جلسه دفاع رساله دکتری رشته علوم قرآن و حدیث
عنوان: «الگوهای امضای احکام اجتماعی در قرآن و سنت»
استادان راهنما:
دکتر محمدعلی مهدوی راد
دکتر علی راد
نگارش:
حامد دهقانی فیروزآبادی
استادان داور:
دکتر مهدی مهریزی
دکتر حسین بادامچی
دکتر محمدحسن احمدی
دکتر روحالله شهیدی
زمان: شنبه 21 مهر 1403 ساعت: 16:00
مکان: دانشکده الهیات، طبقه سوم، تالار امام هادی(ع)
لینک مجازی:
https://vroom.ut.ac.ir/farabi1
سنّت در افق قرآن از تبیان تا بیان
🖊علی راد
قرآن و سنّت دو منبع اصیل دین اسلام هستند. شناخت اسلام بدون آگاهی کامل از این دو منبع یا بسنده نمودن به یکی از این دو , شناختی ناقص و رهزن است . هم چنین فهم قرآن و سنّت بدون ارجاع تفسیری به دیگری نیز میسور نیست زیرا هر دو در مسئله و رهیافت , مخاطب و غرض وحدت تام با یکدیگر دارند لذا میان قرآن و سنّت از همه جهات پیوندی ناگسستنی بر قرار است و دو روی یک سکه هستند . آموزه های دین اسلام برایند آمیختگی دو سویه و در هم تنیده قرآن با سنّت و سنّت با قرآن است , حدیث به مثابه ترجمانِ سنّت همزاد قرآن است.
تبیان ( نحل / 89 ) به معنای جامعیت در پاسخ به نیازهای هدایتی انسان ( رسائل الشریف المرتضی , ج 2 , ص 220 ) از جمله اوصاف انحصاری قرآن است که بر خلاف کتاب های آسمانی پیشین ( اعراف / 145 ؛ زخرف / 63 ), فراتر از مرزهای تاریخ و فرهنگ از آموزه های جهان شمول برخوردار است (بصائر الدرجات , ص 229 ). فرایند نزول قرآن تا رسیدن آن به قله¬ی جامعیت و تبیان تداوم یافت .
همگام با نزول رسول اکرم (ص) به فرمان وحی به تبیین و تعلیم تبیان بودن قرآن همّت گماشت , اصول , مقاصد و آموزه های خرد و کلان آن را در گفتار و رفتار خود آشکار ساخت . اینگونه بود که قرآن بیان برای مردمان شد و آموزه های هدایت بخش آن پیراسته از هر گونه غبار و تردید فرا دید جهانیان قرار گرفت.
اگر قرآن , تبیان است , سنّت ترجمانِ تبیان و تفصیل قرآن است . اگر قرآن , بیان است ( آل عمران / 138) از مسیر تبیین و تعلیم سنّت بود که به این جایگاه رسید ( جمعه / 2 ) و چنین نبود که وظیفه پیامبر (ص) فقط ابلاغ و تلاوت قرآن بود بلکه تبیین قرآن از فراز تبیان تا تراز بیان رسالت مهم او بود و تلاوت مقدمه آن بود و این همه به اراده خداوند و بر اساس حکمت بالغه او بود و الزام پیامبر (ص) به تبیین و تعلیم قرآن در آیات متعدد گویای این مهم است که قرآن به اراده خداوند چنان نزول یافته بود که به تفسیر و آموزش پیامبر (ص) نیازمند بود و اگر در واقع بی نیاز از تبیین بود , ارجاع تبیین و تعلیم آن از سوی رسول خدا (ص) لغو بود و روشن است که ساحت قدسی خداوند از لغو پیراسته است.
حراست و صیانت , روایت و درایت , پیرایش و پالایش , تفسیر و تطبیق سنّت پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) بر عهده عترت ایشان نهاده شد , بدین سان سنّت رسول خدا (ص) از فرایندی ایمن به آیندگان انتقال یافت . عالمان ربّانی در امتداد عترت رسول الله (ص) از گذشته تا اکنون به روایت و درایت سنّت اهتمام نمودند و میراث سترگ و گرانسنگی را در تصنیف , شرح , تفسیر و استنباط آن پدید آوردند و این گونه بود که سنّت پژوهی در تاریخ و تراث مسلمین جایگاهی مهم یافت و کارنامه ای پُر برگ و بار از خود به یادگار نهاد .
روایت ارجاع شهرت شافعی به امام علی (ع) ؛
دلالت های تاریخی و فرهنگی
🖋علی راد
در تاریخ فقه و حدیث عامّه شخصیت های بودند که شهرت و آوازه خود را مدیون , عنایت و لطف امام علی (ع) می دانستند . برای نمونه در چرایی نامداری و آوازه فقه محمد بن ادریس شافعی ( 150 – 204 ق ) , موسس و فقیه نامدار فقه شافعی, چنین روایت شده است که او حضرت علی (ع) را در خواب دید که با او مصافحه نمود و انگشترش را در انگشت شافعی نهاد . خواب شافعی چنین تعبیر شد که مصافحه امام علی (ع) امان یافتن از عذاب و انگشتر در دست نمودن توسط آن امام همام شهرت یافتن به بلندای شهرت امام علی (ع) در شرق و غرب جهان است . متن این روایت به گزارش خطیب بغدادی چنین است:
« أخبرنا أبو الحسن محمد بن أحمد بن إبراهيم بن شاذي الهمداني قال نبأنا أبو نصر منصور بن عبد الله الهروي الصوفي بهمذان قال : سمعت أبا الحسن المغازلي يقول سمعت المزني يقول سمعت الشافعي يقول رأيت علي بن أبي طالب في النوم ، فسلم علي وصافحني ، وخلع خاتمه وجعله في إصبعي ، وكان لي عم ففسرها لي فقال لي أما مصافحتك لعلي فأمان من العذاب ، وأما خلع خاتمه فجعله في إصبعك فسيبلغ اسمك ما بلغ اسم علي في الشرق والغرب » ( تاریخ بغداد , ج 2 , ص 58).
تحلیل و ارزیابی :
یک. این روایت با صرف نظر از اعتبار سنجی آن گویای این دلالت تاریخی است که در قرن دوّم و سوم هجری نام و آوازه امام علی (ع) در شرق و غرب جهان طنین انداز بود و شخص شافعی یا طرفداران وی آرزو داشتند که در سایه سار و پرتو آن به چنین شهرتی در جهان دست پیدا کنند لذا پیش فرض تاریخی این روایت مسلّم دانستن نام حضرت علی (ع) به مثابه نماد شهرت فراگیر نزد عام و خاص در قرن دوم هجری است . این لایه از دلالت تاریخی روایت نمی تواند موضوع یا برساخته راوی باشد بلکه امری مشهور و مسلّم در گفتمان فرهنگی و دینی مسلمانان در قرن دوّم و سوّم هجری است که شهرت یافتن فقه شافعی بر آن استوار شده است .
دو. این روایت دو انگاره سعادتمندی در آخرت و شهرت در دنیا را با نام امام علی (ع) پیوند زده و از آندو در پیش فرض های شهرت فقه شافعی بهره مند است . مصافحه علوی با اشخاص , نماد رهایی از آتش جهنم و سعادتمندی شخص است . انگشتر علوی نماد شهرت یافتن و نامداری در جهان است و زمینه توفیق شخص را در حرفه و شغل او پدید می آورد . این تعبیر از مصافحه و انگشتر علوی نزد معبرّان قرن دوّم هجری پذیرفته شده بود و شهرت فقه شافعی بر این انگاره های تعبیر خواب استوار است و نمی تواند موضوع و برساخته باشد .
سه. ابوابراهیم اسماعیل بن یحیی مُزَنی مصری (۱۷۵-۲۶۴ ق) شاگرد بدون واسطه شافعی بود که فقه شافعی را از او فراگرفت . این روایت در بازه زمانی حیات مزنی نقل میشود که شافعی هر چند مشهور است ولی دامنه شهرت او در جهان فراگیر نشده است لکن در روند تاریخی پیش بینی مزنی یا تعبیر خواب شافعی به واقعیت پیوست و شافعی تا کنون از مشاهیر فقه در جهان اسلام است حال اینکه شمار زیادی از فقیهان در تاریخ به فراموشی سپرده شدند .
چهار. طرفداران مذاهب فقهی در رقابت های خود با یکدیگر به دنبال این بودند که علت ویژه و منحصر به فرد , فرا مادی و ملکوتی برای شهرت و اعتبار فقه خود تبیین کنند . ارجاع این شهرت و اعتبار به لطف و عنایت امام علی (ع) از چنان قوت و مقبولیتی برخوردار بود که جریان رقیب به دلیل شخصیت ممتاز و بی نظیر حضرت علی (ع) جرأت انکار و رد آن را نداشت . بر فرض اعتبار این روایت , شافعی یا مزنی از ظرفیت این انگاره رایج در گفتمان دینی قرن دوّم و سوّم هجری به خوبی بهره بردند هر چند فرضیه اعتبار اصل خواب شافعی نیز مخدوش نیست و هم چنان در بوته امکان قرار دارد.
نتیجه اینکه علی رغم تلاش گسترده جریان¬های عترت گریز, نام و آوازه علی علیه السلام در بلندای تاریخ و به فراخنای فرهنگ مسلمانان هم چنان در اوج و فراز بوده و هست به گونه ای که نخبگان مذاهب در آرزوی این بودند و هستند که هُمای سعادت و شهرت به لطف و عنایت آن حضرت بر سَر ایشان سایه افکند.👇👇👇
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
👆👆 عطف به یادداشت فوق (روایت ارجاع شهرت شافعی به امام علی (ع) ) اشکال و نقد ذیل از سوی اساتید مطرح شد :
شاید کل روایت از جعلیات متاخر باشد. سند و متن با هم. از کجا تحلیل می کنید که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام در زمان شافعی آنقدر شهرت داشته است که همه برای خود از ایشان منقبت نقل می کنند. شافعی شعری در محبت ابن عم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سرود، متهم به رافضی بودن شد و مجبور شد هفتاد بیت علیه روافض بسراید.
پاسخ✍️ :
سلام علیکم . بهره بردیم . 1) ما نگفتیم سند یا متن مجعول نیست ؛ گفتیم که لایه ها و انگاره های زیرین متن مجعول می تواند گویای آرمانهای پنهان واضع یا جاعل باشد ؛ گفتیم متون مجعول نمی توانند در فضای خیالی و انتزاعی محض پدید بیایند . تفکیک رویه ها از لایه ها در نقد و تحلیل احادیث مجعول اصل اجتناب ناپذیر در نقد تاریخی است. متون مجعول حاوی آواهای متعارض و بن مایه های گفتمانی دقیق از روزگار وضع و جعل خود هستند . 2 ) با شاید , اما و اگر نمی توانید جعلی بودن یک روایت تاریخی را اثبات کنید , شواهدو ادله کافی لازم است تا موضوع بودن روایتی اثبات شود . هر چند ممکن و محتمل است حدس شما مصاب با واقع باشد اما شاید را هیچ نقادی دلیل بر وضع ندانسته است . 3 ) همین اشعار شافعی که مورد استناد جنابعالی است گویای این دلالت تاریخی است که او باورمند به جایگاه ممتاز امام علی (ع) بود , اشعار و بیانیه های او برای زدودن اتهام رفض از خود پیوندی با اعتقاد او به جایگاه علوی ندارد . •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
مدرسه بخاری از غلو تا واقعیت
✍️علی راد
بخش خاتمه کتاب سیرة البخاری عبد السّلام مبارکفوری به موضوع تدریس و شاگردان بخاری اختصاص دارد . مبارکفوری در مقدمه و محتوای این بخش چندین ادعا درباره تدریس و شاگردان بخاری دارد ؛ مدرسه بزرگ بخاری , حلقه تدریس , فراوانی شاگردان, اوصاف شاگردان , نخستین شاگرد , شاگرد ویژه بخاری , از جمله موضوعات قابل درنگی است که در این بخش از کتاب مبارکفوری به آنها تاکید شده است. مبارکفوری معتقد است بخاری گروهی از شاگردان را در حلقه تدریس خود آموزش می داد , شاگردان بخاری از نخبگان ممتاز فقه , حدیث , رجال بودند , حلقه شاگردان بخاری از حلقات ممتاز و برجسته در تاریخ تدریس جهان اسلام بود , همانند بخاری , دانشور دیگری در تاریخ اسلام موفق نگردید که چنین حلقه ای از شاگردان را پیرامون خود گردآورد. بخشی از کتاب اسطوره بخارا به تقریر , تحلیل و ارزیابی دیدگاه مبارکفوری درباره این موضوعات اختصاص دارد . برایند تحقیق نشان می دهد که مدعیات مبارکفوری قابل اثبات نیست و غلو آمیز است .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از پژوهشگاه قرآن و حدیث
🔸یکصد و دوازدهمین شماره از فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث منتشر شد.
🔹یکصد و دوازدهمین شماره از فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، ویژه تابستان ۱۴۰۳ با سردبیری حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدکاظم طباطبایی، از سوی پژوهشکده علوم و معارف حدیث پژوهشگاه قرآن و حدیث منتشر شد.
📖 در این شماره از فصلنامه می خوانید: 👇
۱. بررسی سندی و محتوایی گزاره حدیثی «الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْل»
✍️ سیدعلی دلبری / سیدمحمود مرویان حسینی/ سمیه سروقد مقدم
۲. الگوی نعمت شماری رفع نیازهای مردم، بر اساس پیمایش پیشرفته حدیث «حوائج الناس»
✍️ مسعود طالبی مقدم / سیدمحمدکاظم طباطبایی / عباس پسندیده
۳. معناشناسی توکل با تکیه بر خانواده احادیث توکل با هدف تبیین موضوع حکم فقهی- اخلاقی- تربیتی
✍️ احسان خلیلی
۴. راهکارهای بازشناسی دو «علی بن حَسّان» در اسناد احادیث
✍️ سیداحمد موسوی پور، جمال الدین حیدری فطرت
۵. تأثیر داده های رجالی ابن ولید بر الرجال نجاشی و الفهرست شیخ طوسی
✍️ اعظم فرجامی
۶. صحیفه سجادیه در آییه پژوهش ها
✍️ یعقوب نوروزی / عبدالحسین طالعی / نیره جعفری فر
۷. فقه الحدیث و گونه شناسی روایات مناقب امام حسین علیه السلام در صحیح البخاری
✍️ عبدالرحیم رحیمی / سیدمحسن کاظمی / سیدکمال حسینی
۸. تحلیل نشانه شناختی احادیث «رازداری» بر اساس مدل رومن یاکوبسن
✍️ سارا حیدری / حمیدرضا بصیری
◀️ ادامه خبر 👇
https://www.riqh.ac.ir/post/77217
🌐 اطلاع رسانی اخبار و برنامه های پژوهشگاه قرآن و حدیث👇
http://www.riqh.ac.ir
@quran_hadith
اسطوره بخارا و اثر پذیری عزازی از مبارکفوری
✍️ علی راد
مبارکفوری پیش از انتشار کتاب سیرة البخاری شخصیتی گمنام و ناشناخته بود و تراز و گستره دانسته های او در حد لقب علمی علّامه نبود لذا این لقب از سوی مترجم عربی این کتاب و اثر پذیرفته از فضای انتقادی علیه بخاری در زمان انتشار این کتاب به مبارکفوری اعطا شد تا از طریق غلو در جایگاه علمی نویسنده بر اعتبار کتاب بیفزاید. به همین سان عنوان کتاب مبارکفوری تحریف گردید , واژه الامام در میان عنوان اصلی و عبارت (سیّد الفقهاء و امام المحدّثین ) ذیل آن افزوده گردید . عبارت ذیل عنوان کتاب هم سوی با رویکرد مولف آن در تلاش است دیدگاه نفی فقاهت و اجتهاد از بخاری را به چالش بکشد؛ نام اصلی این کتاب به زبان اردو سیرة البخاری بود که در فرایند ترجمه آن به عربی و انگلیسی دچار دگرگونی گردید.
کتاب سیرة البخاری مبارکفوری از جمله مصادر کتاب طعون و شبهات الشیعة الأمامیة حول صحیح البخاری و الرد علیها تالیف عادل عزازی است که اخیراً به عنوان پژوهش برتر مقطع دکتری در دانشگاه الأزهر مصر در رشته علوم حدیث در چهار جلد منتشر شد . نقد کتاب سیرة البخاری مبارکفوری در واقع نقد یکی از مهم¬ترین منابع کتاب عادل عزازی است, عزازی در این کتاب تلاش میکند به نقدهای نویسندگان شیعی علیه شخصیت علمی بخاری و کتاب الجامع الصحیح او پاسخ دهد و جایگاه بخاری را بسیار فرازمند و پیراسته از نقدهای منتقدان به تصویر می کشد .این تصویر عزازی از شخصیت و جایگاه بخاری بر بنیاد پژوهشهای پیش از وی درباره بخاری استوار است که از جمله آنها کتاب سیرة البخاری مبارکفوری است . برای نقد روشمند کتاب عزازی ضرورت داشت که رویکرد مبارکفوری به شخصیت و جایگاه بخاری در کتاب سیرة البخاری ارزیابی شود.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
حلقات علمی در تاریخ علم مسلمین؛ از ظهور تا افول
بخش اوّل: حلقه از ریشه تا معنا
✍️ علی راد
اصطلاح حلقه علمی از مفاهیم تاریخ علم در فرهنگ و تراث مسلمانان است. در این ترکیب واژه حلقه جایگاه مهمی دارد لذا ریشه¬یابی و معناشناسی آن ضرورت دارد. حَلْقَة در لغت عربی از ریشه حلق است , حَلَق و حَلَقات و حلاق جمع این واژه است و به هر چيز دايره اى شکل همانند مهره , گره , گلو , انگشتر, تیرکمان , ... گفته می شود. تعبیر « حلق حلقة » به کشیدن دایره گفته می¬شود که گاهی با نشستن اشخاص با نظم ویژه در کنار همدیگر تحقق می یابد. از ریشه حلق , دو معنای تراشیدن موی سر ( نک : بقره / 196 ) , بلندی و عُلو مکان نیز در کاربردهای زبان عربی وجود دارد از این رو ابن فارس برای ماده حلق سه معنای مستقل از همدیگر قائل است لکن مصطفوی از واژه پژوهان معاصر قرآن کریم تلاش کرده است میان معنانی سه گانه آن پیوند بر قرار نماید و هر سه را به یک اصل معنایی ارجاع دهد که همان زدودن هر شی زائد و بریدن موی از ریشه است و به اعتبار معنای بریدن و زدودن به محل ذبح حیوانات حلق اطلاق شده است که به شکل گرد و دایره است , حلقه نیز از همین ریشه به نشستن دایره وار گروهی در مجلس گویند . به هر گروه و جمع انسانی , حلقه اطلاق نمی-شود بلکه حلقه وصف چگونگی نشستن است و الزاماً تکثر و فراوانی از مولفه های الزامی آن نیست از این رو به چند نفر انگشت شمار نیز که دایره وار مقابل همدیگر نشسته باشند حلقه اطلاق می شود.
واژه گِرد در زبان فارسی به معنای دور و حوالی , پیرامون و چرخ برابر نهاد حلقه در زبان عربی است که در ترکیب گِردآمدن کاربرد بیشتری دارد و در شعر و نثر کهن و فاخر فارسی از بسامد برخوردار است. در آیات « مُتَّکِئِینَ عَلَیْها مُتَقابِلِینَ ... یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ » ( واقعه / 16 – 17 ) , « عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» (حجر/۴۷) «عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلينَ» (صافات/۴۴) «يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلينَ» (دخان/۵۳) نشستن فرا دید , محاذی و مقابل همدیگر را از جمله اوصاف بهشتیان معرفی کرده است . ابو الفتوح رازی تعبیر « مُتَقابِلِينَ » در این آیات را به « برابر نشسته » ترجمه کرده است , آن گونه که در روایت نبوی نیز به نگاه کردن بهشتیان بر همدیگر تفسیر شده است : « ثم تلا رسول الله صلى الله عليه وسلم : « إخوانا على سرر متقابلين » ، المتحابين في الله ينظر بعضهم إلى بعض ».
مفسران هدف از این سبک نشستن بهشتیان را فزونی سُرور و شادی ایشان, اجتناب از دیدن پشت دیگری , انس گرفتن با همدیگر و بهره مندی از دیدار همدیگر یا کنایه از اجتناب از عیب جویی همدیگر همانند رویه برخی از ایشان در دنیا دانسته اند.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
حلقات علمی در تاریخ علم مسلمین؛ از ظهور تا افول
بخش دوّم: پیشینه و دیرینه حلقات علمی
✍️ علی راد
اصطلاح « حلقته» اصطلاح رایج در منابع تاریخی , ادبی و تراجم نگاری مسلمین است که به کاربردهای این تعبیر در گفتمان فرهنگی و علمی مسلمانان از صدر اسلام تا قرن های بعدی دلالت دارد و از مفاهیم تاریخ علم مسلمین است . در این اصطلاح واژه حلقه در معنای دایره به شکل هندسی دایره بسته از انواع اشکال هندسی رایج به کار رفته است و ضمیر هاء نیز به شخصیت علمی, ادبی, فقهی , سیاسی , عرفانی , ... اشاره دارد که محور و اساس گردهمایی و حضور اشخاص متعدد – کم یا زیاد – بود که برای استماع سخنان ایشان در مکانی گرد هم می آیند لذا حُسن خلق این شخص با اشخاص حاضر در حلقه خود را از جمله بایسته¬های اخلاقی حلقات گفته اند تا از دشواری نشستن طولانی و محدودیت¬های آن بکاهد : « حسن الخلق , ويحسن خلقه مع أصحابه وأهل حلقته ».
رویه رایج در مساجد صدر اسلام و مدارس نخستین مسلمانان از قرن دوّم هجری این گونه بود که شاگردان به شکل حلقوی در درس استاد حضور می¬یافتند , به هر کدام از این اجتماعات شاگردان با محوریت یک استاد حلقه اطلاق می¬شد.
اصطلاح حلقه گاهی برای نشست های کوتاه و سخنرانی نیز در متون قرن اول هجری نیز به کار رفته است لذا الزاماً تدریس علمی از مولفه های الزامی این اصطلاح نیست . برای نمونه امام علی ( ع ) جمله « هو سيد فتيان قريش غير مدافع » در وصف عبد الله بن عامر( 59 ق ) را در دوران همدلی او با امام در گفتگو با حلقه یاران خود در مسجد مدینه بیان فرمود . این روایت گویای نشاندار بودن مکان و جایگاه حلقه آن امام همام در مسجد النبی است , امامان دیگر شیعه به ویژه صادقین و امام رضا علیهم السلام نیز هماره در مدینه دارای کرسی و حلقه علمی ویژه خود بودند. هم چنین از سخنرانی انتقادی هانی بن عروة در مسجد جامع دمشق علیه معاویه پس از الزام مردم به بیعت با یزید به عنوان حلقه یاد شده است .
مقایسه کاربردهای فراوان تعبیر « حلقته » در متون کهن اسلامی گویای این نکته است که بیش¬ترین کاربرد این اصطلاح اشاره به جلسات علمی , درس و بحث , نقد و نظر دانشوران علوم اسلامی است . عبد الله بن مسعود ( 32 ق ) پس از نماز صبح در حلقه ی خود می نشست , تفسیر قرآن و حدیث تدریس می نمود : « أخبرنا معمر عن الأعمش قال : کان ابن مسعود جالسا بعد الصبح في حلقته فقال : أنشد الله قاطع رحم إلا ما قام عنا ، فإنا نريد أن ندعو ربنا وإن أبواب السماء مرتجة دون قاطع الرحم ».
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
حلقات علمی در تاریخ علم مسلمین؛ از ظهور تا افول
بخش سوّم: حلقات علمی مشهور ؛ روندها و فرایندها
✍️ علی راد
مالک بن أنس ( 179 ق ) از جمله مشایخ نامدار قرن دوّم هجری یکی از بزرگ ترین حلقات حدیثی – فقهی مدینه را داشت. نعمان بن ثابت ( 80 – 150 ق ) معروف به ابوحنیفه نیز دارای حلقه خاص خود در ارائه دروس فقهی خود بود . یونس بن حبیب ( 80 – 182 ق ) ادیب و نحوی نامدار در بصره حلقه تدریس مشهوری داشت که طرفداران وی به حلقه او مباهات می کردند : « وله مذهب في النحو تفرد به ، وقد سمع منه الكسائي والفراء ، وكانت حلقته بالبصرة يتباهى بها أهل العلم وأهل الأدب وفصحاء العرب والبادية .». خطیب بغدادی ( 463 ق ) تاریخ نگار معروف , پس از بازگشت از حجاز دروس خود را در حلقه خودش در مسجد جامع منصور در بغداد پی گرفت و گاهی در حجره خود آنها را بیان می کرد .
اصطلاح حلقه در معنای مکان جلسات محدّثان نامدار در نقل و روایت احادیث , قاریان و مفسران برای تفسیر قرآن کریم , ادبیان و شاعران , تدریس و افتای فقیهان در شهرهای مکه , مدینه , شام , بغداد , بصره , مصر و حتی در اشاره به جلسات عارفان و متصوفه نخستین نیز کاربرد فراوان دارد .
بر پایه گزارش¬های موجود در منابع تاریخی و علوم اسلامی, حلقه را به نام استاد و نه شاگردان نام گذاری و معرفی می¬کردند و شاگردان کارکردی در شهرت یا نام گذاری حلقه علمی نداشتند. حلقه با نام استاد شناخته می شد همانند تعبیر حلقة الشلبی در مسجد جامع مدینه که به مکان برگزاری نشست ها و درس های عرفانی ابوبکر شلبی اشاره دارد . گاه هم زمان و در یک مسجد چندین حلقه در موازات همدیگر برگزار می شد . برخی نیز از کثرت حضور شاگردان در حلقه خود نگران بودند و هر گاه حلقه بزرگتر می شد , درس خود را تعطیل می کرد . در وصف حلقه خالد بن صفوان چنین آمده است :
« صفوان بن عمرو قال رأيت خالد بن صفوان إذا عظمت حلقته قام كراهية الشهرة » .
گاه استادی در حلقه خود نماینده و جانشینی داشت که به طور معمول داناترین شاگردان او بود و در وصیت نامه برخی از استادان , نماینده ایشان در حلقه تعیین می¬شد آن گونه که محمد بن ادریس شافعی , یوسف بن یحیی بویطی ( 231 ق ) را در وصیت نامه خود معرفی کرد. زمخشری , ابولفضل خوارزمی بقالی را جانشین حلقه خودش معرفی نمود. گاه در حلقه¬هایی که شاگردان زیادی حضور داشتند , به انتخاب استاد یکی از شاگردان برجسته به عنوان « مُعید درس » تعیین می¬شد.
پس از مرگ یک فقیه یا محدّث فرزند دانشمند او خود در حلقه پدرش تدریس می کرد و این رویه نزد دانشوران عادی و رایج بود هر چند احتمال ریزش شاگردان حاضر در حلقه نیز وجود داشت زیرا شاگردان حق انتخاب و از اختیار کامل برای حضور در حلقات استادان را داشتند و این شهرت و تبحر علمی استاد بود که به حضور شاگردان تداوم می بخشید.
حلقات علمی مشاهیر و مشایخ علوم اسلامی به مثابه کرسی درس در ادبیات دانشگاهی معاصر بود و عالمان پس از رسیدن به رتبه استادی و تبحر و تخصص در یکی از علوم به تشکیل حلقه اقدام می کردند لذا در مواقعی که شخصی بدون سپری نمودن مراتب علمی بر حلقه علمی پدرش تکیه می زد , اهل علم و فضل , تخصص او را با چند پرسش می آزمودند .
برای نمونه زمانی محمد بن داود بن علی اصفهانی ( 297 ق ) معروف به ابن داوود ظاهری پس از مرگ پدرش در کرسی و حلقه او نشست و به تدریس پرداخت , تبحر او از سوی برخی مورد تردید قرار گرفت لکن با پاسخ او به پرسش¬های ایشان , شایستگی او برای تدریس فقه آشکار شد . گاه برخی از مشایخ در حلقه درسی خود به نقد و حتی تحقیر رقیبان خود می پرداختند. عبدالله بن زبیر حُمیدی استاد بخاری و معروف به شیح الحرم در حلقه خود در مسجد الحرام به قصد تنقیص از ابوحنیفه به ابوجیفه یاد می کرد .
در عُرف دانشیان مسلمان گِرد نشستن به شیوه حلقوی یا دایره وار نوعی ادب در نشستن و اجتناب از تفاخر بر یکدیگر بود , به هم گرایی و اجتماع همگون و همدلانه ایشان نیز دلالت داشت , گویای رابطه همبستگی و پیوند آنها با یکدیگر با محوریت استاد نیز بود از این رو مخالفان یا افرادی که خود را در ترازی علمی بالاتر استاد می دانستند از پیوستن به حلقه ایشان اجتناب می¬جستند .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
حلقات علمی در تاریخ علم مسلمین؛ از ظهور تا افول
بخش چهارم: مولفه های حلقه علمی
✍️ علی راد
یکم). مولفه تاریخی؛ سنّتی کهن و ریشه دار
تعبیر « حلقته » در میراث مکتوب و شفاهی مسلمین از تعابیر کهن و شایع است و تا چند قرن اخیر نیز کاربرد آن رواج داشت . با تغییر ساختارهای مراکز دینی و آموزشی در سده های اخیر کاربرد آن به افول گرایید زیرا نشستن به شکل دایره و حلقوی در مساجد و مدارس از رونق افتاد و نشستن به شکل صفوفِ موازی پشت سر هم به جای آن رواج یافت.
حلقات مشاهیر علوم اسلامی مورد توجه تاریخ نگاران محلی و شاگردان ایشان بود لذا در منابع تاریخی و تراجم نگاری گزارش اوصاف حلقه ایشان بازتاب یافت.
دوّم). مولفه شکلی؛ نشستن دایره وار
نشستن دایره وار شاگردان در کنار همدیگر از جمله اوصاف شکلی و ظاهرای حلقات علمی بود . در این سبک از نشستن استاد و شاگردان روبروی همدیگر قرار می گرفتند و به آسانی شاگردان با استاد خود ارتباط برقرار می کردند . جایگاه نشستن استاد , نقطه شروع تشکیل حلقه علمی بود .
سوّم) مولفه فصل متمایز ؛ اشتهار به نام استاد
بر پایه دستاوردهای تبارشناسی اصطلاح « حلقته » و کاربردهای آن در منابع متعدد , نامداری و نشانداری حلقات علمی به نام مشایخ و مشاهیر علوم اسلامی بود , غیر از نام استاد برجسته هیچ عامل دیگری چون شاگردان یا حتی مکان در شهرت آن نقش آفرین نبود , نامداری هر حلقه به نام استاد , متمایز کننده حلقات موازی از یکدیگر بود و ذکر مکان برگزاری حلقه فقط کارکرد اطلاع رسانی داشت و ممکن بود هم زمان و به شکل موازی چندین حلقه علمی در یک مکان برگزار شود یا در طول شبانه روز به شکل متوالی در ساعات متعدد حلقات علمی مشایخ در مکانی واحد برگزار گردد.
چهارم). مولفه ماهوی؛ تبحر و مهارت استاد
حلقه علمی پس از تخصص و تبحر استاد در شاخه ای از علوم اسلامی تشکیل می شد , تراز علمی بالا , مقبولیت در گفتمان دانشیان , توانمندی در پاسخ به پرسش ها , اقبال عمومی از جمله ضرورت¬های اجتناب ناپذیر شکل گیری یک حلقه علمی بود و الزاماً وراثت در تثبیت آن نقش آفرین نبود.
چهارم). مولفه زمانی؛ تداوم و استمرار زمانی
حلقه علمی به شکل مداوم و هر روز در زمان و مکانی مشخص برگزار می گردید . تداوم و استمراز زمانی از جمله اصول متمایز کننده حلقات از نشست های علمی دیگری بود که ممکن بود فقط یکبار یا به شکل موقت در مکانی برگزار گردد. به نشست های علمی گونه اخیر , مجلس یا مجالس گفته می شد که از استمرار, تداوم , توالی برخوردار نبودند که از جمله آنها می¬توانیم به مجالس املاء حدیث از سوی محدّثان , پاسخ به سوالات فقهی فقیهان و مشابه آن اشاره کرد که تداوم روزانه نداشتند .
پنجم) . مولفه های تکمیلی؛ جانشین و دستیار استاد
در حلقات بزرگ مشاهیر بسیار برجسته که شاگردان فراوانی حضور داشتند , معید یا معیدان استاد را در فرایند تدریس یاری می کردند. مشاهیر نامدار نسبت به تداوم حلقه علمی خود حساس بودند لذا در مواقع غیبت به دلیل سفر , بیماری و مشابه نماینده خود را به جای خود معرفی می¬کرد که از میان شاگردان نخبه هر استادی توسط شخص استاد تعیین و معرفی می شد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
حلقات علمی در تاریخ علم مسلمین؛ از ظهور تا افول
✍️ علی راد
بخش اوّل: حلقه از ریشه تا معنا :
https://eitaa.com/OstadRad/1178
بخش دوّم: پیشینه و دیرینه حلقات علمی:
https://eitaa.com/OstadRad/1181
بخش سوّم: حلقات علمی مشهور ؛ روندها و فرایندها :
https://eitaa.com/OstadRad/1182
بخش چهارم: مولفه های حلقه علمی :
https://eitaa.com/OstadRad/1183
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
پیشنهاد برای مطالعه موازی ؛ سودمند برای درک عمیق دو رویکرد کلاسیک و مدرن از قاعده عرضه حدیث بر قرآن به همراه کارکردهای تفسیری و اعتبار سنجی مضامین احادیث.👇👇
کتاب آنک نام گل اثر اومبرتو اکو
رمان آنک نام گل، اولین رمان نویسنده ی ایتالیایی، اومبرتو اکو است که در سال 1980 برای اولین بار انتشار یافت. این اثر، یک داستان معمایی و تاریخی است که در صومعه ای ایتالیایی در سال 1327 میلادی می گذرد و به شکلی هنرمندانه، نشانه شناسی، تحلیل کتاب مقدس، مطالعات قرون وسطا و تئوری های ادبی را با ادبیات داستانی ترکیب کرده است.👇
سیطره قداست بر اندیشه
✍️ علی راد
این واقعیت در تجارب زیسته انسانی انکار ناپذیر است که گاهی پژوهشگران به دلیل سیطره شهرت علمی و سلطه قداست شخصیتی , ناآگاهانه حق پرسیدن و ارزیابی اندیشه های وی را از خود سلب نموده , تقلید را به جای تحقیق نشانده و حقیقت را در مسلخ قداست و شهرت سر بُریدند . متاسفانه این رویه از گذشته تا کنون در میان برخی از دانشوران علوم اسلامی رایج بوده و هست . عبد القاهر جرجانی ( 417 ق ) اعجاز پژوه نامدار قرن پنجم هجری در این که چگونه شهرت و قداست افراد موجب انسداد بحث , گفتگو , نقد و نظر از اصالت و اعتبار آرای باطل ایشان می¬شود , سخنی نغز و تامل برانگیری دارد :
« و اعلم أن القول الفاسد و الرأى المدخول ، إذا كان صدره عن قوم لهم نباهة ، و صيت و علو منزلة فى أنواع من العلوم غير العلم الذى قالوا ذلك القول فيه ، ثم وقع فى الألسن فتداولته و نشرته ، و فشا و ظهر ، و كثر الناقلون له و المشيدون بذكره ، صار ترك النظر فيه سنة، و التقليد دينا ... و كم من خطأ ظاهر و رأى فاسد حظى بهذا السبب عند الناس، حتى بوّءوه فى أخص موضع من قلوبهم، و منحوه المحبة الصادقة من نفوسهم » (جرجانی, الدلائل, ص 464).
آری , راستی که جرجانی درست گفته است که شهرت کاذب و قداست پوشالی , بزرگ نمایی بدون دلیل افراد , خطاهای ایشان را از دید ناقدان پنهان میسازد , سراب را جایگزین واقعیت میکند , آثار و اندیشه¬های این افراد را چنان استوار و مقبول می نمایاند که هر گونه اقدام نقد ایشان را امری ناروا و مردود میشمرد .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
مطالعات فقهالحدیث؛ عرصهها و افق آینده
✍ علی راد
لینک دانلود
https://B2n.ir/u27625
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
لینک دانلود :
https://jap.isca.ac.ir/article_69482.html
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
فهرست اسامی خاورشناسان آلمانی ؛ پژوهشگران حوزه اسلام و عرب
✍ علی راد
Ahlwardt, Wilhelm
Ahrens, Karl
Altheim F.
Andrae, Tor
Babinger, Franz
Bachmann, L.
Bachmann, Peter
Bähr, H. W.
Bauer, Hans
Baure, Leonhard
Becker, Carl Heinrich
Beldicanu Steinherr, Irene
Belot, J. B.
Berchem, Max van
Bergsträsser, Gotthelf
Bertholet, Alfred
Björkman, Walter
Blau, Josua
Bloch, Alfred
Bloch, Ariel
Bode, Wilhelm von
Boer, T. H. de
Bräunlich, Erick
Braun, Hellmut
Braune, Walther
Bremer, Marie Luise
Brisch, Klaus
Brockelmann, Carl
Brönnle, P.
Brugsch, Mohammed
Bürgel, J. Christoph
Buhl, Frants
Busse, Heribert
Caskel, Werner
Caspari – Wright
Daniel, Norman
Dedering, S.
Denz, Adolf
Dieterici, Friedrick
Dietrich, Albert
Diez, Ernst
Diewald – Wilzer, Susanna
Dubler, César E.
Duda, Dororthea
Duda, Herbert w.
Eilers, Wilhelm
Ess, Josef van
Erdmann, Kurt
Ernst, Hans
Erpenius, Thomas
Ettinghausen, Richard
Euting, Julius
Fischer, August
Fischer, Wolfdietrich
Fleischer, Heinrich Leberecht
Fleischhammer, Manfred
Fleischmann, Manfred
Flemming, Barbara
Flügel, Gustav
Forrer, Ludwig
Fraenkel, Siegmund
Freyer, Barbara
Freytag, Georg Wilhelm
Fritshc
Fück, Johann
Gätja, Helmut
Galland, Antoine
Garbers, Karl
Geiger, Abraham
Stetter, Eckert
Stieglecker, Hermann
Stiehl, R.
Strothmann, Rudolf
Stumme, Hans
Suter, Heinrich
Taeschner, Franz
Teufel, Johann Karl
Tholo Martin
Thilo, Ulrich
Thorbecke, Heinrich
Thorning, Hermann
Tietz - (Jacobi), Renate
Topf, Erich
Tschudi, Rudolf
Ullmann, Manfred
Venerabilis, Petrus
Voigt, Wolfgang
Vollers, Karl
Wagner, Ewald
Wahrmund, Adolf
Walzer, Richard
Wangelin, Helmut
Wehr, Hans
Weil, Gotthold
Weil, Gustav
Weissbach, F. K.
Weisweiler, Max
Wellhausen, Julius
Wensinck, Arent Jan
Wernst, Paul
Wetzstein, Johann Gottfried
Widmer, Gottfried
Wiedemann, Eillhard
Wild, Stefan
Winkler, Hans Alexander
Wissmann, Hermann von
Wittek, Paul
Wüstenfeld, Ferdinand.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
حدیث و پارادایم های علم
از انحصار گرایی تا کثرت گرایی
✍️ علی راد
معنای مشهور علم در لغت عربی دانستن و دانش است , ضد آن جهل و نادانی است, علم در معانی دیگری غیر از دانستن نیز کاربرد دارد, در نگاه ابن فارس همه معانی کاربردی علم در زبان عربی به یک بن معنایی ارجاع پذیر است : نشان دار نمودن چیزی . این معنای کانونی در همه کاربردهای علم به گونه ای حضور دارد. در امتداد معنای مشهور علم در لغت عرب, در آیات قرآن ( زمر / 9 ؛ اسراء / 36 ) و احادیث اسلامی نیز این واژه در همان معنای مطلق دانستن و دانش به کار رفت , به فراگیری علم و علوم متنوع و البته سودمند در آموزه های اسلام تاکید شد.
در گفتمان دانشوران مسلمان چهار قرن نخست هجری از فراگیری حوزه معنایی واژه علم آن اندکی کاسته شد و به علم دینی استوار بر حدیث اختصاص یافت. با توجه به قرائن درون متنی و شواهد بیرونی مقصود از واژه علم در روایت نبوی « قيدوا العلم بالكتاب » و مشابه آن, حدیثِ ترجمان سنّت پیامبر اکرم (ص) است, به معنای مطلق و فراگیر دانایی و همه اقسام دانش نیست.
هر چند معنای ظاهر این روایت به کتابت مطلق علم دلالت دارد لکن سیاق متنی و شواهد فرا متنی آن بر این نکته تاریخی دلالت دارند که این روایت و مشابه آن در پاسخ با چالش منع کتابت سنن نبوی از سوی پیامبر (ص) بیان گردید , به نگارش سنّـت خود تاکید نمود , در گفتمان مخالفت با کتابت حدیث در قرن اوّل هجری به مضمون آن در جواز و حتی لزوم نگارش حدیث نبوی استناد شد از این رو ظهور آن در هر علمی اعتبار ندارد. کاربرد فراوان علم در معنای حدیثِ ترجمان سنّت در متون جوامع حدیثی اوّلیه و در نام گذاری شماری از کتاب¬های محدّثان همانند کتاب العلم ابوخثیمه نسائی ( 234 ق ) , کتاب جامع بيان العلم وفضله ابن عبد البر ( 463 ق ) , کتاب تقیید العلم از خطیب بغدادی( 463 ق) به تداوم تاریخی کاربرد آن در گفتمان فرهنگی و علمی مسلمان در پنج قرن نخست هجری دلالت دارد.
در این گفتمان, حدیث مادر و منبع اصلی علوم اسلامی بود, گستره وسیعی از علوم و الهیّات اسلامی در حدیث ریشه داشت. این کاربرد از معنای علم هم چنان در تاریخ و تمدن مسلمین تا دوره تفکیک و استقلال علوم اسلامی از همدیگر در قرن پنجم هجری رواج داشت . از این دوره علم در معنای لغوی مطلق دانایی به کار رفت , علوم اسلامی نام گذاری شدند , برای تمییز علوم از یکدیگر یادکرد نام و عنوان دقیق هر یک از علوم ضرورت یافت , مطلق کاربرد واژه علم به هیچ یک از علوم اسلامی انصراف و تبادر نداشت, نوعی چرخش فرهنگی در نام گذاری علوم از علم به معنای حدیث به سایر علوم رخ داد , کاربرد تعابیری همانند علم تفسیر , علم قرائت , علم فقه , علم کلام , علم حدیث , علم اخلاق , علم تاریخ و مشابه آن برای اشاره به تفکیک علوم اسلامی از همدیگر شیوع یافت , در ادامه با ارائه الگوها و فلسفه علوم از سوی برخی از متفکران جهان اسلام , طبقه بندی علوم انسانی و اسلامی در بستر گفتمان فکری جهان اسلام توسعه یافت که نظر به تفاوت پارادیم های کلان حاکم بر طبقه بندی علوم , شمارگان علو اسلامی از سه تا دویست علم در نوسان است و هم چنان نزاع بر سَر یک پارادایم دقیق و جامع در تقسیم علوم اسلامی ادامه دارد و حدیث در گونه علوم نقلی به حیات خود ادامه می¬دهد . بنا بر این از قرن اوّل هجری تا کنون حدیث به معنای علم دو گونه پارادایم کاملاً متمایز از همدیگر را در طبقه بندی علوم تجربه کرده است : پارادایم انحصارگرا که علم دینی را منحصر در حدیث می دانست و پارادایم های کثرت گرا که حدیث را ذیل یک گونه از علوم نقلی طبقه بندی می کند .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad