23.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ #ویژه ♨️
🎥 #تماشایی | استعدادت رو پیدا کن
🔑 یک نکتهکلیدی برای شما که میخواهید مثل ابوعلیسینا یا زکریایرازی شوید
🙄 شما برای کشف استعدادهای واقعیتون چکار کردید؟
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🌸خاطره ای از زبان شهید ابراهیم هادی🦋🌷
🏵در منطقه المهدی در همان روزهای اول جنگ،پنج جوان به گروه ما ملحق شدند.
☺️آنها از یک روستا با هم به جبهه آماده بودند.
چند روزی گذشت.دیدم اینها اهل نماز نیستند!🤔
😉تا اینکه یک روز با آنها صحبت کردم.بندگان خدا آدم های خیلی ساده ای بودند...☘
🔺آنها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند.فقط به خاطر علاقه به✨ امام آماده بودند جبهه...
🔻از طرفی خودشان هم دوست داشتند که نماز را یاد بگیرند.😀
💦من هم بعد از یاد دادن وضو،یکی از بچه ها را صدا زدم و🗣
گفتم:این آقا پیش نماز شما،هر کاری کرد شما هم انجام بدید.🧔😉
🦋من هم کنار شما می ایستم و بلند بلند ذکرهای نماز را تکرار می کنم تا یاد بگیرید.
ابراهیم به اینجا که رسید دیگر نمی توانست جلوی خنده اش را بگیرد.😂چند دقیقه بعد ادامه داد:
🔸در رکعت اول وسط خواندن حمد،امام جماعت شروع کرد سرش را خاراندن😇،یکدفعه دیدم آن پنج نفر شروع کردند به خاراندن سر!!😁
خیلی خنده ام گرفته بود🙃 اما خودم را کنترل می کردم.
🔹اما در سجده وقتی امام جماعت بلند شد مُهر به پیشانیش چسبیده بود و افتاد.☺️
پیش نماز به سمت چپ خم شد که مهرش را بردارد.📿
یکدفعه دیدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز کردند.🤣
اینجا بود که دیگر نتوانستم تحمل کنم و زدم زیر خنده!
😂😂😆😆🤣🤣🤣
#خاطره_طنز
#شهیدابراهیم_هادی
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
نو+جوان تنهامسیری
🎬 نماهنگ #گره_گشا با صدای سیدرضا نریمانی🎤🌷 #شب_جمعه 😎 نو+جوان تنهامسیری 💫 @NojavanTanhamasiri
کی فکرش رو می کرد لمس ضریحت ممنوعه بشه؟💔
#سراب.م
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🌾شب جمعه است هوایت نکنم می میرم
یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم🌹
🌾ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم می میرم🌹
🌾سجده بر خاک شما سیره ی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم می میرم🌹
🌾دوریت درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم می میرم🌹
🌾به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم🌹
🌾"وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد
من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"🌹
🌾جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم!🌹
🌾شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم😭
🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
#شب_جمعه
#کربلا
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلااااام صبحتون عسل🍯
🌺آدرس تک تکتون رو ندارم
🌼تا گل محبت تقدیمتون کنم
🌸پس زحمت بکشید خودتون
🌼از این گل های زیبا بردارید
🌺تقدیم به شما عزیزان باوفا
🌷روز تون گلباران🌷
#روزازنو
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قدم بزن با پای دل تو این هوای آشنا ...🌷
🔰 #بنی_فاطمه
#دهه_کرامت
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
💎 همگام ظهور
💡 این بار نوبت شما است...
🎯 با این کار کشور را آماده ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کنید🙏🌹
➕ «ما که انتظار✨ فرج داریم، انتظار ظهور حضرت بقیّةالله✨ (ارواحنا فداه) را داریم، باید در این راه تلاش کنیم؛💫 باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعهی مهدوی؛✨ هم خودسازی کنیم،💪 هم به قدر توانمان، به قدر امکانمان، دگرسازی کنیم و بتوانیم محیط پیرامونی خود را به هر اندازهای که در وسع و قدرت ما است،👌 به جامعهی مهدوی نزدیک کنیم که جامعهی مهدوی، جامعهی قسط است، جامعهی معنویّت است، جامعهی معرفت است، جامعهی برادری و اخوّت است، جامعهی علم است، جامعهی عزّت است.»☀️🌈
۱۳۹۹/۰۱/۲۱
#کلام_یار
#مهدویت
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
📕📗📘📙📕📗📘📙📕📗📙
📔 کتاب «خون دلی که لعل شد» حاوی خاطرات ✨حضرت آیتالله العظمی سیّد علی خامنهای (مدّظلّهالعالی)✨
از زندانها ⛓و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی است.⚖
📓این کتاب ترجمهی فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» است که پیش از این به زبان 💥عربی در بیروت منتشر و توسط✨ سیّد حسن نصرالله معرّفی شد.
💫آنچه کتاب حاضر را از کتابهای مشابه متمایز میکند، بیان ✨حکمتها، ✨درسها و ✨عبرتهایی است که به فراخور بحثها بیان شده
و هر کدام از آنها میتواند چراغ راهی 🏮برای آشنایی مخاطب کتاب بویژه جوانان عزیز🖼 با فجایع رژیم منحوس پهلوی😡، و همچنین سختیها، مرارتها و رنجهای مبارزان😖😓 و در مقابل پایمردیها، مقاومتها، 💪 خلوص و ایمان انقلابیون باشد.👌
🌴🌴🌴
#معرفی_کتاب
#خون_دلی_که_لعل_شد
#گردآورنده_محمدعلی_آذرشب
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
🦋🦋🦋
🕊 #ماجرا | تو آزادی!
🙂 یکی از روزها در سلّول با دو نفر از همسلّولیها نشسته بودم. یکی از آنها فردی روحانی بود که قبلاً از او یاد کردم، و دیگری نیز از مجاهدان مخلص بود و من قبلاً از او یاد کرده بودم و گفته بودم که او نوادهی مرحوم شاهآبادی بود و در جنگ تحمیلی هم به شهادت رسید.
مأمور طبق معمول آمد و گفت:
ـ علی کیست؟
ـ من علی هستم.
ـ علیِ چی؟
ـ علیِ خامنهای.
ـ سر و صورتت را بپوشان و دنبال من بیا.
مرا به اتاق کاوه برد. به محض آنکه چشمش به من افتاد، گفت:
ـ شما آزاد هستی!
😳 خیلی تعجّب کردم. در حالی که آنچه را از رئیس بازجوها شنیده بودم، باورم نمیشد، از اتاق او بیرون آمدم. چون پوششی بر چهره نداشتم، برای نخستین بار راهروی زندان را میدیدم. این بار به من اجازه داده شد از اتاق بازجو بدون پوشاندن سر و صورت بیرون بیایم.
🤔 هر کس بعداً خبر آزاد شدن مرا شنید، دچار تعجّب شد و اوّلین سؤالش این بود: چرا شما را آزاد کردند؟! و من فوراً پاسخ میدادم: به مقامات زندان اعتراض کنید!
👀 اوّل به سلّول رفتم و دیدم یکی از دو همسلّولی در آنجا هست و دیگری برای کاری بیرون رفته. از آزادی من خوشحال شد. با او خداحافظی کردم. سپس مرا به اتاق لباسها بردند. این همان اتاقی است که هنگام ورود به زندان، لباسهایمان را در آن بیرون آوردیم و تا آن موقع همان جا مانده بود. نزدیک غروب بود و هوا هنوز گرم. آزادی من مقارن با اواخر تابستان بود، در حالی که لباسهایم زمستانی بود؛ چون در زمستان بازداشت شده بودم.🌨
#برگی_ازکتاب
#خون_دلی_که_لعل_شد
#قسمت_اول
😎 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri