eitaa logo
افق مبین||سید محمد هاشمی
1.2هزار دنبال‌کننده
589 عکس
141 ویدیو
12 فایل
تاملات، نوشته ها و جلسات سید محمد هاشمی، طلبه حوزه علمیه قم ارتباط با بنده: @SMHashemi128
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از المرسلات
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊🔊 ♨️هجرت و حرکت در مسیر حق طلبی، مقصد است. 🔰استاد علی فرحانی 🔅🔅🔅🔅🔅🔅 📌گزیده ای از مجموعه جلسات «سبک زندگی مومنانه»، محرم 98، نیشابور @fater290
هدایت شده از المرسلات
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉| آیا عقاید را می توان با روایات اثبات کرد؟ 🎙استاد علی فرحانی ⚡️در دوره ای از تاریخ علمی شیعه، توسط گروهی موسوم به برای اثبات عقائد و معارف دین، به روایت استدلال می شد. در مقابل آنها عده ای برای برهانی کردن عقائد قیام کردند. ⚡️علامه طباطبایی بیان کرد تا جایی که مقدمات برهان جاری است، میتوان عقائد را برهانی کرد و این ملاک، کلیّات معارف را شامل می شود. پس از آن باید به محضر روایات رفت. @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
🔺ايکونُ لِغَيرِک مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَک‌؟ 🔰شهید مطهری 🔸مسئله بالاتر اينکه آيا انسان کامل اسلام انسان سالک است؟ انساني است که مرحله به مرحله و قدم به قدم پيش رفته؟ انساني است که سير و سلوک کرده و منزل به منزل جلو رفته؟ بله. علي عليه السلام مي‌گويد: وَ تَدافَعَتْهُ الْابْوابُ الي‌ بابِ السَّلامَةِاز اين در به آن در مي‌رود و در ديگري به روي او باز مي‌شود و منزل ديگري [را پشت سر مي‌گذارد] تا به دري مي‌رسد که به آن «باب السلامه» مي‌گويند. به آنجا که برسد، به‌ نهايت راه رسيده است. 🔸آيا «قرب به حق» درست است؟ بدون شک. مسلّم است که انسان اگر به آنجا برسد، بين او و خدا حجابي نيست و خدا را با ديده دل مي‌بيند. او ديگر مثل ما نيست [که لازم باشد برايش اين‌طور استدلال کنند:] به آسمان نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد، به زمين نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد، به برگ درخت نگاه کنيد تا خدا را کشف کنيد. خدا براي او از اين برگ درخت و اين زمين و آسمان روشنتر است. مگر امام حسين عليه السلام همين مطلب را نفرموده است: ايکونُ لِغَيرِک مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَک‌؟ شخصي از علي عليه السلام پرسيد: آيا خدا را ديده‌اي؟ فرمود: من اصلًا خدايي راکه نديده باشم عبادت نکرده‌ام! بعد براي اينکه او خيال نکند منظور، ديدن خدا با چشم است که خدا در يک [جايي‌] قرار گرفته باشد، فرمود: لا تَراهُ الْعُيونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِيانِ وَ لکنْ تُدْرِکهُ الْقُلوبُ بِحَقائِقِ الْايمانِ‌. با چشم سر، او را نديده‌ام ولي با چشم دل ديده‌ام، شهودش کرده‌ام‌. 📚انسان کامل ص۱۵۹ @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
