ارواح از دو جاودانه میگفتند. از دو برادر که دوشادوش هم، محافظ نیکی و روشنایی بودند.
برخی میگفتند، دو برادر فرشته چپ و راست خداوند است، و ایشان، نور رحمتش را این چنین بر سر مردمان نازل فرموده.
آزاریل و مالکوعِم، درون قصر تندر زندگی میکردند، همانجا که روی تپهها بنا شده بود و هیچکس اجازه رفتن به آنجا را نداشت.
آندو، قوی ترین، سریع ترین و حرفهای ترین جنگجویانِ شناخته شده بودند، و همواره از روشنایی و حق، دفاع میکردند.
آزاریل با موهای سپید و ظاهر اِلف گونه، آرامتر و سربهزیر تر بود. اما مالکوعم، همیشه شور و شوق بیشتری در خود داشت و علاقه بیشتری به شهرت و از بین بردن دشمنان.
البته، هر قهرمانی یک دشمن میخواست، دشمن برادران، جیکوف، بود.
مردی زاده شده از یک انسان و از یک کنترلگر آتش، با موهای سرخ و قدرت مهار نشدنی در آتش، همیشه عطش سیری ناپذیری به سوزاندن داشت.
جادوگری پیر، روزی درون جنگل خموش، از دو برادر برای او خواند، سپس گفت برای اینکه جاودان شود و خود تبدیل به یک کنترلگر آتش شود، باید قلب برادران را درون آتشفشان کومودو بیاندازد.
و این چنین، داستان آغاز شد.
#دو_برادر
بچههاااا
بیرون بودم
اومدم خونه و میدونید چی دیدم
اینترنت وایفای درست شدههههه😭😭😭😭
شماره "۱"
ارواح از دو جاودانه میگفتند. از دو برادر که دوشادوش هم، محافظ نیکی و روشنایی بودند. برخی میگفتند،
اسم داستان هم خیلی کلیشهای ولی جذاب میذارم، دو برادر.
شماره "۱"
اسم داستان هم خیلی کلیشهای ولی جذاب میذارم، دو برادر.
هرکی اعتراض داره با من طرفه
#چگونهسولیوآدرینباشیم 😂😂
شماره "۱"
آقا من اعتراض دارممم من نمیتونم گیف بفرستم چرااا
نمیدونم، اجازه دادم بهت، کسی میدونه بیاد بگههه