هدایت شده از طومار نقد
شبیه پدر ؛ کارکرد فقهی سیره نبوی در رفتار با فاطمه (س) (قسمت دوّم)
درنگی در روایت تصویر فاطمه (س) در نگاه عایشه
🖊علی راد
3) با توجه به عنوان باب مسئله و فرع فقهی این باب در کتاب السنن سجستانی بازیابی نصوص معتبر فقهی از سنّت و سیره رسول خدا ( ص ) برای جواز یا وجوب قیام هنگام ورود شخصیت برجسته ای در مجلس است.
4)در این باب سجستانی فقط دو روایت معتبر از سنّت و سیره نبوی را بازیابی و مستند فتوای فقهی خود قرار داده است . روایت اول « قوموا إلى سيدكم » از نوع قول و بیان نبوی است ولی روایت دوم از عایشه از نوع فعل و رفتار مستمر رسول خدا (ص) است .
5)مقصود از این قیام تکریم و تشریف شخص وارد بر مجلس است و بر منزلت والا و مهم وی حکایت دارد ؛ تعبیر سیادت به معنای شخصیت برجسته و متماز – در ساحت های متنوع سیاسی, فرهنگی, اجتماعی , معنوی و .... - در روایت نخست قید بسیار مهم در وجوب عمل به این رفتار است.
6)از سنّت قولی و سیره عملی رسول خدا این نکته استنباط پذیر است که به پاخاستن برای افراد شاخص و برجسته از الزامات اخلاقی و ادب اجتماعی اسلام است و سجستانی فقط یک مورد از التزام عملی رسول خدا ( ص ) در عمل به این آیین را در سیره آن حضرت معتبر دانسته است و آن هم قیام رسول خدا ( ص ) هنگام ورود فاطمه (س ) به محضر ایشان است .
7)با توجه به قید سیادت در روایت اول و قرینه بودن آن برای تفسیر روایت دوم , ملاک و مناط عمل به آیین به پاخاستن رابطه نسبی یا سببی با افراد نیست بلکه جایگاه سترگ و فاخر شخصیت دلیل اصلی آن است لذا قیام رسول خدا ( ص ) در مقابل فاطمه (س ) به دلیل رابطه دختری و پدری ایشان نیست و چنین رفتار و رویه ای از ایشان در مواجه با دیگر دختران و همسران آن حضرت گزارش نشده است .
8)علی رغم اعتبار و شهرت روایت عایشه شماری از فقیهان متاثر از پاردایم صحاح سته از توجه و استناد به این روایت در مسائل فقهی اعراض کرده اند اما پس از دوران گذار از این پارادایم بازگشت به این روایت در مسائل فقهی را شاهد هستیم و بر خلاف طرفداران این پارادایم , روایات متروک نهی از قیام بر انسان زنده را طرد و نقد کرده اند اما فقه اهل سنّت در دوره میانی هم سوی با اندیشه فقهی سجستانی نبوده است.
9)بایسته است فقیهان امامیه توجه به سیره نبوی در تعامل با فاطمه ( س ) در تحلیل مسائل و فروع فقهی مورد اهتمام ویژه قرار دهند .
10)افزون بر کارکرد فقهی رفتار رسول خدا ( ص ) , روایت عایشه بر همانندی شخصیت فاطمه (س ) با شخصیت پدر نیز دلالت دارد ؛ سبک و منطق گفتار , رفتار , کنش , سکوت , راه رفتن , شمایل , روش و سیرت فاطمه (س ) هم سان , همانند , هم رنگ , هم گون , هم تراز رسول خدا ( ص ) بود و این مهم فراتر از وراثت بر تأسی و همگون سازی فاطمه (س ) با رسول خدا ( ص ) به مثابه اسوه و نمونه انسان کامل بود . رسیدن به این تراز از همانند سازی به تلاش سخت , تکاپوی ژرف و مستمر در انطباق نیازمند است و فاطمه (س ) به خوبی از عهده آن بر آمد و عایشه نیز این حقیقت مسلم تاریخ را بیان کرد زیرا پس از رحلت نبوی فاطمه (س ) تنها شخصی بود که نُمود و تجلی رسول خدا ( ص ) بود .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
دستخط کمتر دیده شده از اجازهنامه تفسیری علامه طباطبایی به آیتالله مصباح
بهمناسبت سالروز ارتحال علامه طباطبائی رحمهالله
جناب مستطاب عماد الأعلام آقای آقا شیخ محمدتقی مصباح دامت برکاته
جلد پنجم تفسیر را اگر چنانچه وسائل چاپ فراهم شد مشغول تصحیح و غلطگیری بشوید. دیگر هیچگونه مراجعه باین جانب لزوم نداشته و در تصحیح و اتّخاذ کمک و اجازه چاپ و غیره کاملاً مختارید
والسلام علیکم
محمدحسین طباطبائی
🆔 @Bonyadtarikh
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
بادیهنشینی بهمثابه کنشی سیاسی؛ خوانشی تازه از احادیث نکوهش اعراب
✍️ علی راد , حامد دهقانی فیروز ابادی
چکیده
بادیهنشینی در احادیث گوناگونی با نکوهش روبهرو و همتراز با کفر و شرک خوانده شده است. چارهاندیشیهای اندیشوران مسلمان برای تفسیر چرایی این نگاه بدبینانه راهگشا نبوده و نتوانسته تبیینی منسجم از این احادیث ارائه دهند. این نوشتار با رویکردی تاریخی و با نگاهی پدیدارشناختی به مسئلهی «شهرنشینی» و بازخوانی انگارهی «حرم و شهر خدا» در ذهنیت مردمان باستان آغاز میشود و در ادامه نتیجه میگیرد که چگونه زیستن در خارج شهرهای خدا، پیامدهای حقوقی ویژهای داشته و آنها را به «شهروندانی درجهی دو» تنزل میداده است. در عصر نزول جغرافیای سیاسی اسلام محدود به شهرهای مسلماننشین میشده و سکونت گزیدن در بادیه به معنای اعتزال و دوریگزینی از نظم سیاسی حاکم بر شهر بوده است. تعرّب و بادیهنشینی، دستکم در عصر نزول و کمی پس از آن، کنشی سیاسی برای فرار و خروج از حوزهی ولایت و اقتدار حکومت اسلامی بوده، ازاینرو در شمار گناهان کبیره جای گرفته و همتراز با کفر و شرک دانسته شده است.
کلیدواژهها: اعراب , بادیهنشینی , تعرّب بعد الهجره , شهر خدا , حرم الله .
لینک : https://www.sfhadith.ir/article_209528.html
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
غلو در میراث اهل سنّت ( 01)
مورد مطالعه : غلو اهل حدیث درباره بخاری
✍️علی راد
اهل حدیث به دلیل ناتوانی از تقابل با جریان رأی گرای فقهی , عقل گرای معتزلی و رهیافت های انتقادی علیه مبانی اعتبار احادیث ناگزیر شد از جوامع حدیثی , مشایخ اهل حدیث چهره ای قدسی و نقد ناپذیر ترسیم کند , باب هر گونه نقد و پرسش درباره شخصیت و میراث ایشان را مسدود نمود تا به مدد ترکیب غلو با قداست , نوش دارویی پس از مرگ اندیشه حدیث برای خود فراهم آورد. هیمنه تعصب و تصلب اندیشه در گفتمان فکری قرن دوّم و سوّم هجری نیز به تشدید غلوگرایی در طیف های مختلف این گفتمان کمک نمود , فضایی تیره و تار از شخصیت و تراز دانایی بزرگان فقه , حدیث و کلام در این روزگار فراهم آورد. در این میان توسعه مذهب فقهی - کلامی ابوحنیفه در گستره جغرافیای سیاسی دولت عبّاسیان زمینه حسادت علیه شخصیت و اندیشه های ابوحنیفه را نزد اهل حدیث برانگیخت , فضایی شکننده , غبارآلودو سیاه از فضائل تراشی درباره ابوحنیفه از یک سو, غلو و اغراق درباره ابن حنبل و مشایخ اهل حدیث از سوی دیگر ایجاد نمود ( نک : امینی , الغدیر , « قصص في مناقب الإمام أحمد ») , فضیلت تراشی تا حدی به اوج رسید که تردیدی در دروغ بودن آنها نبود , از جمله مشهورترین این فضایل برساخته اسطوره داوری بر اساس مذهب ابوحنیفه از سوی عیسی (ع) در آخرالزمان است. علامه امینی با استناد به آثار ملا علی قاری در ترسیم این فضا چنین می نویسد : « وقد أطنب الشيخ علي القاري في رد هذه الأسطورة بعدة صحائف إلى أن قال في ص 230 : ثم إن مثل هؤلاء لفرط تعصبهم وعنادهم ليس مطمح نظرهم إلا تفضيل أبي حنيفة ولو بما لا أصل له، ولو بما يؤدي إلى الكفر وليس عندهم علم بفضائله الجمة التي ألفت فيها الكتب فيرضون بالأكاذيب والافترائات التي لا يرضاها الله ورسوله ولا أبو حنيفة نفسه، ولو سمعها أبو حنيفة رضي الله عنه لأفتى بكفر قائلها وفي فضائل أبي حنيفة المقررة المحررة كفاية لمحبيه ولا يحتاج في إثبات فضله إلى الأقوال الكاذبة المفتراة المؤدية إلى تنقيص الأنبياء، ومن العجائب إنه وقع للقهستاني مع فضله وجلالته شئ من ذلك فقال في شرح خطبة النقابة : إن عيسى إذا نزل عمل بمذهب أبي حنيفة كما ذكره في الفصول الستة .» ( همان ). در امتداد منازعات اهل حدیث با اهل رأی است که طرفداران ابوحنیفه او را چنان تفضیل و ترفیع بخشیدند که افتخار پیامبر اکرم (ص) به ابوحنیفه به دلیل دانایی ویژه او به شریعت اسلام , یکی از سرفصل های کتاب غلو و اغراق ابوحنیفه بود: « النبي يفتخر بأبي حنيفة : عن رسول الله صلى الله عليه وآله أنه قال : إن سائر الأنبياء تفتخر بي ، وأنا افتخر بأبي حنيفة ، وهو رجل تقي عند ربي ، وكأنه جبل من العلم ، وكأنه نبي من أنبياء بني إسرائيل ، فمن أحبه فقد أحبني ، ومن أبغضه فقد أبغضني . وعنه صلى الله عليه وآله : إن آدم افتخر بي ، وأنا أفتخر برجل من أمتي اسمه نعمان ، وكنيته أبو حنيفة ، هو سراج أمتي . أسلفنا الروايتين مع جملة مما اختلقته يد الغلو في الفضائل لأبي حنيفة في الجزء الخامس ص 239 - 241 وذكرنا هنالك إن أمة من الحنفية بلغت مغالاتها فيه حدا ذهبت إلى أعلميته من رسول الله صلى الله عليه وآله في القضاء ». ( امینی , الغدیر, ج 11 , ص 127 –218 ) . این غلو فاحش ( به تعبیر علامه امینی) پیشینه کهن در گفتمان عامّه دارد : « الغلو الفاحش : هاهنا ننهي البحث عن المغالاة في مناقب الخلفاء ، ويهمنا عندئذ أن نوقف القارئ على شرذمة قليلة من الكثير الوافي مما نسجته يد الغلو من قصص الخرافة ، وما لفقته الأهواء والشهوات من فضائل أناس من القوم منذ عهد الصحابة وهلم جرا ، ونلمسك باليد الغلو الفاحش» ( امینی , الغدیر, ج 11 , ص 103 ) .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
غلو در میراث اهل سنّت (02)
مورد مطالعه : غلو اهل حدیث درباره بخاری
✍️علی راد
طرفه اینکه اهل حدیث و عامّه , شیعیان را به دلیل باورمندی به فضایل امامان خود که تفاوتی بنیادین و جوهری با صحابه و تابعین در شناخت اسلام دارند , متهم به غلو و رفض می کردند حال اینکه خود موسس غلو , بهره مند از وضع در پیشبرد آن بودند : « فهلم معي إلى أناس يشنعون على الشيعة باثبات تلكم النسب ويقذفونهم بالغلو والكفر والشرك وهم يثبتونها لغير واحد من أولياءهم ، وذكروا أضعاف ما عند الشيعة من تلكم الفضائل المرمية بالغلو في تراجم العاديين من رجالهم ، ونشروها في الملأ واتخذوها تاريخا صحيحا من دون أي غمز وإنكار في السند ، ومن غير مناقشة و نظرة صحيحة في المتون ، كل ذلك حبا وكرامة لأولئك الرجال ، وحب الشئ يعمي ويصم ، وهذه السيرة مطردة فيهم منذ القرن الأول حتى اليوم ، ولا يسع لأي باحث رمي أولئك المؤلفين الحفاظ بالضلال والشرك والغلو وخروجهم عما أجمعت عليه الأمة الإسلامية كما هم رموا الشيعة بذلك ، على أن الباحث يجد فيما لفقته يد الدعاية والنشر ، ونسجته أكف المخرقة والغلو في الفضائل ، عجائب وغرائب أو قل : سفاسف وسفسطات ، تبعد عن نطاق العقل السليم ، فضلا عن أن تكون مشروعة» ( امینی , الغدیر, ج 7 , ص 72 – 73 ) .
بنابر این غلو و اغراق درباره جایگاه بخاری ریشه در گفتمان جدل – نزاع اهل حدیث با جریان های دگر اندیش دارد , رویکرد غلو آمیز درباره بخاری در تحلیل گفتمان کاوی بر آوای متعارض خود دلالت دارد و تلاش می کند از طریق اغراق درباره شخصیت بخاری آن را کتمان کند . این صدای متعارض رویکردی سلبی و انتقادی به شخصیت بخاری داشت, معتقد بود بخاری پژوهش گری بیش در عرصه حدیث نبود , در فقاهت و اجتهاد سَر رشته نداشت. اهل حدیث روزگار بخاری که در اثر با نقدهای جریان معتزله و اهل رأی جایگاه اجتماعی و مرجعیت علمی خود را از دست داده بود به دنبال روزنه امیدی بعد از مرگ ابن حنبل بود. در این فضای شکننده نفی و نقد علیه اهل حدیث شخصی چون بخاری که به گردآوری احادیث در ساختاری جدید همت گماشته بود با همه کاستی و آسیبی های که داشت , روزنه امیدی بود به ویژه اینکه بخاری ادعا داشت که در این اثر اندیشه رأی گرا و دیگر منتقدان دگر اندیش اهل حدیث به ویژه ابوحنیفه را نقد کرده است . از این رو اهل حدیث پس از مرگ ابن حنبل و نا کامی او در احیای دوباره جایگاه اهل حدیث به بخاری و کتاب الجامع الصحیح او پناه آوردند و چنین پنداشتند که در سایه این کتاب می توانند به تداوم حیات اجتماعی هویت خود ادامه دهند . برای این مهم غلو و اغراق درباره بخاری و کتاب او تنها راهی بود که به ذهن ایشان رسید تا بتوانند از این طریق به شهرت یافتن بخاری از یک سو و هویت بخشی به اهل حدیث از سوی دیگر کمک کنند و جایگاه از دست رفته خود در گفتمان علمی را بازیابی نمایند . غلو درباره بخاری به ابزارهای متناسب با خود نیاز داشت که مهم ترین آن جعل و وضع متون و روایات تاریخی درباره شخصیت اسطوره¬ای بخاری بود تا تصویری از او ارائه کند که بتواند به مقابله با اندیشه های ابوحنیفه برخیزد , برای این مهم ناگزیر شدند که حلقه علمی برای بخاری با حضور بیش از بیست هزار شاگرد بتراشند , گسترده نفوذ اندیشه های بخاری را به گستره جغرافیای دولت عباسی در تقابل با سرعت , هیمنه و رشد فقه ابوحنیفه ترسیم نمایند حال اینکه هیچ کدام از این ادعاها را در تاریخ نمی توانیم ردیابی و اثبات کنیم.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
حدیث مجعول و فارسی زدگی فقیهان
سهو در تعبیر از میراث ایران تا هند (02)
✍️ علی راد
❄️ ❄️ کاربرد اصطلاح واره حدیث مجعول برایند آسیب فارسی زدگی برخی از فقیهان معاصر ایرانی تبار – فارسی زبان در کاربرد واژه جعل به معنای فارسی آن در عربی نگاری است , تعبیر نا دقیق « حدیث مجعول » در ادبیات برخی از فقیهان ایرانی تبار در سده اخیر رواج یافت که در تقریرات یا نگاشته های فقهی خود به زبان عربی از این تعبیر استفاده کردند , سپس با همین معنا در نگاشته های فارسی به تقلید از فقیهان ایرانی تبار- فارسی زبان رواج یافت . در دوران پدیداری این اصطلاح واره واژه جعل, مجعول و جعلی در زبان فارسی به معنای دروغین و کذب بودن , نا اصیل و نا درست رواج داشت , این کاربرد در ذهن و زبان ایرانیان اثر گذاشت , در نگاشته¬های فقهی و حقوقی و سپس حدیث پژوهی رخنه کرد. این اصطلاح واره در سده اخیر از سوی برخی از دانشیان فارسی زبان در پژوهشهای فقهی , کلامی , رجالی , حدیث پژوهی به کار رفت سپس در ضمیر ناخودآگاه نویسندگان ایرانی تبار در عناوین کتاب ها و مقالات فارسی ظهور یافت , حال اینکه کاربرد واژه جعل و مجعول در معنای حدیث بر ساخته و دروغ در میراث کهن و دانشیان عرب زبان از پیشینه برخوردار نیست , بایسته است همان اصطلاح حدیث موضوع به جای حدیث مجعول به کار رود , آن گونه که در ادبیات و میراث حدیث پژوهی مسلمین از دوره متقدمین تا معاصرین راوج دارد, کتاب های متعددی با عنوان الموضوعات در نقد و شناسایی احادیث ساختگی تالیف شده است.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
حدیث مجعول و فارسی زدگی فقیهان
سهو در تعبیر از میراث ایران تا هند (01)
✍️ علی راد
از چند دهه اخیر , کاربرد واژگان جعل و مجعول در یادکرد از احادیث ساختگی در متن برخی از کتاب های فقهی و در عنوان شماری از مقالات حدیث پژوهی فارسی زبان رواج یافت , کتاب ها و مقالاتی چند به این واژگان نام گذاری شدند, به تدریج این انگاره پدید آمد که این مصطلح و نام گذاری درست است , با لغت و زبان معیار حدیث پژوهان متقدم ناسازگای ندارد لذا به کاربرد خود در گفتمان حوزوی – دانشگاهی فارسی زبان تداوم بخشید. با توجه به ادله ذیل کاربرد واژگان جعل , مجعول , جاعلان به جای وضع , موضوع , واضعان در نگاشته های فقهی – حدیثی در اشاره به احادیث ساختگی چندان دقیق و استوار نیست , بایسته است از کاربرد آن اجتناب ورزید :
🌀 یک. در لغت عربی ساختگی و دروغ بودن معنای کانونی ماده جعل نیست , معانی دیگری چون مطلق ساختن (از نوع صنع) , شروع کردن , قرار دادن , نیز برای معنای ماده جعل وجود دارد . از سوی دیگر بار ارزشی ماده صنع , غالباً مثبت است و کاربرد آن در مصادیق منفی به قرینه نیاز دارد حال اینکه جعل به معنای رایج آن در برخی از نگاشته های فقهی , کلامی و حدیث پژوهی معاصر بار ارزشی منفی دارد, هم چنین معنای ماده جعل اعم از صنع است لذا نمی تواند جانشین معنایی آن به کار رود و جانشینی معنایی آن به جای صنع از اسباب لحن و خطای در کاربرد لغات عربی است .
