أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُولِي النُّهَىٰ
آیا براى هدایت آنان کافى نیست که بسیارى از اقوام پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، در حالى که اینها در مسکنهاى (ویران شده) آنان راه مى روند؟! به یقین در این امر، نشانه هاى روشنى براى خردمندان است.
(طه/ ۱۲۸)
*
وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُّسَمًّى
و اگر سنّت و تقدیر پروردگارت و اجل مقرّر (آنها) نبود، مجازات الهى دامان آنان را مى گرفت!
(طه/۱۲۹)
*
فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ
پس در برابر آنچه می گویند،صبر کن؛و پیش از طلوع آفتاب،و قبل از غروب آن،تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی.
(طه/۱۳۰)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۳و۱۲۷ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ۲ ـ نابینائى در
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۸ و ۱۳۰
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
🔸 از تاریخ گذشتگان عبرت بگیرید
از آنجا که در آیات گذشته بحث هاى فراوانى از مجرمان به میان آمد، در نخستین آیات مورد بحث، به یکى از بهترین و مؤثرترین طرق بیدارى که مطالعه تاریخ پیشینیان است اشاره کرده چنین مى گوید: آیا براى هدایت آنها همین کافى نیست که بسیارى از اقوام گذشته را که در قرون پیشین زندگى مى کردند هلاک کردیم (أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ).(۱)
همان کسانى که گرفتار مجازات دردناک الهى شدند و اینها در مساکن ویران شده آنان رفت و آمد دارند (یَمْشُونَ فِی مَساکِنِهِمْ).
اینها در مسیر رفت و آمد خود، به خانه هاى قوم عاد (در سفرهاى یمن) و مساکن ویران شده قوم ثمود (در سفر شام) و منازل زیر و رو گشته قوم لوط (در سفر فلسطین) مى گذرند، آثار آنها را مى بینند، ولى درس عبرت نمى گیرند، ویرانى هائى که با زبان بى زبانى، ماجراهاى دردناک پیشین را بازگو مى کند و به مردم امروز و آینده هشدار مى دهد، فریاد مى کشد و سرانجام ظلم و کفر و فساد را بیان مى دارد.
آرى در اینها دلائل روشن و آیات فراوانى است براى صاحبان عقل و اندیشه بیدار (إِنَّ فِی ذلِکَ لاَ یات لاُِولِی النُّهى).(۲)
موضوع عبرت گرفتن از تاریخ پیشینیان از مسائلى است که قرآن و احادیث اسلامى زیاد روى آن تکیه کرده است و حقاً معلم بیدارکننده اى است، چه بسیارند افرادى که از هیچ موعظه اى پند نمى گیرند، اما دیدن صحنه هائى از آثار عبرت انگیز گذشتگان، آنها را تکان مى دهد و بسیار مى شود که مسیر زندگى آنها را دگرگون مى سازد.
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: أَغْفَلُ النّاسِ مَنْ لَمْ یَتَّعِظْ بِتَغَیُّرِ الدُّنْیا مِنْ حال إِلى حال: غافل ترین مردم کسى است که از دگرگون شدن دنیا اندرز نگیرد (۳) و از ورق گردانى لیل و نهار اندیشه نکند.
* * *
آیه بعد، در حقیقت پاسخ به سؤالى است که در اینجا مطرح مى شود و آن این که: چرا خداوند همان برنامه اى را که براى مجرمان پیشین ترتیب داد، براى این گروه ترتیب نمى دهد، قرآن مى گوید: اگر سنت و تقدیر پروردگارت و زمان مقرر نبود، به زودى عذاب الهى دامان آنها را مى گرفت (وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمّىً).
این سنت الهى که در قرآن، در موارد متعدد به عنوان کلمه از آن یاد شده، اشاره اى به فرمان آفرینش دائر بر آزادى انسان ها است; زیرا اگر هر مجرمى بلافاصله و بدون هیچ گونه مهلت مجازات شود، ایمان و عمل صالح، تقریباً جنبه اضطرارى و اجبارى پیدا مى کند، و بیشتر به خاطر ترس و وحشت از مجازاتِ فورى خواهد بود، نه وسیله تکامل که هدف اصلى است.
به علاوه اگر حکم شود که، همه مجرمان فوراً مجازات شوند، کسى در روى زمین زنده نخواهد ماند (وَ لَوْ یُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَکَ عَلَیْها مِنْ
دَابَّة).(۴)
بنابراین، باید مهلتى باشد تا گنهکاران به خود آیند و راه اصلاح در پیش گیرند، و هم فرصتى براى خودسازى، به همه پویندگان راه حق داده شود.
تعبیر به أَجَلٌ مُسَمّى به طورى که از مجموعه آیات قرآن استفاده مى شود اشاره به زمان حتمى پایان زندگى انسان است.(۵)
به هر حال، ستمکاران بى ایمان و مجرمان جسور، نباید از تأخیر عذاب الهى مغرور شوند، و این واقعیت را نادیده بگیرند که این لطف خدا، این سنت الهى، این قانون تکامل است که میدان را براى آنها گشوده.
✍پی نوشت:
۱ ـ همان گونه که سابقاً نیز گفته ایم قرون جمع قرن به معنى مردمى است که در یک عصر زندگى مى کنند و گاهى به خود آن زمان نیز قرن گفته مى شود.
۲ ـ نُّهى از ماده نهى در اینجا به معنى عقل است چرا که عقل، انسان رااز زشتى ها و بدى ها نهى مى کند.
۳ ـ سفنیة البحار (ماده عبر)، جلد ۲، صفحه ۱۴۶.
۴ ـ نحل، آیه ۶۱.
۵ ـ براى توضیح بیشتر به بحث مشروحى که در جلد پنجم، ذیل آیات ۱ و ۲ سوره انعام ، (صفحه ۱۴۸) آورده ایم مراجعه فرمائید، ضمناً از نظر ترکیب نحوى، أَجَلٌ مُسَمّى عطف بر کلمة مى باشد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
🎙 تفسیر صوتی آیات ۱۲۸ الی۱۳۰ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۷بخس اول 🔺سستی پیروان حق 🔭 خطبه در يك نگاه: با توجه به اينكه شأن ورود اين خطب
📝 شرح خطبه ۹۷ بخش اول
🔸 سستی پیروان حق
↩️ اين تعبيرات ممکن است اشاره به معاويه و لشکريان شام باشد; که مبادا فرصت خداوند به آنها، سبب شکّ و ترديد شما گردد و در حقّانيت خود، يا باطل بودن آن ها ترديدى به خود راه دهيد و اين، در واقع نوعى دلدارى به لشکريان امام(عليه السلام) است تا با توجّه به اين حقيقت، روحيّه خود را از دست ندهند.
اين احتمال نيز وجود دارد که منظور از ظالم، همان لشکر متمرّد و عصيانگر است و در واقع، تهديدى است در برابر آنها که اگر چند صباحى خداوند به شما مهلت داده، از عذاب و مجازات او در برابر عصيان و گردنکشى تان ايمن نباشيد! ولى تفسير اوّل، مناسب تر به نظر مى رسد.
به هر حال، اين همان چيزى است که قرآن مجيد کراراً به آن اشاره کرده و مى فرمايد : «وَ لاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لاَِنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوَا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ; آنها که کافر شدند تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى دهيم به سودشان است; ما به آنها مهلت مى دهيم براى آنکه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها عذاب خوار کننده اى است.»(4)
و در جاى ديگر مى فرمايد: «اِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ; به يقين پروردگار تو در کمين گاه (ظالمان) است.»(5)
اين موضوع، نه تنها درباره ستمگران شام و گردنکشان لشکر عراق صادق است; بلکه امروز هم براى همه ما درس آموزنده اى است که مهلت هاى الهى درباره ستمگران، نبايد سبب غرور و غفلت ما گردد.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم که: «خداوند فرشته اى را (براى مأموريتى) به زمين فرستاد; مدّتى در زمين ماند و سپس به آسمان عروج کرد; به او خطاب شد در زمين چه ديدى؟ گفت: شگفتى هاى فراوانى ديدم و از عجيب ترين چيزهايى که ديدم اين بود که بنده اى از بندگانت را غرق نعمتت ديدم; رزق و رزوىِ تو را مى خورد و ادّعاى خدايى مى کرد، من از جرأت و جسارت او در برابر تو و از حلم تو در برابر او در شگفتى فرو رفتم! خداوند فرمود: آيا از حلم من تعجّب کردى؟! من چهار صد سال به او مهلت دادم، کمترين ناراحتى جسمانى پيدا نکرد و هر چه از دنيا مى خواست به آن مى رسيد و غذا و آب او کمترين تغييرى پيدا نمى کرد (اينها همه براى اين بوده است تا او را بيازمايم و بندگان را هم به وسيله او آزمايش کنم).»(6)
سپس امام(عليه السلام) آينده وضع آنها را در برابر دشمنان بى رحم چنين پيش بينى مى کند و مى فرمايد: «آگاه باشيد! سوگند به آن کس که جانم در دست قدرت اوست! اين قوم سرانجام بر شما پيروز مى شوند; امّا نه به خاطر اين که آنها در حقّانيّت، از شما سزاوارترند; بلکه به اين جهت که آنها در راه باطل زمامدارانشان سريع و کوشا هستند، در حالى که شما در اداى حقّ من کُند و سُست هستيد!» (أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لَيَظْهَرَنَّ هؤُلاَءِ الْقَوْمُ عَلَيْکُمْ، لَيْسَ لاَِنَّهُمْ أَوْلَى بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَلکِنْ لإِسْراعِهِمْ إِلَى بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ، وَ إِبْطَائِکُمْ عَنْ حَقِّي).
