eitaa logo
افق مبین||سید محمد هاشمی
1.2هزار دنبال‌کننده
591 عکس
142 ویدیو
12 فایل
تاملات، نوشته ها و جلسات سید محمد هاشمی، طلبه حوزه علمیه قم ارتباط با بنده: @SMHashemi128
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 استنتاج به روش بهترین تبیین (Abduction) و علم اصول (برای علاقه مندان به مباحث تطبیقی و علم اصول فقه) ✏️ سید محمد هاشمی 🔺 در کنار استنتاج قیاسی (Deduction) و استقرایی (Induction) که در منطق ارسطویی از آن سخن گفته می شود. در قرن نوزدهم از استنتاج دیگری نیز سخن گفته شد. این شیوه به «استنتاج به روش بهترین تبیین» (inference to the best explanation) موسوم است و آن را (Abduction) هم می گویند. این نوع از استدلال که به تعبیر پیِرس غیر از استقراء و قیاس منطقی است روشی برای توجیه برخی فرضیات در علوم است. 🔺 در این شیوه ابتدا نتیجه ای به صورت مفروض پذیرفته می شود و پس از آن سعی می شود بهترین توجیه که سازگاری بیشتری با این نتیجه دارد و بیشترین تبیین ممکن را از آن صورت می دهد بیان شود. 🔺از این استدلال برای اثبات وجود خدا و نیز استفاده شده است. استدلال کنندگان گفته اند وجود واقعیت خارجی تبیین بهتری از تصاویر ذهنی ما دارد تا قائل شدن به ایده آلیسم و یا اعتقاد به توهمی بودنِ خارج. 🔺به نظر می رسد استدلال هایی که برخی اصولیون ما در قسمت های مختلف این علم انجام داده اند و همچنین استدلال های برخی متکلمین در بخش هایی از علم کلام به این شیوه از استنتاج نزدیک باشد. 🔺برای مثال همه کسانی که کار فلسفی کرده اند با نظریه در مسائل وجود آشنا هستند. برخی متکلمین گفته اند بین وجود و عدم ثبوت دیگری به نام «حال» تحقق دارد. ماجرا از این قرار است که در مساله علم الهی دچار چالش شده اند، چالش هم مساله علم خداوند به اشیایی است که هنوز موجود نیستند. آنها دیدند اگر بخواهند قائل به علم خداوند به آن موجودات شوند باید تعلق علم به معدوم را بپذیرند که محال است و از طرفی اگر منکر علم خداوند به موجودات آینده شوند مستلزم جهل در ذات الهی است که باز محال است. به همین جهت قائل به وجود «حال» بین وجود و عدم شدند. این نظریه تلاش داشته در فضای پذیرش دو فرضیه (عدم امکان علم به معدومات و علم مطلق و فعلی الهی به تمام موجودات) تلاش کند بهترین تبیین یا (Justification) را در این میان عرضه کند. قول به اولویت ذاتی در بحث مواد ثلاث نیز دقیقا به همین شکل از متکلمین سر زده است. (البته هر دو نظریه از جهت فلسفی مردود است.) 🔺در علم اصول نیز شبیه به چنین استدلالی وجود دارد. برای مثال در بحث امکان تعبد به ظنون، اصولیون شیعه پس از رد تصویب اشعری و معتزلی در برابر سوال ابن قبه در نحوه حجیت امارات ظنی قرار گرفتند. در اینجا این اصولیون با پذیرش قطعی دو چیز یعنی ابطال تصویب و حجیت امارات ظنی سعی کردند بهترین تبیین را در این جا بیان کنند. بهترین تبیین از نظر ایشان (به جز شیخ انصاری) مصلحت تسهیل است. 🔺به نظر می آید نظریه مصلحت تسهیل هیچ دلیل دیگری (به جز برخی روایات که معلوم نیست در اینجا دال باشند) جز این که میتواند بهترین توجیه برای پذیرش دو فرضیه فوق باشد ندارد. 🔺به نظر نگارنده نظریه ، و منجّز، در معنای نهی و موارد متعدد دیگر در علم اصول (به آن خواهیم پرداخت) از همین قبیل است و به نظر می رسد در صورت اشکال به این شیوه باید در این موارد تجدید نظر کرد. 🖊منتظر نظرات بزرگواران هستم. @ofoqemobin
📚 استنتاج به روش بهترین تبیین (Abduction) و علم اصول (باز نشر) ✏️ سید محمد هاشمی 🔺 در کنار استنتاج قیاسی (Deduction) و استقرایی (Induction) که در منطق ارسطویی از آن سخن گفته می شود. در قرن نوزدهم از استنتاج دیگری نیز سخن گفته شد. این شیوه به «استنتاج به روش بهترین تبیین» (inference to the best explanation) موسوم است و آن را (Abduction) هم می گویند. این نوع از استدلال که به تعبیر پیِرس غیر از استقراء و قیاس منطقی است روشی برای توجیه برخی فرضیات در علوم است. 🔺 در این شیوه ابتدا نتیجه ای به صورت مفروض پذیرفته می شود و پس از آن سعی می شود بهترین توجیه که سازگاری بیشتری با این نتیجه دارد و بیشترین تبیین ممکن را از آن صورت می دهد بیان شود. 🔺از این استدلال برای اثبات وجود خدا و نیز استفاده شده است. استدلال کنندگان گفته اند وجود واقعیت خارجی تبیین بهتری از تصاویر ذهنی ما دارد تا قائل شدن به ایده آلیسم و یا اعتقاد به توهمی بودنِ خارج. 🔺به نظر می رسد استدلال هایی که برخی اصولیون ما در قسمت های مختلف این علم انجام داده اند و همچنین استدلال های برخی متکلمین در بخش هایی از علم کلام به این شیوه از استنتاج نزدیک باشد. 🔺برای مثال همه کسانی که کار فلسفی کرده اند با نظریه در مسائل وجود آشنا هستند. برخی متکلمین گفته اند بین وجود و عدم ثبوت دیگری به نام «حال» تحقق دارد. ماجرا از این قرار است که در مساله علم الهی دچار چالش شده اند، چالش هم مساله علم خداوند به اشیایی است که هنوز موجود نیستند. آنها دیدند اگر بخواهند قائل به علم خداوند به آن موجودات شوند باید تعلق علم به معدوم را بپذیرند که محال است و از طرفی اگر منکر علم خداوند به موجودات آینده شوند مستلزم جهل در ذات الهی است که باز محال است. به همین جهت قائل به وجود «حال» بین وجود و عدم شدند. این نظریه تلاش داشته در فضای پذیرش دو فرضیه (عدم امکان علم به معدومات و علم مطلق و فعلی الهی به تمام موجودات) تلاش کند بهترین تبیین یا (Justification) را در این میان عرضه کند. قول به اولویت ذاتی در بحث مواد ثلاث نیز دقیقا به همین شکل از متکلمین سر زده است. (البته هر دو نظریه از جهت فلسفی مردود است.) 🔺در علم اصول نیز شبیه به چنین استدلالی وجود دارد. برای مثال در بحث امکان تعبد به ظنون، اصولیون شیعه پس از رد تصویب اشعری و معتزلی در برابر سوال ابن قبه در نحوه حجیت امارات ظنی قرار گرفتند. در اینجا این اصولیون با پذیرش قطعی دو چیز یعنی ابطال تصویب و حجیت امارات ظنی سعی کردند بهترین تبیین را در این جا بیان کنند. بهترین تبیین از نظر ایشان (به جز بزرگانی مانند شیخ انصاری) مصلحت تسهیل است. 🔺به نظر می آید نظریه مصلحت تسهیل هیچ دلیل دیگری (به جز برخی روایات که معلوم نیست در اینجا دال باشند بلکه دال نیستند) جز این که تصور شده میتواند بهترین توجیه برای پذیرش دو فرضیه فوق باشد ندارد. 🔺نظریه ، و منجّز، در معنای نهی، استحباب نفسی در مقدمه واجب و موارد متعدد دیگر در علم اصول از همین قبیل است و به نظر می رسد در صورت اشکال به این شیوه باید در این موارد تجدید نظر کرد. @ofoqemobin