eitaa logo
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
9.7هزار دنبال‌کننده
29.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
475 فایل
#روزے_یک_صفحه_با_قرآن همراه با ادعیه و دعاهای روزانه و مخصوص و حاجت روایی و #رمان های مذهبی و شهدایی #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات مدیریت کانال و تبادل 👇👇 @Malake_at @Yahosin31مدیر ایتا، تلگرام، eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran
مشاهده در ایتا
دانلود
✍هرڪس این نماز را در روز یکشنبه بخواند از آتش جهنم و عذاب ایمن شود ۲ رڪعتست رکعت اول 👈 حمد و ۳ ڪـوثر رکعت دوم 👈 حمد و ۳ توحید 📚 جمال الاسبوع ۵۴ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۶۰ مهیا شوکه به شهاب چشم دوخت ــ منظورت چیه؟؟ شهاب دنده را جا به جا کرد و با همان اخم های همیشگی گفت : ــ وسط جلسه زوم کرده بودی روی من. نمیگی کسی ببینه چی فکر میکنه همه اونجا که نمیدونن تو زن منی پوزخندی زد و ادامه داد: ــ با اینکه متوجه هم شدن مهیا با تعجب به شهاب خیره شد باورش نمی شد که او به خاطر یک نگاه کردن اینگونه بهم بریزد!! ــ حواست هست شهاب داری چی میگی به خاطر یه نگاه کردن این همه عصبی هستی، از وقتی اومدی بهم اخم کردی و دو کلامم با من حرف نزدی، اصلا میدونی تو این چند هفته که نبودی چی به من گذشته میدونی تو بیمارستان چه دردی کشیدم درد بیماریم یه طرف درد نبودت کنارم، تو اون موقعیت سخت یه طرف دیگه !! شهاب با اخم نگاهی به او انداخت و گفت: ــ مگه من زنگ نزدم ،مهیا میدونی چقدر زنگ زدم ؟؟ ولی قبول نکردی با من حرف بزنی میدونی چی به من گذشت، من تو یه کشور دیگه، زنم یه کشور دیگه روی تخت بیمارستان، و خبر از حالش نداری جز چندتا دلداری از خواهرت. میدونی اون روزا چی به من گذشت؟ نه نمیدونی مهیا نمیدونی اگه میدونستی درک می کردی و الان اینطوری نمیگفتی مهیا اشک هایش را پاک کرد و با صدای لرزانی گفت: ــ من اون لحظه انتظار داشتم برگردی، برگردی وکنارم باشی فکر میکنی من عمدا اینکارو میکردم من نمیتونستم باتو حرف بزنم چون حالم بدتر می شد.. شهاب با تعجب گفت: ــ از شنیدن صدای من حالت بد میشه؟؟؟ مهیا با هق هق گفت: ــ آره حالم بدمیشد چون تحمل اینکه کنارم نیستی رو نداشتم صداتو میشنیدم حالم بدتر می شد اما تو نیومدی قبل از اینکه بیای زنگ زدم بهت اما جواب ندادی ــ فک نمیکنی دیر بود، مهیا من از نگرانی مردم و زنده شدم داشتم دیوونه می شدم دلتنگی به کنار اینکه نکنه حالت بد بشه یا نکنه اتفاقی برات بیفته نایی برام نزاشته بود.. 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۶۱ تا رسیدن به خانه حرفی بینشان رد و بدل نشد... شهاب ماشین را کنار خانه نگه داشت قبل از اینکه مهیا پیاده شود لب باز کرد و با صدای آرامی گفت: ــ فردا شهادته امام جوادِ خونمون مراسم داریم مامانم گفت از امشب بیای خونمون مهیا آرام سری تکان ‌داد و از ماشین پیاده شد... بعد از اینکه مهیا وارد خانه شود شهاب ماشین را به حرکت دراورد کارهای زیادی داشت و باید تا شب آن ها را انجام می داد که بتواند به درستی مراسم فردا را با کمک پدرش برگزار کند. ماشین را پارک کرد و وارد محل کار شد سریع به اتاقش رفت روی صندلی نشست و با دست شقیقه هایش را ماساژ داد از سر درد شدید چشمانش