪﮔﻲ ﺑﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﻓﻜﻨﺪ، ﻗﻴﺲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻠﺎﻣﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﻭ ﺍﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﺮﻭﺩ: (ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﻦ) ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۹۴]
ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﻗﻴﺲ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻗﻴﺲ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻋﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﻗﻮﻡ ﺛﻤﻮﺩ ﻭﺳﻌﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﻣﻦ ﺳﻴﺪ ﻭ ﺁﻗﺎﻱ ﻗﻮﻡ ﺑﻤﻦ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻫﻨﺪ: ﺁﻗﺎ ﻭ ﺳﺮﻭﺭ ﻭ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﻜﻮﻡ.
ﺍﺻﻞ ﻭ ﻧﺴﺒﻢ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻘﺪﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﺴﻤﻲ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺭﻡ.
ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ ﺩﺭ ﺝ 8 ﺹ 103" ﺍﻟﺒﺪﺍﻳﻪ ﻭ ﺍﻟﻨﻬﺎﻳﻪ" ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻘﻞ ﻣﻲﻛﻨﺪ: ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﻡ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﺗﺮﻳﻦ ﻭ ﺁﻥ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺭﻭﻡ ﻧﺸﺎﻥ ﻩ ﺩ، ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻓﻬﻤﻨﺎﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ: ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺍﺭ ﺑﺒﻴﻦ ﺁﻳﺎ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﻤﻠﻜﺖ ﺗﻮ ﻛﺴﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﻱ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﻱ ﻗﺪ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟ ﺍﮔﺮ ﺍﺷﺨﺎﺻﻲ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﺗﺮ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ، ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻤﻠﻜﺖ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﻫﻴﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﺼﻮﺭﺕ ﻣﻦ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﺍﺳﻴﺮﺍﻥ ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﻱ ﻫﺪﻳﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭﺍﻟﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺳﺎﺯﺵ ﻧﻤﺎﺋﻲ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﻧﺪﻭ ﻧﻔﺮ ﻧﺰﺩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﻔﺖ: ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﺭﻭﻣﻲ، ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﺪ؟
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۵۶ الی ۶۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ فرعون سپس اضاف
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۵۶ الی ۶۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ سرانجام روز موعود فرا رسید، موسى(علیه السلام) در برابر انبوه جمعیت قرار گرفت، جمعیتى که گروهى از آن ساحران بودند و تعداد آنها به گفته بعضى از مفسران ۷۲ نفر و به گفته بعضى دیگر به چهارصد نفر هم مى رسید و بعضى دیگر نیز اعداد بزرگترى گفته اند.
و گروهى از آنها، فرعون و اطرافیان او را تشکیل مى دادند و بالاخره گروه سوم که اکثریت از آن تشکیل یافته بود، توده هاى تماشاچى مردم بودند.
موسى(علیه السلام) در اینجا رو به ساحران و یا فرعونیان و ساحران کرده به آنان چنین گفت: واى بر شما، دروغ بر خدا نبندید که شما را با مجازات خود، نابود و ریشه کن خواهد ساخت (قالَ لَهُمْ مُوسى وَیْلَکُمْ لاتَفْتَرُوا عَلَى اللّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذاب).
و شکست و نومیدى و خسران از آن آنهاست که بر خدا دروغ مى بندند و به او نسبت باطل مى دهند (وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى).
واضح است منظور موسى(علیه السلام) از افتراى بر خدا، آن است که کسى یا چیزى را شریک او قرار داده، معجزات فرستاده خدا را به سحر نسبت دهند، و فرعون را معبود و اِله خود بپندارند.
مسلماً کسى که چنین دروغ هائى را به خدا ببندد و با تمام قوا براى خاموش کردن نور حق بکوشد، خداوند چنین کسانى را بدون مجازات نخواهد گذارد.
