حکایت این روزها . .
از مقداد پرسیدند : هنگام حمله به خانه حضرت زهرا و امیرالمومنین چه کردی؟!
گفت : مامور به سکوت بودیم ولی دست به قبضه شمشیر و چشم در چشم علی منتظر اشارهی علی بودم . .
- باید صبوری کنیم ؛ همین . .
سر که زد چوبهی محمل ، دلِ ما خورد ترک
غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک
و چنان سوخت که بر سر در آن ، این شده حک
سر زینب به سلامت ، سر نوکر به درک :))
- نیاز -
سر که زد چوبهی محمل ، دلِ ما خورد ترک غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک و چنان سوخت که بر سر در آن ، ای
به یادِ شهید محمدحسین محمدخانی :) *
- نیاز -
[ 1403/9/19 ]
مرقدِ شقایقی که از شبنمِ اشك حضرتزهرا‹سلاماللهعلیها› جان گرفت و با خونِ امامحسین‹علیهالسلام› جاودانه شد :))
همینطوری میری توی گروهِ چت دوستات، آخرین پیام بین دو نفر رد و بدل شده بود ، یکی از یکی پرسیده دقیقا کجایی ؟ و اون یکی جواب داده بود نجف :)))
وای چقدر بیخبر رفته بود ، وای چقدر دلم یهویی تنگ شد ، وای چقدر خوشبهحالشه الان توی بهشته ، وای چقدر دلم خواست الان هوای نجف رو . .
وای :)))) 💘💘