eitaa logo
پرتو اشراق
785 دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
13.9هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 معلم سربدار 🏴 به مناسبت ۵ سالروز شهادت ابن سکیت یار باوفای امام جواد و امام هادی (علیه السلام) ⚔️ متوکل عباسی در زمان خلافت خود بزرگانى از مردم مسلمان و معتقد به اهل بيت را به شهادت رسانيد كه از جمله آنان «ابن سكّيت»، يار با وفاى امام جواد (ع) و (ع) و شاعر و اديب نام آور شيعى، بود كه متوكل به جرم دوستى على(علیه السلام) او را به قتل رسانيد. (١) 🏰 روزى با اشاره به دو فرزند خود، از وى پرسيد: اين دو فرزند من نزد تو محبوبترند يا «حسن» و «حسين»؟ 🌷 از اين سخن و مقايسه بى مورد سخت برآشفت و خونش به جوش آمد و بى درنگ گفت: ☝🏻«به خدا سوگند «قنبر» غلام على (علیه السلام) در نظر من از تو و دو فرزندت بهتر است!» 🗡️ متوكل كه مست قدرت و هوا و هوس بود، فرمان داد زبان او را از پشت سر بيرون كشيدند! (٢)، (٣) 📚 پی نوشت ها: ۱. نام ابن سكيت، يعقوب و نام پدرش اسحاق است. او از علما و دانشمندان و اديبان نامدار شيعه بوده و در اكثر علوم عصر خود مانند: علوم قرآن، شعر، لغت و ادب، تبحّر داشت و درباره اين علوم كتابهايى به رشته تحرير در آورده بود كه به گفته بعضى از صاحب نظران بعضى از آنها در نوع خود بى نظير بوده است (مدرس تبريزى، محمد على، ريحانه الأدب، چاپ سوم، تهران، كتابفروشى خيام، ۱۳۴۷ ه . ش، ج ۷، ص ۵۷۰. ۲. سيوطى، تاريخ الخلفأ، الطبعه الثالثه، بغداد، مكتبه المثنى، ص ۳۴۸- مامقانى، تنقيح المقال، تهران، انتشارات جهان، ج ۳، ص ۵۷۰. ۳. گردآوري از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، ۱۳۹۰ه.ش، ص ۵۸۸. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌺 مژده امام هادى (ع) به نرجس خاتون به ولادت امام عصر (عج) از ایشان 🌟 داستان شگفت انگیز تولد امام زمان (عج) 🏰 بشر بن سلیمان مى‌گويد: وقتى خانم را به سامره آوردم و او به خانه حضرت هادى (ع) وارد شد، در اولين بارى كه در بيدارى چشم اين انسان والا به (ع) مى‌افتد، حضرت به او مى‌گويد، نرجس، و او را به اسم اصلى‌اش صدا مى‌زند. 🌴 بعد از او مى‌خواهد بنشيند و به او مى‌گويد: ☝🏻كه آيا دلت مى‌خواهد در اولين برخوردت اين مبلغ پول را به عنوان هديه و چشم روشنى به تو بدهم، يا اين كه مژده‌اى را به تو بدهم. 💓 خوش به حال قلب‌هايى كه از پول آزاد است. 🌸 نرجس گفت: «يابن رسول‌الله! پول نمى‌خواهم و مژده را مى‌خواهم». 🌹 حضرت (ع) فرمود: «به تو مژده مى‌دهم كه آن كسى كه در عاقبت، تمام دنيا را پر از عدل و داد مى‌كند، بعد از آنى كه پر از ظلم و جور شده، از تو به دنيا مى‌آيد. تو اين قدر پيش خدا ارزش پيدا كرده‌اى كه ظرف وجود تو، شايستگى تربيت كردن پرچمدار عدل جهانى را دارد. او كه نتيجه همه انبياء و امامان است، از رَحِم تو به دنيا مى‌آيد». 🌹 بعد حضرت فرمود؛ خواهر، حكيمه خاتون! بيا ايشان همان خانمى است كه درباره او به تو مى‌گفتم. او را ببر و حلال و حرام خدا را به او ياد بده. عبادت‌ها را به او ياد بده؛ يعنى اگر مى‌خواهيد ظرف وجودتان، شايستگى‌ منابع فيض حق را پيدا كند، عبادت خدا كنيد و رعايت حلال و حرامش را بنماييد.[۱]  🌤️ يك روز آمد و به برادرش حضرت هادى (ع) گفت: ✋🏻 اين دختر همه تعاليم دين را ياد گرفته است و به زيبايى هم خدا را عبادت مى‌كند. 🌹 بعد حضرت فرزندش، (ع)، را صدا زد و به او فرمود: 🔅«پسرم! اين دختر، لايق آن شده كه من او را براى تو عقد كنم». 💞 سپس او را براى امام عسكرى (ع) عقد كرد و پس از گذشت مدتى، (س) به شوهرش، امام عسكرى (ع)، گفت: ❓به من مژده شده بود كه من حامله مى‌شوم، ولى چرا چنين نشدم؟ 🌷 حضرت به او فرمود: «شما الان حامله هستى، ولى حاملگى‌ات، مثل حاملگى مادر موسى است. اين سرّ خداست كه در شكم تو مى‌باشد. اين حجت خدا و بقيه‌الله است. هر چشمى نبايد او را ببيند و هر گوشى نبايد صدايش را بشنود». 🌕 ...تا شب پانزده شعبان كه به منزله شب قدر است. در شب پانزدهم، امام عسكرى (ع) فرمود: 🔅«امانت خدا امشب بى درد به‌ دنيا مى‌آيد». 🦋 يعنى با خدا، پيغمبر و امامان بسازيد كه همه دردها علاج است. بى‌درد به دنيا مى‌آيد. 🌌 نيمه شب بود كه حضرت حجت (عج) به دنيا آمد. مادرش مى‌گويد، به محض اين كه حضرت از بدن من جدا شد، صدايش در آمد: 🌸✨«اشهد ان لا اله الاالله و ان جدى رسول الله، و همين‌ طور ادامه داد و شهادت داد به اميرمؤمنان (ع)، به حضرت مجتبى (ع)، به حضرت سيدالشهداء (ع)، به زين العابدين (ع)، به امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، به موسى بن جعفر (ع)، به حضرت رضا (ع)، به حضرت جواد (ع)، به حضرت هادى (ع) و به پدر بزرگوارش و به عنوان امامان واجب الاطاعه به آنان سلام كرد». 🌷 بعد امام عسكرى (ع) گفت: او را پيش من بياوريد. در همان آغوش اول، امام (ع) به شانه فرزندش نگاه كرد و ديد بر شانه‌اش اين آيه مهر خورده: 🔅«وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ‌».[۲] 🤲🏻 خدايا! ما را از شيعيان واقعى امام زمان قرار بده. 🤲🏻 خدايا! ما را مورد محبت امام عصر قرار بده. 🤲🏻 خدايا! به احترام (عج) اسرائيل را نابود كن و مسلمان‌ها را پيروز فرما. دين ما، كشور ما را از حوادث حفظ فرما و دختران و پسران ما را از شرّ فرهنگ غرب در امان و محفوظ بدار. 📗 کتاب مادر امام عصر(عج)، استاد حسين انصاريان 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌟 قتل پنجاه غلام به دستور متوكل و زنده شدن آنها به معجزه حضرت (علیه السلام) 👳🏻‍♂️ ابراهيم بن بلطون از پدرش روايت مى كند كه او گفت: من حاجب بودم. 