سرخ شده بودند و حسابی کلافه شده بود بحث کردنش با مهیا بیشتر به سردردش دامن زد وقتی به مهیا اخم می کرد احساس می کرز قلبش فشرده می شد ولی این تنبیهه لازم بود تا مهیا بار دیگر او را اینگونه نگران و آشفته نکند سرش را بلند کرد و بی رمق پوشه را جلو کشید و با دقت به گزارشات توی پوشه را می خواند **** هوا خنک بود... همه در حیاط در حال کار بودند صدای مداحی توی حیاط میپیچید و همه را هوایی کرده بود ــ چراغو روشن کن مریم مریم سریع چراغ را روشن کرد و حیاط خانه از روشنایی چراغ بزرگی که محسن نصب کرده بود روشن شد شهین خانم تشکری کرد و گفت: ــ خدا خیرت بده پسرم کور شدیم بخدا از بس حیاط تاریکه نمیتونستیم درست برنجارو پاک کنیم ــ خواهش میکنم کاری نکردم! مهیا که همه وقت نگاهشان می کرد، سرش را پایین انداخت و به کارش ادامه داد مریم کنارش نشست ـــ آخیش یخ کردم چقدر آب سرده مهیا لبخندی زد ــ خسته نباشی ؛ شستن حبوبات تموم شد؟؟ ــ آره عزیزم منو محسن همه رو شستیم ــ دستتون درد نکنه ،امشب کسی نمیاد ــ نه فقط خودمونیم شاید نرجس و مادرش یکم دیگه بیان مهیا سری تکان داد صدای در بلند شد که سارا که نزدیک به در بود به سمت در رفت با صدای یا حسین محسن و جیغ سارا مهیا سینی رو کنار گذاشت و همراه مریم به طرف در دویدند...مهیا با دیدن شهاب با لباس و دستای خونی دستش را به دیوار گرفت تا نیفتد .چشمانش را بست تا باور نکند واقعیت دارد اما با شنیدن صدای شهاب که سعی می کرد همه رو از نگرانی دربیاورد چشمانش را باز کرد ــ چیزی نیست نگران نباشید! 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۶۲ شهین خانم بر صورتش زد ــ شهابم چی شد مادر این خون روی پیراهنت برا چیه؟ شهاب سعی کرد لبخندی بزند ــ چیزی نیست مادر من خون از دستمه ریخته رو پیرهنم نگران نباشید چیزی نیست شهاب با چشم دنبال مهیا میگشت می دانست الان نگران و آشفته است ...با دیدن چهره مهیا نگران میخواست به طرفش برود که محمد آقا بازویش را گرفت و به طرف داخل هدایتش کرد مهیا که احساس می کرد هر لحظه ممکن است ضعف کند و بر زمین بیفتد گوشه ای نشست مریم سریع به سمتش آمد و لیوان آب قند را به طرفش گرفت و گفت: _ما همیشه نگران مامان بودیم تو این مواقع اما تو بدتری خب... مهیا با نوشیدن آب قند احساس می کرد حالش بهتر شده ..و با شنیدن صدای محمد آقا که داشت قضیه زخمی شدن شهاب را تعریف می کرد گوش سپرد شهاب که نگران مهیا بود سریع حموم کرد و لباس تمیز تن کرد. نگاهی به پانسمان دستش انداخت خیس شده بود و نیاز به پانسمان دوباره بود،با یادآوری اینکه مهیا میتواند پانسمانش را عوض کند این فرصت را فرصت طلایی دید تا با مهیا آشتی کند. به طرف آشپزخانه رفت و جعبه کمک های اولیه را برداشت و به طرف حیاط رفت همه نگاهشان به سمت شهاب چرخید اما شهاب مستقیم به طرف مهیا که گوشه ای نشسته بود و خودش را مشغول تمیز کردن برنج کرده بود رفت. کنارش نشست و جعبه را به طرفش گرفت! مهیا با چشمان خیس به شهاب نگاهی انداخت و سوالی به جعبه کمک های اولیه اشاره کرد شهاب لبخندی زد و گفت: ــ یادمه گفتی دوره پرستاری رفتی. مهیا سری تکون داد ــ خب فک کنم از پانسمان یه دست برمیای‌؟؟ مهیا سینی را کنار گذاشت و دست شهاب را گرفت ــ چرا دستات میلرزه؟؟ مهیا سرش را به دو طرف به علامت چیزی نیست تکان داد! پانسمان دست شهاب را باز کرد که با دیدن بخیه ها با بغض سرش را بالا آورد و نالید ــ باید با اونا درگیر میشدی؟؟ ــ مهیا گریه کردی باور کن دیگه نمیزارم منو ببینی تا دستم خوب بشه مهیا نتوانست جلوی اشک هایش را بگیرد و اشک هایش روگونه هایش ریخت و آرام تا صدایش به بقیه نرسد هق هق کرد شهاب با دست دیگری اشک هایش را آرام پاڪ کرد ــ خب عزیز دلم میخواستی چیکار کنم. داشتن پرچمای عزای امام جوادُ پاره میکردند باید مینشستم نگاشون میکردم مهیا سرش را پایین انداخت و آرام اشک می ریخت شهاب با دست چانه اش را گرفت و سرش را بالا آورد، بدون هیچ دلخوریِ صبح با عشق به چشمان مهیا زل زد ــ الان دقیقا گریه کردنت برا چیه؟؟ ــ اگه بلایی سرت میومد من دق میکردم شهاب آرام خندید و گفت: ــ نترس خانومی شما تا منو دق ندی چیزیت نمیشه! مهیا دست زخمی شهاب را آرام فشرد که صورت شهاب از درد جمع شد؛ ــ آخرین بارته اینجوری حرصم میدی ــ من نوکر شما هم هستیم مهیا آرام خندید و گفت : ــ نوکر اهل بیت ان شاء الله و حواسش را کاملا به سمت دست شهاب سوق داد و با حوصله مشغول تعویض پانسمان شهاب شد!! 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌻🍃🌻.═══════╗ 👇 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 ╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
🔹دعا برای زیاد شدن و 🔻این آیه را نوشته در خانه یا در محل کسبش بیاویزد خرید و فروشش زیادتر گردد   آیه 10 سوره اعراف : 🌛وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ🌜 📚گلهای ارغوان @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔻کارد به استخوان رسیده 📝 کنیم برای   ⬅️ ‌ آیت‌الله بهجت (ره) میفرمایند 📝 در هر حال باید برای تعجیل در امر فرج و رفع نگرانی‌ها و گرفتاری‌ها و نجات و اصلاح حال مؤمنین، بگوییم: «أَللهُم اکشِفْ هذِهِ الْغُمةَ عَنْ هذِهِ الأُمةِ بِظُهُورِهِ؛ خداوندا، با ظهور حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف این ناراحتی را از این امت برطرف نما». 📌زیرا واقعاً از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمین به‌خصوص اهل ایمان وارد می‌آید، کارد به استخوان رسیده است. ... 📚در محضر بهجت، ج۲،ص۴۰ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
    ➿در ڪتاب العتیق الغروے دعایے در سجدہ شڪر براے طلب آوردہ است ڪـہ بگو :   🌿🏵 يا مَنْ‏ لَا يَزِيدُ مُلْكَهُ‏ حَسَنَاتِي وَ لَا تَشِينُهُ سَيِّئَاتِي وَ لَا يَنْقُصُ خَزَائِنَهُ غِنَايَ وَ لَا يَزِيدُ فِيهَا  فَقْرِي صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَثْبِتْ رَجَاءَكَ فِي قَلْبِي وَ اقْطَعْرَجَائِي عَمَّنْ سِوَاكَ حَتَّى  لَا أَرْجُوَ إِلَّا إِيَّاكَ وَ لَا أَخَافَ إِلَّا مِنْكَ وَ لَا أَثِقَ إِلَّا بِكَ وَ لَا أَتَّكِلَ إِلَّا عَلَيْكَ وَ أَجِرْنِي مِنْ تَحْوِيلِ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيَّ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَاوَ الْآخِرَةِ أَيَّامَ الدُّنْيَا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ🏵🌿 📚 بحارالانوار ج 92 ص 298 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
