eitaa logo
شماره "۱"
141 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
📪 پیام جدید ویدار استرنجرثینگز رو دیدی؟ببینشششش ~~ خیلی دوست دارم اما بنده به خاطر ترسو بودنم خیلی از شاهکار ها رو از دست میدم😞
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5960 به‌روی چشم ~~ آفرین
📪 پیام جدید صداهای ترسناک*** هاهاهاهاها 😈😈😈 من به زندان زندگی بازگشته ام ...یوهاهاها سلام ~~ باح باح خوش آمدی اشکال نداره این زندان بچه‌های خوب هم داره 😁
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5954 آره معلومه که راضی ام! وای باورم نمیشه انقدر ازش استقبال شد! ایده ای بود که تو راه ایستگاه اتوبوس به ذهنم اومد! از اونایی بود که مطمئنم از یه جایی واسم فرستاده شده... ~~ بهترین ایده ها همینجوری میان، مقل جی کی رولینگ که از قطار هری پاتر رو ساختتت
📪 پیام جدید خیلی خب! بنده گفتم که قراره داستانم طولانی بشه و از قبل هشدار دادم❗ هی هر شب پارت پارت میفزستمش (یکم دیگه خیلی زیاد داره میشه) و اینکه من خودمم راجب آخراش خیلی ایده خاصی ندارم و قراره خودمم مثل شماها با داستان برم جلو و اطلاعات کسب کنم😂 و هرکی بخاطر طولانی بودن نخونه خیلی بده (این دفعه دلم نمیاد بگم خره چون مطمئن نیستم خوب بشه😂💔) و اینکه داستان درمورد دونده هزارتوئه ممکنه (تاکید میکنم ممکنه چون داستانو یه مقداری عوض کردم و نمیتونید مطمئن باشید چقدرش زایده تخیل منه چقدرش مال خود داستانه) اسپویل داشته باشه ~~ آخجون از چیزای زیاد خوشم میاد. خوندمش خیلی خیلی باحال بود حالا بگو بفرستم یا نه بعد نظر کاملمو میدم
📪 پیام جدید (من دارم از خوابم میزنم اینو تایپ میکنم...💔 (😂)) ~~ این یک افتخار برای ماست🤗😄
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5962 واهای چه.... زیبا بود. به دلم نشست🙂 ~~ جدی؟ ممنونم واقعا نوشتنش خیلی یهویی بود فقط نوشته شد
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5968 منم- ~~ هعب😶
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5969 فدای یه‌تار موت قهرمان خسته‌نباشی🦋 ~~ این قبل از پیامای تو کانالت بود_ مرسییی
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/5983 بنویس منتظریم ~~ منتظر نباشید چون اولا نمیتونم جهانم رو انتخلب کنم دوما بد میشه😓
- همزاد ویل سولیس ، گیتارش را در دست گرفته بود و با حرکات سریع انگشتانش ، جادوی ملودی ها را بر فضا جاری می کرد. حتی باد هم مجذوب این موسیقی شده بود ، آن‌چنان که خود را به پنجره می کوبید. - نخستین نبرد او با گریفینی بود که زخمی نفرین شده داشت. او تنها با یک سپر به سوی گریفین شتافت ، در حالی که همه خیال می کردند او به جای کشتن گریفین خودش را به کشتن می دهد. اما قصد او اصلا کشتن نبود ، او با مشقت و سختی زخم گریفین را حین دفاع از خود درمان کرد. اینگونه شد که اردوگاه دورگه ها صاحب یک گریفین شد. - او درون کابین آپولو زندگی می کند؛ پر از روشنایی و موسیقی. دور تختش را با گیاهان کوچک و سبز آراسته و گیتارش همیشه به دیوار تکیه داده شده؛ البته به جز وقت هایی که آن را در دستش می گیرد. برای شماره "۱"