eitaa logo
نگاهی نو
2.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
836 ویدیو
23 فایل
✍️ کنکاشی نو در ایران باستان 👈 اینجا از ایران و اسلام می‌گوییم آن گونه که بود... آن گونه که هست... 🇮🇷 صادقانه و بدون تعصب 🌺🌺 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282 ارتباط با ما: @coment_negahynov
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 همای رحمت 🕊 (قسمت چهل و سوم) 📎لینک قسمت چهل و دوم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9500 الحق که مردم هم خودشان با چه ادب و شعوری این نکته را رعایت می‌کردند و ما را برای نظم بیشتر همراهی می‌کردند. 👌 همه خودشان با ماسک و دستکش آمده بودند و نیازی نبود که تذکر بدهیم. از اینکه مردم به من ثابت کردند که امام حسین (ع) را با عشق می‌خواهند نه بخاطر پلو و نذری خیلی خوشحال بودم و نمی‌دانستم با چه شوقی به آنها خدمت کنم.😢 چه شبی بود؟! پر از معنویت و سادگی و آرامش، دلم نمی‌خواست جلسه تمام شود؛ اما دستور داده بودند که بیشتر از دو ساعت نباشد. بعد از اتمام جلسه فرش‌ها را جمع کردیم و صندلی‌ها را دوباره ضدعفونی زدیم و همه جا را مرتب کردیم برای فردا شب. 🙂 به خانه که رفتم انگار خسته نبودم تمام خستگی با دیدن آن جمعیت از تنم بیرون رفته بود با دیدن اشک‌های مردم و آن همه پاکی که در وجودشان موج میزد. 😍 خدایا شکرت 🌸 @Negahynov فردای آن روز دوباره کارها طبق روال انجام میشد. بازاریابی و تولید و توزیع. اما آمار کرونا که بالا رفته بود خیلی ناراحت کننده بود. شب دوم هم مثل شب گذشته پر شور و با نظم، وقتی تصاویر مردم در مکان‌هایی مثل بانک و پاساژ و بازار می‌دیدم که خیلی‌ها ماسک نزدن و آمار کرونایی‌های عروسی‌ها و سفرهای بی رویه را می‌دیدم و این نظم و زیبایی که از مردم حسین (ع) دوست می‌دیدم و اینکه امام حسین (ع) در هر صورت درس زندگی است حتی در این وضع کرونا برایم لذت بخش بود. 😊 🌸 @Negahynov شب‌های محرم می‌گذشت و هر شب باشکوه‌تر از شب‌های گذشته تا اینکه صبح روز ششم محرم حاجی گفت: از امروز کار تعطیل هست. نذری پزون داریم. -حاجی توی این وضعیت کرونا⁉️ خطر نداره⁉️😳 حاج آقا: امسال نذرهامون فرق داره گونی‌های پیاز و سیب زمینی و برنج و لپه را از انباری آورد و توی سالن گذاشت. بسته های روغن و تعداد زیادی کیسه‌های پلاستیکی هم توی سالن بود.🤔 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
🕊همای رحمت🕊 (قسمت چهل و چهارم) 📎لینک قسمت چهل و سوم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9505 بعد از اینکه همه به سالن بسته بندی رفتیم حاجی به خانم‌ها و آقایون گفت: بزرگواران یه زحمت بکشید ترازو و کیسه‌های پلاستیک و همه چیز آماده اینجا گذاشته شده حدود 110 بسته جدا، تهیه کنید که قراره به عنوان نذری برای افراد خاص ببریم جدا کنید و بقیه هم هر تعداد شد آماده کنید که مثل شب‌های گذشته البته با این تفاوت که این شب‌ها بسته‌ها نذری است، بین مردم پخش کنیم.😊 رفتم کنار حاجی و گفتم: حاجی فضولی نباشه❗️ میتونم بپرسم اون 110 نفر خاص کی هست⁉️ حاج آقا: نه نمیتونی بپرسی...😜 🌸 @Negahynov انگاری بادم را خالی کرده باشند رفتم و مشغول بسته بندی شدم. عصر بود که کار تقریبا تمام شد و آماده شدیم برای مراسم.😞 بعد از اتمام مراسم حاجی من را صدا کرد و گفت: حمید جان بعد از اینکه وسایل را جمع کردی تشریف بیار که امشب می‌خوایم نذری ببریم. 