👥👥 براى او پنجاه غلام از خزر به عنوان هديه آورده بودند. به من دستور داده بود كه آنها را تربيت كنم و به ايشان خوبى نمايم تا هنگامى كه به آنها نياز داريم. 🏰 يك سال گذشت، روزى من در خدمت متوكل ايستاده بودم كه امام على النقى عليه السلام به آنجا آمد و بر جاى خود نشست. 👈🏻 متوكل به من گفت: تا آن غلامان را به مجلس بياورم، من نيز به دستور عمل كردم. 👥👥 هنگامى كه چشم غلامان بر آن حضرت افتاد، همه به يكباره به سجده افتادند!!! 🔥 چون متوكل اين حالت را ديد، ناراحت شده و به خود مى پيچيد. از مجلس برخواست و با عصبانيت پاى بر زمين مى كشيد و به پشت پرده رفت. 🦋 امام على النقى عليه السلام چون اين حالت را مشاهده نمود، برخاست و از مجلس بيرون رفت. 🔥 هنگامى كه متوكل فهميد كه امام از مجلس بيرون رفت به آن جا باز گشت و گفت: ⁉️ «ويلك يابن بلطون»، واى بر تو اى ابن بلطون، اين چه حركتى بود كه از غلامان سر زد؟! 👳🏻‍♂️ گفتم: به خدا قسم كه نمى دانم. 🔥متوكل گفت: از آنها بپرس... 👳🏻‍♂️ چون پرسيدم، گفتند: 👥👥 «اين مردى است كه سالى يك بار نزد ما مى آيد و دين حق را بر ما عرضه مى كند و ده روز نزد ما مى ماند و بعد از آن مراجعت مى فرمايد. او وصى پيامبر مسلمانان است». 🗡️ چون متوكل اين سخنان را شنيد، دستور داد تا گردن همه غلامان را بزنند. 👳🏻‍♂️ بلطون گفت: وقت نماز خفتن نزد امام عليه السلام رفتم. خادمى جلوى در بود، گفت: ✋🏻داخل شو. 👣 هنگامى كه داخل شدم، حضرت فرمود: ❓اى بلطون، با غلامان چه كردند؟ 👳🏻‍♂️ گفتم: يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) همه را به قتل رسانيدند!! 🌹فرمود: اى بلطون! هه را كشتند؟ 👳🏻‍♂️ گفتم: آرى يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم). 🌹 حضرت فرمود: مى خواهى ايشان را ببينى؟ 👳🏻‍♂️ گفتم: بلى يابن رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)... 👥👥 پس با دست مبارك به من اشاره كرد كه به پشت اين پرده برو، چون پرده را كنار زدم، همه آن غلامان را ديدم كه نشسته اند و جلوى آنها انواع ميوه ها چيده اند و آنها در حال خوردن ميوه هستند. 🌹حضرت امام هادى عليه السلام فرمود: 🔅«هر كس از مكر خدا و مؤاخذه دردناكش، بى پروا زندگى كند، اسير تكبر و خودپسندى مى شود و همان تكبر باعث مى شود تا قضاى الهى به او برسد». 📗 چهل داستان و چهل حديث از امام هادي (ع)، عبدالله صالحي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
❤️ آگاهى از درون اشخاص 🌸 به مناسبت ولادت امام هادی (علیه السلام) 📚 مرحوم شيخ طوسى، راوندى و ديگر بزرگان به نقل از اسحاق بن عبداللّه علوى حكايت كند: 🌙 روزى از روزها پدرم با عمويم با يكديگر اختلاف كردند، درباره آن چهار روزى كه در طول سال براى روزه گرفتن، نسبت به بقيّه روزها فضيلت و اهمّيتى بيشتر دارد. 👥 لذا براى حلّ اختلاف و گرفتن جواب صحيح تصميم گرفتند تا به ملاقات و زيارت حضرت ابوالحسن، (عليه السلام) بروند. 🌴🌳 و در آن روزها، حضرت در محلّى - به نام صريا - نزديك مدينه ساكن بود؛ و هنوز به شهر سامراء منتقل نشده بود. 👣👣به همين جهت، به قصد زيارت و ملاقات آن حضرت حركت نمودند، هنگامى كه وارد منزل امام هادى (عليه السلام) شدند و در محضر شريفش نشستند، حضرت قبل از هر سخنى اظهار فرمود: ❓نزد من آمده ايد تا از روزهائى كه در طول سال بهتر است، در آن ها روزه گرفته شود، سؤ ال نمائيد؟ 👥 عرضه داشتند: بلى، يابن رسول اللّه! ما از محلّ خود فقط براى همين موضوع، آمده ايم. 🌹حضرت فرمود: «پس بدانيد كه آن ها چهار روز است: 🔅روز هفدهم ربيع الاوّل سالروز ميلاد مسعود پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله)، 🔅روز بيست و هفتم رجب سالروز بعثت حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله)، 🔅روز بيست و پنجم ذى القعده سالروز دَحْوالاْرض؛ و آن روزى است كه زمين از زير كعبه الهى پهن و گسترده شد - 🔅و روز هجدهم ذى الحجّه سالروز خُمّ - كه پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله) از طرف خداوند متعال، حضرت علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) را به عنوان (اميرالمؤمنين) و خليفه بلافصل خويش، منصوب و معرّفى نمود -. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. إثبات الهداة، ج ۳، ص ۳۶۳، ح ۱۵، به نقل از تهذيب الا حكام، بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۵۷، ح ۴۷، به نقل از مصباح المتهجّد و خرائج. 📗 چهل داستان و چهل حديث از امام هادى (ع)، عبدالله صالحی. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 داستان خواندنی امام هادی (ع) و احترام به علما 📚 - عليه السلام - در بزرگداشت دانشمندان و انديشمندان مى كوشيد و به آنها توجهى خاص داشت و آنان را بر ديگر مردم برتر مى شمرد زيرا آنان سرچشمه نور و آگاهى در زمين هستند. 👌🏻از كسانى كه مورد تجليل امام قرار گرفت فقيهى بود كه با يكى از نواصب و مبغضين اهل بيت به مناظره پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقيه پس از چندى به زيارت امام آمد حضرت كه از مناظره او با ناصبى خبردار بود از ديدن وى شادمان شده او را در صدر مجلس ‍ نشاند و به گرمى با وى به گفتگو پرداخت. 🏰 مجلس مملو از علويان و عباسيان بود. بنى هاشم حاضر در آنجا از اين توجه خاص امام رنجيده شدند و امام را مخاطب ساخته گفتند: ⁉️ چگونه او را بر سادات و بزرگان بنى هاشم مقدم مى دارى؟! 