بچههاااا
بیرون بودم
اومدم خونه و میدونید چی دیدم
اینترنت وایفای درست شدههههه😭😭😭😭
شماره "۱"
ارواح از دو جاودانه میگفتند. از دو برادر که دوشادوش هم، محافظ نیکی و روشنایی بودند. برخی میگفتند،
اسم داستان هم خیلی کلیشهای ولی جذاب میذارم، دو برادر.
شماره "۱"
اسم داستان هم خیلی کلیشهای ولی جذاب میذارم، دو برادر.
هرکی اعتراض داره با من طرفه
#چگونهسولیوآدرینباشیم 😂😂
شماره "۱"
آقا من اعتراض دارممم من نمیتونم گیف بفرستم چرااا
نمیدونم، اجازه دادم بهت، کسی میدونه بیاد بگههه
چشمها دریچههایی رو به اعماق انسانهان
دروازههایی رو به چیزهایی که شاید هرگز از آدمها ندیدیم
چیزهایی آدما سعی در دفن کردنشون توی تاریک ترین نقطه دنیاشون دارن
احساسات
جادویی هیچ وقت متوقف نمیشه
هرگز پنهان نمیمونه
تا وقتی خودت رو گم کنی
تیکههایی از خودت رو جا بزاری
اون وقته که ذره ذره احساساتت با تیکههای گم شدت تا ابد به دست فراموشی سپرده میشن
اون وقته که دروازه چشمهات تا ابد بسته میشن
گاهی میشه که همه چیز داره نابود میشه
گاهی میشه همه چیز داری جلوی چشمهات از بین میره
گاهی میشه که یه لایه بلور نازک روی چشمها شکل میگرن
اونوقته که آدم مثل یه فنجون چینی لبپره
با هر جمله
با هر کلمه
با هر تلگر
میتوته خرد شه و روی زمین بریزه
طوری که تکههایی از اون تا فرسنگها ازش دور و هیچ وقت ترمیم نشه
هیچ وقت مثل قبل نشه
چیزی داخل گلو مدام ضربه میزنه
مدام تلاش میکنه بلور رو بشکنه و جاری بشه
مدام تلاش میکنه رها بشه، جاری بشه
گاهی بعد از اینکه خودتو گم کردی
گاهی بعد از اینکه دروازه چشمهات بسته شد
گاهی بعد از اینکه همه چیز از بین رفت
یه معجزه ظاهر میشه
چیزی که تیکههای گم شدت رو پیدا میکنه
چیزی که خودشو با تو پیوند میزنه و زخمهات رو ترمیم میکنه
چیزی که مثل قلم نقاشی جهانت رو رنگی میکنه و روی چشمهات یه برق قشنگ میشونه
چشمهات رو برنمیداری
چشمهات از اعماق فریاد از خنده شادی بر سر دارن
چشمهات برقی دارن که انگار خوشبختی رو بغل کردن
عشق
اره تنها چیزی که میتونی تکههای گمشدهات را پیدا کند همین است و بس...