eitaa logo
شماره "۱"
141 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
106 ویدیو
3 فایل
برای آنان که روزی میان صفحات کتابی جا ماندند، همان کسانی که این دنیا برایشان کافی نیست. باد حرف‌هات رو به من می‌رسونه🌬: https://daigo.ir/secret/21657559098
مشاهده در ایتا
دانلود
هر سال مردم دهکده من، برای اینکه خشم اهریمن را از خود دور کنند، قربانی می‌کنند. امسال قرار است من قربانی شوم. بال‌هایم را جمع کردم تا از چهارچوب در رد شوم، داخل کلبه چوبی بوی دارچین می‌آمد و صدای موسیقی موردعلاقه‌اش شنیده می‌شد. همراه با موسیقی گفتم:《پسرک من، سقوط کردد، حالا چه کنممم؟》و وارد شدم. والِنسی لبخندی زد و سعی کرد اشک‌هایش را پاک کند، بغلم کرد و گفت:《می‌توانی با او بپری، آیا نمی‌توانی؟》نمایشنامه (سقوط ایکاروس) که آهنگ هم داشت موردعلاقه هر دوی ما بود. باز گریه کردن را سر گرفت و گفت:《حالا چیکار کنم؟ بدون تو چیکار کنم؟》دست‌هایش را گرفتم و گفتم:《نمی‌خوام بذارم اونا من رو بکشن، با من در آسمان‌ها برقص و من سقوط می‌کنم.》فکر کرد متنی از سقوط ایکاروس است، اما این حرف من بود. سرش را تکان داد و گفت:《بریم.》 ما بال داریم. فرشته نیستیم؛ اما بال داریم. در فضای باز ایستادیم و دستان هم را گرفتیم، آرام آرام شروع به رقصیدن کردیم، سپس بال‌هایمان را بر هم زدیم و آرام همانطور که می‌رقصیدیم پرواز کردیم. شروع به گفتن نمایشنامه کردم:《آه چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ دایدالوس توضیح بده چگونه آن مرد پست از پس هزارتوی تو بر آمد؟》 اما والنسی به جای اینکه دیالوگش را بگوید با گریه گفت:《من نمی‌خوام تو بری》 او را چرخاندم و ادامه دادم، ما درون آسمان می‌رقصیدیم و من نمایشنامه را می‌خواندم، او هم با گریه و جیغ و ناتوانی التماسم می‌کرد. _پادشاه من، نمی‌دانم چگونه، خواهش می‌کنم رحم کنید! +بی خیال شو، خواهش می‌کنم، فرار کن. _بخششی در کار نیست، نگهبانان او و پسرش را دستگیر کنید. +ما هنوز حتی بچه دار هم نشدیم، مگه قرار نبود دو تا پسر داشته باشیم؟ خواهش می‌کنم. _پدر، حالا چه می‌شود؟ چگونه فرار کنیم؟ +به من گوش کن، وِین، به من گوش کن. _می‌توانیم پرواز کنیم؟ من از موم بال خواهم ساخت و مانند فرشتگان پرواز خواهیم کرد. بالاخره والنسی بی خیال شد و با من خواند: 《شاید بشود، ما می‌توانیم اولین فانیانی باشیم که پرواز می‌کنیم.》 لبخند زدم و بیرون از نمایشنامه گفتم:《به اندازه کافی بالا رفتیم، حالا وقت سقوطه》 باد لابه‌لای موهایمان می‌پیچید، بال‌هایمان به هم بر خورد می‌کرد و می‌شد گرمای خورشید را حس کرد، خیلی بالا رفته بودیم. سرش را به نشانه تایید تکان داد و من او را محکم در آغوش گرفتم. بال‌هایمان را نگه داشتیم و آماده سقوط شدیم. در حالی که به پایین می‌رفتیم درون گوشش گفتم:《پنلوپه برای اودیسه تمام خواستگارهایش را رد کرد، رومئو برای ژولیت سم را حس کرد و من به خاطر تو سقوط می‌کنم، والنسی، دو پسر بیار و اسم یکیشون رو بذار ایکاروس، و دیگری وِین. حالا بند آخر رو با من تکرار کن.》والنسی را به بالا پرتاب کردم، او که دریافت چی شده، دوباره شروع به بال زدن کرد و خود را در آسمان نگه داشت. من هم به پایین سقوط کردم. مطمئن بودم که او می‌گوید، پس زیر لب گفتم: 《خورشید بی رحمانه بر بال‌های او بوسه زد، اما بوسه بال‌هایش را سوزاند، پس ایکاروس سقوط کرد و از معشوقه‌اش خورشید، دور شد. آه ایکاروس ساده دل، آیا جز این است که خورشید عاشق تو نبود؟ آه ایکاروس ساده دل، اشتباه تو غرور نبود، عشق یک طرفه بود، آه ایکاروس.》 با چیز سختی برخورد کر... _پایان_
هرچقدر شب تاریک‌تر بنماید، ستاره ها روشن‌تر، عزا عمیق‌تر و خدا نزدیک‌تر است -فئودور داستایفسکی
"باید برای زندگی کردن، حداقل چندبار مرد!" -چارلز بوکوفسکی
با بلند پروازی هایم یا به اوج خواهم رسید یا به خاک به هر حال هر دو برای من برد است...
خودکشی در هرکس منحصر به خودشه! یکی دیگه شیک‌ نمی‌پوشه، یکی دیگه آرزویی نمی‌کنه، یکی دیگه به تحصیل ادامه نمیده، یکی دیگه به خودش نمی‌رسه، یکی محبت نمی‌کنه، یکی دیگه محبت نمی‌پذیره. و این‌گونه است که اکثر آدم‌ها در سی سالگی می‌میرند و در هشتاد سالگی دفن می‌شوند. _پائولوكوئيلو
_نابینا غصه نخور ! در دنیا چیز قشنگی وجود ندارد ما هم که میبینیم خود را به کوری زده ایم؛ باور کن ! ماهی‌ها گریه شان دیده نمیشود ، گرگ‌ها خوابیدنشان ، عقاب‌ها سقوطشان و انسانها درونشان... . "صادق هدایت"
میدونم متنا به عکسا بی ربطن، ولی خب😁
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/874 نمیدونم چه چیز دیگه میشه گفت این یه شاهکار بود!! ~~ نمیدونم چطوری تشکر کنمممم😁😭
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/731 خیلییییی قشنگههههه، واقعا ممنونمممممم😭✨✨✨✨✨✨ داستانش کامل برای نوشتن یه کتاب مناسبه یه سوال، شخصیتی که برای منه، برداشتت از خودمه؟ -مآلیس ~ در واقع یکی از ایده‌هامه، البته یا تغییر... آمممم چه سوال سختی، هم آره هم نه، نوآ یکمی از روی خودته، شاید شصت درصد، و بقیش از روی نوآ😁
📪 پیام جدید https://eitaa.com/Nummer_ett/832 چرا در جواب هشدار سفینک نوشتی مداد رنگی فیل است؟ بیخیال خوبی؟ من دیروز یه آدم زمینی توی بخش تاریکی پیدا کردم...این سفینک برای اونه دوستای خوبی میشدیم اگه خیلی خل و چل نبود و البته یجوریه میدونی؟ یکی از دوستات گم نشده؟چون معمولا کسایی که می خوان فراموش بشن میان بخش تاریکی ~~ ای بابا، چقدر سر این دفترچه راهنما پول داده بودما، مث که اشتباه شده😔 واقعااا؟ چه جذابب، نه از دوستان من نیست... اون چطوریه؟ اوه! وقتشه دیگه بیام بخش تاریک😶😁