eitaa logo
نوای مقتل
4.3هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
6.1هزار ویدیو
333 فایل
کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم ع @Navaymagtal ضامن اشک مقتل امام حسین ع @zameneashk1 واتساپ https://chat.whatsapp.com/FeY2zvX5tAM8uDFoQoE9y1 پاسخگویی به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 پیوند نهضت حسینی و قیام مهدوی (۵) 🔻امام زمان علیه السلام با جد مظلوم شهید خود چنین گفت وگو می‌کند: 🔸«...فَلَأنْدُبَنّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَأبْكِيَنَّ عَلیکَ بَدَلَ الدُموعِ دَماً...» 🔹اگر چه زمانه مرا به تأخير‌انداخت و مقدّرات الهی مرا از یاری تو بازداشت و نبودم تا با کسانی که شمشیر بر تو کشیدند بجنگم و با دشمنانت به خصومت برخیزم، در عوض هر صبح و شام بر تو مویه می‌کنم و به جای اشک، خون می‌گریم و حسرت می‌برم و بر مصیبت‌هایت افسوس می‌خورم تا آنجا که از فرط اندوه و مصیبت و شدت غم و حزن جان سپارم.» 📚 فرازی از زیارت ناحیه مقدسه
🕌 روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح ♥️ بردن نام حسین بن علی می‌چسبد♥️ 🌹السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌹و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
♡﷽♡ ❣ بگیر دست مرا تا نیفتم از چشمت نگیر از دل من، لذّت ِ اقامت را کجاست خیمهٔ سبزت؟! چرا نمی بینم چرا؟! چرا نشناختم تو و مقامت را ستون ِکعبه تویی! پس بگو أناٱلمهدی(ع) شروع کن به همین زودی انتقامت را به انتقام ِ اسارت کشیدن زینب(س) نشان بده تب ِ شمشیر ِ در نِیامت را 🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼 ┄✾☆⊰༻🤲༺⊱☆✾┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷 سلام بر گل روی خار دویده.... 🥀 چنان شمعی چکیده بر زمینم، رو به سوسویم پدر چشمم نمی بیند، تو را با دست می جویم چرا موی مرا دیگر نمی بوسی، نمی بافی؟! یقین دارم دلت خون است از اوضاع گیسویم لبت بوسیدم و بر کام خود با مشت کوبیدم خودم زخم لبانت را به اشک چشم می شویم تکان خوردن برای شیشه ی عمرم ضرر دارد مضاعف می شود با هر تکانی درد پهلویم غذایم ترک شد اما نمازم را نکردم ترک به هر داغی شبیه عمه ام زینب ثناگویم برای من علی اکبر النگویی خرید اما به دست دختری در کوچه ها دیدم النگویم زمین خوردن شده تکرار دشوار شب و روزم نمانده قوتی دیگر میان هر دو زانویم لباسم از تنم مانند زهرا در نمی آید خبر داری مرا بیچاره کرده درد بازویم؟ یقین دارم زن غساله هم غسلم نخواهد داد خجالت می کشم خیلی ازین وضع سر و رویم در آغوشت بگیرم تا از این ویرانه پر گیرم ندارم حاجت مرهم، فقط وصل است دارویم عجب حسن ختامی شد سه سالم را نصیب امشب نگاهت می کنم تا جان دهم با چشم کم سویم شاعر: محمدجواد_شیرازی 🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷
متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها – محمود کریمی بسم الله الرحمن الرحیم الهم کن ولیک…….. پهلو گرفته است، از اشک چشم سوخته دارو گرفته است سر با سر آمده، او پیش پاش از مژه جارو گرفته است از نور از طبق ،انگار چشم بی رمقش سو گرفته است وقت قدم زدن آمد، خمیده دست به زانو گرفته است مثل گُل سری است این لخته های خون که به گیسو گرفته است تقصیر زجر بود از چشم های عمه اگر رو گرفته است خورشید صورتش از زیر گونه تا سر ابرو گرفته است رد غلاف نیست انگار تازیانه به بازو گرفته است لب باز می کند کنج خرابه با پدرش خو گرفته است * قصه به سر رسید جانم به لب رسید که از تو خبر رسید طاقت ندارمُ ،جز بوسه بر گلوی تو حاجت ندارمُ می بوسمت ولی، هدیه به غیر گریه برایت ندارمُ من دختر توأم ، اما به دختر تو شباهت ندارمُ تو رفتی از برم،الان به بعد یک شب راحت ندارمُ از شمر و حرمله از زجر انتظار محبت ندارمُ اذیت شدیم ولی، من نیتی به غیر شفاعت ندارمُ دشنام می دهند، با دختران شام رفاقت ندارمُ هی میخورم زمین، مثل گذشته آن همه قدرت ندارمُ چو مثل فاطمه است، از این قد خمیده شکایت ندارمُ دیگر نشانه ای جز پنج خط سرخ به صورت ندارمُ از معجرم مپرس، رغبت به صحبت از شب غارت ندارمُ لطفی کن ای پدر، امشب به جان عمه مرا با خودت ببر * می رفت قافله،دورش پر از حرامی است، سر مست هلهله بابا یک مرتبه بخند، من قول میدهم نکنم از کسی گله این چشم های تار، امشب برای دیدن تو گشته مسئله باید چه کار کرد؟ با این همه کبودی و با این همه آبله باید از این به بعد با عمه ام نشسته بخوانیم نافله سیلی که جای خود، مانده به گردنم رد انگشت سلسله خوردم زمین شبی،بین من و نگاه تو افتاد فاصله من فکر میکنم ظلمی که زجر کرده است نکرده است حرمله یه جوری من رو آورد،من رو میکشید،می زد،می گفتم بزن،اما من رو به عمه ام برسان،وقتی به ناقه رسیدم،هی نفس میزدم،بین نفس هام، هی میگفتم:عمه عمه عمه من فکر میکنم ظلمی که زجر کرده است نکرده است حرمله میخندیدم یادته،نگاه به لب و دهانم میکردی یادته،من و بغل میکردی یادته، هی به من میگفتی مادرم یادته، من دیگه مثل اون رقیه نیستم،دختر و لبخندش،لبخند و لب و دهان،لب و دهان و دندان. دندان من شکست آینه ی کلام پریشان من شکست دندان من شکست آخه انگشتر دستش بود،انگشتر تو دستش بود،با اون انگشتری که بازی میکردم دندان من شکست. دندان من شکست بچه دندانش بشکنه کلامش عوض میشه،شین رو س ِ میگه. دندان من شکست آینه ی کلام پریشان من شکست راه و روش دختر داری اینجوریه ،میخوای گوشواره از گوش دختر بچه در بیآری، فقطم باباش باید این کارو بکنه.مادرم میتونه،اما دختر دوست داره پدر گوشواره اش رو در بیاره،چون تا میخواد دردش بگیره،میگه:یواش.بابا هم قربون صدقه میره. متن مقتل این جوری میگه:سر مطهر رو آوردن در حضور اون مظلومه گذاشتند،پرده رو از رو سر برداشت،پرسید:ما هذا رأس؟این سرکیه؟گفتند: هذا رأس أبوک.سر باباته. خود را بر آن سر مطهر انداخت شروع کرد صورت پدر رو بوسیدن،به سر و سینه زدن،اینقدر با دستای کوچیک خودش به دهان زد،دهان پر خون شد و گفت: یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ، محاسنت رو کی با خونت رنگ کرده؟ یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ؟ رگ های گردنت رو کی بریده؟ یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی؟ بابا من سه ساله هستم یتیم شدم. کی من رو بزرگ کنه؟ بعد شروع کرد به گلایه کردن:بابا نگامون کن، یا أبتاهُ، منْ للنّساءِ الحاسرات؟ زن هارو نگاه کن معجر ندارن! یا أبتاهُ، منْ للْأَرامِلِ المسْبیّاتِ؟ پدر جان، چه کسی دادرسی از این زنان بیوه و اسیر می کند؟ یا أبتاهُ، منْ للْعیونِ الْباکیاتِ؟ چشم های گریون مارو نگاه کن! یا أبَتاهُ، مَنْ لَلشُّعورِ الْمَنْشورات؟نگاه کن ببین موهامون چه وضعی داره. یا أبتاهُ، منْ بَعْدکَ واخَیْبَتاهُ؟ یا أبتاهُ، منْ بَعدکَ وا غُرْبَتاهُ؟ بابا جان تو رفتی ما بی چاره شدیم! یا أبتاهُ، لَیْتنی کُنت لَک الْفِداء. ای بابا کاش من برات می مردم. یا أبتاهُ، لَیْتنی کَنت قَبل هذا الْیَومِ عمیاءَ. بابا جان کاش من کور می شدم تو رو اینجوری نمیدیدم توضیحش هم این یک خطه: ساربان ضربه ی دستش چقدر سنگین است تازه انگشتر او سنگ یمن هم دارد زخم های سر و روی پدرش را که شمرد گفت با عمه چرا زخم دهن هم دارد؟ حسین…… بابا جان کاش من زودتر از این از دنیا می رفتم، من تو رو این طوری نمیدیدم،هی گریه کرد،اشک می ریخت،نفسش به شماره افتاد، گریه راه گلوش رو گرفت: مثل مرغ سر کنده گاهی سر رو طرف راست بعد طرف چپ میگذاشت،میبوسید ناله میکرد،ریش پر خون پدر رو میگرفت پاک میکرد،حسین،همیشه بدنش تازه است،بس که سر تر و تازه بود،هی خوت می آمد جاری میشد، زن ها دورش رو گرفتند،گفت: بابا این زنهای جوون مرده چه کنند،شیون از همه بلند شد. ثم إنها وضعت فمها على فمه الشریف و بکت طویلا،قشن
متن روضه شهادت حضرت رقیه علیها السلام- مجتبی رمضانی یکی از روضه خوانها میگه یه سئوال ذهن من رو مشغول کرده بود،ایشون میگه من همش ذهنم مشغول بود،چرا وقتی حضرت رقیه سلام الله علیها از ناقه افتاد داد نزد این کاروان متوقف بشه؟شتر که سرعتی نداره. میگه یه روز دختر بچه ام از رو بلندی به شکم رو زمین افتاد،نفسش یه چند لحظه بند اومد،من گریه شدم خانمم گفت:چیزی نشده چرا گریه میکنی؟ گفتم من جواب روضه ام رو گرفتم،حالا فهمیدم چرا داد نزد. کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه آخه عموم رو نیزه ها نگرونه نزن من و حالم بده خودم میام هولم نده هر کجا نشستی دستات رو بیار بالا،صدا بزن یاحسین،یا حسین…… نزن من و حالم بده خودم میام هولم نده یکی از روضه خوان های میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟گفتم:دارم میرم هیئت،گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟گفتم: هم سن خودته،گفت: بابا منم با خودت میبری؟،گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه، گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه،نمیتونه بیاد،گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه،چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میکنه. گفت بابا:چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟ گفتم نه کفش نداشته،کفشاشو غارت کردن، کفشاشو دزدیده بودند. گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام کردی تو؟گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت:بابا،یه سئوال دیگه، سئوالش من رو بیچاره کرد، نشستم دم در شروع کردم به گریه کردن،گفت:بابا کفشاشو غارت کردن، چرا باباش بغلش نمیکرد، بابا من اون روز کفشم گم شده بود تو بغلم کردی بابا، چرا باباش بغلش نکرد. کاش زجر من و اینقدر رو خار نکشونه آخه عموم رو نیزه ها نگرونه نزن من و حالم بده خودم میام هولم نده بی بی رقیه رو بی هوا زدند، مداح یعنی چی؟ شما وقتی خودت میخوای خودت رو بزنی،عصب مغز دستور میده به عضله ی صورت،میگه آمادگیش رو داشته باش، اما یه وقت هست بی هوا میزنه،دختر وسط بیابون افتاده بود،دید یکی داره میاد،خوشحال شد، گفت: اومده من رو ببره کنار عمه ام، بلند شد،خوشحال شد، یه وقت، دید صورتش میسوزه، یه بیت قدیمی برات بخونم؟ تا به من رسید بابا،بابا،بابا موهام و کشید بابا،بابا،بابا دست من و بست بابا،بابا،بابا پهلوم و شکست بابا،بابا،بابا گفتم پهلو،بریم مدینه؟ مادر مادر، مادر مارو هم بی هوا زدند، وقتی یه نامحرم میخواد با مادرت حرف بزنه، مادر به چشم نامحرم نگاه نمیکنه، مادر ما به زمین نگاه میکرد،به نامحرم نگاه نمیکرد، امام حسن میگه دیدم دست و نانجیب بالا برد، امام صادق میگه:چنان زد این گوشواره توی گوش مادر شکست. کاشکی پسر ارشد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا کاشکی راه رفتن بلد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا برای چی؟ شاهد فحش و لگد نبودم ای خدا ای خدا ای خدا اونقدر کشیدم داد و هوار ای خدا ای خدا ای خدا دستاتو واسش بالا نیار بی حیا بی حیا بی حیا رو چادر مادر پا نذار بی حیا بی حیا بی حیا خیلی ها اربعین دارن میرن کربلا،به حضرت رقیه سلام الله علیها بگو، عمه ی امام زمان(عج)،امشب با دستای کوچلوت یه کربلا به من بده، میگه:تو حرم حضرت رقیه سلام الله علیها، یه پیرمرد یه ظرف برداشته بود، یه تیکه نخ، اومد گره بزنه به ضریح، خادمها اجازه نمیدادند، خیلی ناراحت شد،رفتم پیشش ، گفتم:پدر چی شده؟ چرا ناراحتی؟ گفت: نگذاشتند نذرم رو ادا کنم، گفتم:این چه نذریه شما یه ظرف آب برداشتی،میخوای ببندی؟ گفت: من دفعه ی قبل که اومدم حرم حضرت رقیه سلام الله علیها، بهشون گفتم: خانم به من یه کربلا بده، اگه کربلا بدی، از کربلا برات آب فرات میارم، براش آب فرات آوردم، گفتنم: دیگه فایده نداره، دیگه دیر شد….. ***************
گ ببین بچه سه ساله سر زخمی بغل کرده. آروم آروم لبش رو رو لب بابا گذاشت،شروع کرد لب بابا رو مکیدن، همینطوری آروم آروم سرش رو زمین گذاشت،صورت رو صورتش بود،اینقده گریه کرد دیدند،آخرهای گریه دستش باز شد،سر غلتید یه طرف رقیه یه طرف، ای حسین……… چقدر زخمی ِ چشمات بمیرم برات چقدر خونی ِ لبهات بمیرم برات شبیهه خودم پریشون و پر خون ِ موهات بمیرم برات حالا بعداز اون همه عذاب توی آغوشم یکم بخواب به چشم کسی خواب نیومده بعد از اون مجلس شراب ناله میزم وای وای کریه میکنم های های نگفته بودی با سر میای بابا نگفته بودی با سر میای هرکی هر جا نشسته صدا بزنه یا حسین………
برام دعا کن بابا منم منو که یادته چشاتو وا کن بابا منم منو که یادته صدام گرفته بابا منم منو که یادته منو صدا کن بابا منم منو که یادته من همون رقیه ای هستم که منو همیشه با لبخند رو زانوهات می نشوندی تو همون بابای من هستی که شبی که خوابم نمی برد برام قرآن می خوندی مدینه کجا و ویرونه دیگه سر اومده پیمونه بیا ماها رو ببر خونه برام دعا کن بابا منم منو که یادته چشاتو وا کن بابا منم منو که یادته صدام گرفته بابا منم منو که