نویسنده:فاطمه رهبر
انتشارات_خط مقدم
رایگان میزارم براتون به شرط دعا شهادت در حق ادمین های کانال و نویسنده محترم
#کتاب_بیست_هفت_روز_یک_لبخند
#شهید_مدافع_حرم_بابک_نوری_هریس
#پارت_صد_و_شش
تصویر #حضرتخامنه ای ، زیر نور اندک ماه روشن می شود .
_ خیلی دوست دارم #آقا ارادتم رو به خوش بدونه . می خوام بفهمه یکی از #سربازهاش من ام و برای خوشحالی و سربلندیِ خودش و کشورش هر کاری می کنم .
رضا می بیند که بابک چطور سریع قطره های اشک گوشه ی چشمش را پاک می کند ؛ اما خودش رو به ندیدن می زند و خیره می شود به چهره ی مردی که سر انگشتان بابک در حال نواختن اوست .
* * *
نیروها ، برای استراحت و بردن وسایل ، به جایی بر می گردند که گروه ادوات مستقر است . سرهنگ زارع، با دیدن علیرضا نظری ، فرمانده گروه موشکی ، به سمتش می رود و درباره ی روند کار رزمنده ها در خط جلو صحبت می کند .
پیشروی صورت گرفته . حالا نظری باید گروهش را بردارد و سر سه راهی مستقر شود ؛ چون سلاح شان محمول¹ نیست و روی خودرو نصب شده و برای حمایت و پوشش دهی نیروهای جلو بهتر است در مسیری که احتمال نفوذ داعش است ، مستقر شوند .
یک روز از مستقر شدن گروه موشکی در دامنه ی دو قله می گذرد که داعش تیر اندازی می کند . حجم آتش ، هر لحظه سنگین تر می شود ، خبر می رسد یک تانک وارد روستا شده . از گروه کنکورس . . .
ادامـــہ دارد ـ ـ ـ
ــــــــــــــــــــــــــــــ
¹ـ سلاح حمل شدنی
🦋بـہ ڪانـاݪ عـشاق الـشہـدا بـپیـونـدیـد🦋
eitaa.com/Oshagh_shohadam