eitaa logo
نو+جوان تنهامسیری
7.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.6هزار ویدیو
46 فایل
اینجا اَبرها کنار رفتن،آسمون آبیِ آبیه💫 تو آسمونت چه رنگیه؟!بیا کنار هم باشیم رنگها با هم که باشن🎨 دنیا رو قشنگ میکنن...😍 ادمین: @F_mesgarian پاسخگویی مطالب کانال : @Hosein_32
مشاهده در ایتا
دانلود
الهي در این صبح زیبا از نعمتهاے بیڪرانت سیرابماڹ ڪڹ بہ زندگیمان سرسبزی وخرمي به قلبمان مهربانی به روحمان آرامش به زندگیمان محبت ببخش 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 🌱نو+جوان‌تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
41.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨نماهنگ شهر بهشت ☀️🌈 💫گروه سرود اسراء 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
💥خلاقیت با چوب بستنی.🍡🍢 🎊درست کن وهدیه بده به خواهرت🎁 🛍 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
😤😡💪🤬😬 ‏دعوام شد تو خیابون😱 یارو خیلی گنده و بدنساز بود اومد گفت تو اگه خانواده داشتی اینجوری رفتار نمیکردی😐😕 ترسیدم کُتکه رو بخورم ، 😏 گفتم آره پرورشگاهیم😁 باید تو جمع به روم بیاری؟😐 یارو اومد بغلم کرد گفت داداش شرمنده, ببخشید, اشتباه از من بود.😍 😂🤣😂😆😁 ازشوخی گذشته👇 خوب حرف زدن🌷 بامردم اینقدر مهم هست که درقرآن کریم بارها به این مطلب اشاره شده است.✅ 💠درسوره بقره آیه ۸۳ سفارش می‏فرماید که با همه‏ی مردم (الناس)خوب سخن بگویید:⚜«... و قولوا للنّاس حسنا...» ⚜ ❇️جالبه که بدونیددراین آیه دستور خوب سخن گفتن را خداوند بین احکام مهم صادر فرموده است:😯 ✨«و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الاّ اللّه و بالوالدین احسانا و ذی القربی و الیتامی و المساکین و قولوا للنّاس حسنا و اقیموا الصّلاة و آتوا الزّکاة»: زمانی از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدای یگانه را نپرستند، به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنند، به مردم نیک بگویند، و نماز را به پای دارند و زکات بپردازند.✨ ⬅️نه تنها وقت عصبانیت🤬 ودعوا 😤وقتهای عادی ومعمولی 😊😉هم باید مراقب کلماتی که به کار می بریم باشیم.👌 🦋🐚🐌🐞 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 |جوانِ قیمتی 😉 فکر می‌کنید کدام ویژگی‌های شما برای جامعه، قیمتی است؟! 👈 آقا از ویژگی‌ها می‌گویند که راه‌حل مشکلات کشور است... 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘 تاریخ را جدی بگیرید 📚 «من، همیشه به جوانان و محصّلین و طلّاب و دیگران می‌گویم که تاریخ را جدّی بگیرید و با دقّت نگاه کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است: «تلک أمة قد خلت». عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن است.» ۱۳۷۴/۱۰/۰۵ 🎁 شما نیز می‌توانید این آیه رو حفظ کنید و منتشر کنید تا علاوه بر اینکه خودتون با قرآن انس می‌گیرید، باعث انس دوستان و آشنایان بشید 📜 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🎥 🔵 *دختری که تاریخ را تحت تاثیر قرار داد...* ‌ 👌 درباره شهیده بنت‌الهدی و فداکاری و یاری‌ نسبت به برادرش شهید محمدباقر صدر در نهضت اسلامی عراق 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
