📖 #اشعار_ناب
تو را از دست دادم جنگجویی ناتوان بودم
گمت کردم، غرورِ بیدلیلم کار دستم داد
سیاهی خسته کرد اسبِ سپیدم را، زمین خوردم
همان آغاز قصه، لشکر دشمن شکستم داد!
هوایت در سرم پیچیده اما پای رفتن نیست
کمی نزدیک شو، رویای دور از دست! دختر جان
کنارم باشی از تاریکی و سرما نمیترسم
صدایم کن، صدایت روشن و گرم است دختر جان…
به هم گفتیم: آخر روزهای خوب میآیند
ولی فردایمان بهتر نمیشد پشتِ تلقینها
دعا خواندیم با چشمان خونآلودمان … اما
نمیخوانند روی بامهامان مرغ آمینها
غریبه نیستی، دیگر غم نان نیست، طوفان نیست
اگرچه زندگی آسان شده، سخت است خوشبختی
خدا را شکر اجاقی هست، سقفی هست، نانی هست
بدون بودنت اما چه بدبخت است خوشبختی!
تقلا میکنم… شاید کسی پیدا کند من را
اگر چه مرگ هم دنبالِ من دیگر نمیگردد
پس از تو با من این دیوارها، این کوچهها قهرند
صدایت میکنم… اما صدایم برنمیگردد!
پریشانحالیام پشتِ نقابی کهنه پنهان است
تصور کرده بودم شعر درمان است، اما نیست!
میان چهرهها و رنگها بیهمصدا ماندم
کجایی عشق … ؟ دیگر چهرهی آبیت پیدا نیست!
🔹#حامد_ابراهیم_پور
🔸🔷🔸
♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا
♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا
🔹@NasimeAdab🔹
https://eitaa.com/NasimeAdab