📖 #اشعار_ناب
میکاوَدَم این زخمِ روانسوزِ روانکاه
میکاهَدَم این خشمِ سبکجوشِ سبکسوز
میسوزدم این یادِ هنرزای هنرسای
میسایدم این رنجِ شبافزای تبافروز
میکاهم و دیریست که پیچان و غضبناک
هر تارِ عصب خفته چو ماری به درونم
میپیچم و دیریست که در چنبرِ پرهیز
وسواسِ گنه پنجه فروبرده به خونم
آن زخمیِ گُلبانگِ غروبام که به جز باد
بر شیونِ دورم نشتابد به سراغی
شب میزندم رنگِ فراموشی و کس نیست
تا در بنِ گورم بسپارد به چراغی
در دوزخِ بس رنجِ نهان تا به سحرگاه
میتابم و جز رنگِ سرشتم گنهی نیست
ای بومِ سیه بر سرِ این لاشه فرود آی
کاین جمجمه را دیدهی حسرت به رهی نیست
عمری به عبث راندم و هر نقشِ دلآویز
بیپرده چو دریافتمش نقشِ خطا بود
جز مرگ که یکتا درِ زندان حیات است
باقی همه دیوارهی دروازهنما بود
افسوس که آن کاخِ گمانپرورِ شبگیر
بر نا شده با خفتنِ مهتاب فروریخت
لبخندِ بلورینِ تو نیز ای گُلِ پندار
یادی شد و چون زنبقِ سیرآب فروریخت
🔸#فریدون_توللی
لینک گروه چت:
https://eitaa.com/joinchat/4268229244C7f2a874c3d
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔹@NasimeAdab 🔹
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 #اشعار_ناب
بَلَم آرام چون قويی سبكبال
به نرمي بر سر كارون همیرفت
به نخلستانِ ساحل، قرصِ خورشيــــد
زِ دامانِ افق بيرون همیرفت
شفق بازیكنان در جنبشِ آب
شكوهِ ديگر و رازِ دگر داشت
به دشتی پر شقايق باد سرمست
تو پنداری كه پاورچين گذر داشت
جوان پارو زنان بر سينهی موج
بلم میراند و جانش در بلم بود
صدا سر داده غمگين در رهِ باد
گرفتار دلِ و بيمارِ غم بود
« دو زُلفونِت بُوِد تارِ رُبابم
چه میخواهی از اين حال خرابُم
تو كه با مو سرِ ياری نداری
چرا هر نيمه شو آيی به خوابُم »
درونِ قايق از بادِ شبانگاه
دو زلفی نرم نرمك تاب میخورد
زنی خم گشته از قايق بر امواج
سر انگشتش به چين آب میخورد
صدا چون بوی گل در جنبشِ آب
به آرامی به هر سو پخش میگشت
جوان می خواند سرشار از غمی گرم
پِیِ دستی نوازش بخش میگشت
« تو كه نوشُم نِئی نيشُم چرايی؟!
تو كه يارُم نِئی پيشُم چرايی؟!
تو كه مرهم نِئی زخمِ دلُم را
نمك پاش دل ريشُم چرايی؟!»
خموشی بود و زن در پرتو شام
رُخی چون رنگِ شب نيلوفری داشت
ز آزارِ جوان، دلشاد و خرسند
سری با او، دلی با ديگری داشت
ز ديگر سویِ كارون زورقی خُرد
سبك بر موجِ لغزان پيش میراند
چراغی كورسو میزد به نيزار
صدايی سوزناك از دور میخواند
نسيمی اين پيام آورد و بگذشت:
« چه خوش بی، مهربونی از دو سر بی »
جوان ناليد زيرِ لب به افسوس:
« كه يك سر مهربونی، درد سر بی »
🔹#فریدون_توللی
🔅 اشعار داخل گیومه از دوبیتیهای #باباطاهر_عریان هستند.
🔸🔷🔸
♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا
♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا
🔸@NasimeAdab🔸
https://eitaa.com/NasimeAdab