در واقع، امام(عليه السلام) در اينجا به نکته مهمّى اشاره مى کند; مى فرمايد: سرانجام آنها بر شما پيروز مى شوند، ولى گمان نکنيد که اين پيروزى به خاطر حقّانيّت آنهاست! مبادا کسى گمان کند که عامل پيروزى آنها تکيه بر حق است و اين امر سبب گمراهى شما شود. آنها قطعاً بر باطلند، ولى در باطل خود کوشا و مصمّم اند و گوش بر فرمان معاويه دارند; ولى شما با اينکه در مسير حق گام بر مى داريد، افرادى سست و بى اراده و در برابر فرمانده خود، سرکش و عصيانگريد و اين صفات در هر کس و هر قوم و ملّتى باشد، سرنوشتى جز شکست نخواهد داشت.
و عجب اينکه، همين سخن را «مسلم بن عقبه» (همان کسى که از سوى يزيد، فرمانده لشکرى بود که مدينه را به خاک و خون کشيد) در برابر اهل شام هنگامى که مى خواست آنها را به ميدان نبرد بکشاند تکرار کرد. گفت: اى مردم شام! شما از نظر شخصيّت و نسب برترين عرب نيستيد; جمعيّت شما نيز بيش از ديگران نيست و منطقه زندگى شما نيز گسترده تر نمى باشد. اگر شما بر دشمنانتان پيروز مى شويد، تنها به خاطر انضباط و اطاعت از پيشوايان، و ايستادگى در برابر دشمن است; در حالى که دشمنان شما چنين نيستند(7).
✍ پی نوشت:
4. سوره آل عمران، آيه 178.
5. سوره فجر، آيه 14.
6. بحارالانوار، جلد 70، صفحه 381.
7. ابومخنف، طبق نقل شرح نهج البلاغه مرحوم تسترى، جلد 10، صفحه 596. (با کمى تلخيص).
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه 🎙 خطبه: ۹۶ بخش اول 🔸شرط پیروزی @Nahjolbalaghe2
096 b شرح_صوتی_خطبه_۹۶_جلسه_۲.mp3
6.94M
📝شرح صوتی خطبه های نهج البلاغه
🎙 خطبه: ۹۶ بخش دوم
🔸ای راحت طلبان بی اعتقاد !
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امیرالمومنین (عليه السلام) :
✍ اذا طَلَبْتَ الْعِزَّ فَاطْلُبْهُ بِالطّاعَةِ.
🖋 هر گاه كه عزت خواستى ، آن را با اطاعت بجوى.
📙سوره مبارکه طه آیه ۹۸
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
☀️ نماز امام صادق علیهالسلام برای سعادتفرزندان
🎥 دکتر رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و هفت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و هشت
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ
ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﻧﻮﺷﺖ، ﻭ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻴﻌﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﻮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺩﺭ ﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ، ﺑﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﻮﺩ، ﻋﺘﺒﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻧﻤﻮﺩ ﻋﺘﺒﻪ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺯ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺍﺳﺘﻤﺪﺍﺩ ﻛﻦ ﭼﻪ، ﺗﻮ ﺯﻳﺮﻛﻲ ﻭ ﻣﺎﻝ ﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ، ﻋﻤﺮﻭ، ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻣﺮ ﺍﻭ ﻛﻨﺎﺭﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮﻛﻨﺎﺭﻩ ﮔﻴﺮﻱ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ، ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﻳﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺮﻱ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﻬﺎﻱ ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻲ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻴﻌﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﭼﻪ ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﺩﻧﻴﺎﻃﻠﺐ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺩﺭ ﻓﻠﺴﻄﻴﻦ ﺑﻮﺩ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺖ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻛﺎﺭ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻃﻠﺤﻪ ﻭ ﺯﺑﻴﺮ ﭼﻨﺎﻥ ﺷﺪ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﻄﻠﻌﻲ، ﻣﺮﻭﺍﻥ ﺑﻦ ﺣﻜﻢ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺑﺼﺮﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺟﺮﻳﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺑﻴﻌﺖ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﻣﻦ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻡ، ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ، ﺗﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺬﺍﻛﺮﻩ ﻧﻤﺎﻳﻢ.
ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ، ﺑﺎ ﭘﻴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۵۷]
ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﻧﻈﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ، ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ، ﺍﺯ ﺗﻮﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﻭ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻲ، ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻤﺎﻥ، ﺗﻮ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﻢ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺣﺎﺷﻴﻪ ﻧﺸﻴﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﮔﺮﺩﻱ، ﺁﻧﻬﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻧﺎﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﮔﺮﺩﻱ ﻭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﻤﺮﺕ ﺳﺮ ﺁﻳﺪ. ﻣﺤﻤﺪ (ﭘﺴﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻤﺮﻭ) ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ، ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮒ ﻗﺮﻳﺶ ﻭ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﺍﻣﻮﺭ ﺁﻧﻬﺎﺋﻲ، ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﻗﻄﻌﻲ ﺑﺨﻮﺩ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻭ ﺍﻣﺮ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﻳﺎﺑﺪ ﻭ ﺗﻮ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﻭ ﻣﻬﺠﻮﺭ ﺑﺎﺷﻲ، ﺑﺎﻋﺚ ﻛﻮﭼﻚ ﺷﺪﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ، ﺑﻨﺎﺑﺮﻳﻦ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﺷﺎﻡ ﻣﻠﺤﻖ ﺷﻮﻱ ﻭ ﺧﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺩﺳﺘﻲ ﺑﺮ ﺁﺭﻱ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻗﻴﺎﻡ ﻛﻨﻲ، ﺑﺪﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺭﺍﻩ ﺳﻠﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﭘﻴﻤﻮﺩﻩ ﺍﻱ. ﻋﻤﺮﻭ، ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺭﺍﻱ ﺗﻮ ﺍﻱ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺧﻴﺮ
ﻭ ﺻﻠﺎﺡ ﺩﻳﻦ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﻭﻟﻲ ﺗﻮ ﺍﻱ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﻴﺮ ﻭ ﺻﻠﺎﺡ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻣﺮﺍ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺍﻣﺮ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻛﻨﻢ، ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﻲﺩﻳﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ.
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۲۵۸]
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ، ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻛﻮﺑﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﻣﻦ ﭼﻴﺮﻩ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﺋﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻳﻬﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻠﻮﻩ ﮔﺮ ﺑﻮﺩ. ﭘﺴﺮ ﻫﻨﺪ (ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ) ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻣﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﻳﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺗﺒﺎﻫﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺟﺮﻳﺮ، ﻧﺎﻣﻪ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ، ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺗﻨﮕﻲ ﻭ ﺩﺷﻮﺍﺭﻳﻬﺎ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۸ و ۱۳۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 🔸 از تاریخ گذشتگا
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۸ و ۱۳۰
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ سپس روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، مى گوید: اکنون که بنا نیست این بدکاران فوراً مجازات شوند، تو در برابر آنچه آنها مى گویند صابر و شکیبا باش (فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ).
و براى تقویت روحیه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تسلّى خاطر او دستور راز و نیاز با خدا و نماز و تسبیح را داده مى گوید: قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، همچنین، در اثناء شب و اطراف روز، تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور تا راضى و خشنود شوى و قلب تو در برابر سخنان دردآور آنها ناراحت نشود (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّکَ تَرْضى).
بدون شک، این حمد و تسبیح مبارزه اى است با شرک و بت پرستى در عین صبر و شکیبائى در برابر بدگوئى ها و سخنان ناهنجار مشرکان.
ولى در این که منظور، حمد و تسبیح مطلق است و یا اشاره به خصوص نمازهاى پنجگانه روزانه، در میان مفسران گفتگو است:
جمعى معتقدند: باید ظاهر عبارت را به همان معنى وسیعش رها کرد و از آن تسبیح و حمد مطلق استفاده نمود.
در حالى که گروهى دیگر آن را اشاره به نمازهاى پنجگانه مى دانند، به این ترتیب که:
قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ اشاره به نماز صبح.
و قَبْلَ غُرُوبِها اشاره به نماز عصر (یا اشاره به نماز ظهر و عصر است که وقت آنها تا غروب ادامه دارد).
مِنْ آناءِ اللَّیْلِ اشاره به نماز مغرب و عشاء و همچنین نماز شب است.
اما تعبیر، به أَطْرافَ النَّهارِ یا اشاره به نماز ظهر است; زیرا اطراف جمع طرف به معنى جانب است و اگر روز را دو نیم کنیم نماز ظهر در یک طرف نیمه دوم قرار گرفته است.
از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که أَطْرافَ النَّهارِ اشاره به نمازهاى مستحبى است که انسان در اوقات مختلف روز مى تواند انجام دهد; زیرا أَطْرافَ النَّهارِ در اینجا در مقابل آناءِ اللَّیْلِ قرار گرفته و تمام ساعات روز را در بر مى گیرد. (مخصوصاً با توجه به این که اطراف به صورت جمع آمده در حالى که روز، دو طرف بیشتر ندارد، روشن مى شود اطراف معنى وسیعى دارد که ساعات مختلف روز را شامل مى شود).
