واکاوی ابعاد فرهنگی مراکز آموزش نخبگان مبتنی بر دینامیسم خود و دیگر.pdf
948.6K
#فایل_PDF_مقاله
🌀 عنوان مقاله: واکاوی ابعاد فرهنگی مراکز آموزش نخبگان مبتنی بر دینامیسم خود و دیگر
🔹نویسندگان: دکتر احمد پاکتچی، حامد سجادی
🆔 @ostadpakatchi
┈••✾• ﷽ •✾••┈
💠 ضمن عرض سلام و خدا قوّت خدمت اعضای فرهیخته ی کانال آموزشی غیر رسمی استاد احمد پاکتچی
🔹قابل توجّه اعضای فرهیخته و بزرگوار کانال:
🔹 این کانال صرفاً با هدف دسترسی آسان به آثار آقای استاد احمد پاکتچی راه اندازی شده و مسئولیّت مطالب قرار گرفته در آن به هیچ عنوان بر عهده ی استاد محترم نیست.
🔹به رغم این که تمام هدف بر این است که مطالب استناد داده شده به استاد محترم در نهایت دقّت و امانت به کار روند، ولی گاه امکان بروز خطا و اشتباه سهوی می رود.
🔹خواهشمند است؛ اعضای محترم، در خصوص مطالبی که پیاده سازی و خلاصه شده ی فایل های صوتی است یا از سایر سایت ها و با نام استاد محترم در کانال گذاشته می شود، این نکته را مدّ توجّه و عنایت لازم قرار دهند که از آن جا که این مطالب معمولاً پیاده سازی فایل های صوتی است و از سویی دیگر، حیطه های بحث استاد محترم نیز دقت و ظر افت های خاصی را می طلبد، امکان خطا در نوع نقل و بیان مطالب در ضمن پیاده سازی بعضاً وجود دارد.
♦️ لذا خواهشمند است موقع ارجاع مطالب، مستقیماً به اصل مطلب استاد در کتاب یا فایل صوتی ایشان مراجعه شود و فقط به محتوای پیاده سازی شده اکتفا نشود.
ضمن تشکر از بذل عنایات اعضای محترم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🆔 @ostadpakatchi
مطالعات فرهنگی تشیع چیست؟(1).mp3
29.24M
#فایل_صوتی
🌀 سخنرانی دکتر پاکتچی
🔹 در نشست «مطالعات فرهنگی تشیّع چیست؟»
🗓 زمان: 1397.10.17
🏢 محل برگزاری: دانشگاه امام صادق علیه السلام
🆔 @ostadpakatchi
💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷
┈••✾• ﷽ •✾••┈
🌀دایرهالمعارفنویسی در ایران در گفتوگو با استاد احمد پاكتچی
💎 گاهی یك بستر (context) اجتماعی ما را به انجام كاری وادار میكند و ناخودآگاه این اقدام صورت میپذیرد و زمانی كاملاً آگاهانه با سنجیدن مصالح برای انجام دادن یك كار تصمیم میگیریم. اگر در غرب قرنهای متمادی علم وجود داشته اما از دورهای یعنی حدود 300 سال پیش پدیدهای به عنوان دایرهالمعارف مطرح میشود، دقیقاً به دلیل ظهور مدرنیته است. به نظر من آنچه دوره ی كلاسیك غرب را از دوره ی مدرن متمایز میكند، این است كه در دوره ی كلاسیك علم داریم، یعنی بسیاری از دانشمندان در حوزههای مختلف تولیدات علمی دارند، اما در دوره ی مدرن علم به علم داریم، یعنی علم خودش به موضوع مطالعه بدل میشود. به همین دلیل معرفتشناسی (epistemology) اهمیت مییابد. در دوره كلاسیك عمده فیلسوفان به وجودشناسی (ontology) میپردازند.
💎 من ورود به مرحله ی دایرهالمعارفنویسی را مرحلهای از علم به علم میدانم. در دوره ی كلاسیك علوم و پایدیای زیادی وجود دارد، اما در دوره ی مدرن میخواهیم بدانیم در دایره ی پایدیا (paideia) یا پیرامون دانش (ان كوكلو پایدیا ریشه ی لفظ encyclopedia) چه خبر هست. این نگاهی درجه ی دوم است، یعنی میخواهیم معرفت به معرفت بیابیم. این كاملاً تلاشی مدرن است. كسانی نیز كه در تاریخ دایرهالمعارفنویسی، از دایرهالمعارفهایی در چین باستان یا در ایران از آثاری چون دانشنامه علایی یاد میكنند، خطا نمیگویند، اما باید به تفاوت این دو جنس از دایرهالمعارف آگاه بود. آثار گذشتگان عمدتاً هدف تعلیمی داشت، اما در اینجا هدف بیشتر معرفتشناختی است، یعنی میخواهیم معرفت را موضوع معرفت خود قرار دهیم. با پذیرش این نگاه به دایرهالمعارفنویسی، میتوان گفت تلاش برای دایرهالمعارفنویسی در ایران كه از عصر ناصری شروع شد و اقداماتی كه به صورت جسته و گریخته صورت گرفت، نتیجه ی ورود ایران به مدرنیته بود، یعنی ما با حدود 150 سال تاخیر وارد مرحلهای شدیم كه غرب پیشتر شده بود.
💎 به نظر من دو «فكت» مسلم در مساله ی دایرهالمعارفنویسی از نوع دیدرویی و بعد از او وجود دارد. نخست اینكه برخورد آنها با دانش بهشدت تحویلگرایانه یا تقلیلگرایانه (reductionist) بود. آشكار است كه وقتی برای یك موضوع به دایرهالمعارف مراجعه میكنیم، نمیتوانیم به آن موضوع در عمق و گسترهای كه باید، دست یابیم. مگر میتوان آثار كثیر و عمیق افلاطون و ارسطو را در حد دو مقاله خلاصه كرد و مدعی شد كه هر چه افلاطون و ارسطو میگویند، همین است. مقاله ی 93 صفحهای «اسلام» در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی بهاین معنا نیست كه اسلام همین است و سخنی بیشتر در میان نیست. بنابراین تقلیلگرایی یا تحویلگرایی یك فكت مسلم دایرهالمعارفنویسی است. فكت مسلم دوم آن است كه دایرهالمعارف محل تبادل و تعامل است. یعنی پدیدههایی كنار هم قرار میگیرند كه به طور طبیعی كنار هم نیستند. این ویژگی دایرهالمعارف است. در دایرهالمعارف با بازار عرضه ی افكار مواجه هستیم و اندیشههایی كه در فضاهای مختلف تولید شده، شبیه یك موزه با بر هم زدن تمام نسبتهای تاریخی و جغرافیایی در كنار هم به شكلی قرار میگیرند كه امكان یك نگاه تازه به آنها پدید آید. در حالی كه اگر به خود آثار بنگریم، چنین امكانی را نخواهیم داشت. به عبارت دیگر در دایرهالمعارف گونهای بافتگردانی (decontextualization) صورت میگیرد. هدف این دو فكت یعنی تقلیلگرایی و بافتگردانی از دانش، به نظر من رسیدن به یك دانش برتر است. تحویلگرایی اولیه به هدف انتخاب مضمونی و انتخاب گزینههای اهم صورت میگیرد تا به ما فرصت رسیدن به دانش برتر را بدهد. اگر غرق در جزییات شویم به آن دانش برتر دست نمییابیم. كار دوم یعنی بافتزدایی با این هدف صورت میگیرد كه اسیر بافت كلاسیك علوم نشویم و بتوانیم در موقعیتی بیرون از بافت با این دانایی (اپیستمه) مواجه شویم. بنابراین به نظر من هدف اصلی دایرهالمعارفنویسی، معرفتشناختی است.
💎 تعبیر «یونیورسال» را خود دایرهالمعارفنویسان اولیه به كار بردند و به آن تصریح كردند. اما من این «یونیورسالیتی» را بیشتر در ساحت علم میبینم، نه در جغرافیای سیاسی یا دینی. به نظر من تبادل میان علوم مدنظر آنها بود تا اینكه بخواهند پیوندی میان مردم جهان ایجاد كنند. حداقل نخستین دایرهالمعارفنویسان این چنین بودند. یعنی اگر از دیدرو میپرسیدیم چه میكنی؟ احتمالا خودش را بیشتر خادم ملت فرانسه میدانست تا خادم همه ی مردم دنیا. اما تصور میكرد برای رشد علم و فرهنگ در فرانسه باید چنین نگاه درجه دومی را داشت. اما بعداً این زمینهای شد در مسیر اینكه پیوندی در معرفت جهانی بشر پدید آید.