eitaa logo
شماره "۱"
141 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/461 واقعا چیزی ندارم بگم😅 حقیقت دردناک ولی با بیانی قشنگ ~~ آهان، فک کردم پیامت نیومده یا نمیدونم، خو چرا اینطوری میگی برادر.🤣😅 ولی مرسی، واقعا هم حقیقت تلخیه..😶‍🌫️
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/462 عه اتفاقا دارم مجموعه های جان کریستوفر رو جمع میکنم! فعلا مجموعه ی گوی آتشین رو خوندم شاید فکر کنید ایده ی بیگانه ها خیلی تکراریه ولی این واقعا خلاقانه بود و واقعا متفاوت و جذاب بیان شده بود اصلا خلاصه ی پشت جلد رو بخونی بدون شک جذب میشی ~~~~ واقعا؟ این نویسنده واقعا عالیههه. گوی آتشین هم خیلی قشنگ بود ایده واقعا جالبی داشتتت. هوم... فعلا که کتاب دارم ولی به خوندنش فکر می‌کنم🤔
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/453 میدونی؟ راستش مشکل این نیست که ایده ندارم مشکل اینه که ایده های زیادی دارم ولی نمیتونم انتخاب کنم اسم های ساختی، شخصیت های داستانی خودم، کلا زیادن😂 ~~ فک کنم لینک اشتباهی زدی... و اینکه مشکل منم هستتت، و من اینجوریم که الان رو مود اینم بعد فردا نه رو مود نوشتن اینم😭 ولی اگه یکیشون رو انتخاب کنی و شروع به نوشتنش کنی درست میه، پیش که بری فقط رو همون تمرکز می‌کنی.
بچه‌ها، هر وقت خواستید تقدیمی بدید، بی خیالش بشید. خیلی کار سختیههه
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه بالاخره فهمید ما از رو زمین نگاش می‌کنیم، الانم خجالت کشیده سرخ شده😅
پاشید برید نمازاتون رو بخونید آفرین نماز آیات واقعا نماز باحالیه فکر کن یه پدیده طبیعی خفن میبینی میری پیش خدا میگی خدایا پشمام چه خوب بود فقط به من آسیب نرسونه تو رو خدا منو پیش خودت امون بده
به قول نِد توی کتاب ماه بر فراز مانیفست، زنده باد شب...)
شماره "۱"
۲ سپتامبر ۲۰۵۲ مادرم می‌گوید با فضایی‌ها حرف نزنم، او مانند خیلی‌های دیگر هنوز به وجود اونا در زمین
۵ سپتامبر ۲۰۵۲ جُمِنا، شبیه انسان‌هاست. اما اون دهان خیلی خیلی گشاد و چشمای یکدست مشکی داره، اون خیلی حرف می‌زنه ولی مهربون هم هست. اون صدام می‌کنه مردمک، چون مردمک چشم دارم. امروز رفتیم بیرون و اون به همه‌ی مردم لبخند می‌زد و دست تکان می‌داد. شاید کار اشتباهی باشه اما اون نزدیک‌ترین آدم به دوست برای منه و من نمی‌خوام از دستش بدم.
ای کلاغ سیاه، ناقوس قبرستان‌ها، تاریکی آسمان، مرگ زیبایی، صدای خاموشی، من تو را احضار می‌کنم تا مرا در نابودی دشمنانم یاری رسانی، چرا که تو شوم و ترسناکی.