eitaa logo
نو+جوان تنهامسیری
6.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
54 فایل
اینجا اَبرها کنار رفتن،آسمون آبیِ آبیه💫 تو آسمونت چه رنگیه؟!بیا کنار هم باشیم رنگها با هم که باشن🎨 دنیا رو قشنگ میکنن... @F_mesgarian ادمین: پاسخگویی مطالب کانال : @Hosein_32
مشاهده در ایتا
دانلود
نو+جوان تنهامسیری
من و دوستانم تازه در باغچه کوچک این خانه قشنگ کاشته شده بودیم. 🌹🌺💐 همگی خوشحال بودیم 😍 چون جای خوب
صدایی شنیدم... آنقدر بی جان وبی رمق و ناامید بودم که حس باز کردن چشمانم را نداشتم... ولی انگار حرفهای قشنگی به گوشم می رسید. 😃 گوشهایم راتیز کردم 👂و خوب گوش کردم. ساقه ی تنومند و قوی داشت برای ما صحبت می کرد: -- بچه ها قوی باشید 😎💪 امیدتان را از دست ندهید. ❌ تنبلی نکنید! و گرنه، خشک و بی مصرف می شوید. 🍂🍂🍂 زود باشید تا جانی دارید خودتان را نجات دهید. 🙌 شما می توانید دوباره ریشه بزنید و یک زندگی جدید داشته باشید. ✨ می توانید مثل من یک ساقه قوی و یک گیاه سرسبز باشید. 🌱 برگها حال و روز خوبی نداشتند ولی همگی از حرفهای ساقه امید گرفتیم. 💓 وتمام توانمان را جمع کردیم از ترس خشک شدن و نابود شدن تا آنجایی که توان داشتیم، تلاش کردیم. تنبلی را کنار گذاشتیم، ناامیدی را رها کردیم، تا راه رشد کردن را پیدا کنیم. 💫 و یک گیاه مستقل شویم. 😎✌️ عجب رؤیای شیرینی. 🤗 ❤️ 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
صدایی شنیدم... آنقدر بی جان وبی رمق و ناامید بودم که حس باز کردن چشمانم را نداشتم... ولی انگار حرف
⁉️ یعنی می شود ما هم برای خودمان یک گیاه مستقل و زیبا بشویم؟ 😃 اگر تلاش کنم دیگر خشک و نابود نمی شوم. از فکر نابود شدن، تمام وجودم پر از ترس می شد 😰 تمام نیرویم را جمع کردم و از ساقه پرسیدم: -- چه جوری خودمان را نجات دهیم ⁉️ ساقه صدای ضعیفم را شنید و یک نگاه مهربان به من کرد و گفت: --معلوم است که دلت می خواهد یک گیاه شاداب وتنومند باشی که همه از زیباییت دست به دهان بمانند. 😉 پس این را بدان که خدای مهربان ما را جزء گیاهانی قرار داده است که برگمان هم می تواند بعد از جدا شدن از ساقه دوباره ریشه بزند و رشد کند و برای خودش گیاه مستقلی شود. ☘ البته اگر کارش را درست انجام دهد و تنبلی نکند! 😌👌 شما برگهای جدا شده می توانید تلاش کنید و قسمتی از خودتان را درون خاک فرو کنید تا با کمک خاک مرطوب باغچه زندگی دوباره پیدا کنید. 💞 ✅ پس تا می توانید تلاش کنید تا موفق شوید. و همه برگها شروع کردند به تلاش و ریشه زدند. 🌾🌾🌾 چند روز بعد، برگی که دختر کوچولو کاشته بود، برای خود گیاهی زیبا شده بود. 🌱 و حالا ما برگهای جدا شده هر کدم برای خودمان یک گیاه سبز و شاداب بودیم. 🌿🌿🌿 و دیگر از این که از ساقه جدا شده بودیم، ناراحت نبودیم 😊 و برای خودمان زندگی جدیدی داشتیم. چقدر خوب بود که ساقه ما را راهنمایی کرد. 🤗❤️ و چقدر خوب که ما به حرفش عمل کردیم. 😊 حالا همه خوشحال و راضی هستیم. 😊🍃❤️ 😎نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