💢لطائف و اسرار توحیدی در ادعیه و مناجات ها بیشتر از احادیث یافت می شود/حجج الهى حجب الهى اند 🔰علامه حسن زاده آملی (حفظه الله) 💠در حديث دهم باب نوادر توحيد كافى روايت شده است: عن بريد العجلى قال سمعت ابا جعفر عليه السلام يقول: بنا عبدالله، و بنا عرف الله و بنا وحد الله تبارك و تعالى، و محمد حجاب الله تبارك و تعالى (ج 1 ص 113 معرب). 💠و در زيارت مختصه بشهر كه سيد اجل ابن طاوس در اقبال نقل كرده است (ص 631 رحلى) كه الحمد لله الذين اشهدنا مشهد اوليائه فى رجب و اوجب علينا من حقهم ما قد و جب و صلى الله على محمد المنتجب و على اوصيائه الحجب. 👈در اين دو فقره، رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم و اوصيايش عليهم السلام به حجب تعبير شده است و حال آنكه انوار الهى اند. 💠و نيز در توقيع خارج از ناحيه مقدس: اللهم انى اسئلك بمعانى جميع مايدعوك الخ (ص 646 اقبال) درست دقت كن. 💠در تفسير صافى از امام سجاد عليه السلام به اين عبارت روايت است كه: "فلما اسرى بالنبى و كان من ربه كقاب قوسين أو أدنى رفع له حجاب من حجبه" سياق عبارت و نكره آوردن حجاب در مقام قرب قاب قوسين او ادنى بسيار قابل تأمل و در خور توجه است. 💠و در حديث دوم باب اطلاق القول بانه شى از توحيد كافى (ص 64 ج 1 معرب) عن الحسين بن سعيد قال سئل ابو جعفر الثانى عليه السلام (امام جواد عليه السلام) يجوزا ن يقال الله انه شى؟ قال نعم يخرجه من الحدين حد التعطيل و حد التشبيه. 💠و در حرز امام جواد عليه السلام كه سيد اجل بن طاوس در مهج الدعوات نقل كرده است (ص 36) آمده است "ملا كل شى نورك" در اين تعبير بدقت تامل كن كه امام ميفرمايد "الهى نور تو هر چيز را پر كرده است" پس جز نور الهى چيز ديگر نيست و از او كه بگذرى جز اعتباريات ذهنى و حدود اعدامى چيز ديگر نيست. ✅از اينگونه لطائف و دقائق در توحيد بارى تعالى از ائمه هداة مهديين آنقدر منقول است كه مجموع آنها خود كتابى خواهد شد. 🌷از رهگذر خاك سر كوى شما بود 🌷هر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد ✅اين بنده پاره اى از آنها را در رساله لقائيه اش نقل كرده است آن رساله در جلد پنجم تكمله منهاج البراعة بچاپ رسيده است. ✅پوشيده نماند كه اين گونه نكات بلند در توحيد را از صحف و هاى آن بزرگواران بيشتر از احاديث مى يابى. در نكاتم آورده ام كه لطائف و اسرارى كه در استفاده ميشود در روايات ديده نميشود علتش اين است كه در روايات با مردم محاورت داشتند و بكنه عقل خودشان با آنها سخن نگفتند بلكه بقدر عقول آنان با آنان تكلم مى كردند. فى الكافى عن الصادق عليه السلام ما كلم رسول الله صلى الله عليه و آله العباد بكنه عقله قط و قال رسول الله صلى الله عليه و آله انا معاشر الانبياء أمرنا أن نكلم الناس على قدر عقولهم (ماده عقل سفينة البحار) اما با خداوند متعال بكنه عقل خودشان و داشتند. و در حقيقت منقوله از آن بزرگان مقالات علمى بسيار بلند آن وسائط فيض الهى است. 📚نصوص الحكم بر فصوص الحكم، ص: 343 @almorsalaat
هدایت شده از المرسلات
