eitaa logo
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
828 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
﷽ این چه سودائے است با خود ڪرده ام در عاشقے از تو گویم لیک، فڪرم جاے دیگر مانده است ارتباط‌مون @Shohada1380 بگـوشیم @Fatemee_315 آن سوی نداشته هایم تکیه‌گاهی‌دارم‌ازجنس‌خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
نویسنده:فاطمه رهبر انتشارات_خط مقدم رایگان میزارم براتون به شرط دعا شهادت در حق ادمین های کانال و نویسنده محترم تفنگ و جمع و جور کردن وسایل شان اند . منطقه ، بعد از درگیری روز گذشته ، در آرامش فرو رفته . بابک ، پشت فرمان نشسته و سر در دفترچه ی کوچکش دارد . بادگیر تنش و چفیه پیچیده شده دور گردنش نشان می دهد هنوز سرمای دیشب از تنش خارج نشده . خودکار توی دستش ، روی سفیدیِ کاغذ می لغزد. عارف ، دوربی در دست گرفته و از موقعیت مکانی که در آن قرار دارند ، فیلم می گیرد . در این چند باری که به سوریه آمده ، فیلم های مستند زیادی گرفته است . با خیلی ها مصاحبه کرده که بعدش خبر شهادت شان به گوشش رسیده و ازشان فقط یک قطعه فیلم برایش مانده . همیشه قبل از روشن کردن دوربین می گوید : (ثبت می کنم تا بمونه به یادگار . ) دوربین ، روی بیابان و تپه های شنی بالا و پایین می شود . به نوبت روی چهره ارجمند فر و میانجی می ایستد . عارف می پرسد ، و آن ها جواب می دهند . دوربین حرکت می کند به سمت ماشین . چهره ی بابک در کادر جا می گیرد . بابک سر بلند می کند و می پرسد : فیلمه ؟ عارف جواب می دهد : بله ، بله . . . دارم فیلم برداری می کنم . بابک به پشتی صندلی تکیه می دهد : _سلام می کنم به هر کس این فیلم رو می بینه . اگه ما بودیم ، که بودیم . اگه هم نبودیم ، این فیلم رو ببینید شما . و می خندد . عارق می پرسد : چی کار می کنی ، بابک جان ؟ چند وقته تو منطقه مستقری ؟ چه کارها کرده ای ؟ بابک سر خم می کند و نگاهی به دفترچه توی دستش می اندازد و گردن می چرخاند سمت دوربین : _ ما الان نزدیک بیست و شیش هفت روزه که اومده ایم تو خاک سوریه . دو روزه که تو این موضع مستقر هستیم . تامین جاده هستیم برای این که بچه هامون رو کسی اذیت نکنه . داریم یکی از روستاهای اطراف . . . ادامـہ دارد ـ ـ ـ 🌱بـہ ڪانـاݪ عـشاق الـشہـدا بـپیـونـدیـد🌱 eitaa.com/Oshagh_shohadam