eitaa logo
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۵۶ الی ۶۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ فرعون سپس اضاف
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۵۶ الی ۶۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ سرانجام روز موعود فرا رسید، موسى(علیه السلام) در برابر انبوه جمعیت قرار گرفت، جمعیتى که گروهى از آن ساحران بودند و تعداد آنها به گفته بعضى از مفسران ۷۲ نفر و به گفته بعضى دیگر به چهارصد نفر هم مى رسید و بعضى دیگر نیز اعداد بزرگترى گفته اند. و گروهى از آنها، فرعون و اطرافیان او را تشکیل مى دادند و بالاخره گروه سوم که اکثریت از آن تشکیل یافته بود، توده هاى تماشاچى مردم بودند. موسى(علیه السلام) در اینجا رو به ساحران و یا فرعونیان و ساحران کرده به آنان چنین گفت: واى بر شما، دروغ بر خدا نبندید که شما را با مجازات خود، نابود و ریشه کن خواهد ساخت (قالَ لَهُمْ مُوسى وَیْلَکُمْ لاتَفْتَرُوا عَلَى اللّهِ کَذِباً فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذاب). و شکست و نومیدى و خسران از آن آنهاست که بر خدا دروغ مى بندند و به او نسبت باطل مى دهند (وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى). واضح است منظور موسى(علیه السلام) از افتراى بر خدا، آن است که کسى یا چیزى را شریک او قرار داده، معجزات فرستاده خدا را به سحر نسبت دهند، و فرعون را معبود و اِله خود بپندارند. مسلماً کسى که چنین دروغ هائى را به خدا ببندد و با تمام قوا براى خاموش کردن نور حق بکوشد، خداوند چنین کسانى را بدون مجازات نخواهد گذارد. * * * این سخن قاطع موسى(علیه السلام) که هیچ شباهتى به سخن ساحران نداشت، بلکه آهنگش آهنگ دعوت همه پیامبران راستین بود، و از دل پاک موسى(علیه السلام) برخاسته بود، بر بعضى از دل ها اثر گذاشت، و در میان جمعیت، اختلاف افتاد. بعضى طرفدار شدت عمل بودند، و بعضى به شک و تردید افتادند و احتمال مى دادند موسى(علیه السلام) پیامبر بزرگ خدا باشد و تهدیدهاى او مؤثر گردد، به خصوص که لباس ساده او و برادرش هارون(علیه السلام)، همان لباس ساده چوپانى بود، و چهره مصمّم آنها که على رغم تنها بودن، ضعف و فتورى در آن مشاهده نمى گشت، دلیل دیگرى بر اصالت گفتار و برنامه هاى آنها محسوب مى شد. لذا قرآن مى گوید: آنها در میان خود درباره کارهایشان به نزاع برخاستند، و مخفیانه و درگوشى با هم سخن گفتند (فَتَنازَعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوى). ممکن است این پنهان گوئى و نجوا در برابر موسى(علیه السلام) بوده باشد. این احتمال نیز دارد که در برابر فرعون باشد. و احتمال دیگر این که: گردانندگان این صحنه در خفاى از توده مردم، به چنین نجوا و تنازعى برخاستند. * * * ولى در نهایت، طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل، پیروز شدند، رشته سخن را بدست گرفتند و از طرق مختلف، به تحریک مبارزه کنندگان با موسى(علیه السلام) پرداختند. نخست: گفتند: این دو مسلماً ساحرند ! (قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ).(۴) بنابراین، وحشتى از مبارزه با آنها نباید به خود راه داد; چرا که شما بزرگان و سردمداران سحر در این کشور پهناورید، و توان و نیروى شما از آنها بیشتر است!. دیگر این که: آنها مى خواهند شما را از سرزمینتان با سحرشان بیرون کنند سرزمینى که همچون جان شما عزیز است و به آن تعلق دارید، آن هم به شما تعلق دارد (یُرِیدانِ أَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما). به علاوه اینها، تنها به بیرون کردن شما از وطنتان قانع نیستند، اینها مى خواهند مقدسات شما را هم بازیچه قرار دهند و آئین عالى و مذهب حق شما را از میان ببرند ! (وَ یَذْهَبا بِطَرِیقَتِکُمُ الْمُثْلى).(۵) * * * اکنون که چنین است به هیچ وجه به خود تردید راه ندهید، و تمام نیرو، نقشه و مهارت و توانتان را جمع کنید و به کار گیرید (فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ). سپس همگى متحد در صف واحدى به میدان مبارزه، گام نهید (ثُمَّ ائْتُوا صَفّاً). چرا که وحدت و اتحاد رمز پیروزى شما در این مبارزه سرنوشت ساز است. و بالاخره فلاح و رستگارى، امروز، از آن کسى است که بتواند برترى خود را بر حریفش اثبات نماید (وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى). ۴ ـ این جمله از نظر اعراب، چنین است که: إِن مخفف از إِنَّ است و به خاطر همین در مابعد خود عمل نکرده است، به علاوه، رفع اسم إِنَّ در لغت عرب، نادر و کمیاب نیست. ۵ ـ طَرِیقَه به معنى روش و در اینجا منظور، مذهب است و مُثْلى از ماده مثل در اینجا به معنى عالى و افضل است (أَى الأَشْبَهُ بِالْفَضِیْلَةِ). ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۸ نکوهش بخل 🔸 سرچشمه تمام عيوب: امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه بخل را
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۸ 🔸نکوهش بخل ↩️ "در احاديث اسلامى نكوهش هاى زيادى درباره بخل و بخيل آمده است ازجمله در حديثى كه در غررالحكم از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است مى خوانيم: «البُخلُ يُذِلّ مُصاحِبَه وَيُعِزّ مُجانِبَهُ; بخل، صاحبش را ذليل و بيگانه از او را عزيز مى كند».[2] در حديث ديگرى از همان منبع و از همان حضرت مى خوانيم: «البَخيلُ يَبخَلُ عَلى نَفسِه باليَسيرِ مِن دُنياه ويَسمَحُ لِوراثهِ بِكُلِّها; بخيل حتى مقدار كمى از دنيا را بر خود حرام مى كند ولى همه آن را در اختيار وارث مى گذارد».[3] نيز در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «الْبَخِيلُ بَعِيدٌ مِنَ اللَّهِ بَعِيدٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِيبٌ مِنَ النَّار; بخيل از خدا و مردم دور است و به آتش دوزخ نزديك».[4] سرچشمه اصلى بخل همان سوءظن به وعده هاى الهى است آن جا كه در برابر انفاق وعده جبران بى شمار فرموده و بخيل به اين وعده هاى صريح الهى اعتنا نمى كند. اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «البُخلُ بالمَوجودِ سُوءُ الظّنِّ بالمَعبودِ; بخل ورزيدن درباره آنچه انسان در اختيار دارد نشانه سوءظن به معبود است».[5] نقطه مقابل بخل سخاوت است كه صفت بارز اولياءالله و مؤمنان راستين مى باشد. آن ها آنقدر سخاوت به خرج مى دادند كه گاه تمام يا بخش عمده زندگى خود را در اختيار ديگران مى گذاشتند. يكى از شاخه هاى بخل، بخل در علم است كه متأسفانه مصاديق زيادى دارد: مطلبى را كشف كرده و حاضر نيست به ديگران بياموزد و گاه بخيلانى در علوم پيدا مى شوند كه علم و دانش خود را با خود به گور مى برند. در دنياى امروز بخل در علم از ناحيه سردمداران جهان يك كار رايج و بسيار زشت است كه حاضر نيستند حتى فرمول هاى داروهاى نجات بخش را در اختيار ديگران بگذارند هرچند اين كار سبب مرگ افراد زيادى شود. البته همه بخيلان در تمام شاخه هاى بخل مشترك نيستند بعضى بخل به مال دارند بعضى بخل به مقام و گروهى بخل به علم و دانش و گاه بعضى همه اين بخل ها را در خود جمع مى كنند. در عصر و زمان ما كسانى پيدا مى شوند كه چندين شغل را در اختيار گرفته اند (گاه بيش از ده شغل) در حالى كه جوانانى پيدا مى شوند كه از عهده آن ها برمى آيند ولى آن بخيلان حاضر نيستند يكى از آن ها را در اختيار آنان بگذارند و اين نهايت بخل و پستى است. به خدا پناه مى بريم از اين كه گرفتار چنين رذيله اخلاقى شويم كه ما را، هم از خدا دور مى كند و هم از خلق خدا.[6] ✍ پی نوشت: [2]. غررالحكم، ح 6553. [3]. غررالحكم، ح 6515. [4]. مستدرك الوسائل، ج 15، ص 259، ح 14. [5]. غررالحكم، ح 6512. [6]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه اين كلام حكيمانه را طرطوشى (متوفاى 520 از دانشمندان اندلس كه در شهر طرطوش مى زيسته است) در كتاب سراج الملوك در ضمن حكمت هاى آن حضرت(عليه السلام) آورده و مرحوم ابن شعبه حرانى آن را در كتاب تحف العقول در وصيت حضرت به امام حسين(عليه السلام) با تفاوت هايى ذكر كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 280). اضافه بر اين ميدانى در مجمع الامثال، ج 2، ص 421 با تفاوت هايى و زمخشرى در ربيع الابرار، ج 4، ص 393 عين آن را ذكر كرده است." ✔️ پایان @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امیرالمومنین(ع)میفرمایند: عاقل‌ترين مردم كسى است كه به عيب هاى خويش بينا و از عيوب ديگران، نابينا باشد. 📚غرالحکم حدیث ۲۳۳۳ 📚بحارالأنوار ۲۰۷/۰۱/۱۰۳ @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیامبر اکرم (ص) فرمودند : غیبت کردن یعنی انسان در غیاب کسی سخنی بگوید که او بدان رضایت ندارد. 📚(الشهاب فی الحکم و الآداب، ص10) . ✍شما فکرشو بکن یه عمر زحمت میکشی جلوی خودتو میگیری گناه نمیکنی اینقدر ثواب جمع کنی، بعد روز قیامت میبینی که هیچ کدوم از ثواب ها نیست و نامه ی اعمالت پر از گناهه. این هشدارها رو جدی بگیریم🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و سه 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﻗﻴﺼﺮ ﺭﻭﻡ، ﻣﺮﺩﻱ ﺗ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و چهار 🔷 ↩️ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﻏﺮﺽ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ‌ﺭﺳﺪ: ﻳﻜﻲ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﻴﺮ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﭘﺴﺮ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻴﻄﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﻬﻢ ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻔﺖ: ﺁﻳﺎ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﭼﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ؟ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﺭﻭﻣﻲ ﻭ ﻫﻴﺒﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻴﻔﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ. ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﮔﻔﺖ: ﻳﺎ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻳﺎ [ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۹۵] ﻣﻦ ﻣﻲ‌ﻧﺸﻴﻨﻢ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻢ ﻭ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻱ ﺑﺮ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﺵ ﺳﺎﺯﺩ ﺍﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﺮ ﻧﻪ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻣﺮﺩ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪ ﺭﻭﻣﻲ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﻴﻦ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﻧﻬﺎﺩ، ﺍﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﻭ ﻧﻴﺮﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻛﺮﺩ، ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺶ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﻐﻠﻮﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻐﻠﻮﺑﻴﺖ ﻫﻢ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ. ﺳﭙﺲ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﻔﻴﻪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻭﺭﻣﻲ ﮔﻔﺖ: ﺑﻨﺸﻴﻦ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﻨﻢ، ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻝ ﺩﺭﻧﮓ ﻭ ﻣﻌﻄﻠﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻨﺶ ﺍﻓﻜﻨﺪ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﻠﺒﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺮﺳﻨﺪﺷﺪ، ﺳﭙﺲ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﭙﺎ ﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻜﻨﺎﺭﻱ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﺭﻭﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭﻗﺘﻴﻜﻪ ﺍﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻗﻴﺲ ﺭﺍ ﺑﭙﺎ ﻛﺮﺩ ﻟﺒﻪ ﻱ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺑﺰﻣﻴﻦ ﻣﻴﺸﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻛﻤﺮﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﻪ ﭘﺴﺘﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻣﺮﺩ ﺭﻭﻣﻲ ﺑﻪ ﻣﻐﻠﻮﺑﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻧﻤﻮﺩ. ﻟﺬﺍ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﻭﻡ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻣﻠﺘﺰﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩ. ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻬﺖ ﻣﺮﺟﻊ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﮔﺸﺎﻳﻨﺪﻩ ﻣﺸﻜﻠﺎﺗﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻦ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺣﻠﺎﻝ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﻣﻲ‌ﺩﺭﺧﺸﺪ. ↩️ ادامه دارد @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﴾﷽﴿✨ ✅ برنامه‌ روزانه کانال : ✅🌷شنبه، سه‌شنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها ✅🌹یکشنبه‌، دوشنبه وچهار‌شنبه‌ شرح 🌴حکمتها ✅☫روزانه‌تفسیر قرآن‌‌☫ ✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️ لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783 ✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینک‌های دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَىٰ (ساحران) گفتند: «اى موسى! یا تو (عصاى خود را) بیفکن، یا ما کسانى باشیم که اوّل بیفکنیم؟!» (طه/۶۵) * قَالَ بَلْ أَلْقُوا ۖ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَىٰ گفت: «شما اوّل بیفکنید!» پس در آن هنگام طنابها وعصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر مى رسید که حرکت مى کنند! (طه/۶۶) * فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَىٰ موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند). (طه/۶۷) * قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنتَ الْأَعْلَىٰ گفتیم: «نترس! به یقین تو (پیروز و) برترى. (طه/۶۸) * وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ ۖ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَىٰ و آنچه را در دست راست خود دارى بیفکن، تمام آنچه را ساخته اند مى بلعد! آنچه ساخته اند حیله ساحر است. و ساحر هر جا آید رستگار نخواهد شد.» (طه/۶۹) ***
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۵۶ الی ۶۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ سرانجام روز م
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۶۵ الی ۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔸ساحران ظاهراً متحد شده، عزم را جزم کردند که با موسى(علیه السلام) به مبارزه برخیزند، هنگامى که گام به میدان نهادند، «گفتند: اى موسى اول تو وسائل سحرت را مى افکنى یا ما نخستین باشیم»؟! (قالُوا یا مُوسى إِمّا أَنْ تُلْقِیَ وَ إِمّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقى). بعضى از مفسران گفته اند: این پیشنهاد ساحران دائر به پیشگام شدن موسى(علیه السلام) یا خودشان، یک نوع احترام از جانب آنها نسبت به موسى(علیه السلام) بود، و شاید همین امر بود که زمینه توفیق ایمان آوردن آنها را بعد از این ماجرا فراهم آورد. ولى این موضوع بسیار بعید به نظر مى رسد; چرا که آنها با تمام قدرت مى کوشیدند: موسى(علیه السلام) و معجزه او را درهم بشکنند، بنابراین، تعبیر فوق شاید براى این بوده که: اعتماد به نفس خود را در برابر توده هاى مردم اظهار نمایند. * * * ولى موسى(علیه السلام) بى آن که عجله اى نشان بدهد; چرا که به پیروزى نهائى خود کاملاً اطمینان داشت، و حتى قطع نظر از آن در این گونه مبارزه ها، معمولاً برنده کسى است که پیشقدم نمى شود، لذا، به آنها «گفت: شما اول بیفکنید»! (قالَ بَلْ أَلْقُوا). بدون شک، این دعوت موسى(علیه السلام) از آنها به مبارزه در واقع مقدمه اى بود براى آشکار شدن حق، و از نظر موسى(علیه السلام) نه تنها امر قبیحى نبود، بلکه مقدمه واجب محسوب مى شد. ساحران، نیز پذیرفتند و آنچه عصا و طناب براى سحر کردن با خود آورده بودند، یک باره به میان میدان افکندند، و اگر روایتى را که مى گوید: آنها هزاران نفر بودند بپذیریم، مفهومش این مى شود که: در یک لحظه هزاران عصا و طناب که مواد مخصوصى در درون آنها ذخیره شده بود، به وسط میدان ریخته شد و ترس و هیجانى بر پا نمود. «ناگهان طناب ها و عصاهایشان به خاطر سحر آنها، چنان به نظر مى رسید که دارند حرکت مى کنند»! (فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى). آرى، به صورت مارهائى کوچک و بزرگ، رنگارنگ در اشکال مختلف به جنب و جوش درآمدند، آیات دیگر قرآن در این زمینه مى گوید «آنها چشم مردم را سحر کردند، آنها را در وحشت فرو بردند و سحر عظیمى به وجود آوردند» (سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْر عَظِیم) .(۱) و به تعبیر آیه ۴۴ سوره «شعراء»، «ساحران صدا زدند که به عزت فرعون ما پیروزیم» (قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ). بسیارى از مفسران، نوشته اند: آنها موادى همچون «جیوه» در درون این طناب ها و عصاها قرار داده بودند که با تابش آفتاب، و گرم شدن این ماده فوق العاده فرّار، حرکات مختلف و سریعى به آنها دست داد. این حرکات مسلماً راه رفتن نبود، ولى با تلقین هائى که ساحران به مردم کرده بودند، و صحنه خاصى که در آنجا به وجود آمده بود، این چنین در چشم مردم مجسم مى شد که این موجودات جان گرفته اند و مشغول حرکتند! (تعبیر «سَحَرُوا أَعْیُنَ النّاسِ» یعنى چشم مردم را سحر کردند، نیز اشاره به همین معنى است و همچنین تعبیر «یُخَیَّلُ إِلَیْهِ» یعنى در نظر موسى(علیه السلام) چنین منعکس شد، نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد). به هر حال، صحنه بسیار عجیبى بود، ساحران که هم تعدادشان زیاد بود و هم آگاهیشان در این فن، و طرز استفاده از خواص مرموز فیزیکى و شیمیائى اجسام و مانند آن را به خوبى مى دانستند، توانستند آن چنان در افکار حاضران نفوذ کنند که این باور براى آنها پیدا شود که این همه موجودات بى جان، جان گرفتند. غریو شادى از فرعونیان برخاست، گروهى از ترس و وحشت فریاد زده، خود را عقب مى کشیدند!. * * * «در این هنگام موسى احساس ترس خفیفى در دل کرد» (فَأَوْجَسَ فِی نَفْسِهِ خِیفَةً مُوسى). «أَوْجَسَ» از ماده «ایجاس» در اصل از «وجس» (بر وزن حبس) به معنى صداى پنهان گرفته شده است، بنابراین «ایجاس» به معنى یک احساس پنهانى و درونى است، و این تعبیر نشان مى دهد که ترس درونى موسى(علیه السلام)، سطحى و خفیف بود تازه آن هم به خاطر این نبود که براى صحنه رعب انگیزى که بر اثر سحر ساحران به وجود آمده بود اهمیتى قائل شده باشد. بلکه از این بیم داشت که نکند مردم تحت تأثیر این صحنه واقع شوند، آن چنان که بازگرداندن آنها آسان نباشد. و یا پیش از آن که موسى(علیه السلام) مجال نشان دادن معجزه خود را داشته باشد جمعى صحنه را ترک گویند، یا از صحنه بیرونشان کنند و حق آشکار نگردد. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
