- نیاز -
[ 1403/8/28 ]
حسینیه دیگه جا نداشت ، نه که جای نشستن نه ! دیگه حتی جایی نداشت بایستیم ، بچههای خادم و عکاس دیگه نمیدونستن چی کار کنن ، انتظار داشت دیوونهمون میکرد حالا خوبه ما فقط به اندازهی سه ساعت انتظارت رو کشیدیم . .
بمیرم برای دلِ مادرت چند ساله منتظرِ برگردی ؟ تو که جانِ دلش بودی . .
سه ساعتی که برامون سه سال گذشت و هرثانیهاش پر بود از دلشکستگی و ناامیدی ، بچهها اشک میریختن ، چرا شهید رو نمیارن پس ؟ چیشد ؟ کجا مونده ؟ مگه معراج قول نداده بود ؟ هی تماس پشت تماس که چرا سر ساعت شهیدِ عزیزِ ما رو نیاوردین ؟
چندنفری هم که خسته شدند رفتن از جمعِ بزرگمون . .
خونوادهها زنگ میزدن که دیر وقته برگردین ، و ما هنوز امید داشتیم به دیدنت . .
از انتهای قلبمون انتظارت رو کشیدم و اومدنت رو آرزو میکردیم . .
که آخرش بعد از سه ساعت انتظار ، رسیدی :)) اونم چه رسیدنی ، پرشکوه و زیبا . .
اصلا انگار جنس اومدنت با بقیهی شهید گمنامها فرق میکرد
اومدی و حالا وقت روضه بود ، وقت روضهی مادر ، وقت روضهی قتلگاه
وقت ضجه زدن و وقت حاجت گرفتن :))
وای ، وای از اون لحظهای که مداح شروع کرد به خوندنِ آه ریان ، دیگه مگه صدای گریه قطع میشد ؟ و اون لحظهای که گفتن شهید رو بردارین و روی شونه بذارین و طواف بدین و دل بکنین که وقت ، وقتِ رفتنه!
دل بکنیم ؟ از ما میخواستن دل بکنیم ؟
مگه میشد ؟ الان دل و روحِ ما پیش شهید گمنام موند فقط کاش بیشتر میموندی ، کاش فقط چند ثانیه دیگه میموندی پیشمون فقط چند لحظه بیشتر . .
1403.8.28
آتیشِخونمون...mp3
4.31M
آتیشِ خونمون ..
چقدر هیزم ریختن پیشِ خونمون ..
یعنی اینجا بازم میشه خونمون ؟
آتیشِ خونمون ..
#هندزفری؟🎧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- دست بردار میثم ! تورا دیوانه میخوانند .. اسرارِ عشق فاش مکن !
+ دستِ خودم نیست .. عشقِ علی (ع) مجنون و رسوایم کرده .. لا یکمل ایمان العبد حتی یظنون الناس انه مجنون ! تا مردم گمان نکنند دیوانهای ، ایمانت کامل نمیشود ..
- اینکه فرمودی ، حدیثِ نبوی است ؟
+ حدیثِ عشق است ابنِ عفیف ! حدیثِ عشق !
ولی یه جملهای که این روزا خیلی توی ذهنم میومد و دوستامم ازش استفاده میکردن این بود که ″ پس فردا که دبیرستانت تموم بشه ، دلت برای این روزا تنگ میشه و حسرت میخوری که چرا بیشتر لذتشو نبردی ، پس پاشو بیا بریم کیف کنیم ″
ایازهمهلبتشنهتر...mp3
2.49M