eitaa logo
اردوگاه منتظران
110 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
157 ویدیو
12 فایل
وقت آن رسیده برای ظهورمان تعجیل کنیم منتظر است مردی... درصدد صالح شدن تا مصلح بیاید... در اردوگاه آمادگی،آماده شویم جهت سربازی... بسم الله... اردوگاه را دنبال کنید ارتباط با خادم اردوگاه👇 @mohammad20m
مشاهده در ایتا
دانلود
✾•┈┈┈••✦❀✦••┈┈┈•✾ ﴾﷽﴿ 🔖 📒 🔰 🍃🌺•✾• مامرده هایی بودیم که زنده شدیم. این راپیرمردخارکنی گفت که ماراپیداکرد. دست ازکارکشیدتامارابه خانواده مان برساندتابه قول خودش بامژدگانی ای که می گیرد، یک سوروسات حسابی راه بیندازد. نمی توانستیم ازآنجادل بکنیم. وقتی احمدقسمتی ازشیارراکه پاک شده بود، بادست عمیق کرد، غم عالم به دلم ریخت. شایداین شیارخاصیتش رابرای گمشدگان دشت حفظ کند. خم شدم وبه رسم خداحافظی شیار رابوسیدم و دنبال خارکن به راه افتادیم. حالاکه پیداشده بودیم، جای آن که خوشحال باشیم، دلتنگ گم شده ای بودیم که برآن تپه ای که ازآن دورمی شدیم، محوشده بود. مادرآب اناررابه سوی پدردرازکردکه مدام به پشت دستش ونچ نچ می کردو آه می کشید. مادرگفت: بچه ام بس که آفتاب به مغزش خورده، عقلش راازدست داده. باباآب انارراگرفت وگفت: بعیدهم نیست. مگرسلیم نبودکه درتیغ آفتاب عقلش راازدست داد وچه حرف هاکه نمی زد. وآب اناررا دم دهانم گرفت وگفت: بخورپسرم، گرمازده شده ای وهذیان می گویی. حکیم ازخواندن کتاب پوست بزرگش فارغ شد. کنج لب هایش راپایین کشیده بودوابروانش رابالابرده بود. دست درازکردوپلک زیرچشم راستم راپایین کشیدوگفت:این حرف هاخاصیت سن است. قبل ازبلوغ همه شان دچارتوهم وخیالبافی می شوند. می خواهند خودنمایی کنند. خودشان رابه بی عقلی می زنند تاجلب ترحم کنند... گفتی درصحراچه خوردید؟ گفتم: حنظل وخواستم بگویم که ازمعجزه دست سرور چقدرشیرین وگوارا شده بودکه حکیم مهلت نداد وگفت: دیگربدتر، نشنیده اید زهرحنظل چطورعقل رازایل می کند؟ مادربه سرزدونالید: مادربرایت بمیردکه گرسنگی وتشنگی کشیدی. گفتم: اتفاقابرعکس، ازخاصیت حنظلی که سروربه خوردمان داد، نه گرسنگی کشیدیم نه تشنگی. تازه خیلی هم... پدرم حرفم رابریدوگفت: نمی خواهم این مزخرفات رابشنوم. وروبه حکیم ادامه داد: رحم کنید. پسرم داردازدست می رود. حکیم کیسه کوچکی راازجیب درآوردوبه پدردادوگفت: این داروبدبوست وبدطعم، اماخاصیتش حرف ندارد. هم زهرحنظل رامی بُردوهم دیوانگی راازسرش می پراند. خواستم اعتراض کنم که من دیوانه نیستم هرچه دیدم وگفتم راست است، اماترسیدم برای پرحرفی ام دارویی دیگراضافه کند.بارفتن حکیم، پدربرخلاف تصورم باخشونتی عجیب که درچشمان ولحن صدایش موج می زد، به رویم خم شد وگفت: ترجیح می دادم بمیری تا آن که بگویند دیوانه شده ای. پس دست ازاین مسخره بازی هابردارودیگرمزخرف نگو. خواستم اعتراض کنم، اماپدردست بالاآوردوگفت: حرف نزن، اگرهم برفرض محال آنچه گفتی درست باشد، نمی خواهم کلمه ای درموردش باکسی حرف بزنی. نمی خواهم فکرکنندکه ازمذهب خارج شده ای. خداشاهداست اگربازهم حرف آن سرور رابزنی، درهمان صحرابه چهارمیخت می کشم تادرتیغ آفتاب بریان شوی. اگریک باردیگرهم بااین احمد سلام وعلیک کنی، قلم پایت رامی شکنم.فهمیدی! چنان فریادی توی صورتم کشید ونفسش چنان داغ وآتشین بودکه بی اختیارسربه تسلیم تکان دادم وبه مادرنگاه کردم بلکه میانجی شوداما اخم وخشونت چشم های اودست کمی ازچشم پدرنداشت. مگرمی توانستم احمدرانبینم وازحال وروزش باخبرنشوم!؟ بخصوص که پچ پچ همسایه هاکلافه ام می کردکه احمدومحمود مجنون شده اندواحمدکارش زاراست. آنقدرگفتندکه خودم هم به شک افتادم. نکند واقعادچارتوهم شده ام وآن هم تاثیرآفتاب است؟ کلیدراز پیش احمدبودومن ازیک روزغیبت پدرم استفاده کردم وبه دیداراحمدرفتم. •✾•🌺🍃 ◀️ ... ✍نویسنده: ✾•┈┈┈••✦❀✦••┈┈┈•✾ @Ordougahe_montazeran
💥 ⚡️ ◀️ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.ﺩﺍﺋﻢ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﺧﻮﺩ،ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ.یا به چیزهای مختلف دل بسته ایم. ◀️ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ،ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ نمی ﺷﻨﺎﺳﯿﻢ،ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ،ﺍﻟّﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ.ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ،ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ؛ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻭﻃﻠﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﺪ. ◀️ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﻭﺻﻞ ﺷﻮﯾﻢ؛ﺯﯾﺮﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ.ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺮﯾﻦ،ﻋﯿﻦ ﺍﻻ‌ﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ﻫﻤﺎﻥ ﻧﺠﺎﺕ ﻏﺮﯾﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ.    ◀️ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ،ﺩﻋﺎﯼ ﺍﻟﻐﺮﯾﻖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﻢ؟    "ﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ،ﯾﺎ ﺭﺣﻤﻦ،ﯾﺎ ﺭﺣﯿﻢ،ﯾﺎ ﻣﻘﻠّﺐ ﺍﻟﻘﻠﻮﺏ،ﺛﺒّﺖ ﻗﻠﺒﯽ ﻋﻠﯽ ﺩﯾﻨﮏ"    ◀️ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ "ﺩﯾﻨﮏ"،ﻫﻤﺎﻥ ﺩﯾﻨﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺣﺠّﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ،ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛"ﺇﻥ ﻟﻢ ﺗﻌﺮّﻓﻨﯽ ﺣﺠﺘﮏ،ﺿﻠﻠﺖ ﻋﻦ ﺩﯾﻨﯽ"    ◀️ﭘﺲ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﻢ:"ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺛﺒّﺖ ﻗﻠﺒﯽ ﻋﻠﯽ ﺣﺠّﺘﮏ،ﺛﺒّﺖ ﻗﻠﺒﯽ ﻋﻠﯽ ﻣﻌﺮﻓﺔ ﺣﺠﺘﮏ"    ◀️ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ،"ﻓﺴﺄﻟﻮﺍ ﺍﻫﻞ ﺍﻟﺬّﮐﺮ"؛ﺍﻫﻞ ﺫﮐﺮ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ؟ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﺧﯿﺮ ﺑﺮﺩﻩ ﻣﯽﺷﻮﺩ،ﺍﻭﻝ،ﻓﺮﻉ،ﻣﻌﺪﻥ،ﻣﻨﺘﻬﺎ ﻭ ﻣﺄﻭﺍﯼ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.    "ﺇﻥّ ﺫﮐﺮ ﺍﻟﺨﯿﺮ،ﮐﻨﺘﻢ ﺍﻭّﻟﻪ ﻭ ﺍﺻﻠﻪ ﻭ ﻓﺮﻋﻪ ﻭ ﻣﻌﺪﻧﻪ ﻭ ﻣﺄﻭﺍﻩ ﻭ ﻣﻨﺘﻬﺎﻩ"(ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯼ ﮐﺒﯿﺮﻩ) ┄┅✼🍃🍁🍃✼┅ ┄ ❥ @Ordougahe_montazeran