eitaa logo
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
828 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
﷽ این چه سودائے است با خود ڪرده ام در عاشقے از تو گویم لیک، فڪرم جاے دیگر مانده است ارتباط‌مون @Shohada1380 بگـوشیم @Fatemee_315 آن سوی نداشته هایم تکیه‌گاهی‌دارم‌ازجنس‌خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
نویسنده:فاطمه رهبر انتشارات_خط مقدم رایگان میزارم براتون به شرط دعا شهادت در حق ادمین های کانال و نویسنده محترم خاله ها و عمو زاده ها تا دوستان و همکاران امدادگران هلال احمر و خیلی های دیگر . کم کم همراه جمعیت از مزار دور می شوم تا جا برای کسانی که برای زیارت قبر می ایند ، باز شود. قطعه ی شهدا یک سالن بزرگ است که تمامش فرش کاری شده . حالا نصف بیشتر سالن را مهمان های تولد بابک پر کرده اند. میکروفن را میدهند دست پدر تا به مهمان ها خیر مقدم بگوید . پدر کم طاقت است ؛خوددار نیست . اسم باباک که می اید ،حرف بابک که میشود، اشک از چشمانش سرازیر می شود . این را در این مدت که بارها توی دفترش در حال مصاحبه بوده ام و ناگهان هق هق مردانه اش کل فضا را پر کرده ، فهمیده ام . این بار هم گریه میکند . می گوید که (بابک من ، قبل از رفتن ،بوی شهادت می داد . برای همین جرات نداشتم بروم در اغوشش بگیرم ؛می ترسیدم احساسات پدرانه ام ،کار دستم بدهد ؛میترسیدم حرفی بزنم و مانع رفتنش بشوم.) صدای بغض کرده ی پدر و هق هق آرامَش ،توی سالن پخش میشود و می پاشد بر جان مان . زل زده ام به ادم هایی که می ایند و می روند و اگر جایی پیدا کنند ،گوشه ای مینشینند . اینجا همه جور ادم نشسته است ؛از دختر و پسر های خوش لباس و به اصطلاح فشن گرفته تا برادرها و خواهر های بسیجی و پاسدار . انگار بابک ،دو جور جوان را که عقیده شان هیچ ربطی به پوشش و ارایش شان ندارد ،به هم گره زده است. دیدن دختر های محجبه دبیرستانی که با شاخه های گل وارد می شوند . همانقدر قشنگ است که دیدن هم کلاسی های بابک در لباس های مد روز ... به کانال عـشـاق الشـهـدا بپیوندید👇🏻👇🏻 🕊🌷@Oshagh_shohadam🌷🕊