📚📙📘📗📕 🔷سوال کاربرعزیزمون😊 👇 ⁉️ببخشید میخواستم بدونم من در کلاس قرائت قرآن در یک آموزشگاه دوره میبینم جایی خونده بودم از نظر شرعی مربی قرآن نباید حقوق و درآمدی از آموزش قرآن بگیره؟ ما که ماهانه شهریه میدیم حکمش چیه؟ آیا از نظر حکم آقای خامنه ای درسته؟؟🧐 سلام دوست عزیز ممنون از توجه شما🙏🌹 اماجواب🔰 💠قرآن کریم جز امور مستحبی هست که گرفتن پول دربرابر آموزش آن اشکال شرعی ندارد. هرچند شایسته است که دستمزدی گرفته نشود. وپرداختی از طرف شما به عنوان هدیه به مربی باشد. وآنچه میفرمایید در روایات آمده کراهت در این چنین اموری را میرساند. واونجایی که فرمودند جایز نیست درمورد آموزش واجبات اولیه هست. 📌پس نکته اینکه دریافت مبلغی با این عنوان توسط مربی وپرداخت ازطرف شماهیچ اشکالی ندارد. درپناه قرآن موفق وپایدارباشیدرفیق تنها مسیری🤲🌷 🌱🌿🌱🌿🌱🌿 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
1_125211421.mp3
1.03M
🎧 | جای خالی کتاب 🔅 آقا یکی از پرخسارت‌ترین تنبلی‌ها را به ما معرفی می‌کنند 📈 نیازی که زیاد می‌شود و کم نه! 📚 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
👈 تنبلی و بخل و لج‌بازی 😈 دوستانی صمیمی برای گمراهی 💤 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ ♨️ 🎥 | استعدادت رو پیدا کن 🔑 یک نکته‌کلیدی برای شما که می‌خواهید مثل ابوعلی‌سینا یا زکریای‌رازی شوید 🙄 شما برای کشف استعدادهای واقعی‌تون چکار کردید؟ 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🌸خاطره ای از زبان شهید ابراهیم هادی🦋🌷 🏵در منطقه المهدی در همان روزهای اول جنگ،پنج جوان به گروه ما ملحق شدند. ☺️آنها از یک روستا با هم به جبهه آماده بودند. چند روزی گذشت.دیدم اینها اهل نماز نیستند!🤔 😉تا اینکه یک روز با آنها صحبت کردم.بندگان خدا آدم های خیلی ساده ای بودند...☘ 🔺آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند.فقط به خاطر علاقه به✨ امام آماده بودند جبهه... 🔻از طرفی خودشان هم دوست داشتند که نماز را یاد بگیرند.😀 💦من هم بعد از یاد دادن وضو،یکی از بچه ها را صدا زدم و🗣  گفتم:این آقا پیش نماز شما،هر کاری کرد شما هم انجام بدید.🧔😉 🦋من هم کنار شما می ایستم و بلند بلند ذکرهای نماز را تکرار می کنم تا یاد بگیرید. ابراهیم به اینجا که رسید دیگر نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد.😂چند دقیقه بعد ادامه داد: 🔸در رکعت اول وسط خواندن حمد،امام جماعت شروع کرد سرش را خاراندن😇،یکدفعه دیدم آن پنج نفر شروع کردند به خاراندن سر!!😁 خیلی خنده ام گرفته بود🙃 اما خودم را کنترل می کردم. 🔹اما در سجده وقتی امام جماعت بلند شد مُهر به پیشانیش چسبیده بود و افتاد.☺️ پیش نماز به سمت چپ خم شد که مهرش را بردارد.📿 یکدفعه دیدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند.🤣 اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و زدم زیر خنده! 😂😂😆😆🤣🤣🤣 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌾شب جمعه است هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم🌹 🌾ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی از فراق تو شکایت نکنم می میرم🌹 🌾سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است سجده بر تربت پایت نکنم می میرم🌹 🌾دوریت درد من و نام تو درمان من است تا خود صبح صدایت نکنم می میرم🌹 🌾به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم🌹 🌾"وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"🌹 🌾جان ناقابل من کاش فدای تو شود اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم!🌹 🌾شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم😭 🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلااااام صبحتون عسل🍯 🌺آدرس تک تکتون رو ندارم 🌼تا گل محبت تقدیمتون کنم 🌸پس زحمت بکشید خودتون 🌼از این گل های زیبا بردارید 🌺تقدیم به شما عزیزان باوفا 🌷روز تون گلباران🌷 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قدم بزن با پای دل تو این هوای آشنا ...🌷 🔰 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
💎 هم‌گام ظهور 💡 این بار نوبت شما است... 🎯 با این کار کشور را آماده ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کنید🙏🌹 ➕ «ما که انتظار✨ فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّةالله✨ (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛💫 باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه‌ی مهدوی؛✨ هم خودسازی کنیم،💪 هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازه‌ای که در وسع و قدرت ما است،👌 به جامعه‌ی مهدوی نزدیک کنیم که جامعه‌ی مهدوی، جامعه‌ی قسط است، جامعه‌ی معنویّت است، جامعه‌ی معرفت است، جامعه‌ی برادری و اخوّت است، جامعه‌ی علم است، جامعه‌ی عزّت است.»☀️🌈 ۱۳۹۹/۰۱/۲۱ 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
📕📗📘📙📕📗📘📙📕📗📙 📔 کتاب «خون دلی که لعل شد» حاوی خاطرات ✨حضرت آیت‌الله العظمی سیّد علی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی)✨ از زندانها ⛓و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی است.⚖ 📓این کتاب ترجمه‌ی فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» است که پیش از این به زبان 💥عربی در بیروت منتشر و توسط✨ سیّد حسن نصرالله معرّفی شد. ‌ 💫آنچه کتاب حاضر را از کتابهای مشابه متمایز میکند، بیان ✨حکمتها، ✨درسها و ✨عبرتهایی است که به فراخور بحثها بیان شده و هر کدام از آنها میتواند چراغ راهی 🏮برای آشنایی مخاطب کتاب بویژه جوانان عزیز🖼 با فجایع رژیم منحوس پهلوی😡، و همچنین  سختی‌ها، مرارتها و رنجهای مبارزان😖😓 و در مقابل پایمردی‌ها، مقاومتها، 💪 خلوص و ایمان انقلابیون باشد.👌 🌴🌴🌴 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🦋🦋🦋 🕊 | تو آزادی! 🙂 یکی از روزها در سلّول با دو نفر از همسلّولی‌ها نشسته بودم. یکی از آنها فردی روحانی بود که قبلاً از او یاد کردم، و دیگری نیز از مجاهدان مخلص بود و من قبلاً از او یاد کرده بودم و گفته بودم که او نواده‌ی مرحوم شاه‌آبادی بود و در جنگ تحمیلی هم به شهادت رسید. مأمور طبق معمول آمد و گفت: ـ علی کیست؟ ـ من علی هستم. ـ علیِ چی؟ ـ علیِ خامنه‌ای. ـ سر و صورتت را بپوشان و دنبال من بیا. مرا به اتاق کاوه برد. به محض آنکه چشمش به من افتاد، گفت: ـ شما آزاد هستی! 😳 خیلی تعجّب کردم. در حالی که آنچه را از رئیس بازجوها شنیده بودم، باورم نمیشد، از اتاق او بیرون آمدم. چون پوششی بر چهره نداشتم، برای نخستین بار راهروی زندان را میدیدم. این بار به من اجازه داده شد از اتاق بازجو بدون پوشاندن سر و صورت بیرون بیایم. 🤔 هر کس بعداً خبر آزاد شدن مرا شنید، دچار تعجّب شد و اوّلین سؤالش این بود: چرا شما را آزاد کردند؟! و من فوراً پاسخ میدادم: به مقامات زندان اعتراض کنید! 👀 اوّل به سلّول رفتم و دیدم یکی از دو هم‌سلّولی در آنجا هست و دیگری برای کاری بیرون رفته. از آزادی من خوشحال شد. با او خداحافظی کردم. سپس مرا به اتاق لباسها بردند. این همان اتاقی است که هنگام ورود به زندان، لباسهایمان را در آن بیرون آوردیم و تا آن موقع همان جا مانده بود. نزدیک غروب بود و هوا هنوز گرم. آزادی من مقارن با اواخر تابستان بود، در حالی که لباسهایم زمستانی بود؛ چون در زمستان بازداشت شده بودم.🌨 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
🦋🦋🦋 😌 قبا و عبا و عمّامه را پوشیدم. از درِ ورودی زندان بیرون رفتم⛓. همه چیز تازگی داشت. هرچه میدیدم، جالب بود: مردم، ... راه رفتن بدون نگهبان، ... چراغهایی که پس از عادت به تاریکی طولانی، اکنون چشمهایم را می‌آزردند.💡 💤 من در زندان همواره صحنه‌ی آزاد شدن خودم را در خواب میدیدم؛ مثل سایر زندانیان که آنچه را دلشان آرزو میکند، در خواب می‌بینند. ولی آیا این هم باز خواب و رؤیا است؟😴💭 💣 به سمت «توپخانه» رفتم که نزدیک زندان است. مقدار کمی هم پول💰 با خود داشتم. احساس گرسنگی کردم، لذا مقداری غذا خریدم و خوردم؛🍝 بدون آنکه فکر کنم شخصی مانند من باید مقیّد باشد و در کوچه و خیابان چیزی نخورد. بعد به منزل دکتر بهشتی تلفن کردم.☎️ نمیتوانست باور کند: ... این شمایید؟ بیرون آمده‌اید؟ چگونه شما را آزاد کردند؟☺️ سپس گفت: من مشتاقانه منتظر شمایم. به خانه‌ی آقای بهشتی رفتم. برادرْ شفیق هم آنجا بود. وقتی تلفن کردم، میخواسته از خانه‌ی آقای بهشتی خارج شود، ولی مانده بود تا مرا ببیند. 😳 نخستین چیزی که در قیافه‌ی من توجّه آنها را جلب کرد، صورت تراشیده‌ی من بود. تعجّب کردند. گفتم: تراشیدند، ولی دوباره مانند اوّلش خواهد شد! ساعتی آنجا ماندم. بعد مبلغی پول گرفتم و به منزل برادر بزرگترم که ساکن تهران بود، رفتم. از آنجا با مشهد تماس گرفتم، بعد هم به مشهد رفتم. 😔 افراد خانواده بعداً از رنجها و گرفتاریها و نومیدیهای خود در مدّت حبس من، چیزهای عجیبی برایم تعریف کردند. همسرم برایم نقل کرد که مادرش پسرم مجتبی را ـ که در آن زمان کودکی بود سرشار از معصومیّت و بیگناهی و پاکی و سلامت روحی و عشق و عاطفه و پایبندی به برخی عبادات ـ به حرم ✨ثامن‌الائمّه حضرت رضا (علیه‌السّلام)✨ می‌برده و به او می‌گفته: به وسیله‌ی✨امام رضا✨به خدای متعال 💫متوسّل شو و از خدا💫 بخواه که پدرت را از زندان آزاد کند. کودک، معصومانه رو به امام (علیه‌السّلام)💫 می‌کرده و به او توسّل می‌جسته. یک شب دیگر مجتبی با مادر‌بزرگش به حرم رفته و صحنه تکرار شده؛ امّا این بار نشانه‌های تأثّری شدید در مجتبی ظاهر گردیده، گریه و زاری کرده و با لحنی که حاکی از لبریز شدن کاسه‌ی صبر کودک و سوز و درد شدید او بوده😭، با امام رضا✨ گفت‌و‌گو کرده. او مثل کسی که در برابر امام ایستاده، با امام گفت‌و‌گو میکرده و بشدّت اشک میریخته؛ به حدّی که مادر‌بزرگش از کرده‌ی خود پشیمان شده و تصمیم گرفته که دیگر این کار را از مجتبی نخواهد.😢 💠💠💠 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri