eitaa logo
نماز سکوی پرواز
525 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
5.4هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ نماز و آرامش 🔰استاد ؛كمبود امروز بشر علم و تخصصّ نيست، بلكه دل آرام است. هر روز آمار بيمارى‏ هاى روانى، و مصرف قرص اعصاب زياد مى ‏شود. هيچ چيز به انسان آرامش نمى ‏دهد جز ياد خدا و بهترين ياد خدا همان است، نه فرعون ‏ها و ابرقدرت ‏ها دل آرام دارند، نه قارون ‏ها، و نه ابولهب ‏ها، و نه منافقان چند چهره. ❌افرادى را مى ‏شناسيم كه داراى قدرت، مال و علم هستند، امّا آرامش لازم را ندارند. در مقابل، افرادى تهيدست هستند كه به خاطر ايمان به سرچشمه هستى داراى قلبى آرامند، اعتقاد خاصّى دارند كه حوادث تلخ و شيرين را مى‏ پذيرند و براى آنها تحليل منطقى دارند. حضرت امام خمينى قدس سره در روز 12 بهمن 57 وقتى در هواپيما نشست تا به ايران بيايد، خبرنگار از او پرسيد چه احساسى داريد؟ فرمود: هيچ. ❤️با اينكه هنوز نظام شاهنشاهى سرِ پا بود و احتمال سرنگونى هواپيما داده مى ‏شد. در وصيّت نامه خود نيز نوشت من با به سوى خدا مى ‏روم. اين دل آرام از زور و پول و مقام نيست، از پيوند با خداست. 📚منبع:یکصد و چهارده نکته درباره نماز ؛ نکته ۴۱
💠 نمازت قضا می‌شود؟ 🔹 آیت الله حق شناس (ره): 🔸 ایشان بـه افـرادی که نمازهایشان قضا می‌شد می‌فرمودند که سوره یس و زیارت عاشورا بخوانید تا قلب‌ تان از از ظـلـمـات و تـاریـکی به نـور قـرآن و زیارت عاشورا روشن و هدایت شود. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
❤️❤️❤️❤️
🔴 نمــاز شــب دوم مـاه شعبان برای نوشته نشدن یکسال از گناهان 🔵 پیامبر اکـرم‌ صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: 🟡 هر کس در شب دوم ماه شعبان  پنجاه ركعت نماز بخواند در هر ركعت «فاتحة الكتاب» و سوره‌ى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» و دو سوره‌ى فلق و ناس را بخواند،  خداوند متعال به فرشتگان گرامى كه اعمال انسان‌ها را مى‌نويسند دستور مى‌دهد تا سال آينده گناهان بنده‌ام را ننويسيد و نيز خداوند متعال بخشى از عبادت اهل آسمان و زمين را براى او قرار مى‌دهد.سوگند به خدايى كه به حق مرا به پيامبرى برانگيخت، جز افراد بدبخت يا منافق يا گناه‌كار از شب‌خيزى در اين شب خوددارى نمى‌كند.» و در ادامه‌ى حديث فضايل بسيارى را براى آن ذكر كرده است. 📚 اقبال الاعمال ص ۶۸۸ 🟣 چه خوب است که این نماز پرفضیلت را به امام عصر ارواحنا فداه هـدیه کنیم. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ساعت خواب 🕓 خواب آقای قاضی چهار ساعت بود. یک ساعت در روز و سه ساعت در شب. می گفت: خواب عموم مردم سه مرحله دارد؛ مرحله شروع خوابیدن که از ابتدای دراز کشیدن شروع می شود و تا رسیدن به عمق خواب ادامه پیدا می کند. مرحله بعدی، خواب عمیق است که زمانش به تناسب مزاج و سن افراد فرق می کند. اصل خواب که نیاز بدن را رفع می کند همین مرحله است. مرحله سوم بازگشت از خواب عمیق است تا بلند شدن از رختخواب. اگر کسی بتواند با تمرین و تلاش، از مرحله اول و سوم بی نیاز شود، فقط مرحله دوم باقی می ماند و این مرحله هم بیشتر از چهار پنج ساعت طول نمی کشد. 📿
عجایب‌این‌نماز زیبا 🌘موذنِ‌نـمازواجب؛ انسان‌است اما موذنِ‌نـماز‌شب″ پروردگار ″توست! صدایِ‌موذن‌نماز واجب‌را همه‌ی‌انسان‌ها می‌شنوند،اماصدای‌اذان‌نمازشب‌را فقط‌بعضی‌از انسان‌ها میشنوند!❕ 🌘 ندای‌انسان‌ها به‌‌طرف‌نمازِ واجب حی‌علی‌الصلاة‌و.. است.. اما‌ ندای‌رب‌العالمین‌به‌سوی‌نمازشب : هل‌من‌سائل‌فأعطیه‌؟!.. آیا نیازمندی‌هست‌تا به‌او عطاکنم؟! 🌘 نمازواجب‌را بیشترانسان‌ها ادا می‌کنند‌ اما نمازشب‌را فقط انسان‌های‌برگزیده‌و خاص‌خدا به‌جای‌می‌آورند 🌘نمازوا‌جب‌را بعضی‌انسان ها برای‌ریا میخوانند؛اما نمازشب‌را هیچ‌کس‌بـه‌جا نمی‌آوردمگرپنهانی‌وخالصانه! 🌒 در نمازهای‌واجب″‌احتمال″‌قبول‌‌شدن وجود دارد،اما درنمازشب‌″وعده″‌ی‌‌قبول‌شدن داده‌شده.. 🌘هیچ‌فردی‌‌قادر به‌خواندن‌این نماز ماورایی‌نمیشود.. مگر آنکـه‌‌‌‌خاص‌و مورداهمیت‌خدا باشد تا خدا‌ درآن‌لحظات‌ناب.. اورا صدا کند‌وبا او خلوت‌‌کنـد و مشکلات‌اورا بشنود و وعده‌بدهـد کـه ادایش‌میکنـد! ❤️🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پس از نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست....😥 نگاهش دریای نگرانی بود،..😥😥 نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش قدم شدم _من مصطفی!😊✨ از اینکه حرف دلش را خواندم.. لبخندی غمگین☺️😢 لبهایش را ربود و پای در میان بود.. که نفسش گرفت _اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟😥❤️ از هول دیروزم.. دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد.. و صدای شکستن دلش بلند شد _تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!