20.Taha.65-70.mp3
3.65M
🎙 تفسیر صوتی آیات۶۵ الی ۶۹ سوره مبارکه طه مفسّر : حجت‌الاسلام‌والمسلمین قرائتی @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۸ 🔸نکوهش بخل ↩️ "در احاديث اسلامى نكوهش هاى زيادى درباره بخل و بخيل آمده است
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۹ ⛔️ حرص نزدن برای روزی 🌧 روزى دو گونه است: همان گونه كه مرحوم سيد رضى در ذيل اين كلام نسيدورانى آورده (بخشى از) اين كلام قبلا در كلمات قصار (حكمت 267) آمده است و همان گونه كه ديگران گفته اند (بخشى از آن) در نامه 31 كه وصاياى اميرمؤمنان على(عليه السلام) را به امام حسن(عليه السلام) منعكس مى كند ذكر شده است. بخش ديگرى نيز تنها در اين جا آمده است. به هر حال هدف اصلى امام(عليه السلام) اين است كه انسان ها را از حرص به دنيا بازدارد و به گونه اى نباشند كه تمام تلاش و كوشش آن ها براى به دست آوردن رزق و روزى باشد و از وظايف ديگر دور بمانند و لزوم تحصيل روزى را بهانه خود براى حرص به دنيا قرار دهند. مى فرمايد: «اى فرزند آدم! روزى دوگونه است يكى آن كه تو به دنبالش مى روى و ديگرى آن كه به دنبال تو مى آيد كه اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد»; (يَابْنَ آدَمَ، الرِّزْقُ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكَ، فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاكَ). به يقين همه روزى ها مقدر است ولى بعضى مشروط است به تلاش و كوشش و سعى و كار كه اگر اين شرط حاصل نشود فراهم نخواهد شد. مانند روزى هايى كه از طريق كشاورزى و دامدارى و صنايع و تجارت و امثال آن حاصل مى شود. قسم دوم روزى هايى است كه مشروط به اين شرط نيست بلكه ناخواسته به سراغ انسان مى آيد. مانند ارث غير منتظره اى كه به انسان مى رسد و يا سود كلانى كه بدون تلاش و كوشش از طريق ترقى قيمت ها و يا هداياى غير منتظره عايد انسان مى گردد. آنگاه امام(عليه السلام) چنين نتيجه مى گيرد: «بنابراين غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مكن. غم هر روز براى آن روز كافى است»; (فَلاَ تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِكَ عَلَى هَمِّ يَوْمِكَ! كَفَاكَ كُلُّ يَوْم عَلَى مَا فِيهِ). درست است كه انسان بايد آينده نگر باشد و تنها به فكر امروز نباشد و به همين دليل در دنيايى كه ما زندگى مى كنيم دولت ها برنامه هاى پنج ساله و ده ساله و پنجاه ساله دارند. منظور امام(عليه السلام) اين است كه حريصان را از حرص زياد بازدارد تا به بهانه تأمين آينده، شب و روز در فكر دنيا نباشند. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ امیرالمؤمنین علیه السلام: 🍀إِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى، لَا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً، وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا، فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَى إِلَيْهَا شَاخِصٌ، وَ الْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ 🌱همانا دنيا نهايت ديد كوردل است که آن سوى دنيا را نمى نگرد، امّا انسان آگاه، نگاهش از دنيا عبور كرده از پس آن سراى جاويدان آخرت را مى بيند. پس انسان آگاه به دنيا دل نمى بندد و انسان كور دل تمام توجّه اش دنياست. بينا از دنيا زاد و توشه برگيرد و نابينا براى دنيا توشه فراهم مى كند قسمتی از خطبه ۱۳۳ نهج البلاغه @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و چهار 🔷#واقعه‌غدیرخم #علامه‌امینی ↩️ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﺮﺍﻱ ﺍ
