eitaa logo
امید دلها
473 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
54 فایل
کانالی بارویکرد تربیتی برای والدین و کودکان ۳ تا ۱۲ سال ارتباط با ادمین کانال🍃 https://eitaa.com/noora11012 ارتباط با مشاور تربیتی @Narjes1365 کانالهای مرتبط با ما👇 جامعه فاطمیه @fatemieeh @fatemeeyehbazarche بازارچه فاطمیه کپی با ذکر منبع ⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
1-avalin-rozei-ke-nagereftam.mp3
زمان: حجم: 14.25M
👦🏻👧🏻 👈داستان اول 👈 اولین روزه ای که روزه گرفتم .... من بلند بلند کتاب می‌خواندم، که صدایش را نشنوم. او هم که دید محلش نمی‌گذارم ساکت شد. اما عصر وقتی که مشغول بازی بودم آن‌قدر عصبانی شده‌ بود که صدای کلاغ در می آورد. من هم شروع کردم به کلاغ بازی ... 👈 • در سی شب و روز رمضان، با سی داستان صوتی، میزبان کودکان شما خواهد بود. 👶 Kids.montazer.ir      •═༅༅••••༅༅═•   @OmideDelhaaa  ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
2-mehmani-bahar (1).mp3
زمان: حجم: 12.82M
👧🏻👦🏻 ※داستان دوم👇 ※ مهمانی بهار🤗 بهار با ناراحتی از ماشین پیاده شد! پشت در خونه مادرجون ایستاد و با اخم گفت: کاشکی الآن نمیومدیم خونه مادرجون. مامان پرسید: چرا؟ بهار گفت: .... دانلود قصه دوم رمضان، از سایت کودک منتظر : 👈 مهمانی بهار «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir      •═༅༅••••༅༅═•    @OmideDelhaaa  ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
2-nazri-ke-ghabol-shod.mp3
زمان: حجم: 15.21M
👧🏻👦🏻 ※داستان سوم👇 نذری که قبول شد🤗 دستم را زیر شیر آب گرفتم؛ آب کف دستم قلپ قلپ جمع می شد و از لای انگشتانم پایین می ریخت،لب های خشک شده‌ام را به آب، نزدیک کردم. یک نفر از رو به رو داشت نگاهم می کرد. پسرک ژولیده ای با چشمان سیاهش زل زده بود به دستانم... یاد حرف مامان افتادم: با زبان روزه نروی فوتبال! تشنگی امانم را بریده بود! پسر اما هنوز نگاهم می کرد... سایت کودک منتظر «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir       •═༅༅••••༅༅═•     @OmideDelhaaa ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
agile-mehraboni.mp3
زمان: حجم: 7.71M
👧🏻👦🏻 ※داستان چهارم:👇 ※ آجیل مهربونی🤗 ـ نخودچی دم گوش پسته گفت؛ مهربان مگه روزه نیست؟ • پسته گفت؛ معلومه که روزه است. ـ نخودچی گفت؛ آخه من خودم دیدم که چند دقیقه پیش یک مشت آجیل برداشت، تازه بار اولش هم نبود .... ♦️سایت کودک منتظر: «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir       •═༅༅••••༅༅═•   @OmideDelhaaa   ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
maze-koloche-ha.mp3
زمان: حجم: 12.79M
👦🏻👧🏻 ※داستان پنجم:👇 ※ مزه‌ی کلوچه‌ها🤗 به خودش گفت: - حالا که روزه ام باطل شده یک‌کم بخورم از گرسنگی نمیرم!... وای خیلی خوشمزه است... تا پریا به خودش بیاید، روی زمین پر شده بود از تکه‌های کلوچه. اگر مامان از راه می‌رسید چه؟ ..... از سایت کودک منتظر : «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir       •═༅༅••••༅༅═•     @OmideDelhaaa   ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
چرخ دستی پر برکت.mp3
زمان: حجم: 11.02M
👧🏻👦🏻 ※قسمت ششم:👇 ※ چرخ دستی پربرکت دُم خال خالی، با سرعت توی رودخانه شنا می کرد. خودش را به پایه های چوبی اسکله رساند . صدای قیژ قیژ چرخ دستی را شنید . از همان جا صدا زد بچه ها حامد داره میاد. یعنی حامد برامون چی آورده؟ از سایت کودک منتظر : «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir      •═༅༅••••༅༅═•    @OmideDelhaaa  ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
7-khane-tekani-delha.mp3
زمان: حجم: 9.57M
※قسمت هفتم:👇 ※خانه تکانی دلها🤗 تارا کوچولو گفت: من از بابا و مامان خواستم امشب جلوی در ورودی میز بگذاریم و به مردمی که رد می شوند افطاری بدهیم؛ اما بابا گفتند برای اینکار باید از شما اجازه بگیریم. آقای مرادی گفت: به بابا بگو.... از سایت کودک منتظر : «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir       •═༅༅••••༅༅═•   @OmideDelhaaa  ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
8-radio-ghadimi.mp3
زمان: حجم: 14.32M
👦🏻👧🏻 ※داستان هشتم:👇 ※ رادیوی قدیمی🤗 صدای آقاجون از فاصله دور بلند شد: خانم جون این صدای چیست؟!...امیرحسین تو هستی بابا؟ امیر حسین هول شده بود. هر کاری کرد نتوانست موج رادی را به حالت اول برگرداند. با عجله رادی را خاموش کرد... تق! رادی تکان تکان خورد و روی زمین افتاد... از سایت کودک منتظر : «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir       •═༅༅••••༅༅═•    @OmideDelhaaa   ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
roze-yavashaki-.mp3
زمان: حجم: 26.41M
👧🏻👦🏻 ※داستان نهم:👇 ※ روزه یواشکی🤗 به ساعت که نگاه کرد نیم ساعتی تا وقت داروهایش فرصت داشت. بعد از سحری آب نخورده بود، درد کلیه ها دوباره به سراغش آمده بود . لیوانش رو پر از آب کرد و گذاشت روی میز، سرش را گرفت سمت آسمان و گفت: خدا جون ..... من روزه ام. از سایت کودک منتظر : «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir         •═༅༅••••༅༅═•      @OmideDelhaaa      ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
10-mesle-yek-madar.mp3
زمان: حجم: 17.74M
※داستان دهم: ※مثل یک مادر👦🏻👧🏻 چند نفر به یک نفر؟ تنها گیر آوردید؟ الان نشانتان میدهم... ترسوها، جرات دارید بایستید ! دست پسر را گرفت و گفت: - بلند شو، باید از سایت کودک منتظر : «استدیو "داستان کودک" » Kids.montazer.ir       •═༅༅••••༅༅═•    @OmideDelhaaa   ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛
السلام «انْتَ وَلِیُّنا حَقّا» ؛ که بیراهه زدن‌هایت هم "صراط " بود... سربازِ عشق که باشی تکلیف برایت " مقدّس " است، و تاج افتخار آنست که در غربتِ نگاه ها و اندیشه ها، در جستجوی قُربِ عظیم سَر سپرده‌ی پیشوایت باشی ! " اضطرارِ امام " که در وجودت جوانه بزند ؛ فرقی نمیکند از کدام یک آموخته ای و به کدام یک دین خود را عرضه می داری ... در رکاب می مانی تا؛ حواله‌ی مُلک ری به نامت بهشت شود، به نام‌ تو که برای شناساندنِ نورِ ولایت خود ناشناخته بودی! طرح؛ استدیو گرافیک " " @Ostad_Shojae         •═༅༅••••༅༅═•      @OmideDelhaaa     ┗•༅•💫🌟💫•༅•┛