وحید 🧑 پدر و مادر وحید در آشپزخانه مشغول صحبت کردن بودند. 🧔🧕 داشتند برای تعطیلاتی که در پیش بود، برنامه ریزی می کردند. 📝 پدر وحید عاااااشق مسافرت بود و دلش می خواست اینبار همگی به روستاهای اطراف شهر رودبار_منجیل بروند. 🚗🌳🌳 مادر وحید از توی آشپزخانه 👩‍🍳صدایش کرد: وحید جان..بیا مادر چند لحظه. وحید به حرف مادرش گوش کرد و به طرف آشپزخانه رفت و مودبانه دم در ایستاد. 😊 پدر و مادرش با لبخند و رضایت نگاهش می کردند. 😇 (پیش خودمان بماند، چند وقتی بود که در رفتارهایش تغییرات خوبی پیدا شده بود. 😌👌) پدر با محبت به وحید گفت : وحید جان من به مادرت پیشنهاد دادم که تعطیلات هفته بعد به روستاهای رودبار_منجیل بریم؛ نظر تو چیه بابا⁉️ ☺️ وحید با احترام گفت: من دوست دارم بیام. 😍 ولی بابا.... آخه..... هفته بعد ما میخوایم همگی با هم مسجد رو تمیز کنیم. آقای محمودی گفته که خیییییلی ثواب داره و کار خیلی بزرگیه که برای خونه خدا کار انجام بدیم. 😌 پدر وحید وقتی این حرف رو شنید، کمی فکر کرد 🤔 و گفت: باشه پسرم.. من از مسافرت می گذرم تا تعطیلات بعدی. ☺️ ادامه دارد.... 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
وحید 🧑 پدر و مادر وحید در آشپزخانه مشغول صحبت کردن بودند. 🧔🧕 داشتند برای تعطیلاتی که در پیش بود، ب
وحید خیلی خوشحال شد 🤩 و با ذوق از پدرش تشکر کرد. 😘🙏🙏🙏 چون که آقای محمودی گفته بود که تمیز کردن خانه خدا یک کار مستحبی بسیار خوب است. 😌👌 گوشی اش را برداشت 📱 و به آقای محمودی زنگ زد و ماجرا را تعریف کرد. انتظار داشت آقای محمودی کارش را تایید کند. 😇 ولی برخلاف تصورش، آقای محمودی گفت: وحید جان! پسر عزیزم چرا این کار کردی⁉️‼️ 😰😱😨 وحید با هیجان و متعجب گفت: ولی آقا خودتون گفتین که این یه کار مستحبی خیلی خوب و ارزشمنده (خیلی هم ثواب داره) و خدا از این کار خیلی راضیه. 😨 من که مستقیما دارم حرف خود خدا رو گوش می کنم. 😢 آقای محمودی با آرامش توضیح داد: بله وحید جان. هنوزم حرفم همینه. ☺️ ❌ اما نه تا وقتی که قراره بین این کار مستحبی و حرف پدر و مادرت، یکیش رو انتخاب کنی... وحید یکمی گیج شده بود... 😦 انگار نمی توانست منظور آقای محمودی را بفهمد. به همین خاطر پرسید: آقا یعنی چی؟؟ یعنی پدر و مادر مثل خداوند اطاعت ازشون واجبه؟؟ آقا ما نفهمیدیم... گیج شدیم یکم.. 🤕 آقای محمودی خندید و گفت: تنها کسی که باید بی چون و چرا به حرفش گوش کرد، خداوند است. ولی خداوند خودش دستور داده است که از پدر و مادرت باید حرف شنوی (اطاعت) داشته باشی. ☺️ ☝البته تا وقتی که حرفشون با حرف خدا یکی باشه. ادامه دارد.... 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
وحید خیلی خوشحال شد 🤩 و با ذوق از پدرش تشکر کرد. 😘🙏🙏🙏 چون که آقای محمودی گفته بود که تمیز کردن خان