یادته منو صدا کن بابا منم منو که یادته با پای پر ورمم دردسر حرمم همه میگن خیلی شبیه مادرمم من همون فرشته ای هستم که برا تو سجاده مینداخت وقتی وضو می گرفتی تو همون بابا حسین هستی که می گفتی با دیدن من به یاد زهرا می افتی چه خستگی چه سردردی روی نی منو نگام کردی آخه چی میشه که برگردی موهام سفیده بابا منم منو که یادته قدم خمیده بابا منم منو که یادته چهره م کبوده بابا منم منو که یادته رنگم پریده بابا منم منو که یادته مدینه کجا و ویرونه دیگه سر اومده پیمونه بیا ماها رو ببر خونه برام دعا کن بابا منم منو که یادته چشاتو وا کن بابا منم منو که یادته صدام گرفته بابا منم منو که یادته منو صدا کن بابا منم منو که یادته من همون سه ساله ای هستم که بابامو بابامو بابامو بابامو می خواستم اما سرش روی نیزه ها بود تو همون شاه شهید هستی که دور زن و بچه ی تو پر از نامحرما بود نمی دونی که چی می گفتن چه حرفای بدی زد دشمن حیا ندارن اینا اصلاً ببین چه خسته م بابا منم منو که یادته چقدر شکته م بابا منم منو که یادته سنگینه گوشم بابا منم منو که یادته می لرزه دستم بابا منم منو که یادته تار می بینم سرم سنگینه عجب دستی داشت خیر نبینه بیابون بود و من سرگردون با اون نامرد نامسلمون با پای پر ورمم دردسر حرمم همه میگن خیلی شبیه مادرمم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5913673528502126394.mp3
22.18M
زنی _ رقیه سلام الله علیها کریمی
4_5985650836716390412.mp3
6.57M
❣️﷽❣️ 💔 🖤 بابا، دخترت از دنیا بریده بدون تو خوشی ندیده ببین همه موهام سفیده، بابا بابا، این دلم افروخته بابایی چشام به در دوخته بابایی خیلی دلم سوخته بابایی، بابا منو تو غم نشوندن دل منو شكوندن با آتیش تو خیمه دامنمو سوزوندن با دیدن خیزرون خواب از سرم پریده تا می خوابم می بینم خواب سر بریده بابا، مگه نگفتی بر می گردم بیا می خوام دورت بگردم عمه رو خیلی خسته كردم، بابا بابا خوشی به قلبم دست رد زد یه بی حیا بهم لگد زد بدی نكردم، ولی بد زد، بابا عموم كجاست ببینه چی به سرم آوردن حق بده تا بمیرم معجر من رو بردن این غصه ها بابا جون راه نفس رو بسته گمون کنم بابایی که دندونام شکسته 💔هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5897538178184645498.mp3
1.8M
❣️﷽❣️ ◾️ ◾️هنگام نمادین ◾️الله اکبر ◾️لاله الاالله 3 … میبرم امشب …تابوت گل را با درد و غم ها…از ویرانه از روی دستم…با حال خسته دیدم شکسته… بال پروانه ◾️الله اکبر ◾️لاله الاالله 3 … میبرم بر دوش…جسم پر خون گلبرگ لاله …یاس سه ساله آغوشم دارد… بوی کربلا با درد و بلا …عطر آلاله ◾️الله اکبر ◾️لاله الاالله 3 … ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
Javad Moghadam - Emshab To Kharabe Vasat Roze Khonam.mp3
7.78M