😠😥❤️ هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه شان درد میکرد،..😣 هنوز وحشت😥 شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده.. ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش ..❤️✌️ که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم.. _یادته داریا منو سپردی دست حضرت سکینه (س)؟ 😊اینجا هم منو بسپر به حضرت زینب(س)!😊✨🕌 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود،.. از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود.. که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و حضرت زینب(س) را شاهد عشقم گرفتم _اگه قراره بلایی سر و این بیاد، دیگه چه ارزشی داره؟😊☝️ و نفهمیدم با همین حرفم... با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد😢 و عطر عشقش در نگاهم پیچید❤️✨ _این و جون این و جون همه برام عزیزه!😢برا همین مطمئن باش نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!😢😠🕌❤️ در روشنای طلوع آفتاب...
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید..🏙🕌 و با همین دستان خالی.. عزم مقاومت کرده بود که از نگاهم و بلند شد،.. پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد.. و باقی دردهای دلش تنها برای حضرت زینب(س) بود که رو به حرم ایستاد.😢✋ لبهایش آهسته تکان میخورد.. و به گمانم با همین نجوای عاشقانه✨💚 عشقش را به حضرت زینب(س) میسپرد... که تنها یک لحظه به سمتم چرخید.. و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم .. و به سمت در حرم به راه افتاد... در برابر نگاهم میرفت.. و دامن عشقش به پای صبوری ام میپیچید که از جا بلند شدم... لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم..😞😓 که از همانجا دست به دامن محبت حضرت زینب (س) شدم...😢🤲💚 میدانستم رفتن امام حسین(س) را به چشم دیده.. و با هق هق گریه به همان لحظه قسمش میدادم.. 😭🤲💚🕌 این و و را نجات دهد..🌟🕌❤️💚😭🕊🌸 که پشت حرم همهمه شد...😧👤👥👤👥👥👥😧😧😧😧😧😧 مردم👥👥👥👥 مقابل در جمع شده بودند،.. رزمندگان🌟🌟🌟🌟 میخواستند در را باز کنند.. و باور نمیکردم😧 تسلیم تکفیری ها شده باشند.. که طنین ✨"لبیک یا زینب"✨✊در صحن حرم پیچید... دو ماشین نظامی💫 و عده ای مدافع وارد حرم شده بودند.. و باورم نمیشد..😢😍 حلقه محاصره شکسته شده باشد.. که دیدم مصطفی به سمتم میدود.😧🏃‍♂ آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه میدرخشید..😍😊 و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس نفس افتاد _زینب حاج قاسم اومده!😍😇😁💪💪💪💪😍😍😍 یک لحظه فقط نگاهش کردم،.. تازه فهمیدم ☺️سردار سلیمانی😍 را میگوید.. و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود...☺️😍
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ از این همه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم میپیچید.. _تمام منطقه تو محاصره اس!😍💪نمیدونیم چجوری خودشون رو رسوندن!✌️✌️ با ١۴ نفر😊 و کلی تجهیزات😍💪 اومدن کمک! بی اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم😢.. و به خدا حس میکردم با همان لبهای خونی به رویم میخندد😊🕊 و انگار به عشق سربازی حاج قاسم✨💪 با همان بدن پاره پاره پَرپَر میزد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد _ببین! خودش کلاش دست گرفته!😍💪✌️ سردار سلیمانی را ندیده بودم..😊 و میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانی اش را در سرمای صبح زینبیه با چفیه ای پوشانده بود... پوشیده در بلوز و شلواری سورمه ای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به حرم، گرای مسیر حمله رامیداد... از طنین صدایش پیدا بود..😊😍 تمام هستی اش برای از حرم حضرت زینب (س) به تپش افتاده.. که در همان چند لحظه.. همه را دوباره و کرد... ما چند زن گوشه حرم.. دست به دامن حضرت زینب(س) و خط آتش در دست سردار سلیمانی بود...💪💚🕌 که تنها چند ساعت بعد... محاصره حرم شکست، معبری در کوچه های زینبیه باز شد☺️ و همین معبر،... مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال های بعد بود.. تا چهار سال بعد که داریا ...💪✌️ در تمام این چهارسال.. با همه انفجارهای انتحاری💣 و حملات‌ بی امان تکفیری ها و ارتش آزاد و داعش، در زینبیه ماندیم..😍☺️ و ،.. فاطمه👧🏻 و زهرا👶🏻 بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند... حالا دل کندن از حرم حضرت زینب(س) سخت شده بود.. و بیتاب حرم حضرت سکینه(س) بودیم که چهار سال زیر چکمه تکفیری ها بود.. و فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دلمان را...