🌹 حضرت در پاسخ فرمود: 🔅«از كسانى نباشيد كه خداوند متعال درباره شان فرمود: 🔅«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَىٰ كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ». (۱) 🔅«آيا نديدى كسانى را كه بهره اى از كتاب آسمانى به آنها داده شده بود، فرا خوانده شدند تا كتاب خدا داور آنان باشد ليكن گروهى اعراض كرده روى گرداندند». ❓آيا كتاب خداوند متعال را به عنوان داور و حكم قبول داريد؟ 👥👥 همگى گفتند: آرى، يابن رسول اللّه!! 🌹و امام روش خود را - به استناد آيات قرآن - چنين مدلّل ساخت: ❓آيا خداوند نمى گويد: 🔅«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ ۖ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ...». (۲) 🔅«اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه در مجالسى به شما گفته مى شود جاى باز كنيد شما نيز جاى باز كنيد تا خداوند براى شما گشايش دهد... تا آنجا كه مى گويد: و دانشمندان را درجاتى بالاتر مى دهد». 🔅خداوند متعال همانطور كه مؤمن را بر غير مؤمن مقدم مى دارد، مؤمن عالم را بر مؤمن غير عالم برترى داده است. و باز خداوند است كه مى فرمايد: 🔅«خداوند مؤمنان اهل علم را درجاتى، برترى مى دهد» آيا خداوند گفته است: خداوند نجيب زادگان و شريفان نسب دار را رفعت مى دهد! ليكن حضرت باريتعالى با تاءكيد مى گويد: 🔅«هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (۳) 🔅«آيا آنان كه مى دانند و آنان كه نمى دانند با هم برابرند؟» 🔅پس چرا از احترام و تجليل من نسبت به اين عالم كه مورد بزرگداشت خدا نيز هست رنجيده شده ايد، شكستى كه اين مرد به آن ناصبى با دلايل و براهين خدا آموخته داد از هر شرافت مبنى بر نسب و تبار، بالاتر و برتر است». 👥👥 دلايل و حجت هاى امام، حاضرين را خاموش كرد ليكن يكى از بنى عباس حاضر در جلسه همچنان بر موضع نادرست خويش پافشارى كرد و گفت: 👤 يابن رسول اللّه! شما اين مرد را بر ما مقدم داشتى و ما را پايين تر از او به حساب آوردى در صورتى كه او مانند ما نسبى چنين روشن و درخشان ندارد و از صدر اسلام تاكنون آن را كه نسبى شريف تر داشته باشد بر ديگران مقدم مى دارند؟! ❌منطق اين عباسى، منطقى است سست و بى بنياد كه اسلام بدان كمترين بهايى نمى دهد، اسلام متوجه ارزش هاى والايى است كه هرگز چنين افرادى تصور آن را هم ندارند و به گوششان نخورده است. لذا حضرت طبق اصل قرآنى: «وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ» (۴) و دستور: «كلموا الناس على قدر عقولهم» براى قانع كردن وى راه ديگرى در پيش گرفت و گفت: 🔅«سبحان اللّه!» آيا عباس كه از بنى هاشم بود با ابوبكر تيمى بيعت نكرد؟ آيا عبداللّه بن عباس پدر خلفاى عباسى و از خاندان بنى هاشم، كارگزار عمر بن خطاب از بنى عدى نبود؟ پس چرا عمر افراد خارج از خاندان قريش را وارد شوراى شش نفره كرد ولى عباس را كه هاشمى و قرشى بود وارد شورا ننمود؟! پس اگر برتر شمردن غير هاشمى بر هاشميان نادرست است بايد بيعت كردن عباس با ابوبكر و كارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر را محكوم كنى و اگر آن كار اشكالى نداشت اين مورد هم مانند آن روا خواهد بود...». 👤معترض ، تاب اين استدلالات را نياورد خاموش گشت و ديگر دم نزد.(۵) 👌🏻حضرت كه ديده بود دلايل قرآنى او را قانع نكرد از بيعت جدش عباس با ابوبكر و كارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر در حالى كه اين دو خليفه از نظر نسب به پاى عباس و فرزندش نمى رسيدند استفاده كرد و اين نمونه كامل «الزموهم بما التزموا به» است. 📚 پی نوشت ها: ۱- سوره آل عمران، آيه ۲۲. ۲- سوره مجادله، آيه ۱۰. ۳- سوره زمر، آيه ۹. ۴- سوره نحل، آيه ۱۲۵. ۵- الاحتجاج طبرسى، ج ۱ و ۲، ص ۴۵۴.
⚜️ زن کذابه و درندگان 🧕🏻 در زمان متوکل عباسی زنی به دروغ ادعا کرد که من زینب دختر علی بن ابی طالب هستم، – با این حیله از مردم پول می‌گرفت – او را نزد متوکل آوردند. 👈🏻 متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی با اینکه از زمان زینب دختر علی سالها می‌گذرد؟ 🧕🏻گفت: پیغمبر دست بر سرم کشیده و دعا کرده است که در هر چهل سال جوانی برایم برگردد. من تا حال خود را به مردم نشان نمی دادم ولی احتیاج وادارم کرد که خود را به مردم معرفی کنم!! 🏰 متوکل گروهی از اولاد علی علیه السلام و بنی عباس و طایفه قریش را احضار کرد و جریان را به آنان گفت. 👥👥 چند نفرشان گفتند: روایتی نقل شده که زینب دختر علی علیه السلام در سال فلان از دنیا رفته است. ❓متوکل به او گفت: در مقابل این روایت، تو چه می‌گویی؟ 🧕🏻 گفت: این روایت دروغی است که از خودشان ساخته اند من از نظر مردم پنهان بودم کسی از مرگ و زندگی من خبر نداشت. ❓متوکل به حاضرین گفت: غیر از این روایت، دلیلی ندارید تا این زن مغلوب گردد؟ 👥👥 گفتند: دلیل دیگری نداریم، ولی خوب است حضرت را احضار کنی، شاید او دلیل دیگری داشته باشد. 🏰 سرانجام متوکل حضرت را احضار کرد و قضیه آن زن را برایش مطرح نمود. 🌹 امام فرمود: حضرت زینب در فلان تاریخ چشم از جهان فروبسته است. ☝🏻متوکل گفت: حاضرین نیز این روایت نقل کردند، او نپذیرفت و من سوگند خورده‌ام جلوی ادعای ایشان را نگیرم مگر با دلیل محکم. 🌹 حضرت فرمود: کار مهمی نیست من دلیلی می‌آورم که او را مجاب کند و دیگران نیز قبول داشته باشند. ❓متوکل گفت: آن دلیل کدام است؟ 🌹 حضرت فرمود: گوشت بدن فرزندان فاطمه علیهاالسلام بر درندگان حرام است اگر راست می‌گوید او را جلو درندگان بگذار چنانچه از فرزندان فاطمه علیهاالسلام باشد درندگان به او آسیب نمی رسانند. ❓متوکل به آن زن گفت: شما چه می‌گویی؟ 🧕🏻 گفت: او می‌خواهد من کشته شوم، در اینجا از فرزندان فاطمه زیاد هستند، هر کدام را می‌خواهد جلو درندگان بیاندازد. 