* * *
این سخن قاطع موسى(علیه السلام) که هیچ شباهتى به سخن ساحران نداشت، بلکه آهنگش آهنگ دعوت همه پیامبران راستین بود، و از دل پاک موسى(علیه السلام) برخاسته بود، بر بعضى از دل ها اثر گذاشت، و در میان جمعیت، اختلاف افتاد.
بعضى طرفدار شدت عمل بودند، و بعضى به شک و تردید افتادند و احتمال مى دادند موسى(علیه السلام) پیامبر بزرگ خدا باشد و تهدیدهاى او مؤثر گردد، به خصوص که لباس ساده او و برادرش هارون(علیه السلام)، همان لباس ساده چوپانى بود، و چهره مصمّم آنها که على رغم تنها بودن، ضعف و فتورى در آن مشاهده نمى گشت، دلیل دیگرى بر اصالت گفتار و برنامه هاى آنها محسوب مى شد.
لذا قرآن مى گوید: آنها در میان خود درباره کارهایشان به نزاع برخاستند، و مخفیانه و درگوشى با هم سخن گفتند (فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى).
ممکن است این پنهان گوئى و نجوا در برابر موسى(علیه السلام) بوده باشد.
این احتمال نیز دارد که در برابر فرعون باشد.
و احتمال دیگر این که: گردانندگان این صحنه در خفاى از توده مردم، به چنین نجوا و تنازعى برخاستند.
* * *
ولى در نهایت، طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پیروز شدند، رشته سخن را بدست گرفتند و از طرق مختلف، به تحریک مبارزه کنندگان با موسى(علیه السلام) پرداختند.
نخست: گفتند: این دو مسلماً ساحرند ! (قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ).(۴)
بنابراین، وحشتى از مبارزه با آنها نباید به خود راه داد; چرا که شما بزرگان و سردمداران سحر در این کشور پهناورید، و توان و نیروى شما از آنها بیشتر است!.
دیگر این که: آنها مى خواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند سرزمینى که همچون جان شما عزیز است و به آن تعلق دارید، آن هم به شما تعلق دارد (یُرِیدانِ أَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما).
به علاوه اینها، تنها به بیرون کردن شما از وطنتان قانع نیستند، اینها مى خواهند مقدسات شما را هم بازیچه قرار دهند و آئین عالى و مذهب حق شما را از میان ببرند ! (وَ یَذْهَبا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلى).(۵)
* * *
اکنون که چنین است به هیچ وجه به خود تردید راه ندهید، و تمام نیرو، نقشه و مهارت و توانتان را جمع کنید و به کار گیرید (فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ).
سپس همگى متحد در صف واحدى به میدان مبارزه، گام نهید (ثُمَّ ائْتُوا صَفّاً).
چرا که وحدت و اتحاد رمز پیروزى شما در این مبارزه سرنوشت ساز است.
و بالاخره فلاح و رستگارى، امروز، از آن کسى است که بتواند برترى خود را بر حریفش اثبات نماید (وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى).
۴ ـ این جمله از نظر اعراب، چنین است که: إِن مخفف از إِنَّ است و به خاطر همین در مابعد خود عمل نکرده است، به علاوه، رفع اسم إِنَّ در لغت عرب، نادر و کمیاب نیست.
۵ ـ طَرِیقَه به معنى روش و در اینجا منظور، مذهب است و مُثْلى از ماده مثل در اینجا به معنى عالى و افضل است (أَى الأَشْبَهُ بِالْفَضِیْلَةِ).