احتمال دیگرى نیز در تفسیر آیه وجود دارد که اشاره به اذکار خاصى باشد که در روایات اسلامى در این ساعات مخصوص، وارد شده است، مثلاً در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه فوق مى خوانیم: امام(علیه السلام) فرمود:
بر هر مسلمانى لازم است قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن ده بار این ذکر را بگوید: لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْء .
ولى این تفسیرها با هم منافاتى ندارد، و ممکن است آیه، هم اشاره به تسبیحات، و هم اشاره به نمازهاى واجب و مستحب در روز و شب باشد، و به این ترتیب، تضادى در میان روایاتى که در این زمینه رسیده نخواهد بود; زیرا در بعضى از روایات به اذکار مخصوص، و در بعضى به نماز تفسیر شده است.
ذکر این نکته نیز لازم است که جمله لَعَلَّکَ تَرْضى در واقع نتیجه حمد و تسبیح پروردگار، و شکیبائى در مقابل گفته آنها است; چرا که این حمد و تسبیح و نمازهاى شب و روز، پیوند انسان را با خدا آن چنان محکم مى کند که به هیچ چیز جز، او نمى اندیشد، از حوادث سخت نمى هراسد، با داشتن چنین تکیه گاه محکمى از دشمنان واهمه نمى کند ، و به این ترتیب آرامش و اطمینان، روح و جان او را پر مى کند.
تعبیر به: لَعَلَّ: شاید ممکن است اشاره به همان مطلبى باشد که در گذشته نیز در تفسیر این کلمه گفته ایم، و آن این که لَعَلَّ معمولاً اشاره به شرائطى است که براى گرفتن نتیجه، لازم مى باشد، فى المثل نماز و ذکر خدا به شرطى مایه چنین آرامشى است که با حضور قلب و آداب کامل انجام گیرد.
توجه داشته باشید: گر چه مخاطب در این آیه، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است ولى قرائن نشان مى دهد: این حکم جنبه عمومى دارد.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۹ ✅ برتری عمل بر حسب و نسب هر افتخارى است در عمل است: امام(عليه السلام) در
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۸۹
✅ برتری عمل بر حسب و نسب
هر افتخارى است در عمل است:
↩️ در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «سه چيز است كه از اعمال دوران جاهليت است...» و نخستين آن را «الفخر بالانساب; افتخار به نسب» ذكر فرمود.[3]
اين سخن را با حديثى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) پايان مى دهيم: زيد بن موسى (برادر امام على بن موسى الرضا (عليه السلام)) در مدينه خروج كرد و بر ضد حكومت قيام نمود و در مدينه آتش افروزى كرد و عده اى را به قتل رساند و به همين دليل زيد النار ناميده شد. لشكريان مأمون او را اسير كردند و نزد مأمون آوردند. مأمون گفت: او را نزد ابوالحسن على بن موسى الرضا(عليه السلام) ببريد. ياسر (غلام حضرت) مى گويد: هنگامى كه او را نزد امام(عليه السلام) آوردند حضرت به او فرمود: آيا سخن افراد بى سروپاى كوفه كه مى گويند: فاطمه زهرا(عليها السلام) دامانش پاك بود و خداوند تمام فرزندانش را بر آتش دوزخ حرام كرد، تو را فريفته؟ اين فقط مربوط به امام حسن و امام حسين بود اگر چنين مى پندارى كه تو خدا را معصيت كنى و وارد بهشت شوى و موسى بن جعفر اطاعت خدا را كند و او هم
وارد بهشت شود در اين صورت مقام تو نزد خداوند از موسى بن جعفر(عليه السلام) هم بالاتر است.
سپس فرمود: «وَ اللَّهِ مَا ينَالُ أَحَدٌ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ إِلاَّ بِطَاعَتِهِ وَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تَنَالُهُ بِمَعْصِيتِهِ فَبِئْسَ مَا زَعَمْت; به خدا سوگند كسى به مقامات الهى نمى رسد مگر از طريق طاعت او ولى تو چنين پنداشته اى كه به آن مقامات از طريق معصيت مى رسى، چه پندار غلطى!».
سپس زيد عرض كرد: من برادرت و فرزند پدرت هستم. حضرت فرمود: تو برادر من هستى مادامى كه اطاعت خداوند متعال كنى. نوح عرض كرد: خداوندا! فرزند من از خانواده من است و وعده تو حق مى باشد (كه خاندان مرا نجات دهى) و تو احكم الحاكمينى. خداوند فرمود: اى نوح! او از خاندان تو نيست او عمل غير صالحى است (= فرد ناشايسته اى است). خداوند متعال او را به سبب معصيت از خاندان نوح طرد كرد.[4]
از بعضى از روايات استفاده مى شود كه مأمون او را به خاطر امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) بخشيد و او تا پايان خلافت متوكل عباسى زنده بود سپس از دنيا رفت و در سامرا به خاك سپرده شد.[5]
مرحوم سيد رضى در ذيل اين گفتار حكيمانه مى افزايد: «در روايت ديگرى (اين مطلب به صورت ديگرى نقل شده است): آن كس كه از ارزش هاى وجودى بى بهره است ارزش پدران و نياكان سودى به او نخواهد بخشيد»; (مَنْ فَاتَهُ حَسَبُ نَفْسِهِ لَمْ يَنْفَعْهُ حَسَبُ آبَائِهِ).
مضمون اين سخن همان است كه امام(عليه السلام) در گفتار حكيمانه اول فرموده و هردو بر اين معنا تأكيد دارند كه ارزش وجودى انسان به فضايل و صفات و ويژگى هاى وجود خود اوست و عظمت پدران و فضايل آن ها سودى به انسان نمى بخشد اگر خودش از آن ها بى بهره باشد.
متأسفانه نه تنها در دوران جاهليت افتخار به انساب و آباء امر بسيار رايجى بود تا آن جا كه گاهى به گورستان مى رفتند و تعداد قبرهاى مردگان قبيله خود را مى شمردند تا برترى خود را بر قبايل ديگر اثبات كنند: (أَلْهَاكُمْ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ).[6] بلكه در عصر ما نيز همين سنت جاهلى باقى است كه عده اى فاقد هرگونه علم و دانش و فضيلت اخلاقى، تنها با اتكا به فضايل آباء و نياكانشان انتظار دارند در جامعه مورد احترام و صاحب شخصيت باشند.(7)
✍ پی نوشت:
[3]. همان، ج 70، ص 291، ح 15.
[4]. بحارالانوار، ج 43، ص 231، ح 6 و ج 49، ص 218، ح 2
[5]. عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 2، ص 234
[6]. تكاثر، آيات 1 و 2.
[7]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در مصادر در اين جا تنها به اين جمله قناعت مى كند كه اين كلام حكيمانه از كلماتى است كه در نهج البلاغه تكرار شده و تحت شماره 23 آمده است و با مراجعه به آنچه مصادر در آن جا ذكر كرده مشاهده مى كنيم كه جمله اول از اين گفتار حكيمانه در كتاب هاى زيادى ازجمله نهايه ابن اثير، عقد الفريد ابن عبد ربه و غررالحكم آمدى، از آن حضرت نقل شده ولى فخر رازى در ذيل آيه 81 سوره بقره آن را از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند. (و البته منافاتى ميان اين دو نيست) (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 282). ولى آنچه در حكمت 23 آمده فقط جمله اول است و اما جمله دوم (من فاته حسب نفسه...) در آن جا ذكر نشده است."
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️امام صادق عليه السلام :
✳️هرگاه خداوند بخواهد بنده اى را رسوا كند، از طريق زبانش او را رسوا مى كند.
📙بحارالأنوارج 75 ص 228
@Nahjolbalaghe2
سخنرانی میرباقری 403.4.7.mp3
24.73M
#موعظه
💠 هشدار قرآن کریم به مومنین
🎙حجت الاسلام والمسلمین میرباقری
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و هشت 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻋﻤﺮﻭ ﻋﺎﺹ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و پنجاه و نه
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﻦ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺳﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﺪ ﺧﻮﺍﺭﻱ ﻭ ﺑﻴﭽﺎﺭﮔﻲ ﺩﺍﻣﻨﮕﻴﺮ ﺍﻭ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ، ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﻣﻦ (ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻣﻮﺭ) ﭼﻨﻴﻦ ﺯﺑﻮﻥ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﻩ ﻧﺒﻮﺩﻡ، ﺍﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺴﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﻛﺸﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﺴﻮﻱ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﻕ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﺁﻳﺎ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻜﺮ ﻛﻨﻢ؟ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺻﻔﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻧﻜﻮﻫﻴﺪﻩ ﻭ
ﻳﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﻱ ﺍﻭ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﻛﻤﺎﻝ ﺧﻴﺮﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﻧﻤﺎﻳﻢ؟ ﻭ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﺸﻴﻨﻢ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺨﺺ ﺳﺎﻟﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻱ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻛﻪ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﻲﻫﺮﺍﺳﻢ، ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﺍﺳﺖ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﭘﺴﺮ ﻋﻤﺮﻭ)، ﻫﻤﻴﻦ ﺭﺍﻱ ﻭ ﻧﻈﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﻮﺛﺮ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪ، ﺍﮔﺮ ﻣﻮﺍﻧﻊ (ﻃﻤﻊ ﻭ ﻫﻮﺍﻱ ﻧﻔﺲ) ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﻈﺮ ﺟﺪﺍ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ (ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻤﺮﻭ) ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻱ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻭﺍﻗﻌﻴﺎﺕ، ﻣﺤﻜﻢ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻣﻲﺑﺎﺷﻢ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺖ: ﺷﻴﺦ ﺭﻓﺖ. (ﻛﻨﺎﻳﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﭘﻴﻮﺳﺖ). ﻭ ﻳﻌﻘﻮﺑﻲ ﻧﻮﺷﺘﻪ: ﺷﻴﺦ ﺑﺮ ﭘﺎﺷﻨﻪﻫﺎﻱ ﭘﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻓﺮﻭﺧﺖ، ﺻﺒﺤﺪﻡ، ﻋﻤﺮﻭ ﻭﺭﺩﺍﻥ ﻏﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻃﻠﺒﻴﺪ، ﻭﻱ ﻏﻠﺎﻣﻲ ﺯﻳﺮﻙ ﻭ ﺁﺯﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﻏﻠﺎﻡ، ﻋﻤﺮﻭ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻣﺮ ﻭ ﻧﻬﻲ ﻛﺮﺩ، ﻭﺭﺩﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﺳﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎ، ﻭﺭﺩﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﺳﻔﺮ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ... [ ﺻﻔﺤﻪ 259] ﻭﺭﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻱ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮔﻮﺋﻲ ﻋﻘﻞ ﺧﻮﺩﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻲ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻱ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﻳﻢ؟ ﻋﻤﺮﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﻱ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﮕﻮ، ﮔﻔﺖ: ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ
ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻭ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﻲﮔﻮﺋﻲ: ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﺑﻴﻌﺖ ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺳﻴﺪﻩﺍﻡ ﻭﻟﻲ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺼﻴﺒﻲ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﻭﻟﻲ ﺁﺧﺮﺕ ﻣﺤﺮﻭﻣﻴﺖ ﺩﻧﻴﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻭﻟﻲ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻲ ﻧﺼﻴﺐ ﻣﻲﻣﺎﻧﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺮﻩ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﺤﺮﻭﻣﻴﺖ ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺍ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ، ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻓﻜﺮ ﺩﺭ ﺗﺮﺩﻳﺪﻱ ﻭ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﻲ ﻛﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﻱ. ﻋﻤﺮﻭ ﮔﻔﺖ: ﻗﺴﻢ ﺑﺨﺪﺍ ﻛﻪ ﺧﻄﺎ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺍﻱ، ﺭﺍﺳﺖ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻭﺭﺩﺍﻥ ﮔﻔﺖ: ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻛﻨﺎﺭﻩ ﮔﻴﺮﻱ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻤﺎﻧﻲ، ﺍﮔﺮ ﺍﻫﻞ ﺩﻳﻦ ﻏﻠﺒﻪ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ، ﺗﻮ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﻳﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﻲ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﻴﺎ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﺩﻧﻴﺎﺷﺎﻥ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﻋﻤﺮﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻛﻪ ﻗﻮﻡ ﻋﺮﺏ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭﻡ؟ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺰﻳﻤﺖ، ﺍﻳﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺭﺍ ﻣﻲﺧﻮﺍﻧﺪ: ﻭﺭﺩﺍﻥ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻭﺯﻳﺮ ﻛﻴﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺳﺎﺯﺩ، ﭼﻪ، ﺑﺠﺎﻥ ﺗﻮ ﻗﺴﻢ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ، ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺳﺎﺧﺘﻨﻲ. ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﻭ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﺪ، ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺣﺮﺹ ﻭﺁﺯ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﻭﻱ ﻧﻤﻮﺩﻡ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ
و هرگز چشمان خود را به مواهب مادّى، که به گروههایى از آنان داده ایم، مدوز. اینها گلهاى (ناپایدار) زندگى دنیاست. تا آنان را در آن بیازماییم. و روزى پروردگارت بهتر و ماندگارتر است.
(طه/۱۳۱)
*
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ۖ لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا ۖ نَّحْنُ نَرْزُقُكَ ۗ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ
خانواده خود را به نماز دستور ده. و بر انجام آن شکیبا باش. ما از تو روزى نمى خواهیم. (بلکه) ما به تو روزى مى دهیم. و عاقبت نیک در (سایه) تقواست.
(طه/۱۳۲)
*
وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِّن رَّبِّهِ ۚ أَوَلَمْ تَأْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ
و (گروهى از آنها) گفتند: «چرا (پیامبر) نشانه اى از سوى پروردگارش براى ما نمى آورد؟!» (بگو:) آیا خبرهاى روشنى که در کتابهاى آسمانى پیشین بوده، براى آنها نیامد؟!
(طه/۱۳۳)
*
وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَىٰ
اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابى هلاک مى کردیم، (در قیامت) مى گفتند: «پروردگارا! چرا پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم، پیامبرى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم؟!»
(طه/۱۳۴)
*
قُلْ كُلٌّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا ۖ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَىٰ
بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم. (ما در انتظار وعده پیروزى، و شما در انتظار شکست ما.) پس انتظار بکشید! امّا بزودى خواهید دانست چه کسى از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسى هدایت یافته است»!
(طه/۱۳۵)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۲۸ و ۱۳۰ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ سپس روى سخن را
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۱۳۱ و ۱۳۵
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ در این آیات دستوراتى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داده شده اما منظور از آن عموم مسلمانان، و تکمیلى است براى بحثى که در زمینه شکیبائى در آیات گذشته خواندیم.
نخست مى گوید: هرگز چشم خود را به نعمت هاى مادى که به گروه هائى از آنها (کفار و مخالفان) داده ایم میفکن (وَ لاتَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
آرى این نعمت هاى ناپایدار شکوفه هاى زندگى دنیا است (زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا).
شکوفه هائى که زود مى شکفد، پژمرده مى شود، پرپر مى گردد و بر روى زمین مى ریزد، و چند صباحى بیشتر پایدار نمى ماند.
در عین حال اینها همه، براى آن است که ما آنان را با آن بیازمائیم (لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ).
اما آنچه پروردگارت به تو روزى داده بهتر و پایدارتر است (وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى).
خداوند انواع مواهب و نعمت ها را به تو بخشیده است: ایمان و اسلام، قرآن، آیات الهى، روزى هاى حلال و پاکیزه و سرانجام نعمت هاى جاودان آخرت این روزى ها پایدارند و جاودانى.
* * *
در آیه بعد، براى تلطیف روح پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تقویت قلب او مى فرماید: خانواده خود را به نماز دستور ده، و خود نیز بر انجام آن شکیبا و پر استقامت باش (وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها).
چرا که این نماز براى تو و خاندانت، مایه پاکى، صفاى قلب و تقویت روح و دوام یاد خدا است.
بدون شک ظاهر اهل در اینجا خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور کلى است، ولى از آنجا که این سوره در مکّه نازل شده، در آن زمان مصداق اهل، خدیجه و على (علیهما السلام) بوده اند، و ممکن است بعضى دیگر از نزدیکان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نیز شامل شود، اما با گذشت زمان، دامنه خاندان پیامبر گسترده شد.
آنگاه اضافه مى کند، اگر دستور نماز به تو و خاندانت داده شده است منافع و برکاتش تنها متوجه خود شما است ما از تو روزى نمى خواهیم بلکه به تو روزى مى دهیم (لانَسْئَلُکَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُکَ).
این نماز، چیزى بر عظمت پروردگار نمى افزاید، بلکه سرمایه بزرگى براى تکامل شما انسان ها و کلاس عالى تربیت است.
یا به تعبیر دیگر، خداوند همچون پادشاهان و امیران نیست که از ملت خود باج مى گرفتند و زندگى خود و اطرافیان را اداره مى کردند، خداوند از همگان بى نیاز است و همگان به او نیازمند.
این تعبیر، شبیه همان چیزى است که در سوره ذاریات آیات ۵۶ ـ ۵۸ وارد شده است: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ * ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْق وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ * إِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ: من جن و انس را نیافریدم مگر به خاطر این که عبادتم کنند * من از آنها روزى نمى طلبم، و نمى خواهم طعامم دهند * خداوند روزى دهنده همگان است و صاحب قدرت مستحکم .
و به این ترتیب، نتیجه عبادات مستقیماً به خود عبادت کنندگان باز مى گردد.
و در پایان آیه، اضافه مى کند: عاقبت و سرانجام نیک از آن تقوا است (وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى).
آنچه باقى مى ماند، و سرانجامش مفید، سازنده و حیات بخش است همان تقوا و پرهیزکارى است، پرهیزکاران سرانجام پیروزند و بى تقوایان محکوم به شکست.
این احتمال، در تفسیر جمله اخیر نیز وجود دارد که: هدف آن تأکید در زمینه روح تقوا و اخلاص در عبادات است; چرا که اساس عبادت همین است، در آیه ۳۷ سوره حج ، مى خوانیم: لَنْ یَنالَ اللّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ: گوشت هاى حیوانات قربانى و خون هاى آنها به خدا نمى رسد، ولى تقواى شما به او مى رسد .
آنچه به مقام قرب او از اعمال شما واصل مى گردد پوسته و ظاهر آن نیست، بلکه مغز، باطن و اخلاصى که در آن است به مقام قربش راه مى یابد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
🎙 تفسیر صوتی آیات ۱۳۱ الی۱۳۵ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی