رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۸۸
از اینکه انقدر با هم تفاهم داشتیم دلم میخواست به سجده برم و خدا را شکر کنم. فکرشم نمیکردم که یک همچین خواستگاری داشته باشم از ته دلم گفتم خدایا شکرت. خدایا به حق خوشبخت ترین زوج عالم حضرت علی علیه السلام و خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها موانع ازدواج من با علی رو از سر راه بردار. با صدای علی که گفت
_ شما چی! میشه شماهم یکم از خصوصیات اخلاقیتون برام بگید.
به خودم اومدم و ریز سرم رو تکون دادم.بعد از یه نفس عمیق و آهسته گفتم
_ همه اینهایی رو که گفتید از خصوصیات اخلاقی منم هست، فقط من کینهای هستم نمیتونم کسانی که اذیتم کردن رو ببخشم، حتی اگر پدر و مادرم باشن.
علی لبخندی زد و کمی جابجا شد
_اوه اوه اوه، یا ابالفضل، خانم اگه یه وقت قصوری تو زندگی از بنده دیدی، از ما کینه به دل نگیری!
لبخند تلخی زدم
_به نظرتون این که پدر و مادرم فرزندشون رو رها کردند و من مجبور شدم به خونواده دوستم پناه بیارم...
نا خواسته بغض گلوم رو گرفت و به سختی ادامه دادم
و امروز که روز خیلی مهمی برای منه خواستگارم به جای اینکه بیاد خونه خودم و در کنار پدر و مادرم در مورد آینده م تصمیم بگیرم قصوره؟!
با تاسف سری تکون داد
_نه، ولی گاهی بندهها اشتباه میکنند و متوجه اشتباهاتشون نیستند، گاهی هم با اینکه میدونن اشتباه کردن ولی پلهای پشت سر خودشون رو خراب کردن و نمیتونن برگردن، من احساس میکنم پدر و مادرت، تو رو هم به اندازه اون بچههاشون دوست دارن ولی پلهای پشت سر خودشون رو خراب کردن و نمیتونن برگردن، من بهت نمیگم ببخششون و حلالشون کن بهت میگم یه خورده فکر کن ببین اگه بخوان برگردن میتونن؟...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۸۹
فوري جواب دادم
_ بله که میتونن چرا نتونن، مادرم ایران نیست، بابام که میتونه مثل سابق برام خونه بگیره که خونواده شما یه همچین شبی رو پیش پدر خودم در مورد ازدواجمون تصمیم بگیرن، نه کنار پدر و مادر دوستم
_البته اونی که باید رضایت ازدواج رو بده قطعا همون پدر شماست.
ناخواسته بغضم ترکید و اشک از چشمانم جاری شد. سرم رو انداختم پایین و با گوشه چادرم اشک چشمم رو پاک کردم
_ پدرم به این وصلت رضایت نمیده
با لحن امیدوار کنندهای گفت
_ نگران نباش توکلت به خدا باشه. هم من هم شما از خدا بخواهیم که موانع از سر راه ازدواجمون برداشته بشه،
کمی خودش رو به سمت من جلو داد
_ بیا همین جا با هم نذر کنیم خداوند پیوند من و شما رو برقرار کنه امسال اربعین پیاده با هم بریم کربلا.
حرفاش خیلی بهم امید داد کمی جابجا شدم و از ته دلم گفتم
_ انشاالله.
صدای تقه در و بعد صدای فاطمه خانم اومد: اگر صحبتتون تموم شده تشریف بیارید پیش ما.
علی نگاهی به ساعتش انداخت
رو کرد به من
_یک ربع هم نیست ما اومدیم صحبت کنیم
دلشوره به دلم افتاد راست میگه خیلی وقت نیست ما اومدیم اینجا.
علی گفت دیگه میگن بیا باید بریم، امری ندارید
_ نه خواهش میکنم عرضی نیست.
هر دو اومدیم بیرون ، نگاهم افتاد به چهره عصبانی و ناراحت پدر علی...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۰
تا مارو دید بلند شد ایستاد و گفت با اجازتون زحمت رو کم کنیم. فهمیدم از اینکه متوجه شده من دختر این خونواده نیستم ناراحت شده. سر چرخوندم سمت علی تا عکس العملشو ببینم، از شدت ناراحتی صورتش قرمز شده علی به پدرش گفت بریم براتون توضیح میدم، پدرش بدون اینکه جواب علی رو بده رو کرد به فاطمه خانوم و حاج مرتضی و گفت ببخشید مزاحمتون شدیم خداحافظ.
در حالی که مایوسانه با نگاهم رفتنشون رو دنبال میکردم مهناز خانم برگشت نگاهش رو داد به من و با اشاره چشم و ابرو و لبخندی که به زور به لبهاش نشونده بود خواست به من بفهمونه که نگران نباش درست میشه. از شدت ناراحتی قدرت ایستادن نداشتم. اومدم تو اتاق و نشستم لب تخت و اشکهام بیاختیار از چشمهام سرازیر شد. پشت سر من مرضیه اومد تو اتاق ، نگاهم که به مرضیه افتاد گریم شدت گرفت نشست کنار من و دست من رو گرفت
_نگران نباش همه چی درست میشه توکلت کن به خدا
سرم را ریز تکون دادم . لبم رو به دندون گرفتم، چشمهام رو بستم. تو دلم نجوا کردم خدایا باید چیکار کنم. گره زندگی من چطوری باز میشه!. خدایا تو میدونی اونچه رو که من نمی دونم. در دانستن تو ارامشِ و در ندانستن من تلاطم و نا آرامی، خدای من با ارامشت نا آرامی های من رو آرام کن ...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۱
خدای مهربان من، فقط تویی که میشه با دهان بسته باهات حرف زد. تو شنوای حرفهای دلشکسته ها یی. همه چی در دست بی نهایت توانمند خودت هست. کمکم کن. خدایا موانع ازدواج رو از سر راه من و علی بردار. خدایی که نگذاشتی آتش، حضرت ابراهیم رو بسوزونه ، خدایی که حضرت موسی را از دریای نیل عبور دادی.خدایی که حضرت موسی رو به دامن پر مهر مادرش برگردوندی، خدایی که حضرت یوسف رو عزیز مصر کردی، من و علی رو بهم برسون. مرضیه دست من رو رها کرد و گفت سحر جان فکر میکنم به تنهایی نیاز داری. از اتاق رفت بیرون در رو بست. چشم هام رو باز کردم. نگاهم رو دادم بالا. آروم در حالی که اشک از چشمام سرازیره زیر لب زمزمه میکنم. خدایا تو با نشون دادن صحنه جون دادن ایرج به من فهموندی که آدما با رفتارشون عاقبت کار خودشون رو رقم میزنند. دیدن اون صحنه اعتقاد من رو به خودت قوت بخشید. خدای مهربان من چرا پدر علی ناراحت از این خونه رفت. این اتفاق نتیجه کدوم رفتار غلط منه که باید بابتش تاوان بدم. خدایا چه کسی به غیر از خودت در این بحران روحی میتونه به من کمک کنه. قرآن کوچکی رو که همیشه توی کیفم دارم برداشتم و به سینهم چسبوندم. سوره حمد رو خوندم و به نیت راهنمایی از خدا قرآن رو باز کردم. وااای خدای من سوره اسرا آیه ۲۳ اومد...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۲
وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا
خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آنها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آنها بانگ مزن و آنها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخنگو
حیرت زده چند بار آیه قرآن رو خوندم. به ذهنم اومد از خدا گله کنم که مگه بی مهری ها و بی توجهی های پدر و مادرم رو نمیبینی که بازم داری من رو به نگهداری احترام اونها امر میکنی. ندایی از قلبم بلندشد. تو به حکمت و تدبیر پروردگارت شک داری که میخواهی به درگاه احدیّت گستاخی کنی. چشمم رو بستم و استغفرالله ربی و اتوب الیه گفتم و نجوا کردم من بیجا بکنم که در مقابل خالقم گستاخ بشم. گر چه احترام به کسانیکه من رو رها کردند برام همانند دارویی بسیار تلخ میمونه ولی باید راه چاره ای برای مبارزه با این نفس سر کشم پیدا کنم. خدایا به دردونه هات که اهل بیت عصمت و طهارت هستن. مخصوصا خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیها قسمت میدم کینه پدر و مادرم رو از دل من بیرون کن...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۳
در اینجور مواقع مرضیه بهم راهکارهای خوبی میده. بلند شدم در اتاق رو باز کردم صدا زدم
_ مرضیه.
از آشپز خونه اومد بیرون
_ جانم!
_ میای تو اتاق کارت دارم.
اومد تو اتاق و در رو پشت سرش بست رو به من پرسید
_ جانم چی شده؟
_ همه چی رو حتی حس و حالم رو براش گفتم.
نشست کنار من
_ ببین سحر جان حتما خودتم متوجه منظور آیه قرآن شدی که خواسته بهت بگه گره کارت در به دست آوردن دل پدر و مادرته .
نفس عمیقی کشیدم و گفتم
_ بله متوجه شدم.
ابرو داد بالا
_ پاشو معطل نکن ، اول زنگ بزن به مامانت، خیلی گرم باهاش صحبت کن و بهش بگو که برات خواستگار اومده. حتما خوشحال میشه
لبم رو به دندون گرفتم و رفتم تو فکر. گوشیم رو از روی تختم برداشت و گرفت سمتم
_ بیا معطل نکن زنگ بزن
با کمی مکث گوشی رو از دستش گرفتم و شماره مامانم رو گرفتم...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۴
بعد از خوردن چند بوق صدای مامانم به گوشم خورد
_ سلام سحر جان خوبی عزیزم؟
_ مصنوعی خودم رو خوشحال نشون دادم و جواب دادم
_ سلام مامان شما چطوری؟ سوسن جان خوبه؟
صدای مادرم از شدت خوشحالی بابت اینکه دارم باهاش گرم صحبت میکنم بغض الود شد
_وااای چی شده سحر سرحالی مادر! سراغ سوسن رو میگیری! خدا را شکر اونم خوبه
_ یه خبر خوب براتون دارم
_ چه خبری گلم؟
_ برام خواستگار اومده.
خوشحال گفت
_ بهت تبریک میگم، کی هست این پسر خوشبختِ خوش سلیقه که دختر نازنین منو انتخاب کرده؟
از فامیل نیست غریبه است
_ بابات چی میگه
_ بابا هنوز خبر نداره
متعجب جواب داد
_ عه مگه میشه! پس چه جوری برات خواستگار اومده، آشناییتون در حد دوستیه؟
_ مامان جان، شما منو نمیشناسی! منو دوستی با پسر!
_ پس چی آخه
_ تو بیمارستان که بستری بودم این آقا اومد ملاقات دختر خواهرش بعدش متوجه شدم که پسر خادم مسجدیه که من توش از حال رفتم
_ کشدار و با لحن ناراحتی گفت
_چی میگی سحر! میخوای زن پسر خادم مسجد بشی!!
_ چه اشکالی داره مامان؟
اشکالش اینه که تو اصلاً شرایط خونوادگیه خودت رو در نظر نمیگیری
_ مامان جان خیلی وقتِ که من از نظر اعتقادی با شماها فاصله گرفتم
_خوب اشتباه کردی به جای اینکه اشتباهت رو جبران کنی، داری بازم ادامه میدی؟
نمیخوام ناراحتش کنم با لحن محترمانه ای همراه با محبت گفتم...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۵
مامان جان شما یکی از نظراتتون اینه که میگید باید آزادی باشه هر کی هر جوری دوست داره بگرده، خب به منم آزادی بدید انتخاب کنم، من این راه رو دوست دارم، راهی که راه پیامبران و اولیا خداست، نفس عمیقی کشید
_ باشه هر جور خودت راحتی، ولی میدونی همون اعتقادتی که خودت انتخاب کردی، بهت میگه حتما باید رضایت پدرت برای ازدواج باشه و اگر نباشه اجازه عقد بهت نمیدن
_ آره میدونم خودم بابا رو راضی میکنم اول شما رضایت بده
متعجب جواب داد
_ حالت خوبه سحر جان، چی شده که رضایت من برات مهم شده
_ رضایت شما همیشه برای من مهم بوده من فقط از دستت دلخور بودم، ولی از ته دلم دوستت داشتم و دارم،
از مکثی که بین صحبتهامون پیش اومد متوجه شدم که از شدت خوشحالی بغض کرده و نمیتونه حرف بزنه.
گفتم
_ مامان خوبی؟ مامان جون چی شده؟
با صدایی گرفته از گریه جواب داد.
_هیچی مامان، حق داری از دستم ناراحت باشی بهت حق میدم، ولی تو مشکلات من رو نمیدونی، من اومدم اینجا گرفتار شدم. دلم پر میزد برای شما ولی نمیتونستم بیام ببینمتون،
صداش از بغض و گریه گرفت نتونست ادامه بده، بعد از مکثی کوتاه ادامه داد
_ بعداً بهت میگم،
_باشه مامان خودت رو اذیت نکن بعداً بگو، سارا پیش شماست؟
_نه اینجا نیست خونه خودشه.
باشه پس بهش زنگ میزنم.
خداحافظی کردم و گوشی رو قطع کردم. از اینکه با محبت و احترام با مامانم صحبت کردم یه حس خوب و سبکی بهم دست داده...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۶
رو کردم به مرضیه
_ چه حال خوبی بهم دست داد.
ابرو داد بالا
_ دیدی بهت گفتم تو نمیدونی مشکلات مامانت چیه! بعدم ما کلی روایت داریم که پدر مادرتون هرچی هستن احترامشون به شما واجبه، خیلی هم که در حقت کوتاهی کرده باشن باز حق بیاحترامی بهشون نداری، البته خدا حواسش به همه هستا، یه روایت داریم از امام محمد باقر که میفرمایند. همچنان که فرزندان مورد عاق پدر و مادر قرار میگیرند. گاهی وقتها هم پدر و مادران مورد عاق فرزندان قرار میگیرند. ولی در هر صورت ما حق نداریم به پدر و مادرمون بیاحترامی کنیم. حالا دل مامانت رو به دست آوردی، دل پدرتم به دست بیار، بشین و نتیجهشو ببین اگر نتیجهاش خوب نبود هرچی خواستی به من بگی بگو.
نفس عمیقی کشیدم
_ نه مرضیه تو درست میگی حالم خیلی خوب شد. الان میخواستم زنگ بزنم به سارا خبر ازدواجم رو بگم. ولی دلم میگه نه بذار زنگ بزنم به بابام باهاش خوب صحبت کنم. گرچه میدونم تو سرم میزنه، میگه توام برای ازدواجت محتاج من شدی که داری باهم خوب حرف میزنی، ولی خدا خودش میدونه که من یه همچین نیتی ندارم، الان فقط حسم بهم میگه که باید با بابام خوب حرف بزنم همین...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۷
اومدم شماره پدرم رو بگیرم که مرضیه دستش رو آورد جلو
_ صبر کن، الان سیاست کن، باهاش با محبت حرف بزن ولی نگو برام خواستگار اومده، قطعاً هر کسی باشه این فکرو میکنه که چون الان احتیاج داره ، مهربون شده، حرفشم منطقیه.
سری تکون دادم
_ باشه الان نمیگم.
شماره پدرم رو گرفتم خیلی بوق خورد انقدر که گفتم دیگه الان قطع میشه که صداش اومد
_ چته! چیکار داری؟
ناراحت شدم ولی تلاش کردم به اعصاب خودم مسلط بشم
_ سلام بابا حالت خوبه؟
با بیمهری جواب داد:
_چیکار حال من داری! حرفت رو بزن
_ میشه ببینمتون بابا
_ ببینی که چی بشه ؟
_هیچی دلم براتون تنگ شده.
صداشو برد بالا
_ تو دلت برای من تنگ شده یا کارت گیر کرده؟
_بابا هیچ کاری ندارم پولم ازت نمیخوام فقط میخوام ببینمت همین
_ من دیدن ندارم
_ بابا خواهش میکنم.
جواب نداد. دوباره گفتم بابا، بابا، الو. متوجه شدم که تماس رو قطع کرده،
از این همه بی مهری و بی توجهیش زل زدم به گوشی، مرضیه گوشی رو از دستم گرفت گذاشت روی تخت. نشست رو به روم
_ ناراحت نشو، بهش فرصت بده...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
رمان زیبای نرگس (عیار سنج)
💚 💚💕 💚💕💚 💚💕💚💕 💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕 💚💕💚💕💚💕💚 💚💕💚💕💚💕💚💕💚 #خدای_مهربان_من❤️ ✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله) #قسمت
💚
💚💕
💚💕💚
💚💕💚💕
💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕
💚💕💚💕💚💕💚
💚💕💚💕💚💕💚💕💚
#خدای_مهربان_من❤️
✍نویسنده#لواسانی(حبیب الله)
#قسمت_۹۸
خدای مهربان من❤️
همین طوری که زل زدم تو چشماش ناخواسته اشک از چشمام سرازیر شد با بغضی که داره خفهام میکنه گفتم
_ دیدی با من چه رفتاری کرد.
مرضیه دست من رو گرفت و کمی فشار داد
_ صبر و تحمل درسختیها میزان ایمان انسانها رو مشخص میکنه، باید صبور باشی.
چشمهام رو بستم و با تکون دادن سرم حرفش رو تایید کردم
_ پاشو سحر جان پاشو یه آب به صورتت بزن با هم بریم بیرون، مامان لیست خرید داده، هم خرید کنیم ، هم یه چرخی بیرون بزنیم که حال تو هم جا بیاد.
نفس عمیقی کشیدیم و بلند شدم با هم اومدیم بیرون. خریدهای فاطمه خانم رو انجام دادیم و گذاشتیم صندق عقب ماشین و با هم رفتیم پارک. یه کم قدم زدیم اومدیم خونه داشتم لباسهام رو عوض میکردم که صدای زنگ گوشیم بلند شد. نگاه کردم به صفحه گوشی. ساراست خوشحال از اینکه بهم زنگ زده جواب دادم _سلام سارا جان خوبی؟
_سلام عزیزم من خوبم تو چطوری؟ مامان گفت برات خواستگار اومده، آره ؟ _میخواستم بهت زنگ بزنم بگم
_ شغل خواستگارت خادمیِ مسجده؟
_ نه پدر و مادرش خادم مسجد هستن شغل خودش صادرات چوبه
_ شغل خودش خوبه ولی پدر مادرشو میخوای چیکار کنی؟
_ سارا جان مگه چه عیبی داره باعث افتخاره که کسی خادم مسجد باشه
_ بس کن سحر دست بردار از این افکار کهنهت
_ خواهر عزیزم من جای شما باشم به جای مخالفت به خواهرم تبریک میگم
_ خیلی خوب مبارکه حالا بابا رو چیکارش میکنی
_ نمیدونم توکل به خدا، یه چیز دیگه هم بگم سارا
_ بگو عزیزم
_علی فرمانده پایگاه بسیج هست. صدای فریادش از پشت گوشی اومد
_ چی...
#جمعه_ها_و_ایام_تعطیل_پارت_نداریم
سلام
عزیزانی که تمایل دارند رمان رو زودتر بخونن میتونن با پرداخت ۴۰ هزارتومان این رمان رو با ۲۹۰ پارت جلوتر بخونن😍
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید تا لینک کانال وی آی پی را دریافت کنید 🌹👇👇
@Mahdis1234
کپی حرام⛔️
💚💕💚💕💚💕💚💕💚