😊 هم خوشحال شدم که می‌فهمم اون صد و ده نفر چه کسانی هستند که حاجی می‌خواهد نذری مخصوص بدهد. 🤔 هم اینکه ناراحت بودم که چرا همان صبح که سوال کردم حاجی جوابم را نداد!☹️ سریع وسایل را جمع کردم و ضدعفونی‌ها را انجام دادیم و رفتم تا با حاجی و به همراه ماشین حمل نذری‌ها حرکت کنیم برای پخش نذری.🏃 🌸 @Negahynov به یک محله رسیدیم به نظرم محله فقیر نشین یا حداقل کسانی که مشکل مالی داشته باشند، نبود. حاجی که متوجه نگاه متعجب من بود، زیرکانه با چشمانش من را زیر نظر داشت و من مانده بودم سوال کنم یا نه⁉️ می‌ترسیدم مثل صبح من را ضایعم کند. یک چیزی شبیه به کاغذ یا شاید هم کاغذ است که حاجی دست گرفته و در بسته‌ها قرار می‌دهد! گاهی حاجی خیلی مشکوک است. با خودم کلنجار می رفتم که بپرسم یا نه⁉️🤔 حسابی کنجکاو شده بودم و معنی این کارهای حاجی را متوجه نمی‌شدم، سکوت کردم تا ببینم بالاخره چه اتفاقی خواهد افتاد.👀 بالاخره درب یکی از خانه‌ها را زد. ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
🕊 همای رحمت 🕊 (قسمت چهل وپنجم) 📎لینک قسمت چهل و چهارم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9535 خانم میان سالی در را باز کرد و در حالی که به سبب دیدن حاجی اشک در چشمانش حلقه زده و خیلی خوشحال بود، گفت: فکر می‌کردم امسال امام حسین (ع) ما را فراموش کرده است و نذری به ما نمی‌رسد. هر سال شب اول می‌آمدید!☹️ حاج آقا: شرمنده مادر، امسال یک مقدار کارها سنگین بود و این شد که دیر خدمت برسیم و شرمنده شما بشویم. 😓 در حالی که سرش پایین بود ادامه داد: این ما هستیم که خطاکار هستیم و کارها باعث شد ما دیر بیایم وگرنه امام حسین (ع) همیشه برکت وجودش به همه می‌رسد. 😊 🌸 @Negahynov زن میانسال: بیا داخل پسرم 😊 حاج آقا: نه ممنون مادر، یکی از رفقا همراهم هست امسال یه رفیق جدید آوردم و البته بعد از اتمام ماجرای کرونا قابل باشم خدمت می‌رسم، الان باید رعایت حال شما را داشته باشم. 😊 به طرف ماشین آمد یک بسته برداشت و به سمت منزل آن خانم رفت، بسته را بدستش داد و از یک پلاستیک دیگر که بسته‌های مشکی در آن بود یکی درآورد و داد دست آن خانم. ایشون هم پلاستیک را باز کرد و دیدم که همان پرچم‌های مشکی هست که توی محله خودمان سَر دَرِ خانه‌ها نصب کردیم.🏴 🌸 @Negahynov ایشون هم در حالی که اشک می‌ریخت پرچم را بوسید و داد به حاجی که سَر دَرِ خانه نصب کند. خانه به خانه که می‌رفت اهل خانه خوشحال می‌شدند و به استقبالش می‌آمدند مانده بودم این‌ها چه خصوصیتی دارند که حاجی بصورت خاص برایشان نذری کنار گذاشت. 🤔 فقط توی این گفتگوها یک آقا به حاجی گفت: حسین (ع) برای ما هم عزیز است.🤔 تعجب کردم مگر چه فرقی دارند! که می‌گوید برای ما هم⁉️ از آن محله به یک محله دیگر رفتیم آنجا هم به همین شکل بود و مردم وقتی حاجی را می‌دیدند ذوق زده می‌شدند و جالب اینجا بود نذری‌ها را می‌بوسیدند! 🙄 در این محله چیز جالبی که دیدم یک کلیسا بود که در آن نزدیکی قرار داشت. یعنی این‌ها مسیحی هستند؟ پس آن محله قبلی هم مسلمان نبودند⁉️ ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
🕊 همای رحمت 🕊 (قسمت چهل و ششم) 📎لینک قسمت چهل و پنجم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9556 با حاجی که سوار ماشین شدیم دیگه طاقت نیاوردم و پرسیدم: میشه ماجرای این دو تا محله را بگید⁉️ در حالی که لبخند روی لب‌هایش بود گفت: محله اول زرتشتی بودند و محله دوم مسیحی. شاخ در آوردم، زرتشتی و مسیحی⁉️😳 -زرتشتی و مسیحی⁉️😳 چرا برای اونها نذری بردید⁉️ حاج آقا: آقا حمید چی شده داداشِ من؟ چرا ترمز بریدی؟ خب مگه ایراد داره؟ اون‌ها هم بندگان خدا هستن. اتفاقا دیدی؟ همشون پرچم سیاه امام حسین (ع) رو زدن سر در خونه‌هاشون؟ دیدی با چه ذوقی نذری‌ها رو می‌گرفتن؟ هر سال براشون نذری میاریم. البته پخته شده، اما امسال بخاطر کرونا نذری‌هامون خشکه بود. هر سال که نذری میاریم برنج‌ها رو خشک می‌کنن و توی طول سال چند تا دونه از برنج نذری توی غذاشون می‌ریزن برای تبرک.😍 🌸 @Negahynov -واقعا⁉️ من اصلا فکر نمی ‌کردم این‌ها به امام حسین (ع) اعتقاد داشته باشند. حاج آقا: اتفاقا اعتقاد دارند و خیلی هم به این دهه احترام می‌ذارن 😊 -چه جالب.🤔 از روزی که با شما آشنا شدم هر دفعه یک چیز جدید یاد می‌گیرم و می‌بینم. برام جالب بود که چنین برخوردی از ادیان دیگه ببینم. بقیه اقلام را سایر برادرها بردند و نذری‌ها را بین مردم پخش کردند. من و حاجی هم برگشتیم خانه. 🚚 🌸 @Negahynov شب‌های محرم چقدر زود در حال گذر بود و من به این نتیجه رسیدم که چقدر کرونا برای مردم درس بود اگر از این درس‌ها عبرت بگیریم.🙄 شب نهم بود حاج کریم و چند نفر دیگه را دیدم که وارد مجلس روضه شدند و یک گوشه روی صندلی‌ها نشستند. یک ربع بعد همان پسر پهلوون و لوتی را دیدم که به سمت مسجد می‌آید باز ماسک نزده بود. رفتم جلو بهش سلام کردم و گفتم: شما که باز ماسک نزدی!😉 گفت: به شما ارتباطی نداره😏 با دست به سینه من زد و به عقب حل داد. خودم را نگه داشتم و گفتم: چرا انقدر عصبانی⁉️ (ع) ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
🕊 همای رحمت 🕊 (قسمت چهل و هفتم) 📎لینک قسمت چهل و ششم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9563 نگاهی به من کرد و گفت: تو هم به زور جایی بری بدتر از من میشی، حالا برو کنار باد بیاد... 😒 -فکر کنم هنوز من رو نشناختی! *فکر کردی خیلی معروفی باید بشناسم؟ دستم را روی شانه‌اش گذاشتم و گفتم: اون روز توی نانوایی رفیق شدیم 😉 *تو نانوایی رفیق شدیم؟ برو داداش من حوصله ندارم. -ماسک نذاشته بودی مثل الان بحث شد، نون نخریدی رفتی 🚶🏻‍♂️ من را شناخت و محکم به شانه‌ام زد و گفت: چطوری با مرام؟ 😃 -خدا رو شکر شما چطوری پهلوون؟ از کلمه پهلوون خوشش اومد و سینه‌اش رو بالا داد و گفت: اینجا اومدی روضه، کرونا نگیری؟ 🌸 @Negahynov -نه داداش من ماسک زدم همه جا هم ضد عفونیه فضا هم باز هست. اگر شما هم ماسک بزنی همه چی حله. یک ماسک برداشتم و دادم بهش. با اکراه گرفت اما قبول کرد و ماسک را روی صورتش زد. 😷 به سمت مجلس هدایتش کردم. بعد از اتمام جلسه حاج کریم و آن پسر پهلوون که فهمیدم پسر حاج کریم هست آمدن جلو و با حاجی و من که کنارش ایستاده بودم سلام و احوالپرسی کرد. از صحبت حاج آقا و آقا کریم فهمیدم نذری‌ها مال ایشون بوده و برنج‌های اون روز هم همین نذری‌ها بود. پسر حاج کریم رو کرد به حاج آقا مسعود و گفت: چه ضرورتی داره این برنامه‌ها برگزار بشه؟ می‌خواید آمار کرونا بالا بره؟ 🤒 🌸 @Negahynov آقا کریم چشم غره‌ای به پسرش رفت و گفت: امیر بس کن... اما حاجی بهش لبخند زد و گفت: این برنامه‌ها شعائر ماست و میبینی که همه شرایط رو رعایت کردیم تا کسی کرونا نگیره. پسر حاج کریم که حالا می‌دانستم اسمش امیر است گفت: آخه هر سال این بابای ما این همه برنج هدر میده به اسم نذری میدونی چقدر پول این برنج‌هاست؟ 💸💸 حاج آقا: بسم الله الرحمن الرحیم «مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» 🌾 امیر: چی؟ حاجی کانال عوض کردی؟ رفتی رو کانال عربی؟ 😳 (ع) ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
🕊 همای رحمت🕊 (قسمت چهل و هشتم) 📎لینک قسمت چهل و هفتم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9572 حاج آقا: مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند به مانند دانه‌ای است که از آن هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد، و خداوند از این مقدار نیز برای هر که خواهد بیفزاید، و خدا را رحمت بی‌منتهاست و (به همه چیز) داناست.😊 این هم ترجمه از کانال فارسی زبانان...😉 چند لحظه سکوت کرد و پدرش گفت: ببخشید این پسر نمی‌دونم به کی رفته اینجوری نبود! اتفاقا این نذر برای سلامتی خودش بود. -می‌تونم بپرسم برای چی بوده⁉️ 🌸 @Negahynov حاج کریم: بچه که بود حدودا شش ماهه بود که شدیدا تب کرد، توی تب می‌سوخت و هر کاری می‌کردیم تب این بچه قطع نمی‌شد.😢 دکترها قطع امید کردن و نمی‌دانستند دلیل این تب چیه؟ ایام محرم بود رفتم و گذاشتمش توی گهواره علی اصغر که یکی از هیئت‌ها درست کرده بودن و گفتم خدایا به علی اصغر کربلا امیر منو شفا بده و همونجا نذرش کردم شفا پیدا کنه هر سال برنج نذری بدم و وقتی از گهواره بیرون آوردمش بنظرم اومد تبش پایین اومده ولی فکر کردم خیالاتی شدم، مادرش زجه میزد و نمی‌دونستیم چکار کنیم. بعد از چندین سال خدا این بچه رو به ما داده بود و حالا اینجور مریض شده بود.😢 🌸 @Negahynov بردیمش خونه و روی مبل گذاشتیمش نمی‌دانم چی شد من و مادرش خوابمان برد یک لحظه با صدای خنده‌های امیر بیدار شدیم. باورمان نمی‌شد بچه خوبِ خوب شده بود و داشت با انگشت‌های پای خودش بازی میکرد و می‌خندید! هر سال می‌بردمش هیئت و لباس سقا تنش می‌کردم و از سالی که نذری برای امیر می‌دادیم خدا توی کارم هم گشایش ایجاد کرد و حالا شدم حاج کریم و اون سوله بزرگ برنج رو دارم. اما مدتیه این بچه اخلاق و رفتار و کردارش عوض شده نمی دونم چرا انقدر دین زده شده و همش میگه شما عرب پرست هستید!😔 امیر: بابا همه‌اش خیالات شماست. من اصلا میخوام به دین اجدادمان باشم ایرانی اصیل و زرتشتی😌 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 توجه توجه ✍ بزودی ویروسی خطرناکتر از کرونا جهان را فرا خواهد گرفت! ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✍️ چرا ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی ممنوع است❓ ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ پاسخ دندان شکن به یاوه‌گویی‌های اخیر درباره شهر مقدس قم ... سخنگوی ستاد مبارزه با کرونا باید محاکمه شود! ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
✍ ‏مذهبی تر از کرونا چیزی ندیدم 😳 نه شمال میره، نه لب ساحل، نه جاده چالوس نه ترکیه 😒 یا همش تو راه مشهد، قم، عراق و کربلاست؛ یا باید تو مسجد و امامزاده و نماز جمعه و جماعت پیداش کنیم ...😡 یعنی مقید و مذهبی تر از کرونا تو جهان وجود نداره ...😂 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جانم فدای رهبرم ... ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282