مثلا اگه بهت گفتن: نماز نخون، اینجا نباید اطاعت کنی... ولی اگه بهت گفتن : مثلا نرو مسجدو تمیز کن، می خوایم بریم مسافرت 🚗، اینجا باید از اونا اطاعت کنی پسرم. ☺️👌 چون خدا اطاعت خشک و خالی از دستوراتش رو نمی خواد. 😌👌 ( حالا شما دوستای خوبم اگه گفتین چرا؟ 😉 چون خدا فقط نمی خواهد که آدم نماز بخونه یا روزه بگیره. ☺️ بزار ببینم. یعنی شما قبلن اینطوری فک می کردین که خدا فقط از ما نماز و روزه می خواد؟ 😱😱🤭 به کسی نگین ولی راستش منم قبلنا متاسفانه اینطوری فکر می کردم. 😁😅 ولی بعدش خدای مهربون خودش تنهامسیر رو بهم نشون داد. 😇 ای خدای مهربون❤️ همینجا ازت خواااهش می کنم که همه مون رو در مسیر خوبانت بگذار و همه مون رو هدایت بکن. 🤲 شما هم فقط کافییییییه که هدایت رو از خدا بخواین. دیگه خدا همه چی رو براتون ردیف می کنه. 🤩 بریم ادامه ی داستان رو بخونیم. 😊) مهم اینه که بتونی از کسایی اطاعت کنی که خدا بهت واجب کرده. ✅ مثل پدر و مادر ..مثل پیغمبر اکرم....امامان معصوم ...نائب امام.. ادامه دارد.... 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
مثلا اگه بهت گفتن: نماز نخون، اینجا نباید اطاعت کنی... ولی اگه بهت گفتن : مثلا نرو مسجدو تمیز کن، م
وحید که هنوز منظور آقای محمودی رو درست متوجه نشده بود 😦، پرسید: خب، آقا اومدیم و پدر و مادرمون یه چی گفتن ولی اماممون یه چی دیگه گفت‼️ آقای محمودی گفت: این اطاعت کردن مراتبی داره. 1⃣ اولش پیغمبره 2⃣ بعد امامه 3⃣ بعد نائب امامه 4⃣ بعد پدر و مادره وحید پرسید: یعنی گوش کردن به حرف امام یا نایب امام از حرف پدر و مادر واجب تر و مهمتره⁉️ 🙄 آقای محمودی گفت: بله پسر عزیزم...که به این کار میگن اطاعت از ولایت... ✨✨✨ یعنی اطاعت از کسانی که خدا واجب کرده تا حرفشون رو گوش کنیم... 💥🌺 وحید احساس می کرد الان دیگر کم کم دارد متوجه می شود که منظور آقای محمودی چیه. 😇 🌷 بنظرش برای خداوند یک کار خوب زمانی پذیرفته است که براساس امر ولایت باشد. 😊👌 مثل همین کار تمیز کردن مسجد. برای خدا اطاعت از کسانی مثل پدر و مادر ( پیغمبر یا ائمه یا نائب امام ..)، مهمتر از کارهای مستحبی خوب هست. چون خودش اطاعت از آن ها رو واجب کرده. با این فکرها، سریع به آشپزخانه رفت... پدرش داشت به مادرش در شستن ظرفها کمک میکرد. 🍽🍴🥄 👨‍🍳 رفت به طرفش... صدایش کرد.... وقتی پدرش برگشت به طرفش، دستش را مثل افسران نظامی گذاشت کنار گوشش و گفت: اطاعت می شود قربان..(طبق امر شما، به مسافرت می رویم..) 😊🌹 پدر و مادرش از ته دل خندیدند و خوشحال شدند.. 😍😍 (پدرش از ته دل خندید وخوشحال شد..) 😊❤️ 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫@nojavanTanhamasiri
رضا و حسین 🧒👦 رضا و حسین دو دوست صمیمی بودند ❤️😊 که از اول دبستان با هم دیگه مثل یک برادر رفتار می کردند. اونها حتی توی کلاس هم کنار هم دیگه مینشستن. آخرای ساعت بود و حسین منتظر بود که زنگ🔔 به صدا دربیاد. هنوز ۱۵ دقیقه به زنگ مونده بود؛ اما در کمال تعجب همون لحظه زنگ به صدا در اومد! 😳 معلم از بچه ها خواست که کتاب هاشون رو جمع کنند و گفت که از امروز شما میتونید نمازتون رو اول وقت و توی مدرسه بخونید ...😇 رضا و حسین باهم از کلاس بیرون اومدند. حسین پیشنهاد کرد که به وضوخونه برند و باهم وضو بگیرند تا نمازشون رو اول وقت بخونند. ✨✨✨ اما رضا گفت که اصلااااا حوصله ندارم و خیییییلی خسته ام! 😩 ترجیح میدم بعد از اینکه خستگی مو در کردم توی خونه نمازم رو بخونم😏 ...... 😎نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
رضا و حسین 🧒👦 رضا و حسین دو دوست صمیمی بودند ❤️😊 که از اول دبستان با هم دیگه مثل یک برادر رفتار می
از اونجایی که رضا اغلب اوقات هم برای اومدن به مسجد و هیئت تنبلی می کرد، ☹️ حسین حدس میزد که رضا بخواد از زیر نماز خوندن اول وقت در بره و خودش رو آماده کرده بود تا حرفایی رو به رضا بزنه... 😊👌 حسین گفت : دوست خوبم اصلا نماز برای همین هست که ما با تنبلی و راحت طلبی خودمون مبارزه کنیم ....😎💪 رضا خیلی سریع گفت: ــ آخه من وقتی خسته ام نمیتونم از نمازم لذت ببرم ...😒 ــ نمازی که از همون اول باعث لذت بشه نتیجه پیروی از هوای نفسه😓 همینکه ما بگیم الان خسته اییم و حوصله نماز خوندن رو نداریم و نماز رو به وقتی که سرحالیم موکول می کنیم، یعنی پیروی از هوای نفس .... ⭕️⭕️⭕️⭕️ ما وقتی کاری رو بصورت تکرار انجام میدیم و در هییییچ شرایطی از اون دست نمی کشیم باعث میشه یک سری مهارت ها در اون رابطه پیدا کنیم و لذت واقعی هم در نمازی هست که همیشه و تحت هر شرایطی خونده بشه اینطوری باعث تقرب و رسیدن به لذت واقعی میشه ...😇 رضا که از حرفای حسین خیلی خوشش اومده بود، 😍 گفت : ــ من تا حالا از این زاویه به نماز نگاه نکرده بودم. 💞 حق با توئه. بیا تا وقت هست وضو بگیریم و نماز رو همینجا بخونیم ..😇👌 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
پاسخ به بالاترین علاقه 🤗 (من که می دانم حسادت بد است؛ ولی چرا ..؟؟) 🙁 وحید نمازش را خواند و عصرانه اش را خورد. 🍩🍪☕️ منتظر بود که رضا و علی به دنبالش بیایند تا با هم به دوچرخه سواری بروند. 🚲 🚲 🚲 وحید دوچرخه گرانقیمتش را حساااابی تمیز و مرتب کرده بود. 😌 دلش می خواست از دوچرخه علی، قشنگتر و توچشم تر باشد و بچه ها از دوچرخه او تعریف کنند. 🙄 وقتی بچه ها از دوچرخه علی تعریف می کردند، احساس می کرد حسودیش می شود. 😖 از طرفی هم، احساس عذاب وجدان می کرد و دلش نمی خواست نسبت به دوستش حسودی بکند. 😢 در همین افکار بود که زنگ درشان را زدند؛ با عجله دوچرخه اش را برداشت و از در خانه بیرون رفت. 🏃‍♂🏃‍♂🚲 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
