eitaa logo
دانلود
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۳۳ و ۳۴ ارمیا: _اگه کمکی از من برمیاد در خدمتم. +کاری نیست. خانواده‌ی خودش دارن کارها رو تو قم انجام میدن. همکاراشم دنبال کاراش هستن. ما هم اینجا فقط منتظریم. صدای باز شدن در، توجه ارمیا را جلب کرد. از گوشه‌ی چشم دو زن پوشیده در چادر سیاه را دید. حاج علی: _آیه جان! آقا ارمیا رو یادته؟ تو جاده چالوس! نگاه آیه سرد و شیشه‌ای به جایی نزدیک ارمیا بود: _لطف کردید تشریف آوردید! صدایش گرفته بود. مگر صبوریه‌ایش تمام شده‌اند که اینگونه صدایش گرفته است؟! دختر همراهش سلام کرد، حتما همان رها همسر صدراست. آیه که نشست، ارمیا برخاست. جایش اینجا نبود..میان این آدمها که با او و افکار و اعتقاداتش زمین تا آسمان فاصله داشتند. جایش در این خانه نبود... مثل آن پسر صدرا، وصله‌ی ناجور در آن خانه بودند. وقتی از آن خانه بیرون آمد، نفس عمیقی کشید. دلش هوای قهوه کرده بود. روزمرگی‌هایش را دوست داشت... این خانه او را از روزمرگی‌هایش دور کرده بود. در این خانه غلاف بود، اگر از غلاف هم در می‌آمد هم راهی برای نداشت.ارمیا که اهل از غلاف درآوردن چشمهایش نبود، اما این خانه حریمش سخت بود. دست و پایش را گم میکرد. سپار موتور کراسَش شد ، و به سمت خانه به راه افتاد... خانه‌ای که کسی در انتظارش نبود؛ کاش مسیح زودتر بازگردد، خانه بدون او وحشتناک است؛ کاش یوسف بیاید! دلش برادری میخواست. شیطنت‌های مسیح و یوسف را میخواست! دلش رهایی از اینهمه غم را میخواست! لعنت بر تو مَرد... لعنت خدا بر تو که با رفتنت زنت را خاکسترنشین و مرا به این روز انداختی!لعنت به تو که به آوارهه‌ای بعد از رفتنت نیندیشیدی! لعنت به تو که رفتی و خودت را خالص کردی؛ لعنت به تو که هیچوقت نمیفهمی چه به روز ما آوردی! ارمیا مرد روز روزگار آیه را نمی فهمید... ارمیا مردی که برای دنیای دیگران مرده بود را نمی‌فهمید...ارمیا خودخواهی های مرد آیه را نمی‌فهمید... کلید انداخت و در را گشود. تاریکی خانه، در ذوقش زد. با آنکه انتظارش را داشت اما باز هم دیدن دانسته‌ها، راحت نیست. کفش‌هایش را همان دم در، رها کرد. این خانه هیچگاه مهمانی نداشت؛ نیاز به تمیز و مرتب کردن نداشت. لازم نبود وقت خود را سر کاری بگذارند که ارزشی ندارد. در چیدمان خانه هیچ سلیقه‌ای به کار نرفته بود. تمام وسایل این خانه وصله‌ای ناجور بودند. خانه‌ی سه پسر که بهتر از این نمیشود؛ خانه‌ای که تک‌تک وسایلش را اندک اندک از این سمساری و آن سمساری خریده بودند. هر سال خانه به دوش بودند. مسیح و یوسف هنوز نیامده بودند. داستان حاج علی سخت ذهنش را درگیر کرده بود. حس و حالش به خوردن شام نبود، مشغول کار شد. گاهی ذهنش گریزی به آن شهید و همسرش میزد، اما سعی در آن داشت که حواسش را متمرکز کند...سخت بود اما توانست. تا پاسی از شب مشغول کار بود. خسته برخاست و دستی به صورتش کشید. گاز را روشن کرد، به همان گاز تکیه داد. نگاهش را دور تا دور خانه انداخت. چقدر خانه آن شهید دوست‌داشتنی بود. نه به خاطر بالای شهر بودنش که خانه‌ای ساده بود... ساده و زیبا. پر از دلتنگیهای عاشقانه. دلش گرما میخواست، نگاه نگران میخواست، لبخند عاشقانه میخواست، دلش مرد بودن برای زنی مهربان میخواست، چیزی که هرگز نصیبش نمیشد. آرزوی ازدواج را در دل خاک کرده بود؛کاش مثل مسیح خوشبین بود... خوشبین لبخند خدا. کاش مثل یوسف امید داشت... امید به زندگی بهتر! کاش میتوانست تکانی به این زندگی بدهد! اگر جای آن شهید بود، هرگز آن زن و آن خانه‌ی گرم را ترک نمیکرد... صدای کلید انداختن و باز شدن در خانه آمد؛ صدای پچ‌‌پچ‌‌های مسیح و یوسف می‌آمد. خیال میکردند ارمیا خواب است: _سلام هر دو از ترس پریدند و به آشپزخانه نگاه کردند. ارمیا به ترسشان خندید... از ته دل خندید. بعد از آن‌همه بغض، قهقهه زد. میخندید به ترس مسیح و یوسف، میخندید به ترسهای خودش؛ میخندید به تنهایی‌ها و تاریکی و سردی خانه، میخندید به تنهایی‌های آن همسر شهید، میخندید به دنیایی بازیچه‌اش بودند...