👥👥 در این وقت رنگ همگان پرید. 👥 بعضی از دشمنان امام گفتند: چرا خودش پیش درندگان نمی رود؟ 🔥 متوکل به این پیشنهاد تمایل کرد. چون می‌خواست بدون آنکه در قتل امام دخالت داشته باشد او را از بین ببرد! ❓به حضرت گفت: چرا خودتان نمی روید؟ 🌹 امام فرمود: اگر شما مایل باشید من می‌روم. 🔥متوکل گفت: بفرمایید. 🦁🦁 در آنجا شش عدد شیر بود امام در جلو شیرها قرار گرفت. شیرها اطراف امام را گرفتند، دستهایشان را بر زمین گذاشته سر بر روی دست خویش نهادند. 🌹 امام دست بر سر آنها کشید و اشاره کرد که کنار بروند و فاصله بگیرند، شیرها به جانبی که امام اشاره کرده بود رفتند و در مقابل امام ایستادند. 👤 وزیر متوکل به او گفت: این کار بر ضرر تو است پیش از آنکه مردم از قضیه با خبر شوند او را بیرون بیاور! 🔥 متوکل از امام خواست از محل درندگان خارج شود و از حضرت عذر خواست که نظر بدی درباره شما نداشتیم، مقصودمان این بود سخن شما ثابت شود. 🦁🦁 امام که خواست حرکت کند شیرها اطرافش را گرفتند و خود را به لباسهای ایشان می‌مالیدند. هنگامی که حضرت پای به اولین پله گذاشت اشاره کرد برگردید! همه برگشتند و امام بیرون آمد. 👈🏻 متوکل به آن زن گفت: اکنون نوبت تو است که به محل درندگان بروی، ناله و فریاد زن بلند شد، شروع به التماس کرده، اعتراف به دروغگویی خود نمود. 🧕🏻 سپس گفت: من دختر فلان هستم از فقر و تهی دستی به این ادعا افتادم. 👈🏻 متوکل به حرف او گوش نکرد دستور داد او را جلو درندگان بیندازند ولی مادر متوکل درخواست کرد از تقصیرات آن زن بگذرد، متوکل نیز او را بخشید. 📚 منبع؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۵۰ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔥 پیشگویی خبر مرگ متوكل عباسى‌ 🏰 زرّافه‌ [۱] مى‌گويد: خواست كه امام على النقى (علیه السلام) براى «يوم السّلام» برود. ☝️🏻اما وزيرش گفت: اين به ضرر تو تمام مى‌شود. 🔥 متوكل گفت: بايد برود. ☝️🏻وزير گفت: اگر ناچار بايد برود، پس دستور بده بزرگان و اشراف و فرماندهان نيز با او باشند تا مردم گمان نكنند كه تنها او را فرستاده‌اى. 🧔🏻 زرّافه مى‌گويد: وقتى كه امام رفت و «يوم السّلام» را انجام داد، به دهليز آمد. ☀️ چون فصل تابستان بود، عرق نموده بود. آنجا او را ملاقات كردم و نشستيم و عرقش را با دستمال پاك كردم. 🧔🏻 سپس گفتم: از پسر عمويت ناراحت نباش. او تنها تو را نفرستاده است. 🌹 حضرت فرمود: از اين بگذر. و اين آيه شريفه را تلاوت نمود: ▪️«تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ‌». [۱] 👳🏻‍♂🧔🏻 زرّافه مى‌گويد: نزد من يك نفر معلّم شيعه بود كه زياد با او مزاح مى‌كردم و به او رافضى مى‌گفتم. 🌌 هنگام عشا به منزل آمدم و به او گفتم: 🧔🏻 اى رافضى! اينجا بيا تا امروز چيزى را كه از امامتان شنيده‌ام به تو بگويم!! 👳🏻‍♂ گفت: چه شنيده‌اى؟ 🧔🏻 آنچه را شنيده بودم به او گفتم. 👳🏻‍♂ گفت: اى حاجب! واقعا تو اين را از على النقى (علیه السلام) شنيدى؟ 🧔🏻✋🏻 گفتم: آرى. 👳🏻‍♂ گفت: چون تو، به گردن من حق دارى، پس نصيحتم را قبول كن. 🧔🏻 گفتم: بگو. 👳🏻‍♂☝️🏻گفت: اگر امام على النقى (علیه السلام) اين را گفته است، پس مواظب باش و هر چه دارى انبار كن. چون متوكل بعد از سه روز مى‌ميرد و يا كشته مى‌شود. 🧔🏻 زرّافه مى‌گويد: از اين سخن او خشمگين شدم و به او ناسزا گفتم و بيرونش كردم. و او نيز خارج شد و رفت. وقتى كه با خودم خلوت كردم، فكر نمودم و گفتم: 💭 چه ضررى دارد كه من احتياط كنم. اگر چيزى واقع شد، كه من اقدام كرده‌ام، و اگر واقع نشد، باز ضررى ندارد. 🏰 از اين رو سوار اسبم شدم و به خانه متوكل رفتم. و هر چه آنجا داشتم بيرون آوردم و اموالم را در خانه‌هاى نزديكان مورد اطمينانم، پخش كردم. و در خانه‌ام فقط حصيرى ماند كه روى آن مى‌نشستم. 🗡 وقتى كه شب چهارم شد، متوكل كشته شد و بخاطر اين احتياط، خودم و اموالم محفوظ مانديم... بعد از آن ماجرا، شيعه شدم و خدمت امام على النقى علیه السلام رسيدم و پيوسته در خدمت او بودم. و از ايشان خواستم تا مرا دعا كند. [۳] 📚 پی نوشت ها: ۱. در بحارالأنوار نام راوى «زراره» است. ۲. يعنى: «سه روز در خانه هايتان بهره مند شويد، (و بعد از آن، بلاى الهى خواهد رسيد) اين وعده‌اى است كه البته دروغ نيست». (سوره هود، آيه ۶۵). ۳. بحارالانوار، ۵۰/ ۱۴۷، حديث ۳۲. 📚 جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده، راوندی، قطب الدین، جلد ۱، صفحه ۳۲۱. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔥 مرگ جاهلیت 👳🏼‍♂ «يحيی بن اكثم» به متوكل گفت: 👈🏻 «دوست ندارم از چيزی پرسيده شود، زيرا وقتی آشكار شود كه او دانشمند است، شیعیان تقويت می‌گردند». ⚠️ می‌بینی؟ نمی‌خواهند تو حقیقت را بدانی... 🌋 این حکایتِ دشمنانی است که موفق شدند حیات و مرگ عدهٔ زیادی را با جاهلیت گره بزنند و تقدیم جهنم کنند. ⚰ مرگ جاهلیت یعنی ندانی و نشناسی که «او» امام تو است. 🏴 شهادت امام هادی(علیه‌السلام) را خدمت (عج) و شیعیان و محبان آن حضرت تسلیت عرض می‌کنیم. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