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و بیست و پنج 🔷 ↩️ ﻣﺮﮒ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻭﺍﻗﺪﻱ ﻭ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺑﻦ ﺧﻴﺎﻁ ﻭ ﺧﻄﻴﺐ ﺑﻐﺪﺍﺩﻱ، ﺩﺭﺝ 1 ﺹ 179 ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻛﻨﻴﺰ، ﺩﺭ ﺝ 8 ﺹ 102 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺧﻮﺩ ﻭﻋﺪﻩ ﺯﻳﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﻘﻞ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ: ﻗﻴﺲ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻓﻮﺕ ﻧﻤﻮﺩ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﺍﮔﺮ ﺳﺎﻝ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ، ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮔﺮﺩﺩ ﻣﻲ‌ﺷﻮﺩ ﺳﺎﻝ ﻭﻓﺎﺕ ﻗﻴﺲ ﺭﺍ، ﺳﺎﻝ ﺷﺼﺖ ﻫﺠﺮﻱ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭﺍﻟﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﺎﻩ [ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۹۶] ﻭ ﻧﻪ ﻫﺠﺮﻱ ﻭﻓﺎﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺷﺎﻳﺪ، ﺑﻬﻤﻴﻦ ﺟﻬﺖ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﺮ ﺩﺭ " ﺍﺳﺘﻴﻌﺎﺏ" ﻭﺍﺑﻦ ﺍﺛﻴﺮ ﺩﺭ "ﺍﺳﺪﺍﻟﻐﺎﺑﻪ" ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭﻓﺎﺕ ﻗﻴﺲ ﺑﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﻣﺮﺩﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﭼﻪ ﺁﻧﻜﻪ، ﺩﺭ "ﺍﺳﺘﻴﻌﺎﺏ" ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻭﻓﺎﺕ ﻗﻴﺲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﺷﺼﺖ ﻫﺠﺮﻱ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﻗﻮﻝ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻫﺠﺮﻱ ﺁﺧﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ. ﻭ ﺩﺭ "ﺍﺳﺪﺍﻟﻐﺎﻟﻪ" ﺑﺮ ﻋﻜﺲ "ﺍﺳﺘﻴﻌﺎﺏ" ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻦ ﻛﺜﻴﺮ، ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺑﻪ ﺗﺒﻌﻴﺖ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺟﻮﺯﻱ ﺳﺎﻝ ﻭﻓﺎﺕ ﺭﺍ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﻳﻚ ﻗﻮﻝ ﺧﻴﻠﻲ ﻧﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺑﺪﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎﺋﻲ ﻧﻨﻤﻮﺩﻩ، ﺁﻥ ﻗﻮﻝ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺍﺑﻦ ﺣﺒﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ. ﻗﻴﺲ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 85: ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﻚ ﻭﻓﺎﺕ ﻳﺎﻓﺖ. ﺍﻳﻦ ﻗﻮﻝ ﺭﺍ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭﺝ 3ﺹ 249 "ﺍﺻﺎﺑﻪ" ﻧﻘﻞ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﻗﻮﻝ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺑﻦ ﺧﻴﺎﻁ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻫﻤﻘﻮﻟﻨﺪ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻘﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺍﺏ ﻣﻲ‌ﺩﺍﻧﺪ. ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻗﻴﺲ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺻﺪﺭ ﺍﺳﻠﺎﻡ، ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻗﻴﺲ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﻬﺎﻱ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺑﺸﻤﺎﺭ ﻣﻲ‌ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻓﻖ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻣﻲ‌ﺩﺭﺧﺸﻴﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﻱ ﺷﺨﺼﻴﺘﻬﺎﻱ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﻭ ﻟﺎﻳﻖ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺟﻨﺒﻪ‌ﻫﺎﻱ ﺯﻋﺎﻣﺖ ﻭ ﺭﻳﺎﺳﺖ، ﺣﻔﻆ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ، ﺩﺭ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﻛﻲ ﻭ ﭘﺎﻛﺪﺍﻣﻨﻲ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺑﺮ ﺧﺎﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﺑﻮ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﺧﺰﺭﺟﻲ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ، ﺳﻤﻌﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ "ﺍﻧﺴﺎﺏ" ﺧﻮﺩ ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺯ ﺷﺮﻳﻔﺘﺮﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻭ ﻗﺪﺱ ﻭ ﺗﻘﻮﻱ ﻭ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﺻﺤﻴﺢ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﻃﻠﺐ ﺣﺪﻳﺚ ﺣﺮﻳﺺ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺩﺭﻙ ﺣﻘﺎﺋﻖ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻲ‌ﻛﻮﺷﻴﺪ. ﺩﺭ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺭﺍﻓﻊ، ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺑﻦ ﻣﻨﺼﻮﺭ، ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺑﺸﻴﺮ ﺑﻦ ﺣﻜﻢ، ﻧﻘﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺍﺑﻦ ﺷﺒﻪ ﻧﻤﻴﺮﻱ، ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺻﺒﺎﺡ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺍﺣﻤﺴﻲ ﻭ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻨﺎﻥ ﻗﻄﺎﻥ ﻧﻘﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻲ‌ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﺑﺎﺯﺭﻋﻪ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻦ ﺩﺍﺭﻩ، ﻧﻘﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ، ﺍﺑﻮ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﻭﺱ، ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺷﺮﻳﻚ ﺍﺳﻔﺮﺍﻳﻨﻲ، ﺍﺑﻮ ﺍﺣﻤﺪﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﺯﻛﺮﻳﺎ ﺣﺪﻳﺚ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭﻱ ﺩﺭ ﺟﻤﺎﺩﻱ ﺍﻟﺜﺎﻧﻴﻪ ﺳﺎﻝ 317 ﺩﺭ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭ ﻭﻓﺎﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. "ﺯﻳﺎﺩﺗﻲ ﭼﺎﭖ ﺩﻭﻡ" ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ: ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺍﺑﻲ ﻧﺼﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺟﺒﻠﻪ ﺑﻦ ﻏﺎﻟﺐ ﺑﻦ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻧﻮﻓﻞ ﺑﻦ ﻋﻴﺎﺽ ﺑﻦ ﻳﺤﻴﻲ ﺑﻦ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺍﻧﺼﺎﺭﻱ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﻪ ﻋﻴﺎﺿﻲ. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۶۵ الی ۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔸ساحران ظاهراً مت
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۶۵ الی ۶۹ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ چنان که در خطبه ۴ «نهج البلاغه» مى خوانیم: لَمْ یُوجِسْ مُوسى خِیفَةً عَلى نَفْسِهِ بَلْ أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهّالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ: «موسى(علیه السلام) هرگز به خاطر خودش در درون دل احساس ترس نکرد، بلکه از آن ترسید که جاهلان غلبه کنند و دولت هاى ضلال، پیروز شوند».(۲) با آنچه گفته شد، ضرورتى براى پاسخ هاى دیگرى که در زمینه ترس موسى(علیه السلام) ذکر کرده اند نمى بینیم. * * * به هر حال، در این موقع، نصرت و یارى الهى به سراغ موسى(علیه السلام) آمد و فرمان وحى وظیفه او را مشخص کرد، قرآن مى گوید: «به او گفتیم: ترس به خود راه مده، تو مسلماً برترى»! (قُلْنا لاتَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلى). این جمله، با قاطعیت تمام، موسى(علیه السلام) را در پیروزیش دلگرم مى سازد (کلمه «إِنَّ» و تکرار «ضمیر» هر یک تأکید مستقلى است بر این معنى، و همچنین اسمیه بودن این جمله) و به این گونه موسى، قوت قلبش را که لحظات کوتاهى متزلزل شده بود، باز یافت. * * * مجدداً به او خطاب شد:« آنچه را در دست راست دارى بیفکن تمام آنچه را که آنها ساخته اند مى بلعد»! (وَ أَلْقِ ما فِی یَمِینِکَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا). «چرا که کار آنها تنها مکر ساحر است» (إِنَّما صَنَعُوا کَیْدُ ساحِر). «و ساحر هر کجا برود، پیروز نخواهد شد» (وَ لایُفْلِحُ السّاحِرُ حَیْثُ أَتى). «تَلْقَف» از ماده «لقف» (بر وزن وقف) به معنى بلعیدن است ولى «راغب» در «مفردات» مى گوید: این کلمه در اصل، به معنى برگرفتن چیزى است با مهارت، خواه به وسیله دهان بوده باشد یا با دست، و بعضى از ارباب لغت آن را به معنى «برگرفتن به سرعت» دانسته اند که در فارسى به جاى آن «ربودن» به کار مى رود. جالب این که: نمى گوید: «عصایت را بیفکن» بلکه مى گوید: «آنچه در دست راست دارى بیفکن» این تعبیر، شاید به عنوان بى اعتنائى به عصا باشد و اشاره به این که: عصا وسیله مهمى نیست آنچه مهم است اراده و فرمان خدا است که اگر اراده او باشد، عصا که سهل است کمتر و کوچکتر از آن هم مى تواند چنین قدرت نمائى کند!. این نکته نیز قابل ذکر است که: «ساحر» در آیه فوق، بار اول به صورت نکره و بعداً به صورت معرفه و با الف و لام جنس آمده است، این تفاوت شاید به خاطر آن باشد که: هدف در مرتبه اول آن است که نسبت به کار این ساحران بى اعتنائى شود، و مفهوم جمله این است: کارى که آنها کردند، مکر ساحرى بیش نیست، اما در مرتبه دوم این حقیقت را مى خواهد تفهیم کند که نه تنها این ساحران هر ساحرى در هر زمان و مکانى پیدا شود، پیروز و رستگار نخواهد شد. ✍پی نوشت: ۲ ـ على(علیه السلام) این سخن را زمانى مى گوید که: از انحراف مردم نگران است و به این حقیقت اشاره مى کند که نگرانى من نه به خاطر آن است که در حق تردیدى داشته باشم، من از آن روز که حق را دیدم کمترین تردیدى در آن نکردم، بلکه به خاطر انحراف مردم نگرانم!. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
 📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 🔸عاقبت بنى اميّه ♨️انتقام شديد الهى از بنى اميّه: امام(عليه السلام
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش سوم 👹 عاقبت بنی امیه ↩️ در پايان اين فراز مى فرمايد: «در آن زمان قريش (اشاره به گروه بنى اميّه است) دوست دارد، دنيا و آنچه را در دنيا است از دست بدهد، تا يک بار ديگر مرا ببيند (و رهبرى مرا بپذيرد) هر چند زمان آن کوتاه باشد، به اندازه کشتن شترى، تا چيزى را از آن ها بپذيرم که امروز کمى از آن را مى خواهم ولى نمى دهند». (فَعِنْدَ ذلِکَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا - لَوْ يَرَوْنَني مَقَاماً وَاحِداً، وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُور(6)، لاَِ قَبْلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَومَ بَعْضَهُ فَلاَ يُعْطُونِيهِ!). گر چه ظاهر عبارات بالا به خوبى نشان مى دهد که پيش بينى امام(عليه السلام) مربوط به نابود شدن بنى اميّه به وسيله بنى عبّاس است، ولى بعضى از «مفسّران نهج البلاغه» اين احتمال را تقويت کرده اند که اين جمله ها ناظر به حکومت حضرت مهدى(عليه السلام) مى باشد، که با ظهورش بساط ظلم و ستم برچيده مى شود; ولى اين احتمال بسيار بعيد به نظر مى رسد; زيرا: اوّلا، بنى اميّه در آن زمان به صورت يک گروه مشخّص نخواهند بود و ثانياً، با ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) که برنامه هاى علوى را به طور کامل اجرا مى کند، ديگر جايى براى اين باقى نمى ماند که آنها آرزوى حکومت على(عليه السلام) را کنند و به تعبيرى ديگر: اين آرزو از قبيل تحصيل حاصل است. به هر حال، تاريخ به خوبى نشان مى دهد که آنچه امام(عليه السلام) فرموده بود، به طور کامل واقع شد; از جمله حدود هشتاد سال بعد هنگامى که «مروان بن محمّد» آخرين خليفه «بنى اميّه» سالهاى پايانى حکومت خود را مى گذرانيد، باخبر شد که «عبدالله بن على» از نوادگان «ابن عبّاس» و از فرماندهان لشکر «بنى عبّاس» به سرزمين «موصل» آمده; او براى مقابله با آنها با لشکرش حرکت کرد، هنگامى که پرچم لشکر دشمن را ديد، اين جمله را بر زبان جارى ساخت: «اى کاش علىّ بن ابى طالب زير اين پرچم بود نه اين جوان عباسى!»(7) و عجب تر اين که هنگامى که «ابوالعبّاس سفّاح» نخستين خليفه عبّاسى بر تخت قدرت نشست، دستور داد آن قدر از «بنى اميّه» کشتار کنند، که به شمار در نمى آيد و حتّى دستور داد قبرهاى بنى اميّه را شکافتند و مردگان آن ها را از گور درآوردند و سوزاندند. و به اين ترتيب، هيچ کس از زندگان آنها سالم نماند مگر آنانى که به «اندلس» فرار کرده بودند. حتّى نوشته اند «سفّاح» خشونت را به آنجا رسانيد که دستور داد کُشتگان «بنى اميّه» را پيش روى سگها اندازند، تا گوشت آنها را بخورند.(8) و اساساً لقب «سفّاح» (خونريز) که به نخستين خليفه عبّاسى داده شده، به خاطر کشتار وسيع و بى حسابى است که از بنى اميّه کرد.(9) ناگفته پيدا است فرجى را که امام(عليه السلام) اشاره مى کند، تنها در زمان فترت بين حکومت بنى اميّه و بنى عبّاس بود; يا به تعبير ديگر; مربوط به زمانى است که بنى عبّاس قدرت چندانى پيدا نکرده بود، زيرا بعد از آن که پايه هاى قدرت آنان محکم شد، آنها نيز به ظلم و ستم پرداختند و دوران تاريک ديگرى به مسلمانان روى آورد. **** نکته ها: 1- آن که گريزد ز خراجات شام! اين تجربه تاريخى کراراً تکرار شده است، که افرادى از پذيرش حقّ، با کرامت و عزّت سرباز زدند، سرانجام با خوارى و ذلّت باطل را پذيرا شدند; و نمونه روشن آن، مردم «عراق» در عصر على(عليه السلام) بودند. رهبرى پيشوايى عادل آگاه، دلسوز و مهربان که حتّى در ميدان جنگ، از دلسوزى و مهربانى فروگذارى نمى کرد، نپذيرفتند و هر روز با بهانه اى از اطاعت فرمان او سرباز زدند; قلب او را مالامال از خون کردند و هر زمان با ندانم کارى و حتّى خيانت ها، امواج تازه اى از غم و اندوه بر روح پاک او فرستادند. ولى چيزى نگذشت، آن ها که «از خراج عادلانه شام گريخته بودند، بارکش غول بيابان شدند». بى رحمانى بى منطق، سنگدلانى کوردل، بر آنها مسلّط گشتند; که نه بر صغيرشان رحم کردند و نه بر کبيرشان. همه چيز آنها را به تاراج بردند و روزِ روشن را بر آنها شب ظلمانى ساختند; آرزو داشتند يک لحظه از حکومت على(عليه السلام) باز گردد; ولى هيهات! ✍ پی نوشت: 6. «جَزور» ازمادّه «جَزر» (بر وزن جذب) به معناى سر بريدن و نحر کردن حيوان است و «جزور» به شترى گفته مى شود که آن را نحر کرده باشند. اين واژه به معناى فروکش کردن آب دريا و مانند آن نيز آمده است. 7. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 7، صفحه 57. 8. تتمّة المنتهى، صفحه 156. 9. دائرة المعارف اعلمى، جلد 10، صفحه 405. ↩️ ادامه دارد... @Nahjolbalaghe2