♦️ معرفی رساله فارسی معراج نامه بوعلی و اشاره به جایگاه معنوی امیرالمومنین(ع) 🔰سید مجتبی جواهری 🔅🔅🔅🔅 🔹ابْن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا (۳۷۰-۴۲۸ق) میراث گسترده و عمیقی از خود به یادگار گذاشت که بزرگان عرصه علم و حکمت به فهم و تفسیر آن ها افتخار کرده اند. 🔹در این چند خط قصد دارم ابتدا یکی از رساله های ایشان را معرفی کرده سپس به بهانه یک اشاره ظریف و لطیف این رساله را با یکدیگر مرور کنیم. 🔹 رساله ای در کیفیت پیغمبر اکرم (ص) به زبان فارسی به رشته تحریر درآورده که مشهور به «معراج نامه» است. او در این رساله با استناد به روایت: «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نتكلم الناس على قدر عقولهم» به دنبال تفسیری عقلانی و روحانی از معراج نبی (ص) است. از این رو بسیاری از تعابیر حدیث معراج را به مضامین روحانی و عقلانی تفسیر می کند. او معتقد است حقیقتی که پیغمبر (ص) از آن سخن می گویند امری معنوی و معقول است ولی بازگو کردن آن برای مخاطبین تنها با تجسم در عالم محسوسات ممکن بود چرا که خرد عامه مردم از محسوسات تبعیت می کند: 🔸« پس آنچه نبى دريابد از روح القدس باشد و آنچه بگويد باشد بتربيت و وهم آراسته چنانكه گفت «نحن معاشر الانبياء امرنا ان نتكلم الناس على قدر عقولهم»و معقول مجرد بعقل مجرد ادراك توان كردن و آن دريافتن بود نه گفتن پس شرط انبيا آنست كه هر معقول كه دريابند در محسوس تعبيه كنند و در قول آرند تا امت متابعت آن محسوس كنند و برخوردارى ايشان هم معقول باشد ليكن براى امت نيز محسوس و مجسم كنند و بر وعد و اميدها بيفزايند و گمانهاى نيكو زياده كنند تا شرط! بكمال رسد و تا قاعده و ناموس و اساس عبوديت منحل و مختل نشود و آنچه مراد نبى است پنهان نماند...» 🔹او سعادت حقیقی انسان را ثمره تربیت عقلی دانسته و شرف و کمال عقل را گذر از محسوسات می خواند: 🔸«... هر علمى كه بنفس رسد و هر سعادت كه از نفس پديد آيد همه ثمره تربيت عقلست و عقل براى آنست تا بواسطه او سعادت علم را بنفس ميرساند و نفس براى آنكه تا بمدد آن معقولات را از ميان محسوسات جدا كند و بعقل رساند كه عقل را با محسوسات كارى نيست زيرا هر چه محسوس است در مرتبه شرف و كمال نيست بلكه كمال و شرف و بزرگى معقول راست و عقل هميشه روى بر بالا دارد بزير ننگرد و از شريف بخسيس نيايد اما مددى داده است نفس را از خود كه مصلحت عالم زيرين و محسوسات را او تربيت ميكند و او را عقل مكتسب مى‌خوانند پس شرف آدمى بدو چيز است:بنفس ناطقه و بعقل و اين هر دو نه از عالم اجسامند بلكه از عالم علويند و متصرف بدنند نه ساكن بدن كه قوتهاى مجرد بسيط را حيز و مكان نخواهد بود و ليكن اثر ايشان بدن را بنظام ميدارد ...» 🔹فارغ از این که چه برهانی بر این مطلب داشته و مبانی آن چیست، توجه شما خواننده محترم را به این نکته جلب می کنم که او در نهایت، سفر پیغمبر اکرم(ص) در معراج را امری غیرجسمانی دانسته و آن را گذر از محسوسات و در معقولات می خواند و این نظریه را به حقیقت نیز سرایت می دهد: 🔸« ببايد دانست كه اثبات قول در آن جانب محال بود پس كلام ايزدى كشف معنى است كه روح القدس كند بوسيلت بر روح نبى پس آنچه نطق نبى است همه عين كلام گردد و حكم او بخود باطل شود نام قدسى بر