هیچوقت با اون دسته از مذهبیایی که از
هیئت رفتن فقط لطمهزنیشو یاد گرفتن
نتونستم کنار بیام
_نوارکاسِت
هیچوقت با اون دسته از مذهبیایی که از هیئت رفتن فقط لطمهزنیشو یاد گرفتن نتونستم کنار بیام
چرا ؟
بچهها ما اگر زیر بیرق امام حسین جمع شدیم برای کارای مهمتری بوده ...
نیومدیم خودمونو خونی مالی کنیم بقیه رو از هرچی هیئت و امام حسینِ زده کنیم که ...
رسالت ِ هیئت رو دریابید.
اصلا من نمیگم باید دور شیم از پریشانی و اشک و آه برای مصیبت آلالله ..
منظورم از لطمهزنی هم چیزیه که مراجع تقیلد هم منعش کردن (در حد خونیمالی شدن و آسیب زدن به بدن)
ما عمری در این خونه بودیم و افتخارمون گریه کنِ امام حسین بودنه ، ولی بیاید باهم فکر کنیم کسی که از دور نگاه میکنه به این مدل رفتارا ، آیا جذب میشه؟
مگه هدف از هیئت و گریه کردن برای اهلبیت این نیست که صدای مظلومیت شیعه باشیم ، مگه قرار نیست چراغ ِ روضهها روشن بمونه تا اسم و یادشون همیشه همراهمون باشه ؟
ولی عزیزِمن هرچیزی حد خودشو داره.
_نوارکاسِت
هدف روضه تربیتِ ولاغیر.
هیئت محل تربیته ، محل گریه های سیاسی ، محل گریه های اعتراضی برای حقی که سلب شد ، ظلمی که صورت گرفت ...
محل تبیین و درس گرفتن از تاریخ و جایی که باید باور کنیم که تاریخ تکرار میشه.
اگر از همون اول در کنار اشک و لعن یاد میگرفتیم که چرا و چطور اینطوری شد و خودسانسوری نداشتیم در روایتهامون شاید شرایط طور دیگهای بود.
اگر این روایتها از دل هیئت شروع میشد و تا دانشگاهها و کتب درسی میرسید شاید شرایط طور دیگه ای رقم میخورد...
_نوارکاسِت
|زیـباترینقابِپائیز۱٤۰۱|
جدی جدی تموم شد ؟ پاییزو میگم.
یعنی دوباره باید سیصدواندی روز ، روزشماری
کنیم تا دوباره چشممون بخوره به اینهمه قشنگی؟
بچه که بودم لیلا همیشه میگفت اگه برگای
پاییزو برداری بچلونی ازشون غم و عشق
میچکه. منم میگفتم عشق چیه ؟ اصلا عشق
و غم چه ربطی بهم دارن ! اونم میگفت : تو
هنوز از عشق چیزی نمیدونی بچه ، سرت تو
کتاب درست باشه. بعدشم پاییز با پارادوکساش قشنگه.
یه بارم یادمه بهش گفتم کجای پاییز قشنگه
که انقدر منتظری تا برسه؟! هر روز که میخوای
بری مدرسه ، اگه بارونی باشه خواب میمونی
اونوقت باید جواب جیغجیغای ناظمو بدی ،
خورشیدم که نداریم همش غروبه. از سرماهم که سگلرزه میزنیم ! این قشنگه ؟
لیلا بهم خندید گفت هنوز مونده تا
بفهمی احساس عمیقِ پاییزو .
گذشت و گذشت تا فهمیدم پاییز واقعا
عروس فصلهاست.
اصلا میدونی ؟ باید بشینی کنارش چایی
بخوری ، بزاری محمد صالح علاء دو سه تا
محبوب من بگه ، بعد توام با خجالت نگاش
کنی. یا مثلا بارون بیاد ، دستشو بگیری بدون
چتر برید زیر بارون ، بعدم به صرف اسپرسو
مقصدتون بشه یکی از کافههای خیابون جمهوری. اره خلاصه ...
تازه فهمیدم اصلا پائیز تو ذاتشه همش غروب باشه ، همینه قشنگیش ..
* ۳۰ آذر ۱٤۰۱
#شرحیات
شب یلدا / روز دختر / تولد / سالگردهایمختلف و..
شاید هیچکدوم حتی فلسفهٔ خاصی نداشته
باشن ، ولی دلخوشیان.
همینکه بعضیارو خوشحال میکنه و باعث
خوب شدن حال خیلیا میشه کافیه. همین
جمعای صمیمانه ، همین خنده و حالِخوب
دورهم بودن ..
سعی نکنید حس تهی بودن این رسمورسوم
قدیمی رو به مردم بدید. شکست عرف و خاص
دیده شدن با به تمسخر گرفتن چیزایی که
باعث حال ِ خوب میشن و شاید جزوِ تاریخما
باشن ، فرق دارن !
#اِفهم