  💮پسر ابوحمزہ مے گوید : از حضرت سجاد علیـہ السلام شنیدم ڪـہ بـہ پسرش مے فرمود هر گـہ بر یڪے از شما مصیبتے نازل شود ٬ وضو ڪامل گرفتـہ سپس دو رڪعت یا چهار رڪعت نماز بخواند و در آخر آن ها بگوید :   🌿🌻يا مَوْضِعَ‏ كُلِ‏ شَكْوى‏، وَ يَا سَامِعَ‏ كُلِّ نَجْوى‏، وَ شَاهِدَ كُلِّ مَلَأٍ، وَ عَالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ، وَ يَا دَافِعَ مَا يَشَاءُ مِنْ بَلِيَّةٍ، وَ يَا خَلِيلَ إِبْرَاهِيمَ، وَ يَا نَجِيَّ مُوسى‏، وَ يَا مُصْطَفِيَ مُحَمَّدٍ صلى اللـہ عليـہ و آله، أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ، وَ قَلَّتْ حِيلَتُهُ، وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ، دُعَاءَ الْغَرِيقِ الْغَرِيبِ، الْمُضْطَرِّ الَّذِي لَايَجِدُ لِكَشْفِ مَا هُوَ فِيهِ إِلَّا أَنْتَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ 🌻🌿   ❣بـہ یقین هر ڪس این دعا را بخواند خداوند براے او گشایش خواهد ڪرد  📚 اصول ڪافے ج ۱ ص ۵۶۰ و ۵۶۱ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
  🏵حضرت علے علیـہ السلام مے فرماید : روزے پیامبر اڪرم صل اللـہ علیـہ و آلـہ من را ناراحت دیدند بـہ من فرمود : اے پسر ابوطالب تو را ناراحت مے بینم بعضے از افراد خانوادہ ات بگو در گوش تو اذان بخوانند ٬ اذان در گوش دواء هم و غم است . علے علیـہ السلام مے گوید : من نیز تجربـہ ڪردم چنین بود ☘رعینے ڪـہ از علماء اهل سنت و صاحب ڪتاب مواهب الجلیل است و متقے الهندے صاحب ڪنز العمال مے گویند : تمامے راویان این حدیث ڪـہ دہ نفر مے باشند این عمل را تجربـہ ڪردہ و آن را مجرب مے دانند 📚 مواهب الجلیل ج ۲ ص ۸۵  – ڪنزالعمال ج ۲ ص ۶۵۷ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
  خواص عجیب دعای نادعلی ✅جهت امرمهم آنرا ۷باربه نیت آن بخوانید ✅بعد ازنماز صبح به نیت و ، ۹ بار ✅جهت ادای و روزی۲۲مرتبه بخوانید 📚بحارالانوارص 73 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
علت زندگی امام درمناطق دور.mp3
604.6K
⁉️علت زندگی عجل الله در مناطق دور دست چیست ؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه حل مشکلات، استغاثه به امام زمان(عجل الله فرجه) سخنران حجت الاسلام سید حسین مومنی عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
حرف خاص.mp3
22.37M
| خودت رو با عبادات و کارهای خیر گول نزن! فقط یک نشانه، برای تأیید ایمانت وجود داره و بس ! @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
یاد خدا ۶۶.mp3
11.12M
مجموعه ۶۶ | √ آتش‌نشان‌»ها عزیزترین انسان‌ها در نگاه اهل بیت علیهم‌السلامند! چرا؟ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
03 Moroori Bar Khotbe Sheghsheghiye(1393-02-11)Mashhad Moghadas.mp3
23.24M
🔰 جلسه سوم * صبر تاکتیکی؛ راهکار مدبرانه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)؛ چون خاری در چشم و استخوانی در گلو! [1:00] * فدک؛ سخت ترین و پیچیده ترین فتنه طول تاریخ اسلام [4:40] * خلیفه دوم؛ پایه‌گذار خشونت اسلامی در همه دوره ها! [14:50] * امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): مثال حجربن عدي، مثال اصحاب اخدود است. [21:45] * اعراض از کارهای دشمن، آری. لعن و توهین به خودشان، خیر. [28:20] * دلایل مخفی ماندن قبر حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) [30:20] * امام صادق(علیه‌السلام): هر جای عالم خونی ریخته شود، اول به تن خلیفه اول و دوم می زنند. [32:40] * قتل حجربن عدی، اصلی ترین عامل زمینه ساز واقعه کربلا. [33:40] * سوریه محل اصلی درگیری اسلام و کفر؛ از جنگ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و معاویه تا کشتار علویان در عصر حاضر! ⏰ مدت زمان: ۴۷:۰۳ 📅 ۱۳۹۳/۰۲/۱۱ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_5794149549341676259.mp3
