eitaa logo
نگاهی نو
2.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
922 ویدیو
26 فایل
✍️ کنکاشی نو در ایران باستان 👈 اینجا از ایران و اسلام می‌گوییم آن گونه که بود... آن گونه که هست... 🇮🇷 صادقانه و بدون تعصب 🌺🌺 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282 ارتباط با ما: @coment_negahynov
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید عبدالمجید مغفوری و بنزین بیت المال 🏍 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
از زمانی که زرتشتیان متوجه شدند... 💡 (ع) ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
🕊همای رحمت 🕊 (قسمت پنجاهم) 📎لینک قسمت چهل و نهم: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9589 پیرمرد نگاهی به حاجی کرد و گفت: این پسرمون نمی‌دونه اینجا محله زرتشتی‌هاست؟ و من زرتشتی هستم؟ بهش نگفتی؟ حاج آقا: راستش نه نگفتم. می خواستم خودش این را بفهمد. 😉 پیرمرد: بگو ببینم چی می‌خواستی به این پسرمون بگی که آوردیش؟ چی می‌خواستی بهش ثابت کنی؟ حاج آقا: این آقا امیر گفت امام حسین (ع) را قبول ندارد. آوردمش تا شما بهش درس بدید. پیرمرد رو کرد به امیر و گفت: مگه میشه کسی امام حسین (ع) رو قبول نداشته باشه؟ ما یکسال صبر می‌کنیم تا این حاج آقا مسعود برامون نذری امام حسین (ع) بیاره دونه‌های برنج رو خشک می‌کنیم و توی این یکسال برای تبرک استفاده می‌کنیم بعد حالا تو میگی قبول نداری؟ 😳 🌸 @Negahynov امیر سرش پایین بود و حرفی نمیزد. حاج آقا از پیرمرد تشکر کرد و بعد از خداحافظی، تعداد دیگری از بسته‌ها را به چند خانه دادند و سوار ماشین شدیم که برگردیم. 🚙 صبح روز نهم بود و سفرهای شمال دوباره به راه افتاده بود جاده‌ها شلوغ شده بود. من هم که از کمپین نه به عزاداری دل پُری داشتم، این متن را نوشتم و با یک عکس از جاده‌ی شلوغ چالوس، در فضای مجازی منتشر کردم: 📲 اگر تعداد کرونایی‌ها زیاد شد و آمار بالا رفت نگویید بخاطر دهه محرم بود؛ شمال خوش بگذره. این تصاویر شلوغی جاده شمال را یادگاری نگه دارید و خدای نکرده بعد از افزایش آمار، روزی سه بار نگاه کنید، برای التیام دردهایتان داروی عبرت آموزی است. روز دهم فرا رسید و ظهر عاشورا مثل هر سال گرم‌تر از هر زمان انگار خورشید در این لحظه به زمین نزدیکتر است و او نیز از غم شهادت امام حسین (ع) درونش آتش می‌گیرد. 🌸 @Negahynov داشتیم عزاداری می‌کردیم که حاجی نوحه‌خوانی را تمام کرد و با آن صدای ملکوتی‌اش اذان گفت: الله اکبر الله اکبر . . . ✨ بعد از اذان برای اقامه نماز ایستاد، بعضی‌ها گِلِه کردند: چرا نوحه رو تمام کردی نماز رو بعد می‌خوانیم. حاجی بلندگو را بدست گرفت و گفت: برادران و خواهران من، امام حسین (ع) شهید شد تا اسلام تا دین تا نماز را برپا دارد، روا نیست که از نماز اول وقت، آن هم در ظهر عاشورا غافل شویم. حقِ خون حسین (ع) غفلت از نماز اول وقت نیست. ☝️ همه سریع به صف شدند و زیباترین نماز عمرم را تجربه کردم. 😇 یا حسین (ع) تو همای رحمتی هستی که سایه‌ات بر سر همه هست و هرکسی می‌تواند از نور تو بهره‌مند شود. فقط کافی است که بخواهد. لبیک یا حسین (ع) ❤️ (ع) ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
گویا آن شب،خدا می‌شنیدش 🌙 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز عاشورا قرار گذاشتیم آب نخوریم😔 #عاشورا #شهید ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
برای شهید شدن عجله داشت 😢 #شهید ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
داستان تعاملی 💐 سلام و عرض ادب خدمت همراهان خوب کانال «نگاهی نو» از امشب ان شاء الله بنا داریم داستان جدیدی رو در کانال شروع کنیم... 🔔 ولی این دفعه یک تفاوت جدی با داستان‌های قبلی داره: دو قسمت ابتدایی داستان رو می‌ذاریم و ادامه اون رو با نظر و مشارکت شما پیش می‌بریم! 👌 لطفاً بعد از قسمت دوم داستان، به ما پیام بدید و نظراتتون رو بیان کنید: 🆔 @Contact_Negahynov ✍ مشارکت شما می‌تونه به صورت بیان ایده باشه، یا نوشتنِ بخشی از داستان، یا پیشنهاد مطالب و شبهاتی که لازم می‌دونید در این داستان به اون‌ها بپردازیم، یا ترسیم عناصر داستانی مثل پیشنهاداتی برای فضایی که داستان در اون جریان پیدا می‌کنه و... خلاصه منتظر حضور فعال شما هستیم. 🙂 دوستانتون رو هم به مشارکت در نگارش این داستان دعوت کنید... 🌹 ان شاء الله در اجرای این طرح، افتخار همراهی مخاطبین کانال «قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات» رو هم خواهیم داشت. 🌸 @Negahynov 🌺 @GhararGahShayeat
مثال‌های دایی کیوان 😅 (قسمت اول) 👈 داستان تعاملی 👉 🌸 @Negahynov دکمه آیفون را زدم و با سحر دویدیم به سمت حیاط. 🏃🏻‍♂ دایی کیوان ساکش را همان دم در، روی زمین گذاشت. دستکش را از توی دست راستش درآورد؛ دستش را برد بالا و محکم کوبید کف دست من: «چِطّوری تو؟!» 😃 بعد هم تقریباً به همان محکمی، دستش را کوبید روی شانه سحر: «به به! سحر خانومِ دایی چه‌طوره؟» 😃 🌸 @Negahynov این شروع حضور موقت دایی کیوان در خانه ما بود که حالا سه روز از آمدنش می‌گذرد. در این سال‌ها کمتر فرصت شده بود که چند روز با دایی باشیم و از نزدیک ببینیمش. دایی کیوان از ۱۶ سالگی (یعنی یک سال کوچک‌تر از سن الآن من!) سر کار رفته و انواع کارها را تجربه کرده است. دست‌های زبرش با آجر و بلوک آشناست. گریس و روغن موتور را لمس کرده، اره و سنباده را می‌شناسد و با ماشین تراش و فرِز زندگی کرده است... 🖐 برای کار، به شهرهای مختلفی سفر کرده و خلاصه، دائم درگیر کار بوده است. 🔧 بعد از ماجرای کرونا، کارگاهی که در آن کار می‌کرد، تعطیل شد. کارهای روزمزد هم جوابگوی کرایه خانه‌ای که با چند نفر از دوستانش اجاره کرده بود، نشد. ❌ بعضی از دوستانش به شهرهایشان برگشتند و پرداخت کرایه‌ی آن خانه دیگر برای دایی کیوان و یک دوست دیگرش غیرممکن شد. 😕 این شد که او هم ساکش را جمع کرد و از تهران به همدان آمد و تا زمان نامعلومی مهمانِ خانه ما شد! 🌸 @Negahynov از این‌ها که بگذریم، تجربیات این روزهای ما با دایی کیوان خیلی گفتنی‌تر و شنیدنی‌تر است. 👌 اخلاق خاصش، شوخ‌طبعی‌های مخصوص به خودش، سرزندگی‌اش، در کنار پهلوانی و ورزش و چندین صفت دیگر، او را برایمان آدمی جذاب و دوست‌داشتنی کرده است. 🙂 ستاره احتمالاً بیشتر از همه ما ذوق می‌کند. چون می‌تواند چیزهایی را تجربه کند که سهم ما نشده است. صبح‌ها که دایی کیوان ورزش شنا می‌کند، ستاره را می‌گذارد پشت کمرش و ستاره این قدر در این بالا و پایین شدن‌ها می‌خندد که نزدیک است بیفتد پایین! 😁 سحر هم حسابی مجذوب دایی شده. با این‌که شوخی‌های مردانه دایی، گاهی او را فراری می‌دهد، ولی باز دوست دارد دور و بر دایی باشد و ساعت‌هایش را با او بگذراند. 👩🏻 من هم دست‌کمی از سحر ندارم. با این تفاوت که شوخی‌های مردانه دایی هم برایم جذابیت دارد و بیشتر با او احساس نزدیکی می‌کنم. 😉 🌸 @Negahynov اما خصوصیت دیگر دایی که برای همه ما، حتی مامان، جالب و غیرمنتظره بود... ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
مثال‌های دایی کیوان 😅 (قسمت دوم) 👈 داستان تعاملی 👉 📎 لینک قسمت اول: 🌸 https://eitaa.com/Negahynov/9615 اما خصوصیت دیگر دایی که برای همه ما، حتی مامان، جالب و غیرمنتظره بود، معلومات بالای او بود. 😳👏👏 معلوماتش را اصلاً به رخ نمی‌کشید. اما در وقت خودش، خیلی خوب و سنجیده از آنها استفاده می‌کرد. 👌 🌸 @Negahynov دایی کیوان وسایلش را در اتاق من گذاشته و شب‌ها همین‌جا می‌خوابد. 😴 قبول نکرد روی تحت من بخوابد: «نه دایی جون، من به تخت عادت ندارم! بدعادت میشم بعدش که خواستم برم، باید تخت تو رو هم بردارم ببرما!» 😉 خلاصه دایی که روی زمین خوابید، من هم رخت‌خوابم را روی زمین انداختم. پریشب قبل از خواب، همین طور که دراز کشیده بود، گفتم: دایی یه سؤال❗️ دایی که طاق‌باز خوابیده بود، به طرف من برگشت و منتظر ماند تاسؤالم را بپرسم... 🤔 گفتم: «این لباس قهوه‌ای که می‌پوشی، برای محرم و صفره یا همین جوری دوست داری بپوشی؟!» 🙄 🌸 @Negahynov دایی گفت: «چیه پسندت نیست؟ یه دونه گل‌گلی هم دارم؛ گذاشتم برای عروسی! می‌خوای اونو بپوشم؟!» 😜 خندیدم و گفتم: «نه قربونت! همین خوبه!» 😂 دایی کیوان هم خندید و گفت: «آره دایی جون. این لباس قهوه‌ای رو برای محرم و صفر پوشیدم... حالا ادامه‌شو بگو ببینم حرفت چیه!» کمی جابه‌جا شدم و با تردید جواب دادم: «هیچی، همین جوری می‌خواستم بدونم...». بعد با کمی مکث ادامه دادم: «منم معمولاً برای دهه محرم لباس مشکلی می‌پوشیدم. ولی امسال یه کم... یعنی... چه جوری بگم!...» 😶 دایی که انگار خوابش می‌آمد، گفت: «سهیل می‌ترسی بخورمت؟! 😒 خب قشنگ حرفتو بزن دایی، ببینم چی می‌خوای بگی!» 🌸 @Negahynov کمی به من برخورد! 😕 سینه‌ام را صاف کردم و گفتم: «دایی، توی این یکی دو سال در مورد امام حسین و دین و این جور چیزا یه حرفایی شنیدم که الان دیگه تکلیفم با خودم روشن نیست! 🤔 نه می‌تونم ارتباطم رو با امام حسین قطع کنم؛ نه می‌تونم مثل قبل، باهاش راحت ارتباط برقرار کنم...» دایی که با دقت به حرف‌هایم گوش می‌داد، پرسید: «مثلاً چی چی شنیدی⁉️» 📣 برای ادامه داستان، با ما مشارکت کنید: 🆔 @Contact_Negshynov ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
👆👆👆
توسل به اهل بیت (ع) 🌹 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
«ارباً اربا» یعنی چه 😔 ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
#اطلاعیه مرکز آموزش های کاربردی دفتر تبلیغات اسلامی برگزار میکند: 💻 نشست آنلاین ✅ منتخب احکام شرعی معاملات روز از قبیل:ارز های دیجیتال(بیت کوین) و بورس در دو جلسه استاد:حجت الاسلام و المسلمین عبادی 📆 زمان برگزاری: ۲۹ و ۳۰ مهرماه ⏰ساعت ۱۰ صبح جهت ثبت نام و اطلاعات بیشتر به سایت مرکز آموزش های کاربردی مراجعه نمایید. 🌐 el.balagh.ir 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 مرکز آموزش های کاربردی http://eitaa.com/joinchat/315686930C4d8d228136
با سلام خدمت همه جهادگران محترم با توجه به حجم زیاد بیماران در و خستگی پرسنل بیمارستان از این حجم از بیمار، ضروری است که افراد و گروه های جهادی برای کمک به کادر درمان و بیماران ورود پیدا کنند. امروز جنگی به پا شده که همت شما جهادگران و را می طلبد. کسانی که تمایل دارند(حتی دو شیفت در هفته) در بیمارستان حضور داشته باشند اسم و شماره همراه خود را در ایتا به آیدی @isamoalem بفرستند و یا به شماره 09106180342 پیامک کنند. برای جابجایی جهادگران نیز نیاز به نیرو داریم. کسانی که وسیله نقلیه دارند با این شماره تماس بگیرند: 09016569386 اگر شما به هر دلیلی تمایل به ورود به بیمارستان ندارید، پخش این فراخوان در گروه ها و کانال ها کمک بزرگی به جذب نیرو خواهد کرد لذا خواهشمندیم از این کار دریغ نفرمایید. 🌸 @Negahynov
روضه خانگی 🌹 #شهید ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
همراهان گرامی کانال نگاهی نو، سلام 🌸 لطفاً در این طرح مشارکت کنید و حتماً دوستانتون رو هم دعوت کنید. 🙂 ✍️ ایده‌ها و متن‌های شما می‌تونه از یک جمله، تا نگارش یک قسمت کامل داستان باشه. ✅ بسم الله، منتظریم: 🆔 @Contact_Negahynov
📢 کورش کبیر و قتل عام مردم اوپیس در گفتار بیل آرنولد ☝️☝️ #هخامنشیان ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢نماینده‌ای که مجلس و دولت را به توپ... 📍کولاک دکتر «سارا فلاحی» نماینده‌ی استان ایلام در صحن علنی مجلس... 👏👏👏👏👏👏 ✍ماشاالله به این شیرزن؛ دلمان را خنک کرد... 🇮🇷 @Sarv110 🇮🇷 🌸 @Negahynov
قهرمان 💪 (قسمت اول) 🌸 @Negahynov بعد از مدت‌ها فرصتی پیدا شده بود که با همسرم و بچه‌ها بیرون برویم و آب و هوایی عوض کنیم. 🌱 هوای نیمه ابری اواخر مهرماه، آن قدر سرد نشده که نتوانیم بعد از ظهر جمعه را در فضای باز بگذرانیم. برای همین، انتخاب ما، یکی از پارک‌های نزدیک خانه بود. پارک نسبتاً آرامی بود. 👌 زیرانداز را که پهن کردیم، رضا مهلت نداد. زود توپ را برداشت و با کُری خواندن، من را دعوت به بازی کرد: ⚽️ «بابایی اگه راست میگی، بیا منو بگیر... بابا... بابا... من تند تند می‌دُوَم. تو که نمی‌تونی به من برسی!» حُسنا هم از دیدن هیجان داداشش ذوق زده شده بود و با همان زبان شیرینش که تازه به حرف افتاده بود، مدام تکرار می‌کرد: «بابا... بابا... تو تِه نمی‌تونی!» (معنی و مفهوم آن، این می‌باشد که: بابا، بابا، تو که نمی‌تونی! 😅) 🌸 @Negahynov به سرعت عبا و عمامه‌ام را درآوردم و گذاشتم گوشه زیرانداز؛ حُسنا را زدم زیر بغلم و دویدم دنبال رضا. 🏃🏻‍♂️ همسرم زهرا هم در حالی که از خنده غش کرده بود، گوشی را برداشت و شروع کرد به فیلم‌برداری. 📱 حدود بیست دقیقه حسابی با بچه‌ها بازی کردیم و سر به سر هم گذاشتیم. یک وقت‌هایی زهرا هم شریک بازی‌مان می‌شد و توپ را بر‌می‌داشت و به سمت ما نشانه می‌گرفت. نشانه گیری‌اش هم الحق که عالی بود! 🤕 دیگر حسابی عرق کرده بودیم و به نفس نفس افتاده بودیم. زهرا مقداری میوه و تنقلات درآورد و ما هم از خدا خواسته، آمدیم کنارش و روی زمین پهن شدیم! 😋 🌸 @Negahynov با این‌که جای دنجی را انتخاب کرده بودیم، ولی بالاخره هر از گاهی، رهگذرهایی عبور می‌کردند. عکس‌العمل‌هایشان خیلی مختلف و متنوع بود. یکی با تعجب خیره می‌شد به سمت ما؛ یکی تکه‌ای می‌انداخت و رد می‌شد؛ یکی لبخند رضایت می‌زد، یکی دو نفر هم داشتند فیلم می‌گرفتند! 🙄 من و زهرا به روی خودمان نمی‌آوردیم و سرخوش از بودن در کنار هم بودیم. بچه‌ها هم هنوز کوچک‌تر از آن هستند که توجهشان به این حواشی جلب شود. با تمام حواسشان مشغول بازیگوشی بودند. این وسط، دو سه تا بچه هم دقایقی آمدند و به بازی ما ملحق شدند. 👦🏻👧🏻 در کل، خوش گذشت. جای همه دوستان، خالی. 😉 ادامه دارد... ┅┅❅❈❅┅┅ لطفاً کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇 🌸 http://eitaa.com/joinchat/3866034177Cf8ac716282
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸️امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمودند: تمام پلیدی‌ها در خانه‌ای قرار داده شده و کلید آن دروغگویی است. ▪️شهادت حضرتش تسلیت باد... (ع) ☑ @samtekhoda3 🏴 @Negahynov