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۸ نکوهش بخل 🔸 سرچشمه تمام عيوب: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه بخل را
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۸
🔸نکوهش بخل
↩️ "در احاديث اسلامى نكوهش هاى زيادى درباره بخل و بخيل آمده است ازجمله در حديثى كه در غررالحكم از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است مى خوانيم: «البُخلُ يُذِلّ مُصاحِبَه وَيُعِزّ مُجانِبَهُ; بخل، صاحبش را ذليل و بيگانه از او را عزيز مى كند».[2]
در حديث ديگرى از همان منبع و از همان حضرت مى خوانيم: «البَخيلُ يَبخَلُ عَلى نَفسِه باليَسيرِ مِن دُنياه ويَسمَحُ لِوراثهِ بِكُلِّها; بخيل حتى مقدار كمى از دنيا را بر خود حرام مى كند ولى همه آن را در اختيار وارث مى گذارد».[3]
نيز در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «الْبَخِيلُ بَعِيدٌ مِنَ اللَّهِ بَعِيدٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِيبٌ مِنَ النَّار; بخيل از خدا و مردم دور است و به آتش دوزخ نزديك».[4]
سرچشمه اصلى بخل همان سوءظن به وعده هاى الهى است آن جا كه در برابر انفاق وعده جبران بى شمار فرموده و بخيل به اين وعده هاى صريح الهى اعتنا نمى كند.
اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «البُخلُ بالمَوجودِ سُوءُ الظّنِّ بالمَعبودِ; بخل ورزيدن درباره آنچه انسان در اختيار دارد نشانه سوءظن به معبود است».[5]
نقطه مقابل بخل سخاوت است كه صفت بارز اولياءالله و مؤمنان راستين مى باشد. آن ها آنقدر سخاوت به خرج مى دادند كه گاه تمام يا بخش عمده زندگى خود را در اختيار ديگران مى گذاشتند.
يكى از شاخه هاى بخل، بخل در علم است كه متأسفانه مصاديق زيادى دارد: مطلبى را كشف كرده و حاضر نيست به ديگران بياموزد و گاه بخيلانى در علوم پيدا مى شوند كه علم و دانش خود را با خود به گور مى برند. در دنياى امروز بخل در علم از ناحيه سردمداران جهان يك كار رايج و بسيار زشت است كه حاضر نيستند حتى فرمول هاى داروهاى نجات بخش را در اختيار ديگران بگذارند هرچند اين كار سبب مرگ افراد زيادى شود.
البته همه بخيلان در تمام شاخه هاى بخل مشترك نيستند بعضى بخل به مال دارند بعضى بخل به مقام و گروهى بخل به علم و دانش و گاه بعضى همه اين بخل ها را در خود جمع مى كنند.
در عصر و زمان ما كسانى پيدا مى شوند كه چندين شغل را در اختيار گرفته اند (گاه بيش از ده شغل) در حالى كه جوانانى پيدا مى شوند كه از عهده آن ها برمى آيند ولى آن بخيلان حاضر نيستند يكى از آن ها را در اختيار آنان بگذارند و اين نهايت بخل و پستى است. به خدا پناه مى بريم از اين كه گرفتار چنين رذيله اخلاقى شويم كه ما را، هم از خدا دور مى كند و هم از خلق خدا.[6]
✍ پی نوشت:
[2]. غررالحكم، ح 6553.
[3]. غررالحكم، ح 6515.
[4]. مستدرك الوسائل، ج 15، ص 259، ح 14.
[5]. غررالحكم، ح 6512.
[6]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه اين كلام حكيمانه را طرطوشى (متوفاى 520 از دانشمندان اندلس كه در شهر طرطوش مى زيسته است) در كتاب سراج الملوك در ضمن حكمت هاى آن حضرت(عليه السلام) آورده و مرحوم ابن شعبه حرانى آن را در كتاب تحف العقول در وصيت حضرت به امام حسين(عليه السلام) با تفاوت هايى ذكر كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 280). اضافه بر اين ميدانى در مجمع الامثال، ج 2، ص 421 با تفاوت هايى و زمخشرى در ربيع الابرار، ج 4، ص 393 عين آن را ذكر كرده است."
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امیرالمومنین(ع)میفرمایند: عاقلترين مردم كسى است كه به عيب هاى خويش بينا و از عيوب ديگران، نابينا باشد.
📚غرالحکم حدیث ۲۳۳۳
📚بحارالأنوار ۲۰۷/۰۱/۱۰۳
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
غیبت کردن یعنی انسان در غیاب کسی
سخنی بگوید که او بدان رضایت ندارد.
📚(الشهاب فی الحکم و الآداب، ص10)
.
✍شما فکرشو بکن یه عمر زحمت میکشی
جلوی خودتو میگیری گناه نمیکنی
اینقدر ثواب جمع کنی، بعد روز قیامت
میبینی که هیچ کدوم از ثواب ها نیست
و نامه ی اعمالت پر از گناهه.
این هشدارها رو جدی بگیریم🙏
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و سه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻗﻴﺼﺮ ﺭﻭﻡ، ﻣﺮﺩﻱ ﺗ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و بیست و چهار
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻏﺮﺽ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲﺭﺳﺪ: ﻳﻜﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﭘﺴﺮ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﻬﻢ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ
ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﺭﻭﻣﻲ ﻭ ﻫﻴﺒﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻴﻔﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ. ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻳﺎ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۹۵]
ﻣﻦ ﻣﻲﻧﺸﻴﻨﻢ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻲﺩﻫﻢ ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻱ ﺑﺮ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﺵ ﺳﺎﺯﺩ ﺍﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺮ ﻧﻪ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻣﺮﺩ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﺭﻭﻣﻲ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﻴﻦ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﻧﻬﺎﺩ، ﺍﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﻧﻴﺮﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻛﺮﺩ، ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺶ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻐﻠﻮﺑﻴﺖ ﻫﻢ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ. ﺳﭙﺲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻭﺭﻣﻲ ﮔﻔﺖ: ﺑﻨﺸﻴﻦ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﻨﻢ، ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻝ ﺩﺭﻧﮓ ﻭ ﻣﻌﻄﻠﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻨﺶ ﺍﻓﻜﻨﺪ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﻠﺒﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺮﺳﻨﺪﺷﺪ، ﺳﭙﺲ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻜﻨﺎﺭﻱ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﺭﻭﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﺍﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻗﻴﺲ ﺭﺍ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩ ﻟﺒﻪ ﻱ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﻣﻴﺸﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻛﻤﺮﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﺴﺘﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﺑﻪ ﻣﻐﻠﻮﺑﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻧﻤﻮﺩ. ﻟﺬﺍ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﻡ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻣﻠﺘﺰﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩ. ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻬﺖ ﻣﺮﺟﻊ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﮔﺸﺎﻳﻨﺪﻩ ﻣﺸﻜﻠﺎﺗﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻦ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺣﻠﺎﻝ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﻣﻲﺩﺭﺧﺸﺪ.
↩️ ادامه دارد
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَىٰ
(ساحران) گفتند: «اى موسى! یا تو (عصاى خود را) بیفکن، یا ما کسانى باشیم که اوّل بیفکنیم؟!»
(طه/۶۵)
*
قَالَ بَلْ أَلْقُوا ۖ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَىٰ
گفت: «شما اوّل بیفکنید!» پس در آن هنگام طنابها وعصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى رسید که حرکت مى کنند!
(طه/۶۶)
*
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَىٰ
موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند).
(طه/۶۷)
*
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَىٰ
گفتیم: «نترس! به یقین تو (پیروز و) برترى.
(طه/۶۸)
*
وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ ۖ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَىٰ
و آنچه را در دست راست خود دارى بیفکن، تمام آنچه را ساخته اند مى بلعد! آنچه ساخته اند حیله ساحر است. و ساحر هر جا آید رستگار نخواهد شد.»
(طه/۶۹)
***
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۵۶ الی ۶۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ سرانجام روز م
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۶۵ الی ۶۹
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🔸ساحران ظاهراً متحد شده، عزم را جزم کردند که با موسى(علیه السلام) به مبارزه برخیزند، هنگامى که گام به میدان نهادند، «گفتند: اى موسى اول تو وسائل سحرت را مى افکنى یا ما نخستین باشیم»؟! (قالُوا یا مُوسى إِمّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى).
بعضى از مفسران گفته اند: این پیشنهاد ساحران دائر به پیشگام شدن موسى(علیه السلام) یا خودشان، یک نوع احترام از جانب آنها نسبت به موسى(علیه السلام) بود، و شاید همین امر بود که زمینه توفیق ایمان آوردن آنها را بعد از این ماجرا فراهم آورد.
ولى این موضوع بسیار بعید به نظر مى رسد; چرا که آنها با تمام قدرت مى کوشیدند: موسى(علیه السلام) و معجزه او را درهم بشکنند، بنابراین، تعبیر فوق شاید براى این بوده که: اعتماد به نفس خود را در برابر توده هاى مردم اظهار نمایند.
* * *
ولى موسى(علیه السلام) بى آن که عجله اى نشان بدهد; چرا که به پیروزى نهائى خود کاملاً اطمینان داشت، و حتى قطع نظر از آن در این گونه مبارزه ها، معمولاً برنده کسى است که پیشقدم نمى شود، لذا، به آنها «گفت: شما اول بیفکنید»! (قالَ بَلْ أَلْقُوا).
بدون شک، این دعوت موسى(علیه السلام) از آنها به مبارزه در واقع مقدمه اى بود براى آشکار شدن حق، و از نظر موسى(علیه السلام) نه تنها امر قبیحى نبود، بلکه مقدمه واجب محسوب مى شد.
ساحران، نیز پذیرفتند و آنچه عصا و طناب براى سحر کردن با خود آورده بودند، یک باره به میان میدان افکندند، و اگر روایتى را که مى گوید: آنها هزاران نفر بودند بپذیریم، مفهومش این مى شود که: در یک لحظه هزاران عصا و طناب که مواد مخصوصى در درون آنها ذخیره شده بود، به وسط میدان ریخته شد و ترس و هیجانى بر پا نمود.
«ناگهان طناب ها و عصاهایشان به خاطر سحر آنها، چنان به نظر مى رسید که دارند حرکت مى کنند»! (فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى).
آرى، به صورت مارهائى کوچک و بزرگ، رنگارنگ در اشکال مختلف به جنب و جوش درآمدند، آیات دیگر قرآن در این زمینه مى گوید «آنها چشم مردم را سحر کردند، آنها را در وحشت فرو بردند و سحر عظیمى به وجود آوردند» (سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْر عَظِیم) .(۱)
و به تعبیر آیه ۴۴ سوره «شعراء»، «ساحران صدا زدند که به عزت فرعون ما پیروزیم» (قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ).
بسیارى از مفسران، نوشته اند: آنها موادى همچون «جیوه» در درون این طناب ها و عصاها قرار داده بودند که با تابش آفتاب، و گرم شدن این ماده فوق العاده فرّار، حرکات مختلف و سریعى به آنها دست داد.
این حرکات مسلماً راه رفتن نبود، ولى با تلقین هائى که ساحران به مردم کرده بودند، و صحنه خاصى که در آنجا به وجود آمده بود، این چنین در چشم مردم مجسم مى شد که این موجودات جان گرفته اند و مشغول حرکتند! (تعبیر «سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ» یعنى چشم مردم را سحر کردند، نیز اشاره به همین معنى است و همچنین تعبیر «یُخَیَّلُ إِلَیْهِ» یعنى در نظر موسى(علیه السلام) چنین منعکس شد، نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد).
به هر حال، صحنه بسیار عجیبى بود، ساحران که هم تعدادشان زیاد بود و هم آگاهیشان در این فن، و طرز استفاده از خواص مرموز فیزیکى و شیمیائى اجسام و مانند آن را به خوبى مى دانستند، توانستند آن چنان در افکار حاضران نفوذ کنند که این باور براى آنها پیدا شود که این همه موجودات بى جان، جان گرفتند.
غریو شادى از فرعونیان برخاست، گروهى از ترس و وحشت فریاد زده، خود را عقب مى کشیدند!.
* * *
«در این هنگام موسى احساس ترس خفیفى در دل کرد» (فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسى).
«أَوْجَسَ» از ماده «ایجاس» در اصل از «وجس» (بر وزن حبس) به معنى صداى پنهان گرفته شده است، بنابراین «ایجاس» به معنى یک احساس پنهانى و درونى است، و این تعبیر نشان مى دهد که ترس درونى موسى(علیه السلام)، سطحى و خفیف بود تازه آن هم به خاطر این نبود که براى صحنه رعب انگیزى که بر اثر سحر ساحران به وجود آمده بود اهمیتى قائل شده باشد.
بلکه از این بیم داشت که نکند مردم تحت تأثیر این صحنه واقع شوند، آن چنان که بازگرداندن آنها آسان نباشد.
و یا پیش از آن که موسى(علیه السلام) مجال نشان دادن معجزه خود را داشته باشد جمعى صحنه را ترک گویند، یا از صحنه بیرونشان کنند و حق آشکار نگردد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
20.Taha.65-70.mp3
3.65M
🎙 تفسیر صوتی آیات۶۵ الی ۶۹ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۸ 🔸نکوهش بخل ↩️ "در احاديث اسلامى نكوهش هاى زيادى درباره بخل و بخيل آمده است
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۹
⛔️ حرص نزدن برای روزی
🌧 روزى دو گونه است:
همان گونه كه مرحوم سيد رضى در ذيل اين كلام نسيدورانى آورده (بخشى از) اين كلام قبلا در كلمات قصار (حكمت 267) آمده است و همان گونه كه ديگران گفته اند (بخشى از آن) در نامه 31 كه وصاياى اميرمؤمنان على(عليه السلام) را به امام حسن(عليه السلام) منعكس مى كند ذكر شده است. بخش ديگرى نيز تنها در اين جا آمده است. به هر حال هدف اصلى امام(عليه السلام) اين است كه انسان ها را از حرص به دنيا بازدارد و به گونه اى نباشند كه تمام تلاش و كوشش آن ها براى به دست آوردن رزق و روزى باشد و از وظايف ديگر دور بمانند و لزوم تحصيل روزى را بهانه خود براى حرص به دنيا قرار دهند. مى فرمايد: «اى فرزند آدم! روزى دوگونه است يكى آن كه تو به دنبالش مى روى و ديگرى آن كه به دنبال تو مى آيد كه اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد»; (يَابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ).
به يقين همه روزى ها مقدر است ولى بعضى مشروط است به تلاش و كوشش و سعى و كار كه اگر اين شرط حاصل نشود فراهم نخواهد شد. مانند روزى هايى كه از طريق كشاورزى و دامدارى و صنايع و تجارت و امثال آن حاصل مى شود. قسم دوم روزى هايى است كه مشروط به اين شرط نيست بلكه ناخواسته به سراغ انسان مى آيد. مانند ارث غير منتظره اى كه به انسان مى رسد و يا سود كلانى كه بدون تلاش و كوشش از طريق ترقى قيمت ها و يا هداياى غير منتظره عايد انسان مى گردد.
آنگاه امام(عليه السلام) چنين نتيجه مى گيرد: «بنابراين غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مكن. غم هر روز براى آن روز كافى است»; (فَلاَ تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ! كَفَاكَ كُلُّ يَوْم عَلَى مَا فِيهِ).
درست است كه انسان بايد آينده نگر باشد و تنها به فكر امروز نباشد و به همين دليل در دنيايى كه ما زندگى مى كنيم دولت ها برنامه هاى پنج ساله و ده ساله و پنجاه ساله دارند. منظور امام(عليه السلام) اين است كه حريصان را از حرص زياد بازدارد تا به بهانه تأمين آينده، شب و روز در فكر دنيا نباشند.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2