eitaa logo
_نوارکاسِت
1.3هزار دنبال‌کننده
662 عکس
100 ویدیو
10 فایل
_ وقف امام حسین (ع) _ چیزهایی که باید بشنوید ؛ @vocal_document https://daigo.ir/secret/618123983 ناشناس‌ها توی لینک پاسخ داده میشه،چک کنید * کپی نوشته‌ها شرعا حلال نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
_نوارکاسِت
دنیا به ما همچین کلاس درسی رو بدهکاره ⁴
دنیا به ما همچین کلاس درسی رو بدهکاره ⁵
ظاهرتون رجاییه باطنتون روحانی.
زندگی تو نجف اینطوری که هر وقت دلت بگیره پامیشی میری حرم ، مولا رو زخمات چشم‌زخم ناراحتی خوب کن بزنه. (((:
الان که نزدیک چهارشنبه سوریه لطفا مراقب خودتون باشید و سعی کنید تا حد امکان بیرون نرید ، سلامتیتون خیلی مهم‌تره🥲🤍
فقط یه تهرانی میدونه که جملۀ ''یه تهرانِ و نیمه‌شعبانای میدون خراسونش'' یعنی چی :))
_نوارکاسِت
| الوداع |
پاتند میکنم تا آخرین نماز را از دست ندهم. نگاه میکنم به بالای سرم و میبینم که خورشید آن دوردست‌ها دارد غروب میکند. خیابان امام رضا من را یاد شارع الرسول می اندازد، وقتی از کوچه‌های تنگ و باریک نجف خودت را گره میزنی به جمعیت مشتاقان و میخواهی که هرچه زودتر به حرم برسی. شاید هم خیابانی که انتهایش به حرم عباس ختم میشود ، اسمش را یادم نمی‌آید ، اما حال و وهوایش را خوب به یاد دارم! حالا چهارراه دانش را رد کرده ام و حرم خوب‌تر دیده میشود. دلشوره‌ها شروع به جوشش میکنند. به حرم میرسم ، صحن هارا یکی یکی رد میکنم و حالا به آزادی رسیده‌ام ، صدای اذان تمام میشود و فکر میکنم بهتر است همین‌جا نماز را قامت ببندم. نماز اول را با بغض شروع میکنم و با گریه تمام میکنم. نماز دوم را که قامت میبندم ، دلشوره‌ می‌افتد به جان ثانیه‌ها ، نه من میخواهم تمام بشوند نه آنها ! اما خیلی زود آخرین نماز هم به پایان میرسد. دلم گرفته ، مچاله شده ، غم‌گین شده ، خداحافظی نمیخواهد ! حالا نماز تمام شده و بلند میشوم بروم حرم گردی. عصر باران باریده بود و زمین هنوز خیس است ، حقا که امام رضای بارانی به مراتب زیباتر است. کم کم زمان رفتن فرارسیده. دلم کنده شدن نمیخواهد. این‌ساعت‌ها بیشتر از اینکه دلم بخواهد اشرف مخلوقات باشم ، دلم میخواست دخیلی باشم که پیرمرد محاسن سفیدی به قصد دعا برای عاقبت بخیری بچه‌هایش گره زده به گوشۀ پنجره فولاد. حالا زمان رفتن بود. زمان خداحافظی ! در میانۀ راه فکر میکنم به رواق امام‌خمینی و خاطرات کودکی‌ام که لابه‌لای کتاب‌دعاها مخفی شده ، فکر میکنم به رواق دارالمرحمه که رواق عربهاست! صدای عربی حرف زدنهایشان که توی گوشم میپیچد ، من هزار برابر دلتنگ سرداب حرم امام حسین میشوم. باز رسیده‌ام به چهارراه دانش، حالا باران گرفته ، برمیگردم و نگاهم را میدوزم به حرم که کمتر از قبل در تیررس نگاهم است. سلام آخر را میدهم ، دلم کبوتر میشود تا سلامم را به امام رضا برساند. قدم هایم آهسته آهسته دارد مرا از حرم دور میکند. در راه تا به هتل برسم ، زیر لب هزاربار میگویم [نکند این آخرین دیدارمان باشد] ؟ - به جا‌مانده از سفر مشهد 💚
b7d4bbb8b7e475491968dac69917a43744195023-240p_۰۶۰۳۲۰۲۳(2).mp3
4.86M
آقای امام حسین ، لطفا هوامونو جوری داشته‌باش که همیشه کنارت بمونیم. چون هرجاهم بریم باز دست‌از‌پادرازتر برمیگردیم درخونۀ‌ خودتون :))
درحالی که از الان دلم برای زمستون تنگ شده تا خرخره هم دلتنگ بهار هستم.
الی ای دلبر شیرین من؛ عارضم که چشمانتان مدتیست خواب و خوراک را ز ما ربوده ، اگر مقدور است کمی بکاهید از دلبری کردنتان! ما که در حال خودمان بودیم ؛ نگاه شما بود که از عبد سجاده نشین ، مست و خمار میکده ساخت. قلب ما از عاشقی سر در نمی‌آورد ، مقصر برق چشمان خودتان بود ! مصدع نمیشوم ؛ خواستم بگویم بروید همسری برای خودتان اختیار کنید ، بلکه از هرزگی چشم ما در نگاه کردن به شما کم شود. هرچند میدانم بعد از رفتن شما ، جان ز تن ما نیز میرود ..!
عیدتون مبارکا🤍(:
https://eitaa.com/khademe118ir/3594 ممنونممم زیارتتون قبول 💚.