وى افتد نطق او قرآن بود آنچه گويد نه از سر حقيقت خود گويد بلكه باجازت امر گويد چنانكه گفت اَلرَّحْمٰنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ و چون آن كشف نطق را مستغرق خود گرداند حقايق معانى مجمل نبى گردد ليكن امت را بر آن اطلاع نتواند بود كه حواس بند ايشان باشد و از براى مصلحت خلق نبى را اجازت دهند تا خيال و وهم را در كار آرد و بدان فيض را در عمل آرد و آن قوت را در فعل كشد و آنچه ادراك بود بوهم سپارد تا مجسم كند و بنمايد و معجزه بود و آنچه نطق بود بخيال سپارد و تا ذكر در وى تصرف كند در قول آرد كتاب شود بحكم آنكه بمدد ايزدى باشد كنند و گويند كتاب اللّه همچنانكه بيت اللّه و عبد اللّه و رسول اللّه...» 🔹نکته بسیار مهم اشاره لطیف ایشان به تجلی آن حقیقت معقول در پایان رساله است. او ابتدا به زبان آکنده به عقلانی پیغمبر(ص) تصریح کرده و می فرماید: 🔸« و چون بعاقلى رسد بعقل خود ادراك كند و داند كه گفته‌هاى نبى همه رمز باشد بمعقول آكنده و چون بغافلى رسد بظاهر گفته نگرد و دل بر مجسمات محسوس حريص و خوش گرداند» 🔹سپس در انتها پس از ذکر آیه 25 سوره لقمان « اَلْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لايَعْلَمُونَ»، مخاطب حقیقی پیغمبر اکرم (ص) در این بیان را امیرالمومنین علی (ع) می خواند و می فرماید: 🔸« و براى اين بود كه شريفترين انسان و عزيز ترين انبيا و خاتم رسولان صلى الله عليه و آله و سلم چنين گفت با مركز حكمت و فلك حقيقت و امير المؤمنين عليه السلام كه «يا على: اذا رأيت الناس يتقربون الى خالقهم بانواع البر تقرب اليه بانواع العقل تسبقهم» و اين چنين خطاب جز ما چون بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق آن چنان بود كه در ميان محسوس. گفت يا على چون مردمان در كثرت عبادت رنج برند تو در ادراك معقول رنج بر تا بر همه سبقت‌گيرى لاجرم چون بديده بصيرت عقلى مدرك اسرار گشت همه حقايق را دريافت و ديدن يك حكم دارد كه گفت لو كشف الغطا ما ازددت يقينا هيچ دوست آدمى را زيادت از درك معقول نيست بهشتى كه بحقيقت آراسته باشد بانواع نعم و زنجبيل و سلسبيل ادراك معقول است دوزخ با عقاب و اغلال متابعت اشغال جسمانى است كه مردم در جحيم هوى افتد و دربند خيال بماند و بند خيال و رنج و هم آزادى بعلم زودتر برخيزد كه بعمل زيرا كه عمل حركت‌پذير است و حركت‌پذير را انجام جزء بمحسوس نيست اما علم قوت است و آن جز بمعقول نرود چنانكه رسول صلى الله عليه و آله گفت قليل العلم خير من كثير العمل و نيز فرموده نية المؤمن خير من عمله و امير جهانيان گفت كه قدر آدمى و شرف مردمى جز در دانش نيست و چون اين مقامات در پيش افتاد درازتر نكشيم تا از مقصود باز نمانيم . 🔸مقصود از اين كتاب آن بود كه شرح دهم معراج نبى را بر موجب عقل چنانكه رفته است و بوده تا عاقلان دانند كه مقصود او از آن سير حسى نبوده است بلكه آن معقول بوده است كه مرموز بزبان محسوس بگفته است تا هر دو صنف مردم از آن محروم نمانند و اين جز بتائيد ربانى و مدد و روشنائى نور الانوار نبوده است كه خاطر مدد گيرد و آينۀ عقل روشن نمايد تا شرح اين كلمات داده شود بر طريق اختصار و رمز معراج گشاده گردد بر سبيل اسرار و اعتماد بر توفيق ايزد است عز و علا» @almorsalat
هدایت شده از المرسلات
📌معنای «ملک» و «شیطان» و معنای «وسوسه» و «الهام» در شریعت/ خواطر و خیالات در باطن و نفس انسان تاثیر میگذارند/ شیطان، مبدأ خواطر شر و ملک، مبدأ خواطر خیر/ نفس انسان هم قابلیت ارتباط و اتحاد با ملک را دارد و هم قابلیت اتحاد با شیطان/ اما اکثر نفوس، تحت تسلط شیطان در آمده اند 🔰صدرالمتالهین شیرازی 🌀...قال بعض علماء الإسلام: 🌀اعلم أن الجوهر النطقي من الإنسان المسمى بالقلب الحقيقي مثاله مثال هدف ينصب إليه السهام من الجوانب، أو مثل مرآة منصوبة يجتاز عليها أصناف الصور المختلفة، فيرى فيه صورة بعد صورة لا يخلو عنها دائما. 🌀و مداخل هذه الآثار المتجددة في القلب في كل حال إما من الظاهر كالحواس الخمس و إما من الباطن كالخيال و الشهوة و الغضب و الأخلاق و الصفات الذميمة. 🌀فإنه مهما أدرك بالحواس شيئا حصل منها أثر في القلب، و كذلك إذا هاجت الشهوة و الغضب حصل من كل منهما أثر في القلب. 🌀و إن كف عن الإحساس فالخيالات الحاصلة في النفس تبقى و ينتقل المتخيلة من شيء إلى شيء. 🌀و بحسب انتقالها ينتقل باطن الإنسان من حال إلى حال فباطنه إذن في التغير دائما من هذه الأسباب. 🌀و أحضر الأسباب الحاصلة فيه هي الخواطر و الأفكار، أي الأذكار التي هي من أنواع الإدراكات و العلوم، إما على سبيل الورود التجددي، و إما على سبيل التذكر من المحفوظات في الحافظة. 🌀و هذه الخواطر هي المحركات للإرادات، فإن النية و العزم و الإرادة بعد حضور المنوي بالبال. 🌀فمبدأ الأفعال الخواطر، ثم الخاطر يحرك الرغبة و الرغبة تحرك العزم، و العزم يحرك النية و النية تحرك الأعضاء. 🌀فإذا تمهدت هذه المقدمة نقول: إن الخواطر المحركة للرغبة في قلب الإنسان ينقسم إلى ما يدعو إلى الخير، أعني ما ينتفع في الدار الآخرة، و إلى ما يدعو إلى الشر و هو ما يضر في العاقبة. 🌀فهما خاطران مختلفان، فافتقرا إلى اسمين مختلفين. فالخاطر المحمود يسمى إلهاما. و الخاطر المذموم وسواسا. 🌀ثم إنك تعلم أن هذا الخاطر حادث، و كل حادث لا بد لإمكانه من سبب. و مهما اختلفت المعلومات دل على اختلاف العلل. و هذا مع قطع النظر عن الأبحاث البرهانية معروف في سنة الله تعالى و عادته في ترتب المسببات على الأسباب. 🌀...كذلك لأنوار القلب و ظلماته سببان مختلفان، فسبب الخواطر الداعية إلى الخير يسمى في عرف الشريعة "ملكا "و سبب الخاطر الداعي إلى الشر يسمى "شيطانا"، و اللطف الذي به يتهيأ القلب لقبول إلهام الملك يسمى "توفيقا "و الذي به يتهيأ لقبول وسواس الشيطان يسمى إغواء و خذلانا. فإن المعاني المختلفة تحتاج إلى أسامي مختلفة. 🌀و الملك في الشريعة عبارة عن خلق خلقه الله تعالى، شأنه إفاضة الخير و إفاضة العلم و كشف الحق و الوعد بالمعروف، و قد خلقه و سخره لذلك. و الشيطان عبارة عن خلق شأنه ضد ذلك و هو الوعد بالشر و التخويف عند الهم في الخير بالفقر، كما في قوله تعالى:" اَلشَّيْطانُ‌ يَعِدُكُمُ‌ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ‌ بِالْفَحْشاءِ ". 🌀فالوسوسة في مقابلة الإلهام، و الشيطان في مقابلة الملك، و التوفيق في مقابلة الخذلان. 🌀...و النفس بهيولانية الوجود لها قابلية الارتباط‍‌ و الاتحاد بالملك و الشيطان بتوسط‍‌ قوة العقلية و الوهمية، و التطارد بين جندي الملائكة و الشيطان في معركة النفس الإنسانية دائم، إلى أن ينفتح لأحدهما و يستوطن فيه و يكون اجتياز الثاني اختلاسا. 🌀و أكثر النفوس قد فتحها و سخرها جنود الشيطان و ملكوها، فامتلأت بالوساوس الداعية إلى إيثار العاجلة و إطراح الآخرة و كما أن الشهوات ممتزجة بلحم الآدمي و دمه، فسلطنة الشيطان أيضا سارية في لحمه و دمه و محيط‍‌ بالقلب الذي هو منبع الدم المركب للروح البخاري الحاصلة من القوى الوهمية و الشهوية و الغضبية. 📚کتاب المبدأ و المعاد. ص 200-201 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
هدایت شده از المرسلات
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙شهید آوینی 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
هدایت شده از المرسلات
📌شهید نظر میکند به وجه الله/ انسان بزرگترین حجاب خودش است 🎙امام خمینی (ره) ✳️در روايتى از رسول اكرم- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- نقل شده است كه براى هفت خصلت است كه اوّلى آن عبارت است از اينكه اول قطرهاى كه از خون او به زمين بريزد تمام گناهانى كه كرده است آمرزيده مى شود. ✳️ آخرين خصلتى است كه مى فرمايد (و مهمترین نیز هست) مى فرمايند كه- به حسب اين روايت- كه و اين نظر به وجه اللَّه راحت است براى هر نبى و هر شهيد. ❇️ شايد نكته اين باشد كه حجاب هايى كه بين ما و حق تعالى هست و وجه اللَّه است و تجليات حق تعالى هست، تمام اين حجابها منتهى مى شوند به حجاب خود انسان. ❇️ كه همه حجابهايى كه هست، چه آن حجابهايى كه از ظلمت باشند و آن حجابهايى كه از نور باشند منتهى مى شود به اينكه حجابى كه خود انسان است. ✳️ ما خودمان حجاب هستيم بين خودمان و وجه اللَّه و اگر كسى فى سبيل اللَّه و در راه خدا اين حجاب را شكست، و آنچه كه داشت كه عبارت از حيات خودش بود تقديم كرد، اين مبدأ همه حجابها را شكسته است، (چون)خود را شكسته است، خودبينى و شخصيت خودش را شكسته است و تقديم كرده است. ✳️ چون براى خدا جهاد كرده است و براى خدا دفاع كرده است از كشور خدا و از آئين الهى و هر چه داشته است در طبق اخلاص گذاشته و تقديم كرده است، اين حجاب شكسته مى شود. ✳️شهدا، شهدايى كه خداى تبارك و تعالى و در سبيل خداى تبارك و تعالى و راه خداى تبارك و تعالى جان خودشان را تقديم مى كنند، و آنچه كه در دستشان است و بالاترين چيزى است كه آنها دارند تقديم خدا مى كنند، در عوض خداى تبارك و تعالى اين حجاب كه برداشته شد، جلوه مى كند براى آنها، تجلى مى كند براى آنها. ✳️چنانچه براى انبيا هم، چون همه چيز را در راه خدا مى خواهند، و آنها خودى را نمى بينند و خود را از خدا مى بينند، و براى خودشان شخصيتى قائل نيستند، حيثيتى قائل نيستند در مقابل حق تعالى. آنها هم حجاب را برمى دارند. @almorsalaat