رضا و علی به او سلام کردند. 🧒👦 جوابشان را داد. 😊✋ و خیلی زود نگاهش روی دوچرخه علی رفت تا ببیند از دوچرخه او قشنگتر است یا نه ؟؟ 👀 وقتی دید که دوچرخه خودش حرف اول را می زند، خیالش راحت شد.. 😏 ولی دوباره، انگار همان حس عذاب وجدان به سراغش آمد. 😰 پیش خودش فکر کرد، او که می داند حسادت اصلاااا حس خوبی نیست! 😱😱 پس چرا نمی تواند جلوی خودش را بگیرد⁉️ علی به طرفش آمد و با مهربانی دستش را روی شانه وحید گذاشت و گفت : داداش وحید! تا سر خیابون مسابقه!! پایه ای ؟؟ 😉🤠 وحید گفت : قبوله. 😎 🤜🤛 و باز هم همه ی تلاشش را کرد تا از او بهتر باشد. دوست نداشت علی اول شود. 😒 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
بچه ها با سرعت، رکاب می زدند... تلاش وحید از همه ی بچه ها بیشتر بود. از کنار سوپر مارکت آقای نوروزی رد شده بودند که یکدفعه، دوچرخه علی چرخش پنچر شد و عقب ماند. 💢🤪😕 وحید پیش خودش فکر کرد؛ 🤔 حالا بهترین فرصت است که با اختلاف خیلی بالا از علی جلو بزند. اما وقتی برگشت و به دوستش نگاه کرد که عقب مانده است، بی اختیار با خودش گفت: خسته نباشی آقا وحید! 😒 همه میدونن که حسادت (دروغ ؛ تهمت..) حس بدیه... ولی مهم اینه که بتونی باهاش مبارزه کنی و جلوی خودتو بگیری!!! ⭕️⭕️⭕️ فرمان دوچرخه را چرخاند... وقتی که داشت به سمت علی می رفت، پیش خودش فکر کرد. 🤔 وقتی کسی می تواند جلوی حسادت یا رفتارهای بد خودش را بگیرد که دستورات دینی که خداوند داده است (مثل نماز و روزه )را انجام دهد؛ و طبق دستور خدا زندگی کند. 😇 چون که خداوند برای زندگی انسان، خیییییلی احترام قائل است. و به همین خاطر است که به انسان دستور می دهد. 😊👌 اساسا دستورات خدا برای این است که انسان بهتر بتواند با احساسات بد مبارزه کند یا کارهای خوب را تقویت کند. خدایا به خاطر اینکه اینقدر ما برایت مهم بودیم و له ما دستوراتی دادی تا بتونیم لذت واقعی رو درک بکنیم، ازت ممنونم. 🤗🤗🤗❤️ خدایا شکرررررت 😍😍😍 چند دقیقه بعد به علی رسید... از دوچرخه پیاده شد و به دوستش کمک کرد که بلند شود. 😇🤝 فکر کرد چقدررررر احساس لذت و شادی خاصی دارد. 🤩❤️ خیلی خیلی شادتر از وقتی که بچه ها از دوچرخه او بیشتر از دوچرخه علی تعریف می کردند... 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @nojavanTanhamasiri
┄┅─✵🍃🌸﷽🌼🍃✵─┅┄ سلام رفقا ☺️✋ 💥 مژده مژده 💥 ⏳شمارش معکوس برای ثبت نام دوره ی جدید در آموزشگاه مجازی حیات برتر زیر نظرتشکیلات تنها مسیر آرامش شروع شد👏 با تدریس استاد فرجام‌پور 😍 🌾☘🌾☘🌾 ضمنا👇😍 با ثبت نام در دوره جدید لینک آموزشهای دو دوره‌ی قبلی (حیات برتر ورهایی از رنجها) به صورت رایگان در اختیارتون قرار داده میشه. هزینه هر ترم ۳ماهه ۲۰ هزار تومان است که افرادی که تازه ثبت نام می کنند برای هر سه ترم فقط ۲۰ هزار تومان پرداخت می کنند😍 مباحث آموزشگاه👇 🎈🎁🎈 برای همراهی و در کلاس جدید من اینجام😊👇 @masoomi56 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