1.75M
🔸 سیری در فضائل بی‌انتهای ذکر شریف صلوات 🎧 قسمت بیست و هشتم @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تل‌آویو الان تظاهرات ضدنتانیاهو ... ☆ــــــــــــــــــــ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔖 شرف مسیحیان ساکن آمریکا خیلی بیشتر از حکام بی شرف عربه دانشجویان مسیحی کنار مسلمونا دارن از انها محافظت میکنند 🚫این یک جلوه بسیار مبتدی و ابتدایی از همیاری حضرت مسیح ع با عج برا مقابله با یهود است... 🙏 ☆ــــــــــــــــــــ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🚫سخنی زیبا از آیت الله حائری شیرازی🎙 عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🔴یه جوک بگم؟ کاخ سفید از ایران خواسته توماج صالحی رو از زندان آزاد کنه همین دیروز 600 دانشجو به همراه چندین استاد دانشگاه تو آمریکا بازداشت شدن😂 ✍کربلایی محمد🇮🇷 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ در حرم هستی کنار یار ، فکرش را بکن حس خوبی هست ، یک مقدار ، فکرش را بکن گوشه ی باب الجوادی ، پس بگیر اذن دخول یک گدا و یک درِ دربار ، فکرش را بکن چشم خود را باز کن گنبد تماشایی شده اشک های لحظه ی دیدار ، فکرش را بکن دست بر سینه ادب کردی به سمت گنبدش ایستادی پیش شاه انگار ، فکرش را بکن یک زیارت نامه هم در دست داری پس بخوان در کنارش ذکر استغفار ، فکرش را بکن بوی عطر مریمش پیچیده در کل فضا در حرم یک چادر گلدار ، فکرش را بکن دانه می ریزند ، مردم زیر پای کفتران یک حرم در بین گندم زار ، فکرش را بکن در کنار پنجره فولاد ، غوغایی شده خوب شد انگار یک بیمار ، فکرش را بکن رفته ای داخل ... تویی و یک ضریح و یک امام پس تصور کن فقط یک بار ، فکرش را بکن با همین هایی که گفتم یک زیارت رفته ای شک نکن هرگز نکن انکار ، فکرش را بکن 😍✋ اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ ع👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/132 💌💌💌💌💌💌💌 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🍃🌸مهدے جان 🦋گفتم دعا ڪنم ڪہ بیایی ببینمٺ ✨مانند مهدیار تو باشم ولی نشد 🦋گفتم شمیم ماه مبارڪ ڪہ میرسد ✨در روضہ بی قرار تو باشم …ولی نشد 🍃🌸آقا 😔نیامدی 🌙رمضان هم تمام شد 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " به رسم وفای هر شب بخوانیم 😍 متن دعا و طریقه خواندن نماز عج 👇 https://eitaa.com/Monajatodoa/102 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
مھدی‌جان‌بیـراهه‌می‌روم! تـومراسربه‌راه‌کن.. دوریِ‌توست،عامل‌بیچارگیِ‌خلـق..!💔 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
انتظارات امام زمان .mp3
1.18M
🔊 📝 «انتظارات امام زمان از ما» 👤 حجت الاسلام دکتر عج @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
شبتون مهدوی دعای فرج