eitaa logo
✍️🏻جزیره نون و قلم🏝
610 دنبال‌کننده
101 عکس
22 ویدیو
0 فایل
✨️بسم‌الله... 🏝جزیره‌ی کوچک بانویی که می‌خواند، تحلیل می‌کند، می‌نویسد، تدریس دارد و لحظه‌های شاد می‌آفریند.🧕🏻✍️🏻🤗 🌱اینجا بهت می‌گم راز نویسندگی چیه و کمکت می‌کنم عالی بنویسی.✍️🏻 🆔️🌞🧕 @Khorshid_baanoo
مشاهده در ایتا
دانلود
عطش🥵 🌱عباس پر قدرت و با شتاب، اسب را به سمت علقمه می‌راند. در دلم غوغاست. مَشکی خالی هستم که بر پشت قمربنی‌هاشم، سوارم و با سرعتی که می‌تازد، مدام در تلاطمم. سرکی می‌کشم و نگاهی به جلو می‌اندازم، دست بر شانه عباس می‌زنم و می‌گویم: -تندتر برو پهلوون، ما می‌تونیم چون تو یل ام‌البنینی! 🍂یزیدیان، ما را از دور دیده‌اند، به جوش‌وخروش افتادند، می‌‌خواهند جلوی‌مان را بگیرند. قمربنی‌هاشم، دست به قبضه شمشیر می‌برد، اذن حمله ندارد برای همین تنها با کسانی مقابله می‌کند که حمله‌ور شوند. 🌱دلم می‌خواهد فریاد بزنم: از سر راه‌مون برید کنار نامردا! ما اومدیم برای بچه‌ها آب ببریم؛ فقط همین... ادامه دارد... ✍️🏻خورشید بانو ✍️🏻═══════🏝 ═══════✍️🏻 اهل جزیره بشید👇👇 🏝🏝https://eitaa.com/joinchat/1780810482C31d2b0355a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️🏻جزیره نون و قلم🏝
9️⃣ 🍀🍀بذارید یه رازی رو بهِتون بگم که خیلی خوشگله😍 برای این‌که نویسنده خوبی بشید، بسیاربسیار مطالعه
🍀🍀 راز شماره 🔟 به راز قبلی مربوط می‌شه🙃 رازهاااای دنباله‌داااار...👻😉 (با صدای کلفت و مخوف بخونید😁) موقع مطالعه هر کتابی دو تا برگه کوچیک کنارتون باشه📄📄 صبر کنید✋️ قرار نیست مشق بنویسیم😅 📚وقتی کتابی رو می‌خونید: اون نکته‌‌هایی که ازش یاد می‌گیرید رو توی یه دونه از برگه‌ها یادداشت کنید.✍️🏻 وقتی هم کتاب رو کامل خوندید، توی برگه دوم نظرتون رو راجع‌به کتاب و محتواش بنویسید؛ یعنی نقدش کنید.🤓 در پایان، دو تا برگه رو بذارید لای ورق‌های کتاب خوشگل‌تون و اون رو ببندید.📄📄 توی دوره‌هامون برای خانما کامل توضیح می‌دیم چطور، چرا و چگونه این کار رو انجام بدن.😃 خیلی کار لذت‌بخش و جالبیه😍 ✍️🏻═══════🏝 ═══════✍️🏻 اهل جزیره بشید👇👇 🏝🏝https://eitaa.com/joinchat/1780810482C31d2b0355a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عطش🥵 🍃نامسلمان‌ها سقای مهربان بچه‌ها را دوره کرده‌اند. عباس دست به قبضه شمشیر می‌برد. چندین نفر را از پای در می‌آورد. زبان باز می‌کنم: - آفرین؛ اگه آقامون اجازه حمله بهش داده بود، الان همه‌تون به درَک واصل می‌شدید. بخت باهاتون یار بود که قمر منیر قرار شد فقط آب بیاره... 🍃عباس در میان لشکر کَفتارها گرفتار شده است و بانگ بر می‌آورد: اِنّی اَنا العباس صعب باللقاء، نفسی لنفس الطاهر السبط وقا؛ منم عباس که برخورد کوبنده و سخت با دشمن دارم، جانم سپر بلا و فدای جان پاک حسین، سبط پیامبر (ص) باد.🥀 از میان خیلِ عظیمِ خصم، بزرگ هیکلی تنومند به سوی عباسِ من می‌آید. اطرافیانش فریاد برمی‌آورند: - مرحبا مارِد. زنده باد مارد. نمی‌دانم این مارد کیست! در دلم بلوایی به پا شده است که بی‌تابم می‌کند. پشت یل ام‌البنین پنهان می‌شوم. 🍂صدای مارد گوش‌هایم را می‌آزارد: -ای جوون به خودت رحم کن، "السَّلامَةُ اَولَی لَکَ مِنَ الندامَةِ" سلامتی برای تو برتر از پشیمونی، ضربت خوردن و مُردنه". تسلیم شو و از یزید اطاعت کن تا زندگی خوشی داشته باشی. 🍃نفس‌های عباس بلند و خشمگین شده‌اند، از شنیدن حرف‌های این ملعون؛ با این وصف می‌دانم که کار مارد، دیگر تمام است... ادامه دارد... 🔰پ‌ن: مارد بن صدیف تغلبی، از جنگاوران و نام‌آوران لشکر عمربن‌سعد. ✍️🏻خورشید بانو ✍️🏻═══════🏝 ═══════✍️🏻 اهل جزیره بشید👇👇 🏝🏝https://eitaa.com/joinchat/1780810482C31d2b0355a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🍃🌼🍃 🔷️به نظرتون وقتی لحظه‌ها، روزها، ماه‌ها و سال‌های زندگی‌مون می‌گذرن، ازشون چی باقی می‌مونه؟🤔 اینجا بِهم بگید👈 🆔️@Khorshid_baanoo ✍️🏻═══════🏝 ═══════✍️🏻 اهل جزیره بشید👇👇 🏝🏝https://eitaa.com/joinchat/1780810482C31d2b0355a
✍️🏻جزیره نون و قلم🏝
🌼🍃🌼🍃 🔷️به نظرتون وقتی لحظه‌ها، روزها، ماه‌ها و سال‌های زندگی‌مون می‌گذرن، ازشون چی باقی می‌مونه؟🤔
🌺🌿🌺🌿 🔶️یادگار تموم لحظه‌هایی که می‌گذرن، چیزی نیست به جز 🪴خاطرات🪴 ✍️🏻═══════🏝 ═══════✍️🏻 اهل جزیره بشید👇👇 🏝🏝https://eitaa.com/joinchat/1780810482C31d2b0355a
✍️🏻جزیره نون و قلم🏝
🌺🌿🌺🌿 🔶️یادگار تموم لحظه‌هایی که می‌گذرن، چیزی نیست به جز 🪴خاطرات🪴 #هم_اندیش
راز شماره 8️⃣ رو یادته؟ ✋️ نوشتن خاطرات روزانه مرتبط با همون رازه توی هر کلاس یا کارگاه نویسندگی که شرکت کنید، بِهتون این تمرین جذاب رو تکلیف می‌کنن😊✍️🏻 🤫می‌دونی چرا؟ ✍️🏻═══════🏝 ═══════✍️🏻 اهل جزیره بشید👇👇 🏝🏝https://eitaa.com/joinchat/1780810482C31d2b0355a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عطش🥵 🌱به نزدیکی‌های علقمه رسیده‌ایم. اباالفضل در میدان جنگیده و تا اینجا تاخته است. از اسب پیاده می‌شود و به سوی شریعه گام برمی‌دارد. بوسه‌ای بر شانه‌اش می‌زنم و آرام سُر می‌خورم میان دست‌های قمرمنیر.✨️ چیزی نمانده است تا به آرزوی‌مان برسیم و برای بچه‌ها آب ببریم. عباس مرا در فرات فرو می‌برد تا سیراب شوم. با تمام وجود، آب‌ها را می‌بلعم و در دلم به یل ام‌البنین افتخار می‌کنم؛ رشادت‌های او بود که ما را تا اینجا کشاند.💪🌿 کاملاً رفع عطش کرده‌ام. سر از آب بیرون می‌آورم؛ عباس دهانه‌ام را سفت می‌بندد، مبادا قطره‌ای آب هدر برود؛ این آب سهم بچه‌هاست.😌 دوباره بر دوش عباس می‌نشینم. این بار شوروشوقی بی‌مثال در سینه دارم.💫 🌱اباالفضل دست‌هایش را در آب فرات فرو می‌برد، مشت‌هایش را پر می‌کند؛ دیگر نوبت اوست، سیراب شود. -بجنب پهلوون! نفسی تازه کن تا بریم سمت خیمه‌ها... ادامه دارد... ✍️🏻خورشید بانو ✍️🏻═══════🏝 ═══════✍️🏻 اهل جزیره بشید👇👇 🏝🏝https://eitaa.com/joinchat/1780810482C31d2b0355a