🍃حضرت یار
حال و احوالپرسیها عجب ظرفی هستند!
چه قدر حیف که تا امروز از این ظرف، غافل بودم!
حال و احوالپرسیها ظرف محبّت تو میشوند
چرا هیچ گاه این ظرف را از محبّت تو پر نکردم؟
دوستم به من یاد داد
که بعد از سلام و علیک باید از تو بپرسم
از حال و روز تو، از این که آیا خبری از تو هست یا نه؟
بیخبرتر از کسی که خبری از تو نمیگیرد، کیست؟
من تازه دارم معنای «حرف لغو» را میفهمم.
چه قدر از حرفهایم لغو بود و نمیدانستم!
اگر با کسی نشستیم و بلند شدیم
ولی حرفی از تو نشد
باید همۀ حرفهایمان را لغو بدانیم.
با دوستم وقتی سلام و علیک میکنم
دلم پر میزند برای نشستن و یک دل سیر حرف زدن.
او جز تو دغدغۀ دیگری ندارد.
برای همین هم در بارۀ هر چیزی که حرف میزند
از واژه واژۀ کلامش، بوی تو میآید.
گاهی که من مسیر سخن را به سویی منحرف میکنم
که دلخواه تو نیست
دوستم لب میگزد، یعنی سکوت.
حرف زدن از چیزی که دلخواه تو نیست
در مرام عاشقهای حرام اندر حرام است.
در قانون دوستی ما یا باید از تو حرف زد یا حرفی را زد که تو دوست داری.
جز این دو هر حرفی عقوبت دارد.
عقوبتش هم دور شدن از توست.
چه قدر دوست دارم زودتر برسم به جایی که دوستم رسیده.
دلم آرام است که تو کمکم میکنی.
شبت بخیر حضرت یار!
#شبت_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🍃مایۀ شادی جهان
دوست باید ذکر خدا باشد.
تا نگاهش میکنی یاد خدا بیفتی.
حرف که میزند، از واژههایی که بر زبانش جاری میشود
صدای خدا به گوش برسد.
دوستی که تو نشانم دادهای
وجودش همه ذکر خداست.
در تنگناهای زندگی، آن جا که نفس کم میآورم
فرشتۀ نجات خدا میشود برایم.
وقتی که زندگی بر آدم تنگ میگیرد
باید یاد خدا کند تا آرام بگیرد.
یاد خدا اگر تنها به زبان باشد
زورش به آرام کردن دل نمیرسد.
ذکر خدا وقتی دل آرام میشود
که در همان دلی خانه کند که پریشان است.
تماشای این دوستم کارش همین است: جا دادن یاد خدا در دل.
خیلی که بیقرار میشوم
کمی که حرف میزند، آرام میگیرد دل پریشانم.
لازم نیست از بهانههایی حرف بزند که دلم را پریشان کرده
از آسمان و ابر و باران هم که حرف بزند، دلم آرام میشود.
این دوست را سر راهم گذاشتی
تا بفهمم که خدایی بودن یعنی چه.
درست میگویم؟
چه قدر دوست دارم من هم ذکر خدا بشوم
کاری ندارم به این که کسی را آرام میکنم یا نه
دوست دارم تو را خوشحال کنم
من اگر ذکر خدا شوم، یقین دارم که تو دلشاد میشوی.
شبت بخیر مایۀ شادی جهان!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🍃یار غائب از نظر
امروز مریض شدم.
دوستم آمد به عیادتم.
این چه دوستی است که دستم را در دستش گذاشتهای!
مریضی ها با او از هزار عافیت به انسان بیشتر مزه میدهد.
چه عیادتی!
عیادت اگر این است، آدم هر روز هم که مریض باشد
لحظهای حسّ گلایه از درد نمیگیرد.
نشست بالای سرم.
نگاهش را خیره کرد در نگاهم.
گفت: درد داری؟
گفتم: آری.
گفت: به خدا بگو به اندازۀ دردی که میکشی، از درد مولایت کم کند.
این طور اگر معامله کنی با خدا، دردها از عسل هم شیرینتر میشود برایت.
همین حرفش مرا تا آسمان بالا برد.
همان لحظه، با خدا معامله کردم.
دردها نرفتند؛ ولی شیرین شدند.
به من گفت: به خدا بگو در کنار دردی که میکشی
درد فراق را هم به جانت بیندازد.
دردها آدم را پاک میکنند
آدم پاک از گناه، دعایش مستجاب است.
بگو به ازای زجری که میکشی
زجر نبودن مولا را روزیات کند.
هر بار که آه کشیدی به خدا بگو
یکی از همین آهها را و حتّی عمیقتر از آن را نصیبت کند
که از عمق جان برای هجران مولا بکشی.
به او گفتم همان دستی را که مولا گرفت و گذاشت در دست من
همین حالا بگذار روی قلبم.
دستش که نشست روی قلبم، خوب شدم.
آقا! درد فراقت را همین امشب بینداز به جانم!
عجیب محتاج درد فراق توأم.
شبت بخیر یار غائب از نظر!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
گلچین نکته های ناب
🌴💎🌹💎🌴 👇👇👇👇👇
#معشوق_بی_همتا
از دوستم پرسیدم درد فراق را برایم شرح بده.
گفت: درد فراق، شرح دادنی نیست، چشیدنی است.
گفتم: چند کلامی در بارهاش بگو، شاید چیزی فهمیدم.
گفت: اگر خیال کنی آنچه با کلام فهمیدهای درد فراق است
بعید نیست عمری بی آن که فراق را بچشی، در توهّمِ احساسِ درد باشی.
گفتم: منی که درد فراق نچشیدهام، باید چه خاکی به سر بریزم؟
گفت: راهی جز عاشق شدن ندارد. درد فراق را فقط عاشقها میچشند.
گفتم: تو که عاشقی، میشود بگویی
وقتی که دور از معشوقی چه بلایی سرت میآید؟
گفت: من پاسخ میدهم؛ ولی اگر در جوابهای من
به دنبال چشیدن طعم فراقی، بدان که در اشتباهی.
گفتم: بگو تا اگر نمیچشم، گوشم از شنیدن محروم نشود.
گفت: عاشق از معشوق که دور باشد، هیچ چیز به دهانش مزه نمیکند.
خوشمزهترین غذاها برایش طعمی ندارند.
گواراترین نوشیدنیها جگرش را خنک نمیکنند.
عاشقی که از معشوق دور است، تلخ و شیرین برایش یکسان است.
گفتم: باز هم بگو.
گفت: عاشقِ فراقزده، درد را هم نمیفهمد.
دردی که مرد پیل افکن را به زمین میافکند
برای عاشق فراق زده، حتّی به اندازۀ پر کاهی سنگینی نمیکند.
درد فراق به قدری سنگین است که هر سنگینی در برابرش سبک میشود.
گفتم: باز هم بگو.
گفت: عاشق فراق زده، همیشه کابوس میبیند، او خواب راحت ندارد.
همیشه میترسد اگر خوابید، دیگر بیدار نشود
و بی آن که معشوق را ببیند، بار سفر ببندد.
گفتم: پس عاشقی که دور از معشوق است، طعم زندگی را نمیچشد.
گفت: اشتباه کردی! زندگی برای عاشق فراق زده، یعنی همین.
او اگر طعم خوشی را احساس کرد یا درد برایش سنگین آمد
یا این که خواب راحت رفت، زندگی در نظرش تیره و تار میشود.
عاشق به عشق زنده است. درد فراق نشان زندگی است.
عاشق بدون این درد میمیرد.
آقا! میخواستی بدانم که عاشق نیستم؟!
مثل همیشه خوب فهمیدم.
شبت بخیر معشوق بیهمتا!
🌴💎🌹💎🌴
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
🌴💎🌹💎🌴
🍃یار از نظر پنهان
فراق، دردی که دوست دارم به جانم بیفتد.
اگر چه دردش به جانم نیفتاده، امّا فهمیدهام بدون درد فراق
زندگی، شیرین هم اگر باشد، مثل زهر است.
زهر تلخ باشد یا شیرین، فرقی میکند؟
فراق، دردی که دوست دارم لحظههای زندگیام را در نوردَد.
نچشیدهام این درد را
ولی در نبودنش، زجر کشیدن را خوب فهمیدهام.
زندگی بدون درد فراق، لحظه لحظه زجر کشیدن است
دردکشیدن و زجر کشیدن خیلی با هم فرق میکنند.
من از زجر کشیدن خستهام، درد را کجا میشود پیدا کرد؟
تفاوت این زجر و درد را از وقتی فهمیدهام
که با دوستی که تو نشانم دادهای، همنشین شدهام.
من درد کشیدن او را میبینم و زجر کشیدن خودم را هم احساس میکنم.
درد کشیدن او عین آرامش است
زجر کشیدن من عین بیقراری.
لحظهای لبخند او در میان دردها
از هزار قهقهۀ من شادیآفرینتر است.
دوستم اشک هم که میریزد، آدم را آرام میکند.
در آهنگ هق هق او درد فراق موج میزند
امّا با این آهنگ، دردهای دیگر به دست فراموشی سپرده میشود.
حرف از فراق که میزند
تا عمق وجود آدم آتش میگیرد
ولی نمیدانم این چه سرّی است
که این آتش، دل آدم را خنک میکند.
چه نسبتی میان این آتش و خنکا وجود دارد، نمیدانم.
به من درد فراق بده آقا! درد فراق
شبت بخیر یار از نظر پنهان!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🍃یار سفر کرده
من که آرزو به دل ماندم و به خلوت تو راه نیافتم
امّا با التماس به دوستی که نشان از تو دارد
توانستم شبی به خلوتش راه پیدا کنم.
چه شبی بود!
انگار روی زمین نبودم
یا خود آسمان بود که روی زمین پهن شده بود.
همه چیز رنگ بهشت داشت، بوی بهشت میداد
و حتّی هوای آنجا طعم میوههای بهشتی داشت.
کدام خلوت!؟
مگر فرشتهها لحظهای مجلس انس دوستم را رها میکردند.
میان زمین و آسمان صفی بسته شده بود از فرشتهها.
دسته دسته میآمدند و می رفتند.
دوستم با تو نجوای فراق داشت و تمنّای وصال.
اشک فراق از چشمش که جاری میشد
فرشته ها به تبرّک بر میداشتند و میبردند سوی آسمان.
نالۀ فراق که سر میداد، حال طرب دست میداد به فرشتهها.
مگر نالۀ فراق تو چه سرّی دارد که فرشتهها را این گونه به وجد میآورد؟
تمنّای وصال که میکرد، فرشتهها یک صدا با هم آمین میگفتند.
خودم شنیدم که فرشتهها به تو التماس میکردند
تمنّای وصال دوستم را بیپاسخ نگذاری.
من هر چه قدر بیشتر با دوستم میگردم
بیشتر میفهمم آنچه ندارم و باید داشته باشم، درد فراق است.
چرا از دوری تو به خود نمیپیچم؟
چرا فراق تو دردناکترین دغدغۀ زندگیام نیست؟
چرا در دوری تو راحت نفس میکشم؟
با این همه راحت نفس کشیدن، چرا از زمینی که روی آن راه میروم
و از آسمانی که سقف روی سرم شده، شرم نمیکنم؟
کاش میگفتی درد فراق را کجا تقسیم میکنند!
آن سوی دنیا هم که باشد، حاضرم بار سفر ببندم و کوچ کنم.
مرا از درد فراق خویش، بینصیب نکن.
شبت بخیر یار سفرکرده!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🍃یار آسمانی
آدمی که دلتنگ است
باید مثل فولاد سخت باشد
تا بتواند به تنهایی، دلتنگی را تاب بیاورد.
کمر میشکند بار دلتنگی!
قامت هر کسی تاب این بار را ندارد.
اگر درد فراق را نصیب هر کسی نمیکنی
بعید نیست برای این باشد
که بار فراق قامت صبر را میشکند؛ چه رسد آدم صبور را
پس چه خواهد کرد کسی که از صبر هم محروم است؟
صبور بودن در فراق تو کافی نیست
باید به مقام رضا رسیده باشی
تا عاشق شوی و فراق را ببینی و نمیری.
راه دیگرش هم این است:
دوستی داشته باشی که فراق را چشیده باشد
گویی وقتی که همدردی پیدا میشود، بار فراق بر دو نیم میشود.
این طور میشود بار فراق را کشید و نمرد.
گاهی که احساس میکنم دلم برای تو خیلی تنگ شده
و بار فراق دارد قامتم را تا میکند
میروم پیش دوستم و با هم شعر فراق را زمزمه میکنیم و اشک میریزیم.
وقتی که با هم گریه میکنیم
گویی توانمان دو برابر میشود.
عجب نعمت گرانبهایی است داشتن یک دوست فراقزده!
امروز با دوستم از تو گفتیم و از دلی که برای تو تنگ شده
نامت را با هم زمزمه کردیم
تا توانمان برای تحمّل فراق تو بیشتر شود.
چه اعجازی دارد ذکر نام تو وقتی بر زبان یک فراقزده جاری میشود.
تو را به اعجاز این نام خودت را به من نشان بده!
شبت بخیر یار آسمانی!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🍃 خورشید عالمتاب
باید برای تو سوخت.
سوختن برای تو هنر میخواهد.
خوش به حال کسانی که هنر سوختن برای تو را دارند.
دانستهها توان سوزاندن ندارند.
چه قدر دانستیم و نسوختیم!
باید به فکر بود.
راه، شاید از جای دیگری باشد.
باید برای تو سوخت.
سوختن برای تو توفیق میخواهد.
خوش به حال کسانی که توفیق سوختن برای تو را دارند.
خم و راست شدنهای ما توفیقساز نیست.
چه قدر خم و راست شدیم و توفیق سوختن نیافتیم!
باید به فکر بود.
راه، شاید از جای دیگری باشد.
باید برای تو سوخت.
سوختن برای تو تنها راه چشیدن طعم زندگی است.
با ادا و اطوارهای نمایشی، نمیشود نقش عاشق آتش گرفته را بازی کرد.
چه قدر ادا و اطوار درآوردیم و طعم زندگی را نچشیدیم!
باید به فکر بود.
راه، شاید از جای دیگری باشد.
از وقتی با دوستی که رنگ تو را دارد آشنا شدهام
فهمیدهام که یکی از کوتاهترین راهها برای رسیدن به مقام سوختن
همنشین شدن با کسی است
که در آتش فراق تو سوخته شده و شعلههای عشق تو خاکسترش کرده.
دوستیها وقتی رنگ و بوی تو را پیدا میکند، قاعدهها را به هم میریزد.
من با تماشای دوستم فهمیدهام
که احساس سوختن به تماشا هم میشود.
دست بزن به سینهام، داغی تنم از آتش درونم نیست
از همنشینی با کسی است که در آتش فراق تو سوخته.
شبت بخیر خورشید عالمتاب!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🍃بهترین سرنوشت
این شبها شب نوشتن دفتر تقدیر ماست
بناست در دفتر تقدیر من
چه چیزی نوشته شود؟
تا سال آینده هستم یا رفتهام؟
در مسیر توام یا دورافتاده از تو؟
در شمار سربازان تو در آمدهام یا همچنان سربارت ماندهام؟
یا این که زبانم لال...
نه، نمیخواهم باور کنم در مقابلت ایستاده باشم!
دفتر تقدیر من باید به امضای تو برسد.
میشود امضا که خواستی بکنی
دفترم را نشانم بدهی؟!
قدر این شبها را کاش میدانستم
و بیشتر التماس میکردم
که اگر بناست چیزی در دفتر تقدیرم بنویسند
شبیه تو شدن اوّلین سطر دفترم را مزیّن کند.
اگر دفتر تقدیرم با این جمله آغاز شود
و تو هم آن را نشانم بدهی
دیگر میلی برای خواندن باقی سطرها ندارم.
مدّتهاست که دیگر آرزویی جز شبیه تو شدن در دلم نیست.
شبیه تو باشم
دیگر چه فرقی میکند
فقر را در دفتر تقدیرم نوشته باشند یا غنا را
شبیه تو از دنیا حتّی اگر کاهی هم نداشته باشد
خودش را ثروتمندتر از کسی میبیند
که کوهی از طلای سرخ دارد.
کسی که شبیه توست
دیگر نیازی ندارد به بیماری یا سلامت خویش فکر کند
شبیه تو که باشم
در میان انبوهی از بیماریها
از سالمترین آدمها بیشتر احساس سلامتی میکنم
پس چه فرقی میکند در دفتر تقدیرم بیماری نوشته باشند یا صحت؟
شبیه تو باشم
در میان مردم برایم هر اندازه جا باز شود
باز هم فرقی نمیکند.
مگر میشود شبیه تو بود
و به جایگاه خویش در میان مردم اندیشید؟
مطرودترین آدم وقتی احساس میکند که شبیه توست
در خویش دنیایی از عزّت میبیند.
اصلاً عزّت چه معنایی دارد جز شبیه تو شدن؟
هر چه قدر فکر میکنم
چیزی را پیدا نمیکنم
که به اندازۀ شبیه تو شدن
چشم مرا در این دفتر تقدیر پر کند.
اگر بناست شبیه تو باشم
هر چه غیر از آن در دفتر تقدیرم نوشته میشود را با جان و دل میخرم
و اگر بنا نیست شبیه تو بودن در دفتر تقدیرم ثبت شود
هیچ خوبی به چشمم نمیآید
و هیچ بدی هم تنم را نمیلرزاند
شبیه تو نبودن یعنی سیاهی
و بالاتر از سیاهی مگر رنگی هست؟
قلم سرنوشت را بردار و در اوّلین سطر دفتر تقدیرم بنویس:
این بنده تا سال آینده شبیه حجّت خدا خواهد شد.
شبت بخیر بهترین سرنوشت!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹🏴🌹💎🌴
🍃بهشت
آسمان اگر در آغوشم بیاید
بی تو هیچ حسّی نمیدهد به من.
آسمان، بیتو صفحهای پُر از خار است
هر چه قدر بیشتر در آغوشم جا بگیرد
زخمهای بیشتری بر میدارد تنم.
جنگل اگر در آغوشم بیاید
بی تو هیچ حسّی نمیدهد به من.
جنگل، بیتو کویری تفتیده است.
هر چه قدر بیشتر در آغوشم جا بگیرد
بیشتر میسوزاند تنم را.
کوه اگر در آغوشم بیاید
بی تو هیچ حسّی نمیدهد به من.
کوه ، بی تو قلّه ندارد، درّهای عمیق است.
هر چه قدر بیشتر در آغوشم جا بگیرد
بیشتر به ساقط میکنم تنم را.
دریا اگر در آغوشم بیاید
بی تو هیچ حسّی نمیدهد به من.
دریا، بی تو دیگ آبی جوشان است.
هر چه قدر بیشتر در آغوشم جا بگیرد
بیشتر تاول تاول میکند تنم را.
بهشت اگر در آغوشم بیاید
بی تو هیچ حسّی نمیدهد به من.
بهشت، بی تو جهنّمی سوزان است.
هر چه قدر بیشتر در آغوشم در جا بگیرد
بیشتر عذاب میدهد تنم را.
اینها نجوای دوستم با تو بود که امشب شنیدم.
از دلش بر آمده بود که این طور بر دلم نشسته و آتشم زده.
دورۀ شنیدنم کی تمام میشود آقا!
زمان چشیدن آیا فرا خواهد رسید؟
شبت بخیر بهشت!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🏴💎🌴
🍃کریم آشنا
خستهام از عوض شدن حالم!
چه قدر زود از این حال به آن حال میشوم!
با خبری که ردّی از رنگ آرزوهایم روی آن است، خوشحال میشوم
و با خبر دیگری که بوی کابوسهایم را میدهد، حالم بد میشود.
کاش آرزوهایم به رنگ دنیا نبودند
و ای کاش کابوسهایم ترسهای ستوده بودند!
کی بناست از آرزوهای دنیایی خسته شوم؟
و آیا میرسد روزی که کابوسهایم را تو ستایش کنی؟
یا باید نشست و برخاست با دوستم را رها کنم
یا این که باید مردن با تماشای او را انتخاب کنم
یا این که باید یک روز همرنگ او شوم.
او هم حالی به حالی میشود
امّا میان حال به حال شدن من تا او
فاصله از زمین تا آسمان است.
وقتی خبری به او میرسد که ردّی از وصال تو در آن است
همۀ وجودش میشود خوشحالی.
او کابوسی جز نرسیدن به تو ندارد
برای همین هم با خبری که بوی فراق میدهد، میشود کوه درد.
میبینی این همه فاصله را؟
حالا حق میدهی که با تماشای او بمیرم؟
دوست دارم همۀ کابوسهایم بشوند قصههای خندهدار
و همۀ آرزوهایم بشوند سنگهای بیارزشِ شکسته.
میشود روزی کابوسی جز نرسیدن به تو
و آرزویی جز رسیدن به تو نداشته باشم؟
تو اگر همان کریمی هستی که من میشناسم، حتماً میشود.
عصرت بخیر کریم آشنا!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴🌴💎🌹💎🌴🌴
🍃حضرت یار
حال و احوالپرسیها عجب ظرفی هستند!
چه قدر حیف که تا امروز از این ظرف، غافل بودم!
حال و احوالپرسیها ظرف محبّت تو میشوند
چرا هیچ گاه این ظرف را از محبّت تو پر نکردم؟
دوستم به من یاد داد
که بعد از سلام و علیک باید از تو بپرسم
از حال و روز تو، از این که آیا خبری از تو هست یا نه؟
بیخبرتر از کسی که خبری از تو نمیگیرد، کیست؟
من تازه دارم معنای «حرف لغو» را میفهمم.
چه قدر از حرفهایم لغو بود و نمیدانستم!
اگر با کسی نشستیم و بلند شدیم
ولی حرفی از تو نشد
باید همۀ حرفهایمان را لغو بدانیم.
با دوستم وقتی سلام و علیک میکنم
دلم پر میزند برای نشستن و یک دل سیر حرف زدن.
او جز تو دغدغۀ دیگری ندارد.
برای همین هم در بارۀ هر چیزی که حرف میزند
از واژه واژۀ کلامش، بوی تو میآید.
گاهی که من مسیر سخن را به سویی منحرف میکنم
که دلخواه تو نیست
دوستم لب میگزد، یعنی سکوت.
حرف زدن از چیزی که دلخواه تو نیست
در مرام عاشقهای حرام اندر حرام است.
در قانون دوستی ما یا باید از تو حرف زد یا حرفی را زد که تو دوست داری.
جز این دو هر حرفی عقوبت دارد.
عقوبتش هم دور شدن از توست.
چه قدر دوست دارم زودتر برسم به جایی که دوستم رسیده.
دلم آرام است که تو کمکم میکنی.
صبحت بخیر حضرت یار!
#صبحت_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🌴💙🌴مهدی فاطمه
باز هم دوست دارم با خیالم همراه شوم؛ خیالی که وقتی با دلم راه میآید، میشود مایۀ آرامش قلبم. خدا را شکر که خیال را به ما عطا کرد. اگر نبود، نداشتههایمان را چگونه میچشیدیم و تصویر آرزوهایمان رو چگونه میکشیدیم.
🌴❄️🌴دارم خیال میکنم روبهرو شدنم با تو را و خیال میکنم وقتی را که میخواهی مرا صدا بزنی. بارها و بارها از این خیال با تو سخن گفتهام؛ اما مگر سیر میشود دلم از این خیال!
🌴❄️🌴اولش خیال میکردم فقط لحن صدا زدنت برایم طربانگیز است و فرقی نمیکند با چه نامی مرا صدا بزنی؛ ولی حالا در خیالم تو را به تصویر میکشم که با لحنی مهربان و نوایی پر از محبّت نامم را بر زبان جاری میکنی. وقتی کنار نامم جان میگذاری، در همان آن جان میگیرم و بیوقفه جان میدهم از شوق.
🌴❄️🌴آقا! بگو روزی که مرا با نام صدا خواهی کرد، همین نزدیکیهاست و بگو که به من اجازه خواهی داد، تو را با نام صدا بزنم.
شبت بخیر مهدی فاطمه!
#شب_بخیی🌴💎🌼💎🌴
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی 🌴🌹🌴
🌴💎🌴رمز جنون
چه خوب است که تو از حال دلم با خبری.
لازم نیست دلم را نشانت بدهم.
تو از دلم بیشتر از خودم خبر داری.
حال دلم را خوب کن
که زندگی را به کامم تلخ کرده.
سرزندهاش کن
که افسردگیاش میل بودن را از من گرفته.
دیوانهاش کن
و بگذار هیجان جنون شادابم کند.
با من اگر دوست شوی
حال دلم خوب میشود، سرزنده میشود
و جنون از درون آن میجوشد
شبت بخیر رمز جنون!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💢💎💢🌴
گلچین نکته های ناب
🌴🌹🌴واسطۀ فیض خدا
چه قدر راه در مقابلمان زیاد است!
کدام یک به مقصد میرسد؟
این یا آن یا دیگری؟
تحیّر انتخاب «این»ها و «آن»ها و «دیگری»ها
طعم زندگی را به کامم تلخ کرده.
نام همهشان را راه گذاشتهاند
امّا وقتی یکی به مشرق میرود و یکی به مغرب
میشود همه درست باشند؟
راه، یکی بیشتر نیست
باید آن را پیدا کرد
و گرنه بیراهههایی که خودشان را راه نشان میدهند یکی دو تا نیستند.
من میخواهم همۀ راهها را رها کنم
و تنها راهی را طی کنم که تو در آنی.
اشتباه کردم من میخواهم راهی را طی کنم که خود تویی.
تو راهی، راهی استوار و بیهیچ کژی.
اگر کسی بخواهد تو را طی کند
راهی ندارد جز این که شبیه تو شود.
این، تنها راه قابل پیمودن از زمین تا آسمان است
باقی، هر چه هست، بیراهه است.
این شبها که دارم از توحید تو میگویم
تا توحید خودم را به توحید تو نزدیک کنم
تازه دارم میفهمم من چیزی به نام توحید ندارم
که بخواهم آن را شبیه توحید تو کنم
من توحید تو را باید بشناسم
تا راه دور شدن از شرک را بیاموزم
شرکی که تنیده در تار و پود زندگیام.
🌴💙🌴تو در عالم یک رزّاق میشناسی و آن هم خداست.
این، یکی دیگر از «فقط خدا»های توست.
خدا را میشناسی و باور داری که ذرّهای بخل در وجودش نیست
خدا را میشناسی و میدانی نسبت جهل به او
حتی اگر به اندازۀ سر سوزنی باشد مساوی با کفر است
🌴🌹🌴خدا را میشناسی و یقین داری که او علی کل شیء قدیر است
خدا را میشناسی و تردید نداری کلید آسمانها و زمین در دست اوست
فقط در دست او.
این «فقط خدا»ی تو
رعب رزق را از دلت زدوده
تو هیچ گاه نترسیدی و نمیترسی از کم شدن یا نرسیدن رزقت.
وظیفۀ خویش را بندگی میدانی
در بندگی کم نمیگذاری و به خدایت خدایی کردن یاد نمیدهی.
تو مثل ما نیستی که ترس و دلشورۀ رزق
خوراک هر روز دلت باشد
و اگر کسی تو را به آجر کردن نانت تهدید کرد
در برابرش قامت خم کنی و بردگیاش را بپذیری.
ما رزقمان را دست بندگان خدا میبینیم
و وقتی صاحبان رزقمان از دستمان خشمگین میشوند
حتّی حاضریم دین بدهیم تا دلشان را راضی کنیم.
🌴💙🌴آقا!
شرک در رزّاقیت دینمان را به باد میدهد آخر
همین دین ناقصی که دلمان خوش است روزی به کمال برسد
تا دینمان بر باد نرفته به دادمان برس.
شبت بخیر واسطۀ فیض خدا!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی 🌴💙🌴
🌴🌾🌴دوستت دارم
برای دیدن دل این و آن
همیشه چشم غیب لازم نیست.
گاهی میشود بیپرده
درون دلها را تماشا کرد.
وقتی کسی به من میگوید: «دوستت دارم»
قشنگ میفهمم
ردّ پایی از محبّتم در دلش هست یا نه؟
حتّی اگر بگوید زیاد دوستت دارم
فهمیدنش دشوار نیست
که کم دوستم دارد یا زیاد.
🌴💢🌴یکی از سختترین ریاضتهای زندگیام
تحمّل آدمهایی است
که میگویند دوستم دارند
ولی میدانم دوستم ندارند.
هر بار که لب باز میکنند و میگویند: «دوستت دارم»
انگار که تیری را به چلۀ کمان گذاشتهاند
و به سوی قلبم رها کردهاند
و گرزی را بالا بردهاند و کوبیدهاند روی سرم.
دیگران را نمیدانم
امّا خودم این طورم:
اینها اگر بگویند تو را دوست نداریم
خیلی خوشحال میشوم.
🌴💢🌴آقا!
تو «دوستت دارم»های مرا باور کردهای؟
میشود التماس کنم اراده کنی که دلم را نبینی؟
یعنی «دوستت دارم»های من هم برای تو
حکم تیر و گرز را دارد؟
نکند اخلاق تو هم مثل من باشد؟
تو هم دوست داری کسی که دوستت ندارد
صریح و روشن به چشمانت نگاه کند و بگوید: دوستت ندارم؟
🌴🌹🌴پس بگذار امشب اعتراف کنم:
آقا! من تو را دوست ن..
نه، بگذار همچنان زیباترین دروغ زندگیام
ورد زبانم باشد.
باشد؟
🌴❄️🌴تو مثل همیشه کوتاه بیا
و اراده کن که دلم را نبینی.
آقا! دوستت دارم، خیلی زیاد.
شبت بخیر حضرت ستاراالعیوب!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی🌴💎🌴
گلچین نکته های ناب
🌴💎🌴یار صبور
کاش یاد میدادی چگونه میشود
خدایی را شکر کرد که عشق را آفرید
و مرا این گونه سر کلاس عاشقان قرار داد
تا هر شب درسی از عشق بیاموزم
و یقین کنم که عاشق نیستم.
چگونه باید خدایی را شکر کنم
که با این درسها مرا از توهم عاشقی نجات داد.
توهم عاشقی همان طنابی است
که به گردن آدم بسته میشود
و هر روزی که از عمر میگذرد
تنگتر از روز گذشته، راه نفس را میبندد.
خدا را شکر که دیگر توهم عاشقی ندارم.
🌴💎🌴آقا!
هر گاه که توهم عاشقی به سراغم آمد
هر طور که دوست داری
مرا از خواب عمیق این توهم بیدار کن.
من آدم روزهای پیشین نیستم
که با توهم عاشقی آرام بگیرم
از این توهم وحشت دارم
صدای پایش که بیاید، زندگی برایم سیاه میشود.
اگر به سراغم آمد
با پتک هم اگر بر سرم بزنی تا از آن جدا شوم
چون و چرایی از من نخواهی شنید.
تا امروز عمرم را پای این توهم قربانی کردهام
دیگر بس است همآغوش شدن با توهم.
از درد گفتم و تفسیری که عاشقان از آن دارند
فهمیدم که چیزی از درد تا امروز نفهمیده بودم.
درد که برایم معنا شد
تازه مفهوم صبر برایم پیدا شد
و حالا میشود فهمید چرا عاشقها صبرهای ما را صبر نمیدانند.
🌴💎🌴در دنیای ما، درد بوی خاک میدهد
عاشقها با خاک غریبهاند.
آنچه برای ما درد است، برای عاشقها درد که نیست هیچ
شاید دوا هم باشد.
صبر در برابر دوا که معنا ندارد.
ما خیال میکنیم که صبوریم
زیرا معنای درد را نفهمیدهایم.
دردهای توهمی، صبرهای خیالی در پی دارند.
چه قدر دلم خوش بود به ان الله مع الصابرین
و چه راحت گرفته شد از من این دلخوشی.
وقتی که درد، فقط درد فراق است
صبر یعنی اگر معشوق اذن دیدار نمیدهد، صبور باش
🌴💎🌴نکند زبان به گلایه باز کنی و شِکوه کنی!
اگر راه رسیدن به معشوق، بلاست
بلا چون دوایی شیرین نوش جان میشود
تا عاشق به یار برسد.
🌴💎🌴من دیگر از صبر سخن نخواهم گفت.
منتظر میمانم تا عاشق شوم
و درد را آن گونه که هست معنا کنم
بعد در بارۀ صبر حرف بزنم.
شبت بخیر یار صبور!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#شب_بخیر 🌴💎🌹💎🌴
#محسن_عباسی_ولدی 🌴💎🌴
🌴🌸 مولای من🌸🌴
میترسم، میترسم از این که به دلخوشی کشکولی پر از نیکی، زندگی را طی کنم و وقتی صدای پای مرگ آمد، ببینم کشکولم جز طبل توخالی چیز دیگری نبوده.
🌴🥀🌴دستم خالی است آقا!
خالیتر از آنی که بشود گوشۀ چشمی به نجات داشت.
به گمانم توهم خوب بودن، از بد بودن، دهشتناکتر است. میترسم از دامی که این توهم در مسیر بندگی پهن کرده است. گرفتاران این دام، نمیفهمند چه غل و زنجیری به دست و پایشان بسته شده.
🌴💎🌴آقای من!
برای خوب بودن و خوب ماندن، راهی جز اتصال به رشتۀ ولایت تو نیست. رشتۀ ولایت تو همیشه از آسمان آویخته و همۀ اهل زمین را در بر میگیرد. دستهایی که به سوی رشتۀ ولایت تو رو به آسمان بلند میشوند، هیچ گاه در غل و زنجیرهای توهم خوب بودن گرفتار نمیشوند.
خدا نکند دستی به قدری ضعیف شود که توان بلند شدن به سوی آسمان را نداشته باشد.
شبت بخیر مولای من!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃تنها راهِ آرامش
خدا یادش را تنها مایۀ آرامش ما
و یاد تو را راهِ یاد کردن از خودش قرار داد.
ما به دنبال آرامش گشتیم
ولی سراغی از تو نگرفتیم.
تو صدایمان زدی
و ما در فکر و خیال آرامش
صدایت را نشنیدیم
و اگر هم شنیدیم
خودمان را به نشنیدن زدیم.
هنوز هم دنبال آرامشیم
و دور خودمان میچرخیم.
خدا کند زودتر خسته شویم.
از این همه جان سختی در حیرتم!
نمیدانم چرا اصرار داریم
آرامش را از راهی غیر از آنچه خدا خواسته به دست بیاوریم!؟
چرا باور نداریم، آرامش فقط یک راه دارد!؟
شبت بخیر تنها راه آرامش!
#شب_بخیر_امام_زمانم✋
#بهانه_بودن_امام_زمانم
🌴💎🏴💎🌴
🍃اسیر خدا
ما باید اسیر باشیم.
کسی که ادعای آزاد بودن میکند
بیتردید یا معنای آزادی را نمیداند
و یا دروغ در جانش رسوخ کرده.
«انسان آزاد» دروغ بزرگ زمینی است
که از وقتی انسان آفریده شده
حتّی یک نفر آزاد به خود ندیده است.
اسارت جبر زندگی انسان است.
هیچ کسی حق انتخاب میان آزادی و اسارت را ندارد.
اسارت، جزئی از خلقت ماست.
ما اسیریم.
اصل اسارت بد نیست، نشانۀ انسانیت است.
هر کسی برای فهم مقامش باید رشتۀ اسارتش را دنبال کند
و ببیند سررشته به کجا میرسد.
این سررشتههای اسارت است
که نشان میدهد انسان ماندهایم یا نه.
وقتی اسیر تو و گرفتار غم تو نشدیم
اسیر چیزهایی میشویم که کاری جز بلعیدن انسانیت ندارند.
خدا ما را اسیر تو آفرید
ما رشتۀ اسارتمان را از تو بریدیم و از تو دور شدیم.
حالا این شده حال و روزمان:
اسیر شکم، اسیر شهوت، اسیر مردم، اسیر خویش
و اسیر همۀ چیزهایی که روی هم
حتّی چشم بر همزدنی فکر کردن به آنها تلف کردن عمر است.
باید اسیر تو شویم.
روزی که اسیر تو شدیم، باید جشن بگیریم.
انسان برای آزادی جشن نمیگیرد.
آزادی، توهمیترین جشن دنیاست.
کمی دیگر صبر کن تا در صحن خانهات جشن اسارتمان را بر پا کنیم.
صبحت بخیر اسیر خدا!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
🌴💎🌹💎🌴
🍃حضرت یار
حال و احوالپرسیها عجب ظرفی هستند!
چه قدر حیف که تا امروز از این ظرف، غافل بودم!
حال و احوالپرسیها ظرف محبّت تو میشوند
چرا هیچ گاه این ظرف را از محبّت تو پر نکردم؟
دوستم به من یاد داد
که بعد از سلام و علیک باید از تو بپرسم
از حال و روز تو، از این که آیا خبری از تو هست یا نه؟
بیخبرتر از کسی که خبری از تو نمیگیرد، کیست؟
من تازه دارم معنای «حرف لغو» را میفهمم.
چه قدر از حرفهایم لغو بود و نمیدانستم!
اگر با کسی نشستیم و بلند شدیم
ولی حرفی از تو نشد
باید همۀ حرفهایمان را لغو بدانیم.
با دوستم وقتی سلام و علیک میکنم
دلم پر میزند برای نشستن و یک دل سیر حرف زدن.
او جز تو دغدغۀ دیگری ندارد.
برای همین هم در بارۀ هر چیزی که حرف میزند
از واژه واژۀ کلامش، بوی تو میآید.
گاهی که من مسیر سخن را به سویی منحرف میکنم
که دلخواه تو نیست
دوستم لب میگزد، یعنی سکوت.
حرف زدن از چیزی که دلخواه تو نیست
در مرام عاشقهای حرام اندر حرام است.
در قانون دوستی ما یا باید از تو حرف زد یا حرفی را زد که تو دوست داری.
جز این دو هر حرفی عقوبت دارد.
عقوبتش هم دور شدن از توست.
چه قدر دوست دارم زودتر برسم به جایی که دوستم رسیده.
دلم آرام است که تو کمکم میکنی.
صبحت بخیر حضرت یار!
#صبحت_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🌴💙🌴مهدی فاطمه
باز هم دوست دارم با خیالم همراه شوم؛ خیالی که وقتی با دلم راه میآید، میشود مایۀ آرامش قلبم. خدا را شکر که خیال را به ما عطا کرد. اگر نبود، نداشتههایمان را چگونه میچشیدیم و تصویر آرزوهایمان رو چگونه میکشیدیم.
🌴❄️🌴دارم خیال میکنم روبهرو شدنم با تو را و خیال میکنم وقتی را که میخواهی مرا صدا بزنی. بارها و بارها از این خیال با تو سخن گفتهام؛ اما مگر سیر میشود دلم از این خیال!
🌴❄️🌴اولش خیال میکردم فقط لحن صدا زدنت برایم طربانگیز است و فرقی نمیکند با چه نامی مرا صدا بزنی؛ ولی حالا در خیالم تو را به تصویر میکشم که با لحنی مهربان و نوایی پر از محبّت نامم را بر زبان جاری میکنی. وقتی کنار نامم جان میگذاری، در همان آن جان میگیرم و بیوقفه جان میدهم از شوق.
🌴❄️🌴آقا! بگو روزی که مرا با نام صدا خواهی کرد، همین نزدیکیهاست و بگو که به من اجازه خواهی داد، تو را با نام صدا بزنم.
شبت بخیر مهدی فاطمه!
#شب_بخیی🌴💎🌼💎🌴
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی 🌴🌹🌴
🍃یار از نظر پنهان
فراق، دردی که دوست دارم به جانم بیفتد.
اگر چه دردش به جانم نیفتاده، امّا فهمیدهام بدون درد فراق
زندگی، شیرین هم اگر باشد، مثل زهر است.
زهر تلخ باشد یا شیرین، فرقی میکند؟
فراق، دردی که دوست دارم لحظههای زندگیام را در نوردَد.
نچشیدهام این درد را
ولی در نبودنش، زجر کشیدن را خوب فهمیدهام.
زندگی بدون درد فراق، لحظه لحظه زجر کشیدن است
دردکشیدن و زجر کشیدن خیلی با هم فرق میکنند.
من از زجر کشیدن خستهام، درد را کجا میشود پیدا کرد؟
تفاوت این زجر و درد را از وقتی فهمیدهام
که با دوستی که تو نشانم دادهای، همنشین شدهام.
من درد کشیدن او را میبینم و زجر کشیدن خودم را هم احساس میکنم.
درد کشیدن او عین آرامش است
زجر کشیدن من عین بیقراری.
لحظهای لبخند او در میان دردها
از هزار قهقهۀ من شادیآفرینتر است.
دوستم اشک هم که میریزد، آدم را آرام میکند.
در آهنگ هق هق او درد فراق موج میزند
امّا با این آهنگ، دردهای دیگر به دست فراموشی سپرده میشود.
حرف از فراق که میزند
تا عمق وجود آدم آتش میگیرد
ولی نمیدانم این چه سرّی است
که این آتش، دل آدم را خنک میکند.
چه نسبتی میان این آتش و خنکا وجود دارد، نمیدانم.
به من درد فراق بده آقا! درد فراق
شبت بخیر یار از نظر پنهان!
#شب_بخیر
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌹💎🌴
🍃صادق ترین بنده خدا
یک روز همۀ نقّاشیهای انتظارم را
در میان آههای حسرتم قاب میکنم
و نصبشان میکنم روی سینۀ آسمان.
من میدانم این نقّاشیها
میتوانند بار یک دنیا حرف را به دوش بکشند.
امشب دوست دارم عاشقی را بکشم
که کنار باغچۀ حیاط خانهاش نشسته
و چشم به در دوخته
نمیدانم در را چه طور بکشم تا هم بفهمند
این در مدّتهاست باز نشده
عاشق با خودش عهد کرده
این در را به روی کسی جز معشوق سفر کردهاش باز نکند.
و نمیدانم چطور باد را بکشم
که وقتی تند میوزد و در را به صدا در میآورد
چگونه دل عاشق را طوفانی میکند.
اگر بتوانم در را طوری بکشم که معلوم شود مدّتهاست باز نشده
همه میفهمند که عاشق
با خودش عهد کرده تا معشوق نیاید
دلش را با بیرون رفتن خوش نکند.
طرز نگاه عاشق را وقتی که چشم به در دوخته چگونه باید کشید
تا کسی که نگاهش میکند
خوب بفهمد این چشمها مدّتهاست
که به جایی جز این در دوخته نشده.
من نقّاشیام را در یک روز برفی میکشم
و عاشق را زیر بارش برف نشان میدهم
روی تنش، روی سرش، روی صورتش
دانههای برف نشسته و سفیدش کرده
امّا او هنوز چشم به در دوخته و داخل نرفته.
آقا!
من منتظرت نیستم
چون چشمم به همه جا خیره است، جز مسیر آمدن تو
گوشم را تیز کردهام برای همه چیز، جز صدای پای تو.
ولی میخواهم منتظرت باشم
پس باید شبیه تو شوم
میخواهم زبانم مثل زبان تو، زبان خدا شود
پس باید از هر چه آلودگی است، پاک شود.
روی زبان تو حتّی گرد دروغ هم ننشسته
من وقتی میخواهم بگویم تو تا به حال دروغ نگفتهای
خجالت میکشم.
دروغ کجا و زبان تو؟!
میشود بگویی کسی که از تعفّنهای دروغش
فرشتگان خدا به خدا گلایه میکنند
تا ابتدای وادی انتظار تو چه قدر فاصله دارد؟
ما از شما آموختهایم کسی که دروغ میگوید ایمان ندارد.
بدون سرمایۀ ایمان چگونه میشود منتظر تو شد؟
و شنیدهایم دروغ، دروغ است؛ کوچک و بزرگ ندارد
پس وای به حال کسی که دهانش خزانۀ انواع دروغهاست
و با وجود این خزانۀ گندآلود
باز هم مدّعی انتظار توست!
به گمانم بزرگترین دروغی که چنین دروغگویی میگوید
همین ادّعای انتظار توست.
ما با این ادّعاهای دروغ، راه آمدنت را سد کردهایم
ولی خودت هم خوب میدانی
که وقتی به حال و روز خرابمان فکر میکنیم
چه قدر مضطرب و مشوّش میشویم
مثل همین حالا که وحشت در خونمان دویده
و به همۀ وجودمان سرایت کرده.
میخواهم زبانم را از همۀ دروغها پاک کنم
من مقام انتظار تو را به هیچ منفعتی نمیفروشم.
شبت بخیر صادقترین بندۀ خدا!
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🌼💎🌴
🌴🥀🌴مهدی فاطمه
باز هم دوست دارم با خیالم همراه شوم؛ خیالی که وقتی با دلم راه میآید، میشود مایۀ آرامش قلبم. خدا را شکر که خیال را به ما عطا کرد. اگر نبود، نداشتههایمان را چگونه میچشیدیم و تصویر آرزوهایمان رو چگونه میکشیدیم.
🌴🕯🌴دارم خیال میکنم روبهرو شدنم با تو را و خیال میکنم وقتی را که میخواهی مرا صدا بزنی. بارها و بارها از این خیال با تو سخن گفتهام؛ اما مگر سیر میشود دلم از این خیال!
🌴🥀🌴اولش خیال میکردم فقط لحن صدا زدنت برایم طربانگیز است و فرقی نمیکند با چه نامی مرا صدا بزنی؛ ولی حالا در خیالم تو را به تصویر میکشم که با لحنی مهربان و نوایی پر از محبّت نامم را بر زبان جاری میکنی. وقتی کنار نامم جان میگذاری، در همان آن جان میگیرم و بیوقفه جان میدهم از شوق.
🌴🕯🌴آقا! بگو روزی که مرا با نام صدا خواهی کرد، همین نزدیکیهاست و بگو که به من اجازه خواهی داد، تو را با نام صدا بزنم.
شبت بخیر مهدی فاطمه!
🌴💎🌴
#بهانه_بودن_امام_زمانم
#محسن_عباسی_ولدی 🌴🌹🌴