امشب توخرابه برات روضه خونم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 امشب تو خرابه ، واست روضه خونم امشب تو خرابه واست روضه خونم بی تو چی کشیدم بابا جونم بابا جونم میخونم من امشب با قد کمونم بی تو چی کشیدم بابا جونم بابا جونم بشین امشب پای حرفام پای درد و پای غم هام دویدم بس که رو خارا ببین تاول زده پاهام بابایی تار میدید چشمام میدیدم که تک و تنهام یه مرد بی حیا اومد کشید گوشواره از گوشام بی تو بابا چه قد اشک یتیمی از چشام ریخته سرم سوخته توی آتیش اگه بابا موهام ریخته امون ای دل امون ای دل بابا دخترت بعد از تو شد زمین گیر بستن دست و پامو غل و زنجیر غل و زنجیر پای این اسیری من خیلی شدم پیر بستن دست و پامو غل و زنجیر غل و زنجیر زروی ناقه افتادم من انگاری که جون دادم چی شد اون شب قدم خم شد نمیره هیچ وقت از یادم نبودی گم شدم تنها دل شب تو بیابونا اومد بالا سرم اون زجر منو برد با کتک بابا بهش گفتم نکش مومو خودم دارم میام همرات بهش گفتم نزن سیلی گوشم سنگینه از دستات امون ای دل امون ای دل بی تو من محاله که زنده بمونم میخونم امون از دل خونم دل خونم میبینی که لکنت داره این زبونم میخونم امون از دل خونم دل خونم تا که اسم تو رو بردم بابایی هی کتک خوردم یه جوری زجر منو میزد همه گفتن که من مردم نبودی حرمله اومد غمم شد دیگه بیش از حد جلو چشمای تو بابا به پهلوهام لگد میزد دیگه از بس کتک خوردم ندارم نا بیا و با خودت امشب سه سالت رو ببر بابا بهش گفتم نکش مومو خودم دارم میام همرات بهش گفتم نزن سیلی گوشم سنگینه از دستات
مداحی_آنلاین_دلم_به_یاد_حرم_کریمی.mp3
4.64M
🔳 🌴دلم به یاد حرم تا کربلا راهیه 🌴میخونه تو قتلگاه زیارت ناحیه 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  زنان منتظر تا فتح فلسطین وقدس لبیک یا خامنه ای🇮🇷🇸🇩
مداحی_آنلاین_من_یه_نوکر_در_به_درم.mp3
4.4M
🔳 🌴من یه نوکر در به درم 🌴چند ساله همش منتظرم 🎤
هدایت شده از  زنان منتظر تا فتح فلسطین وقدس لبیک یا خامنه ای🇮🇷🇸🇩
مداحی_آنلاین_من_یه_نوکر_در_به_درم.mp3
4.4M
🔳 🌴من یه نوکر در به درم 🌴چند ساله همش منتظرم 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  زنان منتظر تا فتح فلسطین وقدس لبیک یا خامنه ای🇮🇷🇸🇩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 توصیه‌های مهم استاد برای زائران حسینی (علی‌الخصوص خانم‌ها) 🗓 ۹ شهریور ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  زنان منتظر تا فتح فلسطین وقدس لبیک یا خامنه ای🇮🇷🇸🇩
مرحوم شیخ احمد کافی ♠️♠️♠️ امشب دلم می خواهد همه شما را در خانه امام حسن مجتبی(ع) پسر بزرگ زهرا(س) ببرم. امام دوم و سبط رسول و پور بتول که ذولجلال بنامید از ازل حسنش چه حرفها که شنید از زبان دشمن و دوست که بود سخت تر از زخم نیزه بر بدنش عقیده من این است هر کس که می خواهد روضه امام حسن(ع) بخواند،باید در ماه رمضان بخواند. چرا؟ چون امام حسن(ع) روزه بود. بارها مرتبه امام حسن(ع) را زهر دادند. هر دفعه می آمد به حرم پیغمبر(ص) متوسل می شد و خدا شفایش می داد. معاویه به تنگ آمد.به پادشاه روم نوشت: من یک دشمن سرسخت دارم. چند مرتبه تا حالا زهرش دادم،ولی کارگر نشده،می خواهم او را از پا در بیاورم. یک زهری برایم آماده کن تا از زندگی قطع امید کند و کشته شود. پادشاه روم زهری آماده کرد. و برای معاویه فرستاد. و پیغام داد: مبادا!این زهر را به یک خدا پرست و مومن و مسلمانی بدهی. معاویه با چند واسطه با زن امام حسن (ع) جعده تماس گرفت و این زن خبیثه و ملعونه را فریب داد. معاویه صد هزار درهم پول برای جعده فرستاد و پیغام داد: فقط این زهر را به شوهرت بده تا بخورد.ممکن است به من بگویی پول به من دادی اما شوهرم را از من گرفتی چه کنم؟ تو شوهرت را بکش من تو را برای پسرم،یزید می گیرم. این زن فریب خورد.آی بمیرم، امام حسن (ع) روزه بود. هوا بسیار گرم بود. این زن نا نجیب یک ظرف شیر مخلوط با عسل که در آن زهر ریخته بود برای آقا آورد. آقا تشنه اش بود،تا این شربت از گلوی آقا پایین رفت اثر زهر را احساس کرد. شاید داد زده و ناله می کرده است: آه جگرم!آه جگرم! شماها بیشترتان زن دارید. می دانید چه می گویم. هر مردی در زندگی هر دردی داشته باشد اول به زنش می گوید. آی بمیرم برایت امام حسن!که در خانه ات هم غریب بودی،زنت دشمنت بود. تا آب از گلویش پایین رفت عوض اینکه زنش جعده را صدا بزند صدا زد: کنیزها!بروید زینیم بگویید بیایید، خواهرم بیاید،این بلاکش دوران باید. بی بی را خبر کردند، آمد. صدا زد: حسنم! داداش چه شده؟ صدا زد: خواهرم!حالم منقلب است. برو زود حسینم راخبر کن بیاید. نمی دانم رفقا! هیچ وقت مریض شده اید تا ببینید خواهرتانچه می کند؟ آی آنهایی که خواهر دارید تا زنده است قدرش را بدانید.خواهر خوب نعمتی است. وقتی آدم مریض می شود خواهر می آید،جلوی چشم آدم چیزی نمی گوید، اما می رود در صحن حیاط هی پشت دستش می زند و می گوید: نمی دانم داداشم چه شده است. بروید زودتر طبیب بیاورید برادم ناراحت است. امشب چراغها را خاموش کنید. چرا؟ چون کنارقبر امام حسن(ع) تاریک است همه کنار بستر امام حسن (ع) آمدند. صدا زد: برادرم! چه شده داداش؟ فرمود: حسینم! هر چه به سرم آمد از همین کوزه بود. برادرم!به خدا قسم اگر بخواهم بگویم،چه کسی زهرم داد می توانم بگویم،اما رسوایش نمی کنم. چقدر این بچه های فاطمه(ع) آقا هستند. صدا زد : حسینم ! دلم می خواهد مرا به سوی قبر جدم پیغمبر (ص) ببری تا با او تجدید عهد کنم. آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه(س) برگردان. سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن. راضی نیستم به اندازه یک حجامتی خونریزی شود. یک وقت سرش را بلند کرد حالش منقلب شد صدا زد: زینبم!برو برایم یک تشت بیار!آی غریب آقا! رفتند یک تشت آوردند. آقا سرش را میان تشت کرد،همه نگاه می کنند یک وقت پاره های جگرش را میان تشت دیدند. جنازه امام حسن(ع) را به طرف حرم پیغمبر(ص) آوردند. یک وقت عایشه دختر ابی بکرسوار بر استر آمد و جلوی جنازه را گرفت. گفت: نمی گذارم جنازه حسن را کنار قبر شوهرم،پیغمبر دفن کنید. گفت: پیغمبر(ص) شوهر من است،پیغمبر(ص) را در خانه اش دفن کردید و خانه پیغمبر(ص) مال من است. ابن عباس جلو آمد،صدا زد: آی عایشه!پیغمبر(ص) نُه تا زن داشت،این خانه را اگر هشت قسمت کنند یک قسمت آن خانه سهم نه زن می شود. چطور نمی گذاری؟ یک روز سوار شتر می شوی جنگ جمل را راه می اندازی و به جنگ علی (ع) می آیی. یک روز سوار قاطر می شوی جلوی جنازه حسن (ع) ا می گیری.اگر تو زنده بمانی سوار فیل هم می شوی.جنازه آقا را به سمت قبرستان بقیع حرکت دادند. آی بمیرم جنازه امام حسن (ع) را تیر باران کردند. « اللهم صل علی محمد و آل محمد بحق الحسن المجتبی و أخیه الحسین سید الشهداء یا الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا