#در_محضر_بزرگان
🔷_سبب غیبت امام زمان(عج) خود #ما هستیم❗️
🔶_از #گناه_ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت؛ هزارسال در بیابانها در به در و خائف است❗️
🔷_ #افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران میروند و نمیدانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل در فرج او دعا کنند❗️
🔶_هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم؛ وبه فکر آن حضرت که نفعش به همه بر میگردد
و از اهم ضروریات است نیستیم❗️
🔵-هر کس که برای حاجتی به مکان مقدسی مانند مسجدجمکران میرود؛
باید که اعظم حاجت نزد آن واسطه فیض؛ فرج حضرت را از خدا بخواهد❗️
🔴_ آیا می شود رئیس و مولای ماحضرت ولی عصر(عج)محزون باشد، و ما خوشحال باشیم⁉️
👈او در اثر ابتلای دوستان،گریان باشد وما خندان و خوشحال باشیم ودر عین حال خود را شیعه آن حضرت بدانیم⁉️
⚠️کمی به این جملات فکر کنیم شاید از خواب غفلت بیدار شدیم..❗️😔
✍ #مرحومآیتاللهبهجت
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
➺ @Ordougahe_montazeran
درددل با امام زمان(عج).mp3
6.86M
#سلام_امام_زمانم♥️✋
🎧درد دل و مناجات
◀️این جشنها برای من آقا نمیشود...😔
👌فوقالعاده شنیدنی
🌷الّلهُـمَّـ ؏جِّل لِوَلیِّڪَ الفـَرَج🌷
➺ @Ordougahe_montazeran
هدایت شده از اردوگاه منتظران
✅ دوستان خود را به #اردوگاه_منتظران در پیامرسان ایرانی #ایتا دعوت نمایید.
🔰آدرس ما در پیامرسان ایتا:
http://eitaa.com/joinchat/1655439365C1bc67f4bad
✾•┈┈┈••✦❀✦••┈┈┈•✾
﴾﷽﴿
🔖 #رمان
📒 #و_آنکه_دیرتر_آمد
🔰 #قسمت_دهم
🍃🌺•✾•
مامرده هایی بودیم که زنده شدیم. این راپیرمردخارکنی گفت که ماراپیداکرد. دست ازکارکشیدتامارابه خانواده مان برساندتابه قول خودش بامژدگانی ای که می گیرد، یک سوروسات حسابی راه بیندازد. نمی توانستیم ازآنجادل بکنیم. وقتی احمدقسمتی ازشیارراکه پاک شده بود، بادست عمیق کرد، غم عالم به دلم ریخت. شایداین شیارخاصیتش رابرای گمشدگان دشت حفظ کند. خم شدم وبه رسم خداحافظی شیار رابوسیدم و دنبال خارکن به راه افتادیم. حالاکه پیداشده بودیم، جای آن که خوشحال باشیم، دلتنگ گم شده ای بودیم که برآن تپه ای که ازآن دورمی شدیم، محوشده بود.
مادرآب اناررابه سوی پدردرازکردکه مدام به پشت دستش ونچ نچ می کردو آه می کشید. مادرگفت: بچه ام بس که آفتاب به مغزش خورده، عقلش راازدست داده.
باباآب انارراگرفت وگفت: بعیدهم نیست. مگرسلیم نبودکه درتیغ آفتاب عقلش راازدست داد وچه حرف هاکه نمی زد. وآب اناررا دم دهانم گرفت وگفت: بخورپسرم، گرمازده شده ای وهذیان می گویی.
حکیم ازخواندن کتاب پوست بزرگش فارغ شد. کنج لب هایش راپایین کشیده بودوابروانش رابالابرده بود. دست درازکردوپلک زیرچشم راستم راپایین کشیدوگفت:این حرف هاخاصیت سن است. قبل ازبلوغ همه شان دچارتوهم وخیالبافی می شوند. می خواهند خودنمایی کنند. خودشان رابه بی عقلی می زنند تاجلب ترحم کنند... گفتی درصحراچه خوردید؟
گفتم: حنظل وخواستم بگویم که ازمعجزه دست سرور چقدرشیرین وگوارا شده بودکه حکیم مهلت نداد وگفت: دیگربدتر، نشنیده اید زهرحنظل چطورعقل رازایل می کند؟
مادربه سرزدونالید: مادربرایت بمیردکه گرسنگی وتشنگی کشیدی.
گفتم: اتفاقابرعکس، ازخاصیت حنظلی که سروربه خوردمان داد، نه گرسنگی کشیدیم نه تشنگی. تازه خیلی هم...
پدرم حرفم رابریدوگفت: نمی خواهم این مزخرفات رابشنوم.
وروبه حکیم ادامه داد: رحم کنید. پسرم داردازدست می رود. حکیم کیسه کوچکی راازجیب درآوردوبه پدردادوگفت: این داروبدبوست وبدطعم، اماخاصیتش حرف ندارد. هم زهرحنظل رامی بُردوهم دیوانگی راازسرش می پراند.
خواستم اعتراض کنم که من دیوانه نیستم هرچه دیدم وگفتم راست است، اماترسیدم برای پرحرفی ام دارویی دیگراضافه کند.بارفتن حکیم، پدربرخلاف تصورم باخشونتی عجیب که درچشمان ولحن صدایش موج می زد، به رویم خم شد وگفت: ترجیح می دادم بمیری تا آن که بگویند دیوانه شده ای. پس دست ازاین مسخره بازی هابردارودیگرمزخرف نگو.
خواستم اعتراض کنم، اماپدردست بالاآوردوگفت: حرف نزن، اگرهم برفرض محال آنچه گفتی درست باشد، نمی خواهم کلمه ای درموردش باکسی حرف بزنی. نمی خواهم فکرکنندکه ازمذهب خارج شده ای. خداشاهداست اگربازهم حرف آن سرور رابزنی، درهمان صحرابه چهارمیخت می کشم تادرتیغ آفتاب بریان شوی. اگریک باردیگرهم بااین احمد سلام وعلیک کنی، قلم پایت رامی شکنم.فهمیدی!
چنان فریادی توی صورتم کشید ونفسش چنان داغ وآتشین بودکه بی اختیارسربه تسلیم تکان دادم وبه مادرنگاه کردم بلکه میانجی شوداما اخم وخشونت چشم های اودست کمی ازچشم پدرنداشت.
مگرمی توانستم احمدرانبینم وازحال وروزش باخبرنشوم!؟
بخصوص که پچ پچ همسایه هاکلافه ام می کردکه احمدومحمود مجنون شده اندواحمدکارش زاراست. آنقدرگفتندکه خودم هم به شک افتادم. نکند واقعادچارتوهم شده ام وآن هم تاثیرآفتاب است؟
کلیدراز پیش احمدبودومن ازیک روزغیبت پدرم استفاده کردم وبه دیداراحمدرفتم.
•✾•🌺🍃
◀️ #ادامه_دارد...
✍نویسنده:
#الهه_بهشتی
✾•┈┈┈••✦❀✦••┈┈┈•✾
@Ordougahe_montazeran
#بهتر_باشیم
💠 برای در راه ماندن یک ماشین🚘
نیاز نیست همه جایش خراب شود
قطع یک سیم هم برای
خرابیاش کافی است❗️
📛برای سقوط انسان هم
یک نقص کافی است
که شيطان را يك #كبر
و قابیل را يك #بخل زمین زد...
✅ماكه همه نواقص را داريم
چگونه است که به خود مغروریم
و مطمئن
وکاری برای اصلاح خویش
نمیکنیم⁉️
➺ @Ordougahe_montazeran
هدایت شده از اردوگاه منتظران
#قرار_شامگاهی
🍃🌺هر شب قرار به رسم عاشقی🌺🍃
💚دعای فرج #امام_زمان_عج💚
⏰هرشب ساعت۲۳
@Ordougahe_montazeran