eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.8هزار دنبال‌کننده
50.1هزار عکس
14.7هزار ویدیو
201 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم بزرگداشت شهید مدافع وطن سینا آراسته در مسجد قبا یاسوج ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظریه پنجره های شکسته این نظریه نشان می دهد چرا توجه به جزییات در مبارزه با جرایم و ناهنجاری‌ها مهم است 🌹ارزش یکبار دیدن دارد🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سردبیر قدیمی‌ترین روزنامه یهودی جهان: قدرت نفوذ و رسوخ سپاه پاسداران، خواب را از چشمان اعضای ارشد امنیتی و دولتمردان بریتانیا ربوده است! 💢 "جیک والیس سایمونز"، سردبیر هفته‌نامه "جوئیش کرانیکل"، قدیمی‌ترین روزنامه یهودی جهان: 🔺️حکومت ایران برنامه خود را طبق افکار تشیع و ظهور امام زمان پیش می‌برد!
✍️ 💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و مصطفی جان کندنم را حس می‌کرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد. جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی‌شد که دوباره چشمانش آتش گرفت. 💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدن‌مان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخم‌ها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانه‌اش نشاند. خودم نمی‌دانستم اما انگار دلم همین را می‌خواست که پیراهن صبوری‌ام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!» 💠 صورتم را در شانه‌اش فرو می‌کردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشک‌هایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست می‌کشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان پیچید. رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور می‌کردند، حرمت و خون ما با هم شکسته می‌شد. 💠 می‌توانستم تصور کنم که حرم را با مدافعانش محاصره کرده‌اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا می‌خواستم من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده‌اش را نبینم. تا سحر گوشم به لالایی گلوله‌ها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی‌دریغ می‌بارید و مصطفی با و اندک اسلحه‌ای که برایشان مانده بود، دور حرم می‌چرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست. 💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمی‌دانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش‌قدم شدم :«من نمی‌ترسم مصطفی!» از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لب‌هایش را ربود و پای در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟» 💠 از هول دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!» هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!» 💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟» و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می‌کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!» 💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید و با همین دستان خالی عزم کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد و به گمانم با همین نجوای عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد که تنها یک لحظه به سمتم چرخید و می‌ترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. 💠 در برابر نگاهم می‌رفت و دامن به پای صبوری‌ام می‌پیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده و با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت همهمه شد. 💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند و باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید...
❇️ لباس زن مسلمان چگونه باید باشد؟ 🔻امام جعفر صادق علیه‌السلام: لا یَنْبَغی لِلْمَراَةِ اَنْ تُجَمِّرَ ثَوْبَها اِذا خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِها ❇️ شایسته نیست که زن مسلمان، آن‏گاه که از خانه خویش بیرون می‏‌رود، لباس خود را وسیله جلب توجّه دیگران نماید. 📚کافی: ج ۵، ص ۵۱۹، ح ۳ 🔷️☫ با ما همراه شوید. 🔹️☫جهاد تبیین •┈┈••✾🍃🇮🇷🍃✾••┈┈• ✅️روابط عمومی مرزبانی خراسان شمالی
مادر است دیگر…. مادرشهید سینا آراسته شبها تا صبح کنار مزار پسرش میخوابد،پسری که چند روز پیش توسط قاچاقچیان به شهادت رسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مراسم بدرقه و اعزام مرحله دوم کاروان زیارتی کربلا اولی های کارکنان ف. انتظامی استان گیلان در سال ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افتتاح و بهره برداری از پروژه ۳۸ واحدی مسکونی مجتمع بعثت سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی کشور https://eitaa.com/PR_Police
🔸 شهید جواد سراوانی 🔸 تاریخ شهادت : 1396/02/16 🔸 محل شهادت : در محور خاش به سراوان 🔸علت شهادت : درگیری با اشرار 🔹 شهید مدافع وطن جواد سراوانی متولد سال 1366 شهرستان زابل مورخ 1396/02/16 در عملیات درگیری با اشرار در محور خاش به سراوان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🔰(رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فراجا): 🔻یکی از دلایل تشکیل حکومت اسلامی اجرای حدود و احکام الهی است و کسی نیست که نداند حجاب تکلیفی الهی، شرعی، عقلی و قانونی است؛ ما این همه شهید دادیم که احکام الهی در کشور اجرا شود.
🔰شهید سعید عبدالملکی 🌹.فرزند عباس 🌸متولد 1368/02/23 🌺محل تولد :روستای قلعه -شهرستان قروه_استان کردستان 🍀تاریخ شهادت : 1387/11/06 🌹محل شهادت : پيران- میرجاوه 🌹سعید عبدالملکی روز 23 اردیبهشت 1368 در روستای قلعه از توابع شهرستان قروه دیده به جهان گشود سعیدفرزند سوم خانواده بود که بعد از دو دختر بدنیا آمد پدر و مادرش آن را چشم روشنی و تکیه گاهی برای آینده خود می شمردند . شهید تحصیلات ابتدائی را در روستای قلعه به پایان رسانید و دوره های راهنمائی و متوسطه را در شهرستان قروه ادامه داد تا اینکه به سبب علاقه زیاد به کارهای فنی و با راهنمایی پدر و پسر عمویش به مکانیکی مشغول شد . بعد از چهار سال شاگردی ، خود استاد کاری ماهر در تعمیر خودروهای بنزینی شد . سعید عبدالملکی شخصیت آرام و دلنشین با قد بلند در میان اقوام و اهل محل به افتادگی و متانت مشهور بود . و کمتر اسیر قیل و قال جوانی بود با تمام همسن و سالانش دوست بود اما گویا گمشده خویش را در خلوت می جست و کمتر میل و رغبت رفتن از پی افعال جوانی داشت، نزد پدر و مادرش قابل اطمینان و اعتماد بود و در انجام کارها از مشورت او بهره می بردند سعید برای انجام خدمت مقدس سربازی به نیروی انتظامی زاهدان اعزام شد از آنجا به مرز میرجاوه منتقل شد تا به مبارزه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر و سوداگران مرگ بپردازد . تا آنکه در ششم بهمن 1387 در مبارزه با اشرار و قاچاقچیان به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
🟩 انتخابات در سایه سخنان رهبری 🔵 عوامل تأمین سلامت انتخابات را نیز چنین برشمردند: 🔷 مشارکت عمومی و حضور همگانی ملت ایران. 🔷 بصیرت عمومی مردم و انتخاب افراد صالح. 🔷 تمکین همگانی در مقابل قانون و نهادهای قانونی. 🔷 پرهیز نامزدها از اهانت، تهمت و غیبت نسبت به یکدیگر. 🟠 شاخص هایِ انتخاب افرادِ صالح 🔸کسى که خودش را سِپر بلاى مشکلات کشور قرار بدهد. 🔸کشور را به دشمن نفروشد. 🔸 فانى در خدمات، مصالح و منافع عمومى مردم باشد. 🔸مصالح کشور را براى رودربایستى با این و آن، زیر پا نگذارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽فیلم نوشت 🔰سردار رادان فرمانده انتظامی کل کشور : 🔰 در مجموعه انتظامی کشور کارکنان بایستی از آگاهی، هوشمندی و اشراف بالا در حوزه ماموریتی خود برخوردار باشند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️ بانوی چینی با حضور در دفتر نماینده ولی فقیه در استان و در حضور امام جمعه همدان به دین مبین اسلام و مذهب تشیع روی آورد ╔════❖•°🇮🇷 °•❖═════╗ https://eitaa.com/ravabetomomi_sha_hamedan ╚════❖•°🇮🇷 °•❖═════╝