خنده‌هایش عصبی بود! یوسف به سمتش دوید. مسیح هم به دنبالش. خنده‌ی ارمیا بند نمی‌آمد. اشک از چشمانش جاری بود و باز هم میخندید. قهقهه‌هایش تبدیل به ضجه شده بود. یوسف او را محکم در آغوش گرفته بود و مسیح لیوان آب سردی آورد. یوسف: _آروم باش پسر، چیزی نیست. نفس بکش! نفس بکش ارمیا! داداش من اروم باش، من هستم. آروم باش! دوباره چی به روزت اومده؟ افکار ارمیا پریشان بود. دلش پدری چون حاج علی را میخواست، دلش خیلی نداشته‌ها را میخواست؛ دلش این زندگی را نمیخواست. +چرا زندگی ما اینجوریه؟..... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍 ❤️ قسمت ۳۵ و ۳۶ _چرا زندگی ما اینجوریه؟ دلم بوی غذا میخواد؛ دلم روشنی خونه رو میخواد. دلم میخواد یکی نگرانم بشه، یکی دردمو بفهمه! یکی براش مهم باشه چی میخورم. چی میپوشم! یکی باشه که منتظر اومدنم باشه، یکی که صداش قلبمو به تپش بندازه! داره چهل سالم میشه و قلبم هنوز سرد و تاریکه! داره چهل سالم میشه و هنوز کسی بهم بابا نگفته. حسرت بابا گفتن یه عمر رو دلم موند، حالا باید حسرت بابا شنیدن رو به دل بکشم. خسته‌ام یوسف... به خدا دیگه نمیکشم. ارمیا داره میمیره! خسته شده! قلبش از بی‌دلیل تپیدن خسته شده! چرا خدا به بعضیا همه چیز میده و به یکی مثل من هیچی نمیده، اون مرد همه چیز داشت. همه‌ی آرزوهای منو داشت! خونه، زندگی، همه چیز داشت. زن داشت، بچه داشت! زنش حامله بود، بچه داشت و رفت. بچه‌ای که تمام آرزوی زندگی منه! همه‌ی آرزوهای منو یک جا داشت. یه خونه پر از نور و زندگی... یه خونه با عطر زندگی! عطر غذای خونگی که با عشق پخته شده! زنی که به خاطر نبودت زمین می خوره و بلند میشه. یه بچه که تا چند وقت دیگه با دستای کوچیکش انگشت دستتو بگیره و بابا صدات کنه... اون همه چیز داشت، یه پدر مثل حاج علی! یه زن مثل آیه، یه خونه مثل قصر قصه‌های پریا. همه رو گذاشت و رفت. به خاطر کی؟ به خاطر چی؟ چی ارزش جونتو داشت؟ به خاطر اون عربایی که وقتی بهشون نیاز داری بهت پشت پا میزنن! رفته و مُرده و همه‌ی داشته‌هاش رو جا گذاشته! زنشو جا گذاشته، بچه‌شو جا گذاشته، همه‌ی دنیا رو جا گذاشته. اون چیزایی رو جا گذاشته که من یک عمر حسرت داشتنشو کشیدم. من به اون مرد حسودی میکنم... من امروز آرزو کردم کاش جای اون بودم! آرزو کردم کاش اون زندگی مال من بود! اون زن با همه‌ی معصومیت و نجابتش مال من بود!اون بچه قراره به دنیا بیاد، مال من بود... که تو آغوش من خوابش میبرد... که لبخند میزد برام و دنیام رو رنگ میزد. آرزو کردم حاج علی پدرم بود... که پشتم باشه، پناهم باشه! حاج علی پدر آرزوهامه... من همه‌ی آرزوهامو دیدم... دیدم که مال یکی دیگه بود، کسی که لیاقتشو نداشت و ازشون گذشت... هنوز حرف داشت. ارمیا خیلی حرفها داشت. دهان باز کرد که باز هم بگوید که صدای اذان صبح در خانه پیچید؛ ارمیا حرفش را خورد و نعرهاش را آزاد کرد: _بسه خدا... بسه! تا کی میخوای صدام بزنی؟ تا کی صبح و ظهر و شب صدا میزنی؟ اینجا کسی نیست که جوابتو بده! من نمیخوام صداتو بشنوم! نمیخوام بیام پیشت. من سجده نمیکنم... سجده نمیکنم به تویی که منو یادت رفته! به تویی که منو رها کردی! من نمیخوام بشنومت... مسیح و یوسف با این درگیری‌های ارمیا آشنا بودند... خیلی وقت بود که ارمیا با خودش سر جنگ داشت. ******************** آیه چادر نمازش را سر کرد. قد قامت الصلواة کرد و قامت بست به حمد خدای خودش، خدای تنهایی‌هایش، خدای عاشقانه‌هایش... سلام را که داد، سر سجاده نشست. صدای نماز خواندن پدر را میشنید. به یاد آورد: 🕊-قبول باشه بانو! _قبول حق باشه آقا! 🕊-حالا یه صبحونه میدی؟ یا گشنه و تشنه برم سرکار؟ _خودتو لوس نکن، انگار تا حالا چندبار گرسنه مونده! 🕊-هیچ بار بانو، تا تو هستی من وضعم خوبه! آیه پشت چشمی نازک کرد. مردش، بلند خندید. صبحانه خوردند؛ او و مردش هر صبح این هفت سال را کنار هم، قبل از طلوع خورشید صبحانه خورده بودند. کلاهش را به دستش میداد و در دل قربان صدقه‌اش میرفت و زیر لب آیةالکرسی میخواند برای مردش. وقتی به خودش آمد ، میز را دو نفره چیده بود. پدر نگاهش میکرد... چشمان حاج علی پر از غم بود. چند باری آیه را صدا زده بود، اما آیه محو در خاطرات بود و به یاد نمی‌آورد. با صدای پدر به خود آمد و اول نگاهی به پدر و بعد به میز انداخت. آهی کشید و گفت: _یه صبحونه پدر، دختری بخوریم؟ صدای اعتراض رها بلند شد: _چشمم روشن، حالا بدون من؟ زیر آبی؟! آیه لبخند ملیحی زد: _گردن من از مو باریکتره خانم دکتر، بفرمایید! رها پشت چشم نازک کرد و صندلی عقب کشید و در حال نشستن جواب داد؟ الان به من گفتی دکتر که منم بهت بگم دکتر؟ آیه هم کنارش جا گرفت: _انقدر تابلو بود؟ _خیلی... چقدر حاج علی مدیون بودن این دختر در خانه‌اش بود... دختری که گاهی عجیب شبیه آیه میشود با آن چادر گلدارش. ساعت هنوز هفت نشده بود ، که تلفن زنگ خورد، نگاهها نگران شد. آیه به یاد آورد... تلفن زنگ خورد..حاج علی تلفن را جواب داد، سلام کرد.چند دقیقه سکوت و صدای حاج علی که گفت : _ "انا لله و انا الیه الراجعون..." حاج علی به سمت تلفن رفت؛ گوشی را برداشت و سلام کرد. چند دقیقه سکوت و بعد آهسته گفت: _باشه، ممنون؛ یا علی! تماس قطع شد..... 💚ادامه دارد..... 🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💚ای احمدیان به نام احمد صلوات 🌸هر دم به هزار ساعت از دم صلوات 💚از نور محمدی دلم مسرور است 🌸پیوسته بگو تو بر محمد صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌸💚
هدایت شده از کانال توبه
خواند زبان دلم ثنای محمد(ص) ماند خرد خیره در لقای محمد(ص) دیده دل، جام جم به هیچ شمارد سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص) مبارک🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جان عیدتون مبارررک🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🌹🌹
هدایت شده از کانال توبه
قال سلمان الفارسي رحمة الله عليه‏: أوصاني رسول الله ص بست‏ خصال لا أدعهن على كل حال أوصاني أن لا أنظر إلى من هو فوقي و أن أنظر إلى من هو دوني و أن أحب الفقراء و أدنو منهم و أن أقول الحق و إن كان مرا و أن أصل رحمي و إن كانت مدبرة و لا أسأل الناس شيئا و أن أكثر من قول لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم. سلمان فارسى رحمة الله عليه گفت رسول خدا (ص) مرا به شش خصلت وصيت كرد كه آنها را در هيچ حال ترك نخواهم كرد: ۱. نظر كنم(در امور دنیایی) به پست‏ تر از خود و به بالاتر از خود نظر نكنم. ۲. فقراء را دوست بدارم و نزديك ايشان باشم. ۳. حق را بگويم اگر چه تلخ باشد. ۴. با خويشان خود پيوند كنم اگر چه پشت به من نموده باشند. ۵. از مردم چيزى درخواست نكنم. ۶. بسيار بگويم لا حول و لا قوة إلا بالله العلى العظيم‏. 📚 معدن الجواهر و رياضة الخواطر ؛ ص54. @Tobeh_Channel
            👇تقویم نجومی چهارشنبه👇          👇👇👇کانال عمومی👇👇👇                       (تقویم همسران) (اولین و کاملترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی،اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ چهارشنبه 👈 10 بهمن/ دلو 1403 👈28 رجب 1446 👈29 ژانویه 2025 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌹اولین نماز جماعت در اسلام توسط پیامبر و علی علیهما السلام. هفت سال این جماعت ادامه یافت و تنها دو نفر به پیامبر صلی الله علیه و آله اقتدا می کردند علی و خدیجه سلام الله علیهما. 🐪 خروج امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکه "۶۰ هجری ".و آغاز نهضت حسینی (بوی کربلا و محرم از امروز به مشام می رسد)😭 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز برای امور زیر خوب است. ✅نوشیدن دارو. ✅دیدار روسا و دفتر داران و منشیان. ✅مناظره و گفتگو. ✅درختکاری. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅و خرید و فروش خوب است. 👶 برای زایمان مناسب و نوزاد محبوب و مه رو است. 🚖سفر: مسافرت شدیدا مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🌗 امروز قمر در برج دلو و از نظر نجومی مناسب است برای امور زیر است: ✳️ختنه نوزاد. ✳️خرید منزل و مسکن. ✳️رفتن به خانه نو. ✳️کندن چاه و کانال. ✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️انواع تعمیرات. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️و درختکاری نیک است. ✳️برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید. 🔵امور مربوط به نوشتن حرز و نماز آن خوب است. 💑مباشرت امشب: مباشرت امشب : امکان سقط شدن چنین فرزندی می رود. 💎به کانال ما در موضوع آداب،خواص و فروش حرز امام جواد علیه السلام سری بزنید قیمت مناسب و مطمئن...👇 @Herz_adiye_hamrah 💉💉 حجامت. خون دادن و فصد باعث قوت دل می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت خوب نیست. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب پنجشنبه )دیده شود تعبیرش طبق آیه ی 29 سوره مبارکه"عنکبوت" است. قال رب انصرنی علی القوم المفسدین... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که خواب بیننده مامور شود به اصلاح گروهی که اگر با آنها جنگ و ستیز کند پیروز شود و همه احوالات او شاید نیک شود. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن. 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت و دوز. چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن  وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله. ✴️️ وقت استخاره. در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد. @taghvimehamsaran 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد @taghvimehamsaran شما میتوانید با جستجوی کلمه" تقویم همسران" در تلگرام ایتا و سروش به کانال ما بپیوندید. 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن: 09032516300 0912 353 2816 025 377 47 297 📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک  ارسال  کنید.نقل مطلب بدون لینک ممنوع و شرعا حرام و مدیون هستید. 📛📛📛📛📛📛 مطلب تخصصی و مفید تقویم اسلامی نجومی را هر شب در 👇اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇 لینک کانال اصلی ما در تلگرام👇👇 @taghvimehmsaran ارتباط با ادمین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی:👇 @tl_09123532816 لینِک کانال در ایتا و سروش و تلگرام 👇 @taghvimehamsaran 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله.....🌸 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
📌 شهادت سردار غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری 🔹 غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری، در ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ در تهران به دنیا آمد. این شهید گرانقدر در نوجوانی در کلاس‌های مذهبی که زیر نظر آیت‌اللّه دکتر بهشتی برگزار می‌شد شرکت می‌کرد و شدیدا تحت تأثیر وی قرار گرفت. ایشان پس از گذراندن دروس ابتدایی و دبیرستان وارد دانشگاه ارومیه شد ولی به دلیل فعالیت‌های سیاسی، پس از دو سال از دانشگاه اخراج شد. 🔸 سپس به سربازی رفت و در لبیک به فرمان امام خمینی (ره)، از پادگان گریخت. شهید باقری در جریان انقلاب، در تصرف یک کلانتری و نیز پادگان عشرت آباد تهران مشارکت کرد و با پیروزی انقلاب به کمیته انقلاب اسلامی پیوست. وی همچنین مدتی به روزنامه نگاری پرداخت و در سال ۵۸ در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران پذیرفته شد. 🔸️ او با شروع جنگ تحمیلی، به سوی جبهه‌های جنوب شتافت و به سرعت، استعدادهایش شکفته شد و در مناصب فرماندهی نظامی سپاه و بسیج رشد کرد تا جایی که فرماندهی چندین عملیات نظامی و موفق از جمله ثامنُ الحُجَج، طریق القُدس، فتح المبین، بیت المقدَّس، رمضان و محرَّم را در برخی محورهای مهم بر عهده گرفت. 🔹️شهید باقری همچنین در آزادسازی شلمچه و خرمشهر نقش مهمی داشت. وی در حالی که سمت جانشین فرماندهی نیروی زمینی سپاه را به عهده داشت، در حین یک عملیات اکتشافی و اطلاعاتی در جبهه فکه حضور یافت و بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن، در ۲۷ سالگی شربت شهادت نوشید. 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید حسن باقری 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💚🌱 🌱گرفته قلبم و آه هم مدد مرا ندهد برای درد فراقت کسی دوا ندهد... 🌱به‌ راه مانده نگاهم بیا گل نرگس کسی به جز تو پناهی به بینوا ندهد... .. الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ ✅انتشار مطالب بدون ذکر منبع با ذکر حداقل1⃣صلوات جهت سلامتی و فرج امام زمان علیه السلام جایز است✅ 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
یادِ امام زمان عجل الله فرجه الشریف 🔸منتظرِ واقعی همیشه به یاد  است. فرد منتظر هر میزان برای امام دعا کند و درود فرستد، امام نیز به یاد او خواهد بود و دعا خواهد کرد. با یاد او و دعا و ارتباط معنوی با حضرت دل آرام می گیرد و سبب گشایش و رفع سختی و گرفتاری خواهد شد. 🔸یاد  علیه السلام باید همیشگی باشد و نباید هر وقت توانستیم به یاد او بیافتیم، یا هر وقت گرفتار شدیم نام او را بر لب بیاوریم و بگوییم: «یا صاحب الزمان»   🔸زمان کنکور خیلی ها نذر می کنند و صلوات می فرستند. در حالی که قرآن انتقاد می کند و می گوید چرا هر وقت گرفتار شدید می‌گویید «یا الله» فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ ؛(۱) چرا وقتی کشتی ات غرق می شود یاالله می گویی⁉️ 🔸یاد موسمی مورد انتقاد است، یاد موسمی کار فرعون است؛ او هم «یا‌الله» گفت. فرعون به محض اینکه دید دارد غرق می شود، گفت: " تُبْتُ الْآنَ؛ خدایا من الان توبه کردم." اصلا قرآن می گوید: وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ(۲)  آنهایی که لحظه مرگ استغفرالله می گویند فایده ای ندارد. باید توجه کنید توبه دقیقه آخر هیچ فایده ای ندارد. فرعون هم دقیقه آخر توبه کرد،  «یاالله» وقت غرق خاصیتی ندارد. ما هم وقتی یاد  می کنیم که دچار سختی می شویم، در حالی که باید همیشه به یاد او باشیم و هر روز برایش صدقه بدهیم، در هر خانه ای یک کتاب باشد تا با زندگی نامه امام آشنا بشود و خود را برای رساندن به آن قله آماده کند. 📚۱. عنکبوت، ۶۵. ۲.نسا، ۱۸. تمثیلات مهدوی؛ حجت الاسلام قرائتی ➖➖➖➖➖➖➖
👌‌فواید تخم مرغ آب پز در وعده صبحانه 🔶️ خوردن تخم مرغ آب پز، سالم ترین راه برای خوردن تخم مرغ است، زیرا بدون روغن یا کره پخته می شود که کالری و چربی اضافی بیشتری را به غذا اضافه نمیکند و باعث کاهش وزن می شود. 🔶 تخم مرغ همچنین حاوی مقدار معقولی از ویتامین D، ویتامین E، ویتامین K، ویتامین B6، کلسیم و روی است.