📑 📖 پنج یادگار از امام هادی علیه السلام 🏴 به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت دهمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت سراغ ۵ یادگار به جا مانده از (علیه السلام) رفتیم. 🔺 سفارش های این امام همام رو سرلوحه‌یِ زندگیمون قرار بدیم تا به سعادت دنیا و آخرت برسیم. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💍 انگشترى که موجب توبه شد! 👳🏻‍♂ ابومحمّد طبرى مى‌گويد: آرزو داشتم، انگشترى از امام على النقى (سلام الله علیه) نزد من باشد. 💍 ناگهان نصر؛ خادم امام (علیه السلام) دو درهم براى من آورد. من از آن دو درهم انگشترى ساختم و به دستم نمودم. 🍷 سپس به مجلسى وارد شدم كه آنجا شراب مى‌نوشيدند. به من هم اصرار كردند تا اينكه يك پيمانه يا دو پيمانه از آن را نوشيدم!! 🖐🏻 انگشتر به انگشتم تنگ بود و نمى‌توانستم براى وضو آن را بچرخانم. وقتى كه صبح شد، آن انگشتر را گم كرده بودم. از اين رو متوجه شدم و توبه نمودم‌. [۱] 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار ۵۰/ ۱۵۵، حديث ۴۳. 📚 جلوه‌های اعجاز معصومین نویسنده، راوندی، قطب الدین، جلد ۱،  صفحه ۳۳۰. ▪️شدی هادی و می‌فهمم ▪️چه بی‌معناست گمراهی... ⚜ بخشی از پنجره رواق دارالحجه حرم مطهر رضوی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🤲🏻 امام هادی (ع) و طلب دعا زیر حائر حسینی (علیه السلام) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 📚 در روایتی بسیار جالب حضرت (علیه السلام)، برای شفای بیماری خود شخصی را به زیارت قبر حضرت اباعبدالله فرستاده تا برای شفای بیماری ایشان دعا کند. 🦋 به روشنی، از این اهتمام اهل بیت (علیهم السلام) به زیارت حضرت اباعبدالله فهمیده می شود. 👳🏻‍♂ ابوهاشم جعفرى (۱) گفت: 👣 بر حضرت ابى الحسن على بن محمّد (سلام اللَّه عليهما) وارد شدم در حال كه حضرت تب‏ دار و بيمار بودند به من فرمودند: ▪️«اى اباهاشم شخصى از دوستان ما را به حائر بفرست تا برايم دعاء كند!!» 🤝 از نزد آن حضرت بيرون آمدم در اين هنگام با على بن بلال (۲) مواجه شدم فرموده حضرت را برايش گفتم و از وى راجع به شخصى كه حضرت فرموده‏ اند درخواست كرده و جويا شدم. 🧔🏻 على بن بلال گفت: شنيدم و اطاعت مى‏ كنم ولى مى‏ گويم: ☝️🏻حضرت خودشان از حائر افضل و برتر هستند زيرا ايشان به منزله كسى است كه در حائر مى‏ باشد (يعنى حضرت سيدالشهداء) و دعای آن جناب براى خودشان افضل و برتر است از دعای من براى ايشان در حائر!!» 👣 من محضر امام (عليه السّلام) مشرف شده و گفته‌ی على بن بلال را خدمتش عرض كردم، حضرت به من فرمودند: 🌷 به او بگو: ▪️«رسول خدا از بيت - کعبه - و حجرالاسود افضل بودند ولى در عين حال دور بيت طواف مى‏ كرده و حجر را استلام مى‏ فرمودند، خداوند متعال بقاع و مواضعى دارد كه مى‏ خواهد در آن جاها خوانده شود تا دعای، دعاكننده را مستجاب فرمايد و حائر از جمله اين مواضع مى‏ باشد». 📚 پی نوشت ها: ۱- داود بن قاسم، معروف به «ابوهاشم جعفری»، از نوادگان جعفر بن ابی طالب و از خاندان ابوطالب؛ پدر گرامی مولا علی علیه السلام است. وی به سبب انتساب به جعفر، به «جعفری» مشهور شده است. ۲- علی بن بلال از وکلاء مورد اعتماد امام هادی (ع) 📚 ابن قولويه، جعفر بن محمد، الوفاة: ۳۶۷، كامل الزيارات، ج ۱، ص ۲۷۴. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 دشمن مرعوب عظمت امام هادى (علیه السلام) ⚔ يكى از طاغوتهاى عصر امامت آن حضرت واثق (نهمين خليفه عباسى) بود، گروهى از دژخيمان واثق براى سركوبى شورشيان حجاز به مدينه آمده بودند، و فرمانده آنها يك نفر از افسران ترك (منسوب به تركيه فعلى) بود. 👳🏼‍♂ ابوهاشم جعفرى مى گويد: 👥👤 (ع) به ما چند نفر كه در محضرش ‍ بوديم (و سخن از تاخت و تاز دژخيمان واثق به ميان آمد) فرمود: 🔅«برخيزيد با هم برويم و از نزديك آمادگى و تجهيزات اين فرمانده ترك را مشاهده كنيم!» 🏇🏇🏇 ما همراه آن حضرت از خانه بيرون آمديم و به سوى لشگر آن فرمانده ترك حركت كرديم، و در كنار آن لشكر در چند قدمى ايستاديم و به تماشا پرداختيم! 🏇 ناگاه فرمانده ترك سوار بر اسب به سوى ما آمد، وقتى كه نزديك رسيد امام هادى (ع) به زبان تركى چند كلمه با او سخن گفت! 🧔🏻‍♂او به قدرى مرعوب عظمت معنوى آن امام، قرار گرفت كه همان دم از اسب پياده شد و سم مركب امام را بوسيد. 👳🏼‍♂🧔🏻‍♂ سپس از آن فرمانده پرسيدم: چه موجب شد كه اين گونه مرعوب امام هادى (ع) قرار گرفتى؟ (با اينكه او را نمى شناختى؟) 🧔🏻‍♂ فرمانده گفت: آيا اين شخص (امام هادى) پيامبرى از پيامبران است؟ 👳🏼‍♂ گفتم: نه! 🧔🏻‍♂ فرمانده گفت: اين آقا (اشاره به امام هادى) مرا به همان نامى كه در كودكى در منطقه تركستان داشتم صدا زد با اينكه هيچ كس تا كنون نمى دانست كه من چنين نامى داشتم!! 📗 داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
علیه السلام فرمودند: 🔅«جایگاه مردم در دنیا به «اموال» است و در آخرت به «اعمال». 🔅«ألنّاسُ فِی الدُّنیا بِالأموالِ، وَ فِی الآخِرَةِ بِالأعمَالِ» 📙اعلام الدین، ص ۳۱۵ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔺 🌹 پنج توصیهٔ کاربردی از امام هادی علیه‌السلام 🌺 ولادت باسعادت علیه السلام مبارکباد. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 جواب دندان شکن امام هادی (علیه السلام) به متوكل عباسی 🏰 روزى عليه السلام به مجلس (متوكل خليفه عباسى) وارد شد و پهلوى او نشست. 🔥 متوكل در عمامه امام دقت كرد و ديد پارچه آن بسيار نفيس است، از روى اعتراض گفت: اين عمامه بر سر شما را چند خريده اى؟ 🌹 امام فرمود: كسى كه براى من آورده، پانصد درهم نقره خريده است! 🔥 متوكل گفت: اسراف كرده اى كه پارچه اى به قيمت پانصد درهم نقره بر سر بسته اى!! 🌹 امام فرمود: شنيده ام در اين روزها كنيز زيبائى به هزار دينار زر سرخ خريدارى كرده اى؟ 🔥 گفت: صحيح است! 🌹 امام فرمود: 🔅«من عمامه اى به پانصد درهم براى شريف ترين عضو بدنم خريدارى كرده ام و تو هزار زر سرخ براى پست ترين اعضايت خريده اى، انصاف بده كدام اسراف است؟» 🔥 متوكل بسيار شرمنده شد و گفت: انصاف آن است كه ما را حق اعتراض ‍ نسبت به بنى هاشم نبود!» 🐪 و صد هزار درهم بابت صله اين جواب، براى حضرت فرستاد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. منتهى ۱/۲۷۰. 📙 يكصد موضوع ۵۰۰ داستان، سيد على اكبر صداقت 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹حدیث زیبای عرضه دین 👣 عليه السلام فرمودند: بر مولاى خود على بن محمّد (امام هادى عليه السلام) وارد شدم. 🌹 چون نظر ايشان بر من افتاد، فرمود: «خوش آمدى، اى ابوالقاسم! به راستى، تو از دوستان حقيقى ما هستى». ✋🏻 گفتم: اى پسر پيامبر! ميل دارم دينم را بر شما عرضه بدارم، كه اگر مورد پسند بود، بر آن ثابت باشم تا به لقاى خداوند عزّوجلّ برسم. 🌹امام عليه السلام فرمود: «عقائد خود را اظهار نما». ✋🏻 گفتم: «من معتقدم كه خداى متعال، يكى است و مانند او چيزى نيست، و از دو حدّ ابطال و تشبيه، بيرون است. خداوند، جسم و صورت و عَرَض و جوهر نيست؛ بلكه اوست كه اجسام را جسميّت داده و صورت‌ها را صورت بخشيده و اعراض و جواهر را آفريده است. او پروردگار همه چيز و مالك و آفريننده پديده هاست، و [عقيده دارم كه‌] محمّد (صلى اللَّه عليه و آله) بنده و فرستاده او، خاتم پيغمبران است و پس از وى تا روز قيامت، پيامبرى نخواهد بود. شريعت وى، آخرينِ شرايع بوده و پس از او تا روز قيامت، دينى نخواهد آمد. عقيده من درباره امامت، اين است كه امام پس از پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) اميرمؤمنان على بن ابى طالب (عليه السلام) است و پس از او حسن و پس از وى حسين و سپس على بن الحسين و سپس محمّد بن على و سپس جعفر بن محمّد و سپس موسى بن جعفر و سپس على بن موسى و سپس محمّد بن على (عليهم السلام) و پس از اينها، امامِ مفترض الطاعه، شما هستيد». 🌹در اين هنگام، (عليه السلام) فرمود: «و پس از من، فرزندم حسن، امام است؛ ليكن مردم درباره امامِ پس از او، چه خواهند كرد؟» ❓گفتم: اى مولاى من! مگر جريان زندگى امامِ پس از او، از چه قرار است؟ 🌹فرمود: «شخص امامِ بعد از فرزندم حسن، ديده نمى‌شود و بردن اسمش بر زبان‌ها ممنوع است تا آن گاه كه [از پس پرده غيبت‌] بيرون بيايد و زمين را از عدل و داد پر نمايد، همان طور كه از ظلم و ستم پر شده است». ✋🏻گفتم: [به اين امام غايب هم‌] اقرار دارم و نيز مى‌گويم: دوست آنان، دوست خدا و دشمن آنان، دشمن خداست، طاعت آنان، طاعت خدا و نافرمانى از آنان، نافرمانى از خداست. من عقيده دارم كه معراج، پرسش در قبر، بهشت، دوزخ، صراط و ميزان حقند، و روز قيامت خواهد آمد و در وجود آن شكّى نيست و خداوند، همه مردگان را زنده خواهد كرد. نيز عقيده دارم كه واجبات، پس از اعتقاد به ولايت (امامت)، عبارت اند از: نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر. 🌹در اين هنگام، امام هادى (عليه السلام) فرمود: 🔅«اى ابوالقاسم! به خدا سوگند، اين [عقايد]، دين خداست كه آن را براى بندگانش برگزيده است. پس بر آن، ثابت باش. خداوند، تو را بر طريق ثابت در زندگى دنيا و آخرت پايدار بدارد!» 📗 الأمالی (للصدوق)، ص ۳۳۸. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 داستان خواندنی یک اصفهانی که امام هادی علیه السلام را نمی‌شناخت، امّا شیعه او شد!! 👥👥 جماعتى از اصفهانی‌ها از جمله احمد بن نصر و محمّد بن علويه مى‌گويند: در اصفهان يک نفر شيعه به نام «عبد الرحمن» بود. ❓به او گفتند چه چيز باعث شد كه تو از ميان مردم، فقط‍‌ به امامت امام على النقى قائل شدى‌؟ 👳🏼‍♂✋🏻 گفت: چيزى را از وى مشاهده كردم كه موجب شد به امامت او قائل شوم. من مردى فقير امّا با جرأت و سخن‌دان بودم. 🐪🐫 سالى اهل اصفهان شكايتى داشتند و مرا با عده‌اى به سوى متوكل روانه كردند. رفتيم و به آنجا رسيديم. 🏰 روزى نزد درب قصر متوكل بوديم كه دستور صادر شد تا امام على النقى را احضار كنند. 👳🏼‍♂ از كسانى كه آنجا بودند پرسيدم: اين شخصى كه دستور صادر شده كه آن را بياورند، كيست‌؟ 👥 گفته شد: مردى علوى است كه رافضى‌ها مى‌گويند: او «امام» است. بعد گفتند شايد او را احضار مى‌كند تا به قتلش برساند!! 💭 با خود گفتم: از اينجا نمى‌روم تا ببينم اين شخصى را كه مى‌آورند كيست؟! 🦋 ناگهان ديدم سوار بر اسب مى‌آيد، و مردم نيز طرف راست و چپ او ايستاده‌اند و او را نظاره مى‌كنند. 💖 وقتى كه او را ديدم محبّت اش در قلبم افتاد. و پيوسته دعا مى‌كردم كه خدا شرّ متوكل را از او دفع نمايد. 👥👤 همين‌طور از ميان مردم عبور مى‌نمود و به چپ و راست نگاه نمى‌كرد، فقط‍‌ چشمش را به موهاى گردن اسب دوخته بود و من هم پيوسته براى او دعا مى‌كردم. 🦋 هنگامى كه مقابل من رسيد، رو به من كرد؛ فرمود: ▪️«خدا دعايت را اجابت كند و عمرت را طولانى نمايد و ثروت و فرزندت را زياد گرداند». 👳🏼‍♂ عبدالرحمن مى‌گويد: در اين هنگام، از هيبت و جلالت او لرزه بر اندامم افتاد و در ميان رفقايم بر زمين افتادم. 👥👤 به من گفتند: تو را چه شده است‌؟ 👳🏼‍♂✋🏻 گفتم: خير است. و به آن‌ها چيزى از ماجرا نگفتم. 🐪🐫 بعد از آن به اصفهان برگشتيم و خدا به بركت دعاى او درهاى نيك‌بختى را به رويم گشود. 💎 و ثروتمند شدم تا حدى كه امروز، ثروت درون خانه‌ام، بالغ بر هزار هزار (یک ميليون) درهم مى‌شود، به غير از ثروتى كه در خارج خانه دارم. و خداوند ده فرزند به من عطا نموده است. ⏳ اكنون هفتاد سال و اندى از عمرم مى‌گذرد. ✋🏻 آرى، من به امامت شخصى قائلم كه از قلبم خبر داد و خدا دعايش را در مورد من اجابت كرد. 📚 الخرائج و الجرائح، جلد ۱، صفحه ۳۹۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
علیه السلام: ▪️«كسي كه به تو اميد بسته است نااميدش مگردان، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهي گرفت». ▪️«لَا تُخَيِّبْ رَاجيكَ فَيَمْقُتَكَ اللّهُ وَ يُعاديكَ». 📚 بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۷۳ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 گوشت بدن فرزندان رسول الله (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین علیه السلام (از جمله زینب کبری سلام الله علیها) بر درندگان حرام است! ⚜ علی بن مهزیار حکایت می کند: زینب کذابه مدعی بود دختر علی بن ابی طالب (علیه السلام) است!! 🔥 ملعون او را احضار کرد و گفت: نسب خود را بگو! ✋🏻 گفت من زینب دختر علی (علیه السلام) هستم که او را به شام برده‌اند و در یکی از بیابانها در میان بنی کلب قرار گرفته و آنجا اقامت گزیده است!! 🔥 متوکل گفت: زینب دختر علی (علیه السلام) از دورانی کهن است و تو جوانی! ✋🏻 گفت: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا دعا کرده است که در هر پنجاه سال یک بار جوانی‌ام باز گردد!!! 🔥 متوکل بزرگان خاندان ابوطالب را خواست و پرسید چگونه به دروغ این زن پی‌برده شود؟ 👤 فتح گفت: تنها ابن الرضا (امام هادی علیه السلام) می‌تواند تو را در این باره آگاه کند. 🏰 متوکل دستور داد او را به حضور آوردند و از او پرسیدند. 🌹حضرت صلوات الله علیه فرمود: ▪️فرزندان امیرالمومنین علی (علیه السلام) را نشانه‌ای است. 👥👤 پرسیدند: آن چیست؟ 🌹فرمود: درندگان متعرض آنها نمی‌شوند این زن را در معرض درندگان بگذارید، اگر متعرض او نشدند راست میگوید. 🐴 آن زن (زینب کذابه) گفت: ای امیرمؤمنان (متوکل حرامزاده) درباره من از خدا پروا کن او قصد کشتن مرا دارد. پس بر الاغ نشست و فریاد میزد: من زینب کذابم! 🦁 در روایتی است که این کار را بدان زن پیشنهاد کردند و او نپذیرفت، اما او را در معرض درندگان نهادند و درندگان او را خوردند! ⚜ جناب علی بن مهزیار می‌گوید: در این میان علی بن جهم گفت: 👈🏻 این سخن را دربارهٔ گوینده‌اش (امام هادی علیه السلام) بیازمایید... ⏳پس درندگان را سه روز گرسنه نگه داشتند و آنگاه امام علیه السلام را خواندند و درندگان را آزاد کردند. 🦁 اما آنها چون او را دیدند به او پناه بردند و دم تکانیدند. امام به آنها اعتنایی نکرد و بر بام رفت و نزد متوکل نشست. پس از بام فرود آمد و درندگان به او پناه می‌جستند و دم می‌تکاندند تا آنکه بیرون رفت. 🌹 و فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است: 🔅«گوشت فرزندان من بر درندگان حرام است». 📚 المناقب ج ۳، ص۵۱۸‌ ،باب إمامة أبي الحسن علي بن محمد النقي عليه السلام، في آياته عليه السلام 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔥 متوکل و هتک حرمتِ حجت خدا علیه السلام در روز عید فطر و عقوبتی سنگین 👹 عباسی که از او در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام تعبیر شده به «کافرترین بنی العباس»، در دوران خلافتش از هیچ گونه هتک حرمتی نسبت به خاندان نبوت و امامت فرو گذار نکرد از جمله این جسارت ها موردی است که در روز سال ۲۴۷ ھ۔ق مرتکب شد. ⚜ مرحوم علامه مجلسی جریان این هتک حرمت را چنین نقل میکنند: 👣 متوکل در روز عید فطر دستور داد تا هنگام نماز عید، بنی هاشم با پای پیاده در جلوی مَرکب او حرکت کنند تا ضمن این دستور، علیه السلام را نیز مجبور به این عمل کند؛ از قضا امام علیه السلام حال مساعدی نداشتند و بر شانه یکی از موالیانشان تکیه زده و به سختی حرکت می‌فرمودند. 👥👥 هاشمیان از دیدن این حالت امام علیه السلام طاقت از دست دادند و به محضر امام عرضه داشتند: 🤚🏻 ای مولای ما در این عالم کسی جز ما نیست که مستجاب الدعوه باشد آیا دعا نمی‌فرمایید تا خداوند شر او را از شما کم کند؟ ⚜ امام علیه السلام فرمودند: 🔅فِی هَذَا الْعَالَمِ مَنْ قُلَامَةُ ظُفُرِهِ أَکْرَمُ عَلَی اللَّهِ مِنْ نَاقَةِ ثَمُودَ لَمَّا عُقِرَتِ النَّاقَةُ صَاحَ الْفَصِیلُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَقَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ»؛ 🔅در این عالم کسی هست که ریزه های ناخن او نزد خدا محترم تر از ناقه قوم ثمود است، وقتی ناقه کشته شد صیحه‌ای به سمت خدا زد؛ و خداوند فرمود: ⏳ سه روز مهلت داده میشوید و این وعده‌ای است که دروغ در آن نیست!!!» 🗡 بعد از این واقعه، فرمایش امام هادی علیه السلام به وقوع پیوست و متوکل پس از این هتک حرمت عظیم که به امام هادی علیه  السلام نمود، سه روز بیشتر زنده نماند و بعد از سه روز به قتل رسید و به خالدینِ در جهنم پیوست. 📚 بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۰۹ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔥 نفرين حضرت جواد در حق يك نفر و شكرانه امام هادى (عليهم السلام) 👳🏾‍♂ در عصر (عليه السلام) و يكى از افرادى كه از دشمنان آل محمد (صلى الله عليه و آله) بود و موجب مزاحمت براى آنان مى شد شخصى به نام (عمر) از خاندان فرج بود كه با چپاول و رشوه و دزدى ثروت زيادى براى خود انباشته بود و به عنوان يك آدم (قلدر) آن عصر خوانده مى شد. 🏰 او به خاطر نفوذى كه در حكومت طاغوتى بنى عباسی داشت مدتى فرماندار مدينه شد و نسبت به خاندان نبوت بسيار خشن بود، او آن قدر خباثت باطنى داشت كه روزى با كمال بى حيايى به امام جواد (عليه السلام) عرض كرد به گمانم تو مست هستى!!! 🌷 امام جواد (عليه السلام) گفت: 🤲🏻 «خدايا تو مى دانى كه من امروز را براى رضاى تو روزه داشتم، طعم غارت شدن و خوارى اسارت را به عمر بن فرج بچشان». ⏳ طولى نكشيد كه در سال ۲۳۳ متوكل بر او غضب كرد و دستور داد به عنوان ماليات ۱۲۰ هزار دينار از او ۱۵۰ هزار دينار از برادرش گرفتند و بار ديگر بر او غصب كرد و دستور داد هر چه مى توانند بر پشت گردن او ضربه بزنند، شش هزار پس گردنى بر او زدند، بار سوم بر او غصب كرد كشان كشان او را به بغداد بردند و همان جا اسير بود تا از دنيا رفت!! 👣 محمد بن سنان مى گويد: به حضور امام هادى (عليه السلام) رسيدم، فرمود: ❓آيا براى آل فرج پيشآمدى شده است؟ ✋🏻 عرض كردم آرى عمر بن فرج وفات كرد! 📿 حضرت فرمود: الحمد الله و تا ۲۴ بار شمردم كه به شكرانه مرگ عمر بن فرج گفت الحمدالله بعد فرمود: او به پدرم نسبت مستى داد پدرم او را نفرين كرد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. اصول كافى، ج ۱، ص ۴۹۶. 📓 داستانهاى شيرين و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم (عليهم السلام)، على گلستانى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 محبت خاندان نبوت ✝ شخصى از يوسف بن يعقوب - كه مردى نصرانى و از اهل فلسطين بود - پيش متوكل، سخن چينى كرد!! 👈🏻 متوكل دستور داد براى مجازات احضارش كنند. 👳🏻‍♂ يوسف نذر كرد: اگر خداوند او را به سلامت به خانه اش برگرداند و از متوكل آسيبى به او نرسد، صد اشرفى به حضرت امام على النقى عليه السلام پرداخت نمايد. 🏰 در آن موقع، خليفه حضرت را از حجاز به سامرا آورده و خانه نشين كرده بود و از لحاظ معيشت در سختى به سر مى برد. 👳🏻‍♂ ‌يوسف مى گويد: همين كه به دروازه سامرا رسيدم با خودم گفتم: 💭 خوب است قبل از آنكه پيش متوكل بروم، صد دينار را خدمت امام عليه السلام بدهم، اما چه كنم كه منزل امام عليه السلام را نمى شناسم و من مرد نصرانى چگونه از منزل عليه السلام سؤال كنم؟ مى ترسيدم كسى قضيه را به متوكل خبر دهد و بيشتر باعث ناراحتى و عصبانيت او بشود و از طرف ديگر، متوكل هم ملاقات با ايشان را قدغن كرده، كسى نمى تواند به خانه حضرت برود. 🐎 ناگاه به خاطرم رسيد كه مركبم را آزاد بگذارم، شايد به لطف خداوند بدون پرسش - به منزل حضرت - برسم. چون مركب را به اختيار خود گذاشتم، از كوچه و بازارها گذشت تا بر در منزلى ايستاد. هر چه سعى كردم، از جايش تكان نخورد. + از كسى پرسيدم: خانه از كيست؟ - گفت: منزلى ابن الرضا (امام هادى)، است! ✊🏻 اين حادثه را نشانى بر عظمت امام عليه السلام دانسته و با تعجب تكبير گفتم! 👨🏿 در اين حال، غلامى از اندرون خانه بيرون آمد و گفت: - تو يوسف پسر يعقوب هستى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: بلى! 👨🏿 گفت: پياده شو! 👳🏻‍♂ پياده شدم. مرا به داخل خانه برد. با خود گفتم: اين دليل دوم بر حقيقت اين بزرگوار كه غلام، نديده مرا شناخت! 👨🏿 سپس گفت: صد اشرفى را كه نذر كرده بودى به من بدهيد. 💭 با خودم گفتم: اين هم دليل سوم بر حقانيت آن حضرت، پول را دادم و غلام رفت و كمى بعد دوباره آمد. مرا به داخل منزل برد. 👁 ديدم مرد شريفى نشسته است. 🌹 فرمود: اى يوسف آيا هنوز وقت آن نرسيده كه اسلام اختيار كنى ؟ ✋🏻 گفتم: آنقدر دليل و برهان ديده ام، كفايت مى كند. 🌹فرمود: نه! تو مسلمان نمى شوى، ولى فرزند تو اسحق، به زودى مسلمان مى شود و از شيعيان ما خواهد شد. سپس فرمود: اى يوسف! بعضى خيال مى كنند محبت و دوستى ما براى امثال شما فايده ندارد، به خدا سوگند هرگز چنين نيست. هر كه به ما محبتى نمايد بهره اش را مى بيند؛ چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان. آسوده خاطر پيش متوكل برو و هيچ تشويش و نگرانى نداشته باش به همه خواسته هايت مى رسى. 🏰 يوسف مى گويد: بدون نگرانى نزد متوكل رفتم و به تمام هدفهايم رسيدم و برگشتم. 👳🏻‍♀ پس از مرگ مرد نصرانى پسرش، اسحاق، مسلمان شد و از شيعيان خوب به شمار آمد و خودش پيوسته اظهار مى داشت: من به بشارت سرور خود، امام هادى عليه السلام مسلمان شده ام. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۴. 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد اول، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🦁 حکایت دیدنی «قفس شیرهای درنده» 👌🏻 نقاشی شن: علی برنایی 🌸 ویژه ولادت علیه السلام 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💠💎💠 🌍 گسترش شبکه‌های شیعه در قم، ری و خراسان با مديريت امام هادی(علیه‌السلام) 🌹رهبر انقلاب: در شهر سامرا عده‌ای از بزرگان شیعه جمع شدند و حضرت  هادی علیه السلام توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام برساند. 🌐 این شبکه‌های شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست را همین عده توانستند رواج بدهند و تعداد افراد مؤمن به این مکتب را زیادتر کنند. 🗓 ۱۵ ذی‌الحجه، سالروز ولادت (علیه‌السلام) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💎 تو فقیر نیستی! 👳🏻‍♂ رواياتی داريم که يکی از اصحاب علیه‎السلام آمد و درخواست کرد که برای نجات از فقر کمکی به او بکنند. 🌹 حضرت فرمودند: تو خيلی ثروت داری، چه طور ادعای فقر می‌کنی؟ ✋🏻 عرض کرد: من مقروض و گرفتارم، چه ثروتی؟ من از خودم ثروتی سراغ ندارم!! 🌹 فرمودند: حاضری محبت ما را بدهی و همه ثروت عالم را به تو بدهند؟ ✋🏻 قسم خورد هرگز راضی نيستم؛ حاضر نمی‌شوم. 🌹 فرمودند: «پس تو ثروتی داری که از همه ثروت‌های عالم ارزشش بيشتر است؛ پس چگونه ادعای فقر می‌کنی؟» 🎙 بیانات آیت الله مصباح یزدی (قدس‌سره) 🗓 در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۱۲ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq