eitaa logo
طومار نقد
637 دنبال‌کننده
461 عکس
27 ویدیو
86 فایل
مطالعات تفسیر و حدیث امامیه
مشاهده در ایتا
دانلود
به دلیل نسبیت دانش بشری و خودبسندگی به عقل ، بدون امداد وحیانی و الهی در شناخت هدف حقیقی حیات، انسان به بیراهه رفته و تکاملی ناهمسو با هدف اصیل خواهد یافت؛ زیرا تجربه تاریخی امروزین بشر ،گواهی است برراستی این ادعا که انسان بدون امداد وحی آسمانی در انتخاب هدف حیات، به بیراهه رفته است؛شاهد این ادعا، تضادهای موجود در معنا و هدف زندگی انسان و شرقی عصر حاضر در کشورها و ملل مختلف است . 📚انسان در تراز قرآن ص - ۴۴ - استاد علی راد . 📣با مَدرَس استاد راد همراه باشید: 🆔✨@OstadRad
013.mp3
10.98M
جایگاه رفیع امامت شرح حدیث اول از «کتاب الحجّة اصول االکافی »، بَابٌ نَادِرٌ جَامِعٌ فِي فَضْلِ الْإِمَامِ وَ صِفَاتِه‌ . بخش پنجم 🎙 ارائه: حجت الاسلام دکتر علی راد 📣با مَدرَس استاد راد همراه باشید: 🆔✨@OstadRad
خاورشناسان و حدیث امامیه؛ طبقه‌بندی و تحلیل پژوهش‌ها چکیده مقدمۀ ارزیابی علمی رویکرد خاورشناسنان به حدیث امامیه، مواجهه بدون واسطه با نگاشته‌های آنان است. این مهم جز با تتبع گسترده در میراث مکتوب آنان و مطالعۀ موردی هر یک از آنها میسر نخواهد بود. این نوشتار - که برآیند هشت ماه مطالعه میدانی و کتابخانه‌ای داخل و خارج از کشور و مبتنی بر پژوهش‌های پیشین نشریافته فارسی و عربی است - ابتدا مأخذشناسی دقیق و جامعی از پژوهش‌های خاوشناسان در باره حدیث امامیه ارائه نموده، سپس این پژوهش‌ها را در قالب یک الگوی منطقی طبقه‌بندی و گزارش می‌کند. نتایج این پژوهه در پاسخ‌گویی به پرسش‌هایی چون میراث مکتوب شاخص خاورشناسان در باره حدیث امامیه کدام است؟ در این میراث خاوشناسان چه مسائل و موضوعاتی از حدیث امامیه را بررسی کرده‌اند؟ و مسائلی از این دست، سودمند خواهد بود. کلیدواژه‌ها : حدیث امامیه خاورشناسان گونه‌پژوهی مأخذشناسی . لینک دانلود مقاله : http://hadith.riqh.ac.ir/article_12446.html . . 📣با مَدرَس استاد راد همراه باشید: 🆔✨@OstadRad
014.mp3
12.15M
عرضه اعمال بر اهل بیت علیهم السلام شرح حدیث دوم از «کتاب الحجّة»، بَابُ عَرْضِ الْأَعْمَالِ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ الْأَئِمَّةِ ع‌ . 🎙 ارائه: حجت الاسلام دکتر علی راد حدیث : عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الطَّائِيِّ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّاعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَقَالَ هُمُ الْأَئِمَّة. ترجمه : يعقوب بن شعيب گويد: از امام صادق عليه السلام راجع بقول خداى عز و جل (۱۰۵- سوره ۹) «در كار باشيد كه خدا و پيغمبر و مؤمنين كردار شما را مى ‌بينند» پرسيدم، فرمود: مؤمنين، ائمه هستند. الكافي (ط - الإسلامية): ج‌۱، ص۲۱۹ . 📣با مَدرَس استاد راد همراه باشید: 🆔✨@OstadRad
تحلیل و ارزیابی آرای خاورشناسان درباره «غلو» و «تقیه» در میراث حدیثی امامیه چکیده اصالت، اعتبار و خاستگاه حدیث شیعهاز مباحث اساسی و پربسامد در مطالعات حدیثی خاورشناسان استکه در این‌ میان، موضوع «تقیه» و «غلو» به دلایلی چند مورد توجه ایشان قرار گرفته است؛ بررسی و مطالعه تاریخی جامعه اولیه شیعه و تأکید بر وجود مؤثر و گسترده این دو عنصر در آن زمان، از این دلایل مهم‌ است. تردیدافکنی در اعتبار روایات شیعه، تأکید بر وجود متهمان به عدم وثاقت در روایات شیعی و منحصر ساختن شیعه به این دو مسئله و نیز کم یا بی‌اهمیت جلوه دادن جایگاه مقدس ائمه(ع) از نتایج مهم تحقیقات ایشان است. اختصاص دادن پدیده غلو به شیعه، در نظر نگرفتن موضع صریح و شدید ائمه(ع) و علمای امامیه در برابر غالیان، بی‌توجهی به راهکارهای ائمه(ع) و علمای امامیه در کشف روایات تقیه‌ای، انحصار جریان غالب و کلی مکتوبات روایی شیعه به تقیه، بی‌توجهی به تقیه در دیگر فِرق اسلامی، توجه نکردن به روش و سیره اصحاب ائمه(ع) و نیز محدثان امامیه در مواجهه با روایات تقیه‌ای و نیز عدم تفکیک میان روایات تقیه‌ای و توریه‌ای‌از نقدهای مهمی است که بر مطالعات اینان وارد است. نوشتار پیشِ ‌رو تلاش دارد دیدگاه‌های مهم خاورشناسان درباره غلو و تقیه در میراث حدیثی امامیه را بکاودوتحلیل و ارزیابی کند. کلیدواژه‌ها : امامیه تقیه خاورشناسان غلو میراث حدیثی. لینک دانلود مقاله : https://imamiya.urd.ac.ir/article_94071.html 📣با مَدرَس استاد راد همراه باشید: 🆔✨@OstadRad
موضوع این کتاب، تشریح اصول و مبانی کلامی شیعه در تفسیر قرآن کریم است. کتاب حاضر، با هدف بسط منطقی و روشمند مبانی کلامی امامیه در تفسیر و شناسایی نقدهای مخالفان مبانی کلامی امامیه در تفسیر و پاسخ به آن‌ها تدوین گردیده است. نگارنده، در این نوشتار می‌کوشد به اکتشاف، طبقه‌بندی و تبیین مبانی کلامی امامیه پرداخته و اشاره‌ای نیز به تأثیر این مبانی در دیگر مؤلفه‌های نظریة تفسیری امامیه داشته باشد. وی همچنین بر آن است که به اشکالات مطرح شده علیه مبانی کلامی پاسخ دهد. عناوین مباحث مندرج در کتاب، عبارت‌اند از: نظریة تفسیری؛ مبانی کلامی عامِ امامیه در تفسیر قرآن؛ مبانی کلامی خاصِ امامیه در تفسیر قرآن؛ تأثیر مبانی کلامی خاص امامیه در تفسیر؛ و نقد و بررسی آرای منتقدان مبانی کلامی تفسیر امامیه.
پژوهش‌هاي حديثي در دوره جمهوريت تركيه چكيده حديث‌پژوهي در تركيه از آغاز دوره جمهوريت تا كنون(1924ـ2010م) با سه دوره متمايز از هم، روندي تدريجي ـ تكاملي را پشت سر نهاده و امروزه مطالعات علوم و معارف حديث در دانشگاه‌هاي الهيات تركيه به يک رشته علمي و تخصصي تبديل شده است. بررسي تاريخچه حديث‌پژوهي در تركيه، زمينه‌هاي رشد، آثار، كاستي‌ها و امتيازات پژوهش‌هاي حديثي در سده اخير تاريخ سياسي حيات تركيه محور اصلي اين مقاله حاضر است كه با روشي توصيفي ـ‌ استنادي به تبيين شاخصه‌هاي اصلي حديث‌پژوهي در دوره جمهوريت تركيه پرداخته و آثار برتر حديثي هر دوره را شناسانده است. كليد واژه‌ها: تركيه، جمهوريت، حديث‌پژوهي، ادوار سه‌گانه، آثار، ويژگي‌ها. لینک مقاله: http://hadith.net/post/6125/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%AF%D9%8A%D8%AB%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%8A%D8%AA-%D8%AA%D8%B1%D9%83%D9%8A%D9%87/ 📣با مَدرَس استاد راد همراه باشید: 🆔✨@OstadRad
بازشناسى پژوهش‌ها و اندیشه‌هاى قرآنى بدیع‌الزمان سعید نورسى آنچه در این پژوهه مى‏آید معرفى دیدگاه‏هاى قرآنى بدیع‏الزمان سعید نورسى، به عنوان یک محقق قرآنى است. هرچند ممکن است برخى از آراى وى قابل نقد و ابرام باشد. نشو و نما سعید نورسى، از اعلام متفکّران تأثیرگذار در اندیشه اسلامى در زمره مصلحانى است که پرتو فروزان افکارشان دیگران را مجذوب خویش ساخت و سخنانشان در قلب و روح رهروانشان همچو نورى در ظلمت تجلّى یافت. وى با شرح دانش کتاب الهى و سنّت نبوى، به ستیز با جهل و فساد آفرینى آتاتورک قیام نمود، شیفته زیب و زیور نگشت و تبعید را به مقامات دنیوى برترى داد. نورسى بمانند اقبال، سیدجمال‏الدین اسدآبادى و غزالى توانست صداى ایمان را در قلب کفر و الحاد به طنین اندازد و جامعه شیطان‏زده عصر خود را در ترکیه، نوایى جانفزا از توحید و دیانت بخشد. او در دفاع از حریم قرآن و رسالت، هیچ تسامح و تساهلى به خود راه نداد.(1) «رسائل النور»؛ اثر علمى ـ قرآنى نورسى آثار علمى برجاى مانده از سعید بسان گنجینه‏اى انباشته از گوهرهاى دانش و معرفت، رهاوردى بدیع و کارامد در عرصه هدایت امت اسلامى و ارائه طرحى نوین در تقابل با چالش‏هاى جدید اسلام با فرهنگ و تمدّن غرب، براى تمامى مسلمانان به ارمغان گذاشتند و بار دیگر فروزانى شعله جاوید وحى را در کلمات و مکتوبات او به اثبات رسانیدند. این نگاشته‏ها بمانند آذرخش آسمانى، ریشه ظلمت زمانه را در هم کوبیدند و به دنبال خود، باران معرفت و دیانت آگاهانه را بر جان لب تشنگان هدایت فرو باریدند. او جامعه خفته و در جهل فرو رفته آن روز ترکیه را چنان به خود آورد که هنوز هم آهنگ بیدارى و اسلام‏جویى او در گوشِ جان‏هاى بیدار آن‏جا طنین‏انداز است. نورسى را در اثناى تألیف و تدوین این نگاشته‏ها، قرآن کریم تنها منبعى است که در میدان پژوهش او به عنوان مصدر نخستین و مرجع اصیل واقع شده. پس از قرآن، نصوص رسیده از سنّت نبوى دومین مرجعى است که در توجه کامل پژوهش و دقّت نظر علمى او قرار دارد و در سراسر رسائل النور، آن دو (قرآن و حدیث) را نمود خاصى است. سرآغاز هر بخش از نوشته‏هاى نورسى آیه‏اى است از قرآن یا پرتوى از یک گفتار نبوى که مورد کاوش و تحلیل قرار گرفته‏اند. بدیع‏الزمان نورسى تا به هنگامه رحلت خویش، افزون بر 150(2) (و به قولى 130(3)) رساله قرآنى در حوزه علم و معرفت اسلامى در کارنامه دانش خود به ثبت رساند که همگى آن‏ها بنیان تفکر و ساختار نگرش عالمانه او به مجموعه هستى را به خوبى نمایانگرند. او بیش‏تر آن‏ها را در دوران تبعیدش به منطقه «بارلا»، از سال 1926م به بعد به تحریر درآورد. و جملگى را در مجموعه با مسمّایى به نام رسائل النور سامان داد. این یادداشت‏ها در چهار بخش اصلىِ به هم پیوسته و متحد با هم، عمده آثار قرآنى نورسى را تشکیل مى‏دهند. نورسى در این‏که چرا تراوش‏هاى قلم خویش را رسائل‏النور نامیده و واژه «النور» را همچو تاجى مرصّع بر سر آنان نهاده، سخنى لطیف دارد؛ او در این‏باره مى‏گوید: «واژه "نور" در طول زندگى‏ام همواره در هر جا که گام نهادم فراروى من بود، اسم روستایى که در آن به دنیا چشم گشودم "نورس"، اسم مادرم "نوریه"، نام استادم در طریقه نقشبندیه "سید نورمحمد"، استاد دیگرم در مسلک قادریه "نورالدین"، از معلمان قرآنى‏ام "نورى" و در اسم اکثر شاگردانى که ملازم من در تحصیل معارف بودند، واژه "نور" موجود بود. به نوعى "نور" در سراسر زندگى من تجلّى و تبلورى خاص داشت.»(4)
نگاهى اجمالى بر کلیّات رسائل‏النور آن‏چنان‏که پیش‏تر سخن رفت، رسائل‏النور از چهار بخش اصلى تشکیل شده است و هر کدام با عناوینى خاص شامل بخشى از نگاشته‏هاى نورسى در حوزه فرهنگ قرآنى و اسلامى مى‏باشند. این چهار بخش به ترتیب عبارتند از: الف. سوزلر (الکلمات)؛ ب. مکتوبات (المکتوبات)؛ ج. لمعات (اللمعات)؛ د. شعاعلر (الشعاعات). هریک از بخش‏هاى این کتاب، خود حاوى رساله‏هاى مستقل و متنّوعى درباره علوم اسلامى، به ویژه تفسیر و علوم قرآنى، مى‏باشند. تعداد این رساله‏ها در سه بخش اول 33 رساله و در بخش «شعاعلر» 15 رساله مى‏باشد.(5) جایگاه قرآن در اندیشه نورسى از آن‏رو، که نورسى جملگى آثار خویش را به نوعى تفسیر آیات الهى و برگرفته از آبشخور قرآن مى‏داند، رویکردى خاص در نگرش او به این مائده آسمانى دیده مى‏شود، آن‏گونه که قرآن را بسان عقل هدایتگر و آیات آن را همانند شعله‏اى فروزان در حیات آدمیان شمرده و رسائل‏النور خود را دلیلى روشن بر حقانیّت قرآن کریم و رشحه‏اى از آن اقیانوس و شعاعى از آن خورشید و حقیقتى مسلّم از گنج دانش راستین مى‏داند: 1. تعریفى ژرف از قرآن نورسى آن‏گاه که مى‏خواهد تعریفى از معجزه جاوید محمدى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ارائه کند، به خود اجازه نمى‏دهد که در قالب الفاظ کوتاه و حدود تعاریف محدود منطقى، بدان بپردازد. او به نقش روشنگرانه قرآن در زمین چنین نظر دارد: «اِنَّ القرآنَ الحکیمَ بمثابه عقل الارضِ و فکرِها الثاقب، فلو خرجَ القرآنُ ـ و العیاذُ باللّه ـ من هذهِ الارضِ لجنتِ الارضُ.»(6) سپس این تمثیلِ از قرآن را در توصیفى دراز دامن، با نگرش معنوى عرفانىِ بدیع ممزوج و با عباراتى بس ظریف از دریچه معنا به سرایش لفظ در مى‏آورد و حیرت خواننده را در نگرش خود به مکانت و عظمت قرآن صد چندان مى‏کند. تعابیر نورسى از بس زیبا و دلنشین‏اند هرکس که بخواهد آن‏ها را در قالبى دیگر بنگارد، انصاف را در آن خواهد دید که به غایت جمال و کمال گفتار نورسى نمى‏رسد و همچون بیان نورسى نخواهند شد. تعریف وى از قرآن تأمّل خواننده را برمى‏انگیزد: «فاِن قلتَ: القرآنُ ما هو؟ قیل لک: هو الترجمةُ الأزلیّة لهذه الکائناتِ، و الترجمان الابدىِ لألسنتها التالیاتِ للآیات التکوینیة، و مفسِّرُ کتابِ العالَم، و کذا هو کشّافٌ لمخفیاتِ کنوز الأسماء المستترةِ فى صحائف السموات و الارض، و کذا هو مفتاحٌ لحقائق الشؤون المسخَّرةِ فى سطور الحادثات، و کذا هو لسانُ الغیبِ فى عالِم الشهادةِ، و کذا هو خزینةُ المخاطبات الأزلیة السبحانیة و الالتفات الابدیة الرحمانیة، وکذا هو أساس و هندسةٌ و شمسٌ لهذا العالِمَ المعنوى الاسلامى، و کذا و هو خریطة للعالِم الاخروى، و کذا هو قولٌ شارحٌ و تفسیرٌ واضحٌ و برهانٌ قاطعٌ و ترجمانٌ ساطعٌ لذاتِ اللّهِ و صِفاتِه و أسمائِه و شؤونِه، و کذا هو مربٍّ للعالِم الانسانى. و کالماء و کالضیاءِ للانسانیةِ الکبرى التى هى الاسلامیةُ، و کذا هو الحکمةُ الحقیقیةُ لنوعِ البشرِ، و هو المرشدُ المهدىُّ ما خُلق البشرُ له، و کذا هو للانسانِ کما أنّه کتابُ شریعةٍ کذلکَ کتابُ رحمةٍ، و کما أنّه کتابُ دعاءٍ و عبودیّةٍ کذلک هو کتابُ أمرٍ و دعوةٍ و کما أنّه کتابُ ذکرٍ کذلکَ هو کتابُ فکرٍ، و کما أنّه کتابُ واحدٍ لکن فیه کتبٌ کثیرةٌ فى مقابلةِ جمیعِ حاجاتِ الانسانِ المعنویةِ، کذلکَ هو کمُنزلٍ مقدّسٍ مشحونٍ بالکتب والرسائِل، حتى أنّه أبرزٌ لمشربِ کلِّ واحدٍ من أهلِ المشارب المختلفة، و لمسلکِ کلِّ واحدٍ من أهل المسالک المتبانیةِ من الاولیاء و الصدیقینَ، و من العرفاءِ و المحققینَ، رسالةٌ لائقة لمذاق ذلک المشربِ و تنویره، و للمساقِ ذلک المسلکِ و تصویرهِ کأنّه مجموعة الرسائِل.»(7) 2. عدم امکان ترجمه حقیقى قرآن نهایت اعجاز بلاغى ممکن در الفاظ و معانى قرآن، ویژگى منحصر به فرد اسلوب بیانى وحى، و مکانت والاى زبان ادبى قرآن (عربى) در فصاحت و سلاست، نورسى را بر آن داشت تا در جاى جاى نگاشته‏هاى خویش، بر عدم امکان ارائه ترجمه حقیقى از قرآن پاى بفشرد و غایت ترجمه قرآن را بیانى مجمل و نارسا، آمیخته با توضیح و تفسیرى از معنا (غیر از لفظ) بداند و حال آن‏که امتزاج لفظ و معنا در قرآن انکارناپذیرند. او براى نمونه، چند آیه را آورده، با خطابى درنگ‏آمیز به خواننده مى‏گوید: «فهل یمکن ـ اوترى ـ ترجمةَ أمثالِ هذهِ الایاتِ الکریمةِ ترجمةً حقیقتةً؟ لا شکَ أنّها غیرُ ممکنةٍ، فان کان ولابد، فإمّا تعطى معانی اجمالیةٍ مختصرةٍ للآیةِ الکریمةِ، أو یَلزم تَفسیر کلِّ جملةٍ منها فى حوالى ستَه أسطرٍ.»(8)
نورسى جملگى افعال و گفتار نبوى را در تبیین وحى ضمنى، برخاسته از هدایت ربّانى و به مدد وحى والهام خدایى مى‏داند و آنچه را در تفسیر و تعبیر از این وحى مى‏گوید، ریشه در خود وحى دارد و مصون از خطا و اشتباه مى‏باشد. احادیث متشابه نبوى و پاره‏اى از آیات (قرآن کریم) که به حسب ظاهر در فهم عرف مردم پیچیدگى داشته و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حقیقت معناى آن‏ها را روشن نموده، مثال‏هاى وحى ضمنى هستند. نورسى در واقع، شخص پیامبر و گفتار او را در فرایند وحى قرآن، به هیچ وجه دخیل نمى‏داند و فقط تصویر و تفصیل معنا را، که خود به نوعى مرتبط با مرکز وحى ولى جداى از فرایند وحیانى متن قرآن است، بر عهده پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و مقام رسالت او مى‏داند. از این‏رو از نگاه او، این دو نوع وحى از حیث چگونگى فرایند نزول و دریافت و اعلان، با یکدیگر هیچ تفاوتى ندارند. اختلاف آن دو در ایضاح و ایجاز لفظ و معناست که در وحى ضمنى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن را به مدد وحى و فراست فردى برطرف مى‏نماید، تأویل آمیخته به تشبیه پیامبر اکرم از صداى دهشتناکى که در مجلسى به گوش اصحاب رسید مثالى است دیگر براى وحى ضمنى که نورسى در مکتوبات آورده است.(11) تفسیر و بایدهاى آن از منظر نورسى سخن از تفسیر در آثار نورسى و شیوه او در این دانش، بحثى دراز دامن و پیچیده‏اى را خواستار است و علت آن هم بازگشت به دیرینه دانش تفسیر در تعدد وتنوع روش‏هاى مفسّران و فقدان یک روش واحد و ثابت تفسیرى در آثار نورسى است، هرچند برخى از پژوهشگران قرآنى سعى دارند شیوه تفسیرى نورسى را محدود به یک روش از این دانش مقدّس کنند، اما انصاف آن است که نورسى را مفسرى تک بعدى و محدود به یک شیوه تفسیرى خاص ندانیم؛ از آن‏رو که نورسى با نگرشى که به قرآن، خاستگاه و نقش آن در عرصه هدایت بشریّت دارد، متن آن را منحصر در یک معناى واحد نمى‏داند و از هر دریچه‏اى که توانسته، در سمت و سوى مقاصد قرآن سخن گفته و تفسیر نگاشته است، خواه ادبى و خواه عرفانى، سیاسى، تربیتى، اجتماعى و تاریخى. بدین‏روى، نمى‏توان شیوه تفسیرى او را به یک شیوه محدود کرد. به عبارت دیگر، نورسى یک دوره تفسیر کامل و منظم از آغاز تا پایان قرآن، آن هم به یک مسلک تفسیرى ننگاشته است تا بتوان بمانند دیگر نگاشته‏هاى تفسیرى خاص در یک حوزه، به بحث و گفت‏وگو درباره شیوه تفسیرى او پرداخت، هرچند آن‏چنان که نورسى و دیگران گفته‏اند تمام آثار نورسى (به ویژه رسائل‏النور) خاستگاهى قرآنى دارند و اثر تفسیرى به حساب مى‏آیند. نورسى خود در این‏باره مى‏گوید: «انّ رسائل النور برهانٌ باهرٌ للقرآنِ الکریمِ و تفسیرٌ قیّمٌ له.»(12) تفسیرپژوه معاصر، استاد عبدالحمید نیز در این‏باره چنین مى‏گوید: «و لعلَّ هذا هو سرُّ تسمیة "رسائل‏النور" بأنّها تفسیرٌ حقیقىٌ للقرآنِ الکریمِ، و الحقُ اَنّ تَفسیر القرآنِ و مخاطبةَ المسلمین بآیاته لم یبارح قطّ فکر النورسىِ اِلى آخِر لحظة من لحظات حیاتِه الحافلةِ بالمحن والاحزان والعلم و الدعوة الى التمسّکِ بکتاب اللّه و سنّةِ نبیّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله .»(13) سخن دیگر آن‏که مى‏توان گفت: خود بدیع‏الزمان نورسى به این امر به خوبى واقف بوده و از روى عمد بدان نپرداخته است (نگارش تفسیرى جامع به یک شیوه خاص). او تقیّد به یک شیوه خاص از دانش تفسیر و نگارش تفسیرى جامع از سوى مفسّر را با توجه به مطالبات علمى عصر حاضر، غیر ممکن و به دور از تعهّد عالمانه مى‏داند. از این‏رو، آگاهانه خود را از این ورطه مى‏رهاند. افزون بر آن تعصّب مفسّر و پاى‏بندى فاهمه او به یک منهج به نوعى محدودسازى تفکر قرآنى است. جداى از آنچه بیان شد، با تأمّل در آثار گونه‏گون قرآنى نورسى، مى‏توان شیوه تفسیرى او را به روشى ممزوج از شیوه تفسیر علمى، معنایى (اشارى) و مأثور و گاهى ادبى تعریف کرد که در آن، از حدیث، لغت، فنون ادبى و علوم جدید در رسیدن به اشارات ایمانیه و حقایق قرآنیه که به اشاره و رمز در قرآن متجلّى‏اند، مدد مى‏گیرد و آن را «تفسیر معنایى» مى‏خواند: «انّ رسائَل النورِ اتخذت هذا القسم اساسا لها مباشرةً فهى تفسیرٌ معنوىٌ للقرآنِ الکریمِ بحیثُ تلزم أعتى الفلاسفة و تسکتهم.»(14) نورسى در مجموع، دو نوع تفسیر از قرآن را مطرح مى‏داند: تفسیرى که به تبیین معانى و عبارات قرآن بسنده مى‏کند وتفسیرى که قدم را از معناى لفظ فراتر نهاده، به گلزار معارف اصیل قرآن ره مى‏یابد. او رسائل النور خود را از نوع دوم مى‏شمرد. نورسى در أثر انس زیاد با قرآن و تدّبر عالمانه و غامضانه در حقایق آن، به اشاراتى غیبى و الهامات ربّانى برخاسته از روح قرآن دست یازید و جملگى را وامدار عنایت الهى و از پرتو هدایت او مى‏داند.
امکان ترجمه تحت اللفظى قرآن به زبان غیر عربى، جواز تلاوت ترجمه قرآن به بدل از آن و روشن شدن تکرارهاى غیر ضرورى قرآن در ترجمه ایراداتى هستند که در عصر نورسى از طرف شخصى روشنفکر (به زعم خود) در جامعه ترکیه مطرح و اقداماتى براى کاستن ارزش قرآن در دید عوام از این رهگذر شیطانى صورت مى‏پذیرفت. در این هیاهو بود که بدیع‏الزمان از ابعاد گوناگون به پاسداشت حریم قدسى قرآن از طریق نگاشته‏هاى خویش پرداخت و در نوشتارى متقن، به تبیین زوایاى پنهان این تفکر غیر قرآنى همّت گماشت و دیدگاه خود را در این‏باره چنین بیان نمود؛ «... و صَرَّح قائلاً: لیتُرجم القرآنُ لتظهَر قیمته، أى لیَرى الناسُ تکرارته غیر الضروریة! و لتتلى ترجمته بدلاً منه الى آخره من الافکار السامّةِ... إلاّ أنّ رسائل النور بفضلِ‏الله قد شلت تلکَ الفکرةِ، و عقمت تلکَ الخطةِ بحُجَجِها الدّامِعة و بانتشارها الواسع فى کلِّ مکانٍ، فأثبتت إثباتا قاطعا أنّه لا یُمکن قطعا ترجمةُ القرآنِ الکریمِ ترجمةً حقیقتةً، و أنّ أیةَ لُغةٍ غیر اللغة العربیةِ الفصحى عاجُزةٌ عن الحفاظ على مزایا القرآنِ الکریم و نکتهِ البلاغیة اللطیفةِ، و أنّ الترجماتِ العادیةِ الجزئیةِ التى یقومُ بِها البشر لن تُحل ـ بأىِّ حالٍ ـ محلّ التعابیر الجامعةِ المعجزةِ للکلمات القرآنیة التى فی کلِّ حرفٍ من حروفِها حسناتٌ تتصاعدُ مَنِ العشرةِ الى الألف. لذا لا یُمکن مطلقا تلاوةُ الترجمةِ بدلاً منه.»(9) پدیدارشناسى وحى از نگاه نورسى شناخت پدیده وحى از زمره دل‏مشغولى‏هاى هر پژوهشگرى است که به نوعى با قرآن سر و کار دارد. وصول به حقیقت این پدیده و یقین علمى به اصالت خاستگاه آن، گام نخستین براى پژوهش دراین متن وحیانى است و استوارى سایر یافته‏هاى علمى به استحکام این گام اول بستگى دارد. سخن ازامکان وقوع وحى برانسان زمینى و چگونگى فرایند وحى از دیگر مباحث پدیدارشناسى مقوله وحى‏اند که هر قرآن‏پژوهى به ناچار درباره آن‏ها به تأمّل مى‏نشیند و نورسى نیز در خور وسع اندیشه و گستره کاوش علمى خویش، در این‏باره ازابعاد گوناگون سخن رانده و از آن به سادگى عبور نکرده است ـ که البته پرداختن به تمامى آن‏ها مجال دیگرى را مى‏طلبد. ـ آنچه در پى مى‏آید، بیانى است کوتاه از نگرش نورسى به پدیده وحى از بعد شناخت معنایى آن که کم‏تر در اندیشه‏هاى وحى‏شناسى بدان عنایت شده است. 1. اقسام وحى از نگاه نورسى دانش‏پژوهان قرآنى در تفکیک اقسام وحى سخن‏ها گفته‏اند، اما جملگى بر تعدّد نوعى وحى از حیث معنا و مخاطب آن (انسان باشد یا غیر انسان) اتفاق‏نظر دارند. ولى وحى برانبیا و صاحبان رسالت‏هاى الهى را از نوعى واحد (وحى رسالى) با اختلاف در فرایند دریافت آن مى‏دانند. کتاب‏هاى علوم قرآنى انباشته از چنین دیدگاه‏هایى هستند. آنچه نورسى در این باره بر آن تأکید دارد وضوح و خفاى دلالت وحى رسالى است که درنگ در آن گشایشگر دریچه تازه‏اى از افق علوم قرآن را براى او در پى داشته است. لازم به ذکر است که نورسى بمانند بیش‏تر اندیشمندان اسلامى علاوه بر متن قرآن، گفتارهاى نبوى (سنّت قولى) را نیز از مقوله گزاره‏هاى وحیانى مى‏داند و دلایلى مستدل بر آن اقامه مى‏کند، رویکرد نورسى در تقسیم اصل پدیده وحى، از منظر گویایى و شفافیّت دلالت الفاظ بر معنا است که سبب شده او قایل به دو نوع وحى رسالى باشد: وحى قرآنى ـ رسالى صریح؛ وحى قرآنى ـ رسالى ضمنى. 2. وحى صریح در فرایند وحى صریح از دریافت تا ابلاغ و اعلان، متن وحیانى از نظر لفظ و معنا آن‏چنان روشن است که شخص پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فقط نقش پیام‏رسانى محض را به عهده دارد، بدون آن‏که اندک تغییرى در متن آن صورت دهد. نص قرآن کریم و برخى از احادیث نبوى از این قسم هستند. (شاید منظور نورسى از احادیث نبوى، تنها احادیث قدسى باشد.) 3. وحى ضمنى لفظ و معنا با اندک اجمال و ایجاز در عبارت، بمانند نوع پیشین از همان فرایند وحیانى سرچشمه مى‏گیرند، با این تفاوت که تفصیل و تبیین بیش‏تر لفظ براى روشن شدن معنا براى دیگران (غیر از شخص پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ) بر عهده وجود ختمى مرتبت نهاده شده است. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تفصیل این اجمال را به استناد وحى صریح، الهام و احیانا به مدد اجتهاد و فراست فردى خویش، بیان مى‏نماید و از رهاوردهاى مقام رسالت (و اصطفا) و اندیشه‏هاى بشرى (عرف، عادات و افکار مردمى) در تبیان مجمل به فهم عوام کمک مى‏رساند. «... فتفصیلُ الحادثةِ الآتیةِ مجملاً و تصویرها إمّا أن یُبینّه الرسولُ احیانا بالاستناد الى الالهام اَو الى الوحى، أو یُبیّنه بفراسته الشخصیة، و هذه التفاصیلُ التى یبیّنها الرسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، باجتهادهِ الذاتى، إمّا أنّه یبینّها بما یتمتعُّ به مِن قوّةٍ قدسیةٍ علیا، بمقتضى الرسالةِ و الاصطفاءِ، و امّآ یُبَیّنها بخصائصهِ البشریّةِ و بمستوى عرفِ الناس و عاداتِهم و أفکارِهم.»(10)
شاید تا بدین‏جا نورسى را پیرو مکتب تفسیر اشارى پنداشته باشیم، اما چنین نیست، تاریخچه تفسیر اشارى و تأویلات عرفانى ـ معنوى بزرگان این مکتب تفسیرى آغشته از مطالب انتزاعى صرف و با زبان رمز و گفتار اشارى مملوّ از اصطلاحات غیر مأنوس در شریعت است که صرفا در محدوده ذهن مفسّر داراى اعتبار است و بس و در بیش‏تر موارد، براى هدایت اندیشه بشرى فایده‏اى جز نزاع و جدلِ غیر احسن به ارمغان نمى‏آورد. اما تفسیر اشارى / معنایى نورسى دو ویژگى مهم در ساختار خود دارد: الف. عقلانى بودن و موافقت با مأثورات تفسیرى برخلاف دیگر تفاسیر اشارى، که عمدتا بازتاب جولان‏هاى نفس ناطقه و خالى از تقیّد به منطق عقلانى در تعامل با قرآن مى‏باشند، نورسى افسار اخذ اشاره و برداشت از قرآن را به ید عقل سلیم داده و از نقل مأثور در این زمینه مدد جسته است. او میان عقلانیت و معناپندارى از قرآن، پیوندى ازلى ـ ابدى برقرار ساخته و داده‏هاى وحیانى قرآن و سنّت را رهنمون عقل بشر مى‏داند و به مدد آن دو، قرائتى عقلانى ـ معنایى (ذوقى، اشارى) از نص قرآن و سنّت ارائه مى‏دهد و آن را در ساختارى مستند به براهین عقلى ارائه مى‏کند و در برخى موارد، این معنا اشاره پنهان را با وجود ضعف و خفا از اهمیت بالایى برخوردار مى‏داند: «الاشارةُ الغیبةُ مهما کانت خفیة و ضعیفةً فهى فى نظرى على جانبٍ عظیمٍ من الاهمیةٍ و القوّةِ و ذلک لدلالتها على صواب المسائل و قبول الخدمة.»(15) البته او یافته‏هاى تأمّل خویش از معانى قرآن را جزئى از معانى کلى دانسته است و ازبیان این که آیه فقط به همین معناى دریافت شده باشد، احتراز مى‏کند و گرایش‏هاى مختلف تفسیرى و نظرگاه‏هاى مفسّران را یک معناى جزیى از مفهوم کلى مى‏داند که قرآن در متن خود آن را داراست و براى فهم و عمل هر طبقه از اقشار انسانى با خطابى خاص و شایسته تعامل فرو فرستاده شده است. دکتر عشراتى سلیمان این بیان را به زبان دیگرى چنین مى‏نگارد: «لقد صدر النورسى فى تفسیرهِ للقرآنِ عَن اعتقادٍ یثبت للنص القرآنى تعددیة معنویةٍ مؤکّدة، تستکنهها بصیرةُ المفسّر حسب ما یحیط به من أجواءٍ و یستغرقُه من اهتمامات. فالدّلالةُ السماویة لها تنزیلٌ واحدٌ، هو الذى نطق به سیّدنا محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و لها أیضا تنزّل، و هو نتاج القراءات المتنوعّةِ التى تستنبطها العقولُ المؤمنةُ عبرالزمانِ والمکانِ.»(16) در تفسیر نورسى، قرآن را تنزیلى واحد و تنزّلى متعدد است، آنچه را حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بدان به نام «القرآن» با شیوه وحیانى سخن گفته «تنزیل واحد» و آنچه رهاورد قراءات متعدد از این متن در مسیر زمانى ـ مکانى تعقّل سالم بشرى بوده «تنزّل متعدّد» مى‏باشد. آرى، نورسى فهم جزئى عالمان و اندیشمندان از قرآن را محدود در یک مشرب تفسیرى ندانسته است و هر صنف از قشر انسانى را توانمند در تعامل با قرآن مى‏داند: «انّ جُمَل القرآنِ لاتنحصرُ فى معنى واحدٍ، بل هى فى حکمِ کلّىٍ یتضمَّنُ معانی لکلِّ طبقةٍ من طبقاتِ البشریّة، و ذلک لکون القرآن الکریم خطابا موجّها لعمومِ طبقاتِ البشر. لذا فالمعانى المبینّة هى فى حکم جزئیاتٍ لتلک القاعدةِ الکلیة، فیذکر کلُّ مفسّرٍ و کلَّ عارفٍ باللّهِ من ذالک المعنى الکلىّ شیئا و یستَندُ فى تفسیرهِ هذا امّا الى کشفیاتِهِ أو الى دلیلهِ أو الى مشربه، فیرحجُ معنى من المعانىِ.»(17) ب. کارایى در حل مشکلات انسانى و توان موازنه با اندیشه‏هاى فلسفى مکاتب مادى غرب آن‏چنان‏که پیش‏تر گفته شد، عمده تفاسیر اشارى رهاوردى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى براى عموم مردم و جامعه اسلامى نداشته‏اند و ندارند و حال آن‏که متن قرآن را هدفى جز هدایت همه بعدى بشریت و ایصال آن به کمال نیست. از این‏رو، نورسى به کارامدى تفاسیر اهمیّت فراوان قایل بود و دو عنصر زمان و مکان را دخیل در نگارش تفسیر مى‏دانست؛ چندان‏که به هیچ روى، غفلت از آن دو را همسو با هدف قرآن و سنّت نمى‏شمرده. از این‏رو، تنها روش کامل در نگارش تفسیر کارامد و هماهنگ با مطالبات و چالش‏هاى معاصر را ـ که خود قرآن نیز در سیر نزول و بیان معارف بدان توجه داشته ـ تشکیل گروهى از دانشمندان اسلامى متخصص در مسائل قرآن مى‏داند که با انجام پژوهش‏هاى مستوفى و متناسب با نیازهاى عصر حاضر، بتوانند گامى در هدایت حیات بشرى بردارند، او مى‏گوید: «... کذلک لابدّ لکشفِ معانىِ القرآنِ و جمعِ المحاسن المتفرقةِ فى التفاسیر، و تثبیت حقائقةِ المتجلیّة بکشف الفن (العلم الحدیث) و تمخیض الزمان، من انتهاض هیئةٍ عالیةٍ من العلماء المتخصصین، المختلفین فى وجوه الاختصاص، و لهم مع دقّة نظرٍ وسعةِ فکرٍ لتفسیره.»(18)