✅دو. جعل و مجعول به معنای وضع و موضوع در معنای اصطلاحی آن نیست زیرا در معنای اصطلاحی حدیث موضوع , کذب بودن مضمون و برساخته بودن آن از سوی راوی به عنوان مولفه اصلی حضور دارد لکن چنین مولفه ای برای معنای لغوی وجود ندارد و مجعول نیز از اصطلاحات دانش نقد الحدیث نیست , نه تنها هیچ پیشینه¬ای به معنای معاصر آن در کتاب های علوم حدیث ندارد بلکه تعبیر « جعل الحدیث » برای اشاره به مستند قرار دادن حدیثی به مثابه دلیل در مقام استدلال یا استشهاد , اسناد و ارجاع به راوی و مصدر حدیث کاربرد دارد , بار ارزشی مثبت و ایجابی دارد و برخلاف کاربرد رایج آن نزد فارسی زبانان بار منفی ندارد و بیش تر در معنای «قرار دادن» به کار رفته است. افزون بر کاربرد ماده جعل به معنای قرار دادن در آیات متعدد قرآن کریم , نمونه هایی از کاربرد تعبیر « جعل الحدیث » در منابع فقهی – حدیثی چنین است : «والحمد لله الذي جعل الماء طهورا ولم يجعله نجسا » , « وإذا أريد إدخال المرأة القبر جعل سريرها أمامه في القبلة ،» , «ونحن نجد كثيرا من ذلك أن أبا بكر جعل الجد أبا ثم طرح الاخوة» , «وانما جعل الحديث تفسيرا للآية لان المراد بالتوبة في الآية الرجوع» , «وكان سفيان ربما ضمهما فأدرج فيه الإسناد فإذا فصلهما جعل حديث بن جريج مسندا وجعل حديث عمرو مرسلا» . بنا براین مجعول به معنای برساخته و دروغ بودن از پیشینه و اصالت برخوردار نیست.
♨️ سه. بررسی روند تاریخی پدیداری و کاربرد تعبیر حدیث مجعول یا خبر مجعول گویای این مهم است که دانشیان شیعه ایران و هند در استعمال این تعبیر پیشگام بودند, این تعبیر در معنای حدیث ساختگی و دروغین در پژوهشهای انتقادی شماری از ایشان به کار رفت , در تالیفات فقهی – اصولی فقیهان فارسی زبان چون کتاب اجود التقریرات خویی, فوائد الأصول تقریرات دروس اصول ميرزای نائيني , مجمع الأفكار ومطرح الأنظار تقريرات دروس ميرزا هاشم آملي , القواعد الفقهية اثر شيخ فاضل لنكراني , پژوهشهای حدیثی – رجالی چون قاموس الرجال تالیف شيخ محمد تقي تستري , الخصائص الفاطمية به قلم شيخ محمد باقر كجوري این تعبیر به کار رفته است. هم چنین این تعبیر را در چند موضع از کتاب إفحام الأعداء والخصوم تالیف سيد ناصر حسين موسوی لکهنوی هندی (۱۲۸۴-۱۳۶۱ق) به کار رفته است.
چهار. واژه جعل در لغت نامه های زبان فارسی به معنای « برنهاده , برساختین , تقلّبی , دروغین و ساختگی » است, جعلی و جعل سند تعابیری هستند که در این معنا به کار می روند , در قلمرو جغرافیایی زبان فارسی معنای شناخته شده جعل با دروغین بودن با هم آیی دارد , این کاربرد در حافظه زبانی پارسیان از هند تا ایران و از گذشته تاکنون نهادینه بود , ناخودآگاه در اشاره به متون برساخته در فقه و حدیث از سوی برخی از دانشیان فارسی زبان به کار رفت حال اینکه در نگاشته های فقیهان عرب زبان این تعبیر کاربرد ندارد زیرا این واژه در زبان عربی معاصر هم چنان در معنای کهن و اصیل خود به کار می رود , مترداف و جانشین واژه دروغ و بر ساخته نیست.👇👇
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
وجوب حجاب در اندیشه فخرالاسلام ارموی
درنگی در انگیزه تالیف رساله وجوب احتجاب
✍️ علی راد
جدیدالاسلام میرزا محمد صادق فخرالاسلام ارومی یا موشه بن یوحنا بن وراده بن شموئیل بن پاتریس (متولد ۱۲۶۰ هـ.ق. روستای کلیسا کندی ارومیه - درگذشته ۱۳۳۰ هـ. ق در تهران) مجتهد، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی بود. او که در ابتدا کشیشی آشوری اهل ارومیه بود در جوانی به اسلام گروید و پس از ۱۶ سال تحصیل در نجف و اخذ درجه اجتهاد به ایران برگشت و پس از مذاکره ناصرالدین شاه با وی دربارهٔ علل تغییر آیینش، از طرف شاه به فخر الاسلام ملقب گردید. او از پژوهشگرانی است که به مطالعات تطبیقی اسلام و مسیحیت پرداختهاست و با تألیف چند کتاب رد اثبات راه و روش مباحثه دینی با پیروان ادیان دیگر را به طلاب مسلمان آموخت. در دوره مشروطیت او روزنامه تدین را منتشر کرد. ( https://B2n.ir/e22295 ) فخرالاسلام ارموی در رساله وجوب احتجاب و حرمت شراب به وجوب حجاب در همه شرایع ادیان ابراهیمی باورمند است. فخرالاسلام ارموی در آغاز این رساله درباره انگیزه خود از نگارش این کتاب چنین می نویسد که روزی در خیابان ناصریه تهران چند نفر که ترک ظاهر الصلاح رسیدند و گفتند در مجلسی بودیم که شخص معمّمی گفت احتجاب و عصمت مخصوص زنان گبر است در اسلام و شرایع قبل نبوده و نیست زنان باید منکشفات الوجوه و آزاد باشند مثل زنان مسیحیه موافق شرایع قبل که اعتقاد به آن دارند و تعلیم تورات و انجیل (ص 3 چ سنگی). این تردید و پرسش زمینه و انگیزه ای شد که فخر الاسلام ارموی رساله وجوب احتجاب را بنویسد.
لینک دانلود چاپ سنگی رساله وجوب احتجاب: https://B2n.ir/b39634
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
*فرصتی مغتنم برای دانشجویان و پژوهشگران جوان*
✒️ معاونت پژوهشی دانشکده الهیات دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران برگزار می کند:🔻
*سلسله نشست های «تجربیات پژوهشی استادان و صاحب نظران»:*
نشست پنجاه و هفتم با حضور:
*حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر علی راد*
*دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران*
زمان:
*یکشنبه ۱۴۰۳/۹/۱۱*
*از ساعت ۲۰ الی ۲۱:۳۰*
لینک ورود به نشست:
https://vroom.ut.ac.ir/farabi1
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
کانال فایلهای صوتی سلسله نشست های تجربیات پژوهشی استادان و صاحب نظران
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4146659506C29e0052165 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad