توجـــ‼️‼️ـه توجــ‼️‼️ـه
میدونید فردا تولد شهید نوید صفری هست؟؟😁😍😍
به مناسبت تولد برادر شهیدمون قصد داریم به کمک شما دوستداران شهید سیل صلوات راه بندازیم🌊😍لذا هر چقدر ارادت داری تعداد صلواتتو ثبت کن مطمئن باش بی جواب نمیمونه:)🤗♥️✨💫
یه جایی که فکرشو نمیکردی برات جبران میکنه😉
https://EitaaBot.ir/counter/f3exb
نوید دلها 🫀🪖
توجـــ‼️‼️ـه توجــ‼️‼️ـه میدونید فردا تولد شهید نوید صفری هست؟؟😁😍😍 به مناسبت تولد برادر شهیدمون قص
عزیزای شهید تا هر چقدر ارادت دارید به شهید نوید و حضرت علی این پیام رو پخش کنید🥰☘️
تا نفرات بیشتری برای شهید صلوات بفرستن
هدایت شده از 🕊️شهــید آࢪمــان علےوࢪدے🕊️
بسمربخدایشهدا!❤️
شما هم با شرکت در مسابقه برنده ی تابلو فرش مجلل از حرم امام رضا(ع) و حرم حضرت عباس(ع) و قاب عکس شهید آرمان علی وردی شو😍!
نیازی نیست کاری کنید،فقط کافیه عضو کانال شهید آرمان علی وردی بشید و به ادمین پیام بدید جهت دریافت کد☺️!
ابتدا عضو کانال زیر بشید....👇🏻🌱
https://eitaa.com/joinchat/963117293C79b46384eb
کد:7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از اول تا همان آخر همین را گفت پیغمبر
امیر اصلاً بهجز حیدر،ندارد معنیِ دیگر..💚
•
-۱روزتاعیدغدیر🎊-
#کتاب_شهید_نوید📚
#روایت_اول_پدرانه✍
چشم و چراغ خانه بود همه دوستش داشتیم منتی نیست ،اقاجان ولی ما روغن ریخته را نذر امامزاده نکردیم سوگلی خانه را فدای شما کردیم. کوچکترین پسرم بود، ولی مدیریت خانه دستش بود همه حرفش را قبول داشتیم ،رضا برادر بزرگش وقتی به مشکلی برمی خورد میرفت توی اتاق نوید و با او مشورت میکرد. خواهرش همین طور. من و مادرش همین طور اصلاً خرید وسایل خانه را هم بدون مشورت با نوید انجام نمیدادیم حتی وقتی سوریه بود و وسیله ای میخواستیم بخریم عکسش را برایش میفرستادیم برای ورودی حیاط خانه ی شمال که موزائیک خریدم، سوریه بود. عکس گرفتم و برایش فرستادم همه ی کارهای قبلی خانه را با هم انجام داده بودیم، فقط مانده بود همین موزائیک ورودی دلم میخواست این آخری را هم با هم انتخاب کنیم. نمی دانستم که دیگر قرار نیست برگردد و روی موزائیک ها قدم بگذارد. حواسش به همه بود مثلاً میدید خواهرش ناراحت است و حرف نمیزند می رفت کنارش آن قدر می پرسید چطوری و چه مشکلی داری تا به حرفش می آورد و حالش را خوب میکرد خواهرش را خیلی دوست داشت. وقت ازدواجش که با هم رفته بودیم تحقیقات محلی، ولکن قضیه .نبود از تک تک کاسبهای محل در مورد دامادم، پرس و جو کرد من دیگر خسته شده بودم و میگفتم بیا برگردیم ولی نوید نه آن قدر شما را دوست داشت که دلش میخواست توی همه کارهایش به شما شبیه باشد. همین دوست داشتن خواهر را هم از شما یاد گرفته بود.
#کتابشهیدنویدصفری
ارسالی یکی از بزرگواران😍
از مزار شهید نوید صفری🥀
https://eitaa.com/Navid_safare