eitaa logo
پرتو اشراق
785 دنبال‌کننده
26هزار عکس
14.4هزار ویدیو
59 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🐫🐪 با هزار زحمت آمده بود دیدن امامش. 🌴 مولایش، نشسته بود روی تکه ای حصیر. 🕳️ مقابل امام قبری حفر کرده بودند! 👳🏻‍♂️ به گریه افتاد از تماشای این اوضاع. 🌷 حجّت خدا، فرمود: نترس! این ها زیانی به ما نخواهند رساند. ✋🏻 عرض کرد: حدیثی شنیده ام، از جدّتان رسول خدا؛ معنی اش را ولی نمی دانم. مراد پیامبر چه بود، وقتی که فرموده: «با ایام دشمنی نکنید!» 🌷 (علیه السلام) فرمود: 🔅تا وقتی که آسمان ها و زمین برپاست، مراد از ایام ما اهل بیت هستیم! 🗓️ ، نام (صلی الله علیه وآله) است. 🗓️ ، ، 🗓️ ، و ، 🗓️ ، ، و و . 🗓️ ، و و و من! 🗓️ و ، فرزندم حسن؛ 🗓️ اما ، نام فرزندِ فرزند من است. ✊🏻 حق خواهان گرد او جمع می شوند. ⚖️ خدا با او لبریزِ عدل و داد می کند، زمین پر از جور و ستم شده را. ⏳ معنای ایام در کلام رسول خدا این است و جز این نیست. 🔥 با این خاندان دشمنی نکنید، تا در قیامت دشمن شما نباشند! 📚 كمال الدين ج‏ ۲، ص ۳۸۲.
🔥 زینب کذّابه و درندگان!! 🏛️ در دوران حکومت ، زنی به نام مدّعی بود که از ذرّیّه (علیها السلام) می باشد و با این روش از مؤمنین پول می گرفت و مایحتاج زندگی خود را تأمین می کرد و بر دیگران فخر و مباهات می ورزید!! 🌹وقتی حضرت علیّ بن موسی الرّضا (علیهما السلام) این خبر را شنید، آن زن را احضار نمود؛ و سپس تکذیبش کرد و فرمود: 🔅«این زن، دروغ گو و سَفیه است». 🧕🏽زینب در کمال وقاحت به امام (علیه السلام) گفت: همان طور که تو اصل و نسب مرا تکذیب و ردّ می نمائی، من نیز سیادت و نسب تو را تکذیب می کنم!! 🌹 (علیه السلام) به ناچار، جریان را برای مأمون بازگو نمود و چون زینب کذّابه را نزد خلیفه آوردند، حضرت فرمود: 🔅این زن دروغ می گوید؛ و او از نسل حضرت علیّ و فاطمه زهراء (علیها السلام) نمی باشد. 🔅بعد از آن، اظهار نمود: چنانچه او راست و حقّ می گوید، او را نزد درّندگان بیندازید، تا حقیقت امر بر همگان روشن شود؛ چون درّندگان به نسل زهراء (علیها السلام) گزندی نمی رسانند. 🧕🏽هنگامی که زینب چنین مطلبی را شنید، گفت: اوّل خودت نزد درّندگان برو، اگر حقّ با تو بود که سالم بیرون می آئی. 🌹حضرت بدون آن که سخنی بگوید برخاست و به سمت محلّی که درّندگان در آنجا جمع آوری شده و نگه داری می شدند، حرکت نمود. ⁉️ مأمون به حضرت گفت: یاابن رسول اللّه! کجا می روی؟ 🌹امام (علیه السلام) فرمود: 🔅سوگند به خدا، باید نزد درّندگان بروم تا حقیقت امر ثابت گردد. 🐅🐆 پس هنگامی که حضرت وارد آن محلّ شد و نزدیک درّندگان رسید، تمامی آن حیوانات متواضعانه روی دُم های خود نشستند و حضرت کنار یکایک آن ها آمد و دستی بر سرشان کشید و آن ها را نوازش نمود و سپس با سلامتی خارج گردید. 🌹آنگاه به خلیفه فرمود: 🔅اکنون این زنِ دروغ گو را نزد آن ها بفرست تا دروغ او برای عموم روشن گردد. 👈🏻 و چون مأمون از آن زن خواست تا به سمت درّندگان برود؛ زن ملتمسانه از رفتن به آن محلّ خودداری می کرد، تا آن که خلیفه دستور داد تا او را به اجبار وارد آن محلّ کرده و رهایش نمایند!! 🐆🧕🏽🐅 با ورود زینب به داخل آن محلّ، درّندگان از هر طرف حمله کرده و او را دریدند و بدون آن که خونی بر زمین ریخته شود، نابودش کردند و به عنوان زینب کذّابه معروف گردید! 📚 بحارالأنوار، ج ۴۹، ص ۶۱. 📚 إثبات الهداة، ج ۳، ص ۳۱۳. 📚 مدینةالمعاجز، ج ۷، ص ۲۴۰، ح ۱۹۳، همچنین این حکایت را به (علیه السلام) با مختصر تفاوت در إثبات الهداة، ص ۳۵۳ و نیز به (علیه السلام) در ص ۳۷۵، ح ۴۳ نسبت داده اند. 📗چهل داستان و چهل حدیث از (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌷 عاقبت «قنبر» غلام علی (علیه السلام) چه شد؟ ⚜️ پیشگویی مولا علی درباره ایشان! 🗡️ غلام اميرالمؤمنين (علیه‌ السلام) توسط لعين به شهادت رسید؛ در نحوه به شهادت رسیدن ایشان دو نقل وجود دارد: ⚫ : 🏰 ابوالحسن علی بن محمد (علیه‌ السلام) نقل کرده است که قنبر امیرالمؤمنين (علیه‌ السلام) نزد حجاج بن یوسف آمد، حجاج از او پرسید: ❓در خدمت (علیه السلام) چه می کردی؟ 👳🏼‍♂️ قنبر گفت: آب وضو برایش فراهم می ساختم. ❓حجاج گفت: پس از وضو چه می گفت؟ 👳🏼‍♂️ قنبر گفت: این آیه شریفه را می خواند: 🔅«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَهً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ 🔅پس چون آنچه را که بدان پند داده شده بودند فراموش کردند، درهای هر چیزی [از نعمتها] را بر آنان گشودیم تا هنگامی که به آنچه داده شده بودند شاد گردیدند، ناگهان [گریبان] آنان را گرفتیم و یکباره نومید شدند». 📖 سوره انعام، آیه ۴۴. ❓حجاج گفت: این آیه را به ما تأویل می کرد؟ 👳🏼‍♂️ قنبر گفت: آری. ❓حجاج گفت: چه می کنی اگر گردنت را بزنم؟ 👳🏼‍♂️ قنبر گفت: در این صورت من ، و تو بدبخت خواهی شد. 🗡️ پس دستور داد تا گردنش را بزنند. 📚 تفسير العياشي، جلد ۱، صفحه ۳۵۹. 📚 إختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، جلد ۱، صفحه ۷۴ - ۷۵. 📕 جلاءالعيون، صفحه ۸۴۴ - ۸۴۵. 🌷🔅🌷🔅🌷🔅🌷🔅🌷 ⚫ : 🏰 سيره نويسان با طريق هاى گوناگون روايت كرده اند كه روزى حَجّاج بن يوسف ثَقَفى گفت: 🗡️ دوست دارم مردى از ياران (على) را بكشم تا با آن، به خدا تقرّب بجويم!!! 👥 به او گفته شد: ما كسى را نمی‌شناسيم كه از قنبر، غلامش، مصاحبت بيشترى با ابوتراب داشته باشد! 🏇 بدين ترتيب، حَجاج در پى او فرستاد و او را آوردند! ❓ به او گفت: تو قنبرى؟ 👳🏼‍♂️ گفت: آرى! ❓ گفت: ابو هَمْدان؟ 👳🏼‍♂️ گفت: آری! ❓گفت: ، مولاى توست؟ ☝🏻گفت: مولاى من، خداوند است و اميرمؤمنان، على، ولىّ نعمت من است. 👈🏻 گفت: از دين او بيزارى بجوى! 👳🏼‍♂️ گفت: چون از دين او بيزارى جُستم، مرا به دينى بهتر از آن، راهنمايى مى كنى؟ 🗡️گفت: من تو را مى كشم! 👳🏼‍♂️ هرگونه كه دوست دارى، برگزين، آن را به تو وا نهادم! ❓گفت: چرا؟ 👳🏼‍♂️ گفت: چون به هرگونه كه مرا بكشى، همان گونه تو را مى كشم و اميرمؤمنان به من خبر داد كه مرگ من از سرِ ستم و نابه حق است و سرم بُريده مى شود. 🗡️ پس حجّاج، فرمان داد تا سرش را ببُرند. ⚜️ در ادامه مي گويد: 🔅و این پیش آمد نیز از اخبار غیبی علی (ع) است و از آن جناب و از جمله علوم پیمبران و رسولان بشمار می رود و در ردیف آثار گذشته است. 📚 الإرشاد، جلد ۱، صفحه ۳۲۸ - ۳۲۹. 📕جلاءالعيون، صفحه ۸۴۵. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💍 نقش انگشتر (علیه السلام) ⚜ نقل کرد که (علیه السلام) از پدرانش برایم نقل کرد که آنان فرمودند: 💍 (سلام الله علیها)، نقره با نگینی از داشت که چون وفاتش در رسید، آن را به (علیه السلام) داد و او هم آن را هنگام وفاتش به امام حسین (علیه السلام) داد. 🌷 امام حسین (علیه السلام) فرمود: دوست می داشتم بر آن نقشی بنگارم. 🌌 (علیه السلام) را در خواب دیدم و به او گفتم: ❓ای روح خدا، چه چیز بر این انگشترم نقش کنم؟ ⚜ گفت: بر آن نقش کن «لا اله الا الله الملک الحق المبین»؛ یعنی خدایی جز خداوند نیست، فرمانروای حق و آشکار که این آغاز تورات و پایان انجیل است. 📙 منبع: الغیبة، شیخ طوسی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌴 آمده بود خانه (علیه السلام). 🌷 امام خوش آمد گفت. ❓فرمود: کیسه ای طلا به تو بدهم یا بشارت شرافت ابدی؟ 🌹 گفت: پول نمی خواهم. بشارت بدهید. 🌷 فرمود: 🔅تو را به پسری بشارت می دهم که پادشاه شرق و غرب عالم خواهد شد. 🌍 زمین را از عدالت آکنده می کند بعد از آنکه پر از ظلم شده باشد. 🌹 سرخ شد. سرش را انداخت پایین. ⁉️ با شرم پرسید: پدر این پسر؟! 🌷 شنید: پسرم حسن. همان کسی که خوابش را دیدی. 🌌 همان که جدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در عالم خواب تو را از عیسی مسیح برایش خواستگاری کرد. 📚 کمال الدین، جلد ۲، ص ۴۲۳. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🏴 به مناسبت ‌وفات علیه السلام (۱۵ شوال) ✋🏻 «من، معتقدم که خدا یکیست. عقیده دارم که محمد، خاتم انبیاست و بعد از او تا قیامت رسولی نخواهد آمد. معتقدم که امام بلافصل بعد پیامبر، علی بن ابیطالب است. پس از او امامت از آن حسن است. سپس حسین. سپس علی بن الحسین، و محمد بن علی، جعفر بن محمد، و موسی بن جعفر، و علی بن موسی، و محمد بن علی امامان من هستند. و پس از آن ها، شما را امام خود می دانم، و اطاعت تان را واجب»! 🌹 او گفت و امامش شنید و فرمود: ▪️پس از من، فرزندم حسن، امام شماست. ▪️اما چه خواهند کرد مردمان، درباره امام پس از او؟! 🌷 عبدالعظیم پرسید: ⁉️ مگر چگونه است، روزگار حیات و امامت او ؟! 🌹 (علیه السلام) فرمود: ▪️او غایب می شود و دیده نخواهد شد! ⏳و بر این منوال روزگاری طولانی خواهد گذشت. 🌍 تا آنکه از پس پرده غیب بیرون آید، و زمین را لبریز عدل و داد کند، همانگونه که لبریز ظلم و جور شده باشد. 🌷 عرض کرد: ✋🏻 اینک اقرار می کنم به فرموده شما (و امامت آن امام غائب) و ایمان دارم که: دوست این امامان، دوست خدا و دشمنشان دشمن خداست. طاعت آنان طاعت پروردگار، و معصیتشان، معصیت اوست. 🌹 امام فرمود: به خدا سوگند! تو معتقد به همان دینی هستی که خدا برای بندگانش برگزیده... 📗 الامالی، صدوق، ص ۴۱۹، ح ۵۵۷. 📚 بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۶۸، ح ۳. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🖤 در کلام (ع) انسان‌ های کوردل هیچ بهره‌ای از سخنان حکمت‌ آمیز نمی‌برند و تنها به استهزاء آن می‌پردازند. 🌸 ویژه (ع) 🌸 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
پرتو اشراق
✋🏻 دست بالای دست بسیار است! 🏰 فکر همه جا را کرده بود و می خواست به گونه ای ماهرانه آبروی امام را بریزد. به شعبده باز هندی گفت: + می توانی کاری بکنی که کِنِف شود؟! - چه جور کاری؟ + نمی دانم! هر کاری که می توانی انجام بده تا سرافکنده شود. اگر چنین کنی، هزار دینار به تو می دهم. 👳🏾‍♂️ شعبده باز از شنیدن پاداش «هزار دینار» دست و پای خود را گم کرد. پول چنان او را سر مست کرده بود که سر از پا نمی شناخت! 💭 نقشه اش را به متوکل گفت. 👏🏻 متوکل قهقه سر داد و گفت: - آفرین، آفرین بر تو! ببینم چه کار می کنی! 🍪 به دستور شعبده باز نان های سبکی پختند و سر سفره ی ناهار گذاشتند. 🏰 از امام دعوت کرد برای صرف ناهار به قصر بیاید. 🍛 وقتی امام وارد شد و سر سفره نشست، شعبده باز کنار امام نشست و منتظر ماند. - بفرمایید... بخورید... بسم الله... 🍪 امام به محض این که دست به سوی نان دراز کرد، شعبده باز با حرکاتی عجیب و تکان دادن دست هایش، نان را به عقب پرتاب کرد!! 🍪 حضرت دست به سمت نان دیگری دراز کرد. دوباره نان به هوا بلند شد و عقب تر افتاد. این کار سه بار تکرار شد!! 🗣️ حاضران که از درباریان و دوستان متوکل بودند، از خنده روده پر شده بودند و نیششان تا بنا گوش باز بود. 🌹امام فهمید هدف چیست. آن گاه بر خواست و همه را از نظر گذراند. 🦁‌آن گاه به شیر نری که یال و کوپال مهیبی داشت و روی پشتی نقش بسته بود، اشاره کرد و گفت: - او را بگیر! 👈🏻 امام به شعبده باز اشاره کرد. 🦁 شیری واقعی و خشمناک از پشتی بیرون جهید و به شعبده باز حمله کرد. این کار به قدری با سرعت انجام شد که امکان حرکتی به هیچکس نداد. شیر درنده او را درید و خورد. پس به جای اوّلش بازگشت و دوباره به پشتی نقش بست! 👥👤 برخی از حاضران از دیدن صحنه ی وحشتناک خورده شدن شعبده باز توسط شیر، نزدیک بود قالب تهی کنند. چند نفری غش کرده بودند. گروهی زبانشان بند آمده بود و نمی دانستند چه بگویند. اصلاً انتظارش را نداشتند و آنچه را دیده بودند، باور نمی کردند. 👳🏾‍♂️ متوکل که اوضاع را خراب دید، برخاست و به حضور حضرت آمد و عرض کرد: - ای علی بن محمد! حقا که تو از او شعبده بازتری! آفرین! خواستم مزاح کرده باشیم. حال بنشین غذایمان را بخوریم. واقعاً که دست بالای دست بسیار است! - به خدا قسم! شعبده بازی نبود. این، قدرت خدا بود و دیگر هیچگاه شعبده باز را نخواهید دید. وای بر تو متوکل! آیا دوستان خدا را به دشمنانش می فروشی؟ آیا دشمنان را بر ما ترجیح می دهی؟! 👣 امام این سخنان را گفت و رفت. 🏰 خون شعبده باز روی زمین ریخته بود و حاضران هنوز به حال عادی بازنگشته بوند؛ حتی از نزدیک شدن به عکس بی جان شیر وحشت داشتند. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۷ - ۱۴۶. 📗 حیات پاکان ۴/ داستانهایی از زندگی امام رضا (علیه السلام)، امام جواد (علیه السلام) و (علیه السلام)، مهدی محدثی‏. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
4_5963262520822072661.mp3
4.51M
🎧 📻 «هادیِ دلها» ✋🏻 امروز که تنها راه نجات مهدیست؛ ❤️ تو، دلها را هادی باش به سوی او... 💐 به مناسبت (علیه السلام) 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
⚜️ (ع): 🔅دنیا بازاری است که پاره‌ای از مردم در آن سود برند و پاره‌ای دیگر زیان کنند. 🔅«ألدُّنیا سُوقٌ رَبحَ فی‌ها قَومٌ وَ خَسِرَ اَخَرُونَ». 📚 مستدرک الوسائل، ج، ۹، ص، ۵۱۲. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🕑 💠🌹💠 🌺 ولادت با سعادت (علیه السلام) مبارک باد! ⚜️ حضرت (قدس‌ سره): 🎙️ما باید به یقین بدانیم که ما در دو دست خود، دو گوهر شبچراغ و گرانقدر(قرآن و عترت) داریم و کار به تشکیک دیگران نداشته باشیم، خواه بدانند و بگویند که در دست ما گوهر است، و یا آن دو را دو سنگ بی‌ارزش بدانند، چه دیگران قدر آن دو را بدانند یا ندانند [ما باید قدردان باشیم]. 🔅برای اینکه اگر قدر ندانستیم، نعمت از دست ما گرفته می‌شود، چنان‌که اهل حجاز از نعمت ولایت محروم شدند و به عَجَم‌ها منتقل گردید. 📚 در محضر بهجت، ج ۳، ص ۱۹۶. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🤲🏻 ! 🌹 توصیف زیبای (ع) از جد بزرگوارش امیرالمومنین(ع) 🌸 به مناسبت ولادت امام هادی (ع) 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
🤲🏻 شکر نعمت 👳🏻‍♂️ گوید: در تنگنای سختی از زندگی گرفتار شدم، به حضور (علیه السلام) رفتم، وقتی در محضر او نشستم فرمود: ☝🏻ای اباهاشم درباره کدام نعمتی که خداوند به تو داده است می توان شکر گذار او باشی؟ 👳🏻‍♂️ من ساکت ماندم و ندانستم چه بگویم! 🌹 حضرت فرمود: ☝🏻خداوند ایمان را روزی تو کرد و به وسیله آن بدنت را از آتش دوزخ مصون کرد و عافیت و سلامتی را نصیب تو گردانید و تو را بر اطاعتش یاری نمود و به تو قناعت بخشید و از اینکه خوار و بی آبرو گردی حفظ کرد. ✋🏻 ای اباهاشم من در آغاز این نعمت ها را به تو یاد آوری کردم چرا که گمان بردم می خواهی از آن کسی که آن نعمت ها را به تو بخشیده است شکایت کنی و من دستور دادم صد دینار به تو بپردازد آن را دریافت کن. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. نگاهی برزندگی چهارده معصوم (انوارالهیه) نور دوازدهم، تالیف شیخ عباس قمی. 📕 قصه های تربیتی چهارده معصوم، محمد رضا اکبری. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🔥 عاقبت جوانی بی تربیت! 🏰 یکی از فرزندان خلیفه، گروهی را به مهمانی دعوت کرده بود. (ع) نیز دعوت شده بود. 👥👥 هنگامی که حضرت وارد مجلس شد همه به احترام امام (علیه السلام) ساکت نشستند. 🧑🏻 فقط جوانی بی تربیت در مجلس بود که اعتناء به حضرت نکرد و مکرر حرفی بیهوده می گفت و می خندید! 🌹 امام هادی (علیه السلام) رو به آن جوان کرد و فرمود: 🔅چرا این گونه با دهان پر می خندی و از یاد خدا غافل می باشی؟ در حالی که سه روز دیگر اهل قبرستان ها خواهی بود!! 🧑🏻 جوان با شنیدن سخن امام ساکت شد و دیگر حرفی نزد. 🏰 همه غذا خوردند و رفتند. ⚰️ روز بعد جوان مریض شد روز سوم مرد و دفنش کردند و از اهل قبرستان شد. (۱) ⚠️ سزاوار است در همه جا مخصوصاً در مجالس، احترام بزرگان رعایت شود. بی اعتنایی به آنان اثر بسیار در زندگی دارد. 📚 پی نوشت: ۱. بحارالأنوار، ج ۵۰، ص، ۱۸۲. 📚 داستان های بحارالأنوار، جلد ۹، محمود ناصری. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
⏳ استجابت بعد از سه روز ⚜️ مرحوم شیخ حرّ عاملی به نقل از مرحوم طبرسی (رضوان اللّه تعالی علیهما) آورده است: 👳🏻‍♂️ شخصی به نام «حسین بن محمّد» حکایت کند: 🏰 دوستی داشتم که معلّم و مربّی فرزندان وزیر دربار خلیفه عبّاسی بود، روزی به من گفت: 🧔🏻✋🏻 خلیفه عبّاسی، ابن الرضا (یعنی؛ حضرت ابوالحسن، امام علیّ هادی علیه السلام) را تحویل زندان بان خود - به نام علیّ ابن کَرْکَر - داده است و من سخت برای آن حضرت می ترسم، زیرا که علیّ بن کرکر شخصی بی رحم و بی باک است. 🤲🏻 پس شنیدم که حضرت هادی (علیه السلام) با خدای خویش راز و نیاز و مناجات می کرد؛ و در ضمن مناجات اظهار داشت: 🔅«أنا أکرم علی اللّه تعالی من ناقة صالح تمتّعوا فی دار کم ثلثة أیّام ذلک وعد غیر مکذوب؛ 🔅من در مقابل خداوند متعال از شتر و ناقه حضرت صالح (علیه السلام) گرامی تر و برتر هستم، در این دنیا بهره ببرید به مدّت سه روز، که این وعده ای حتمی و تخلّف ناپذیر است». 📖 سوره هود، آیه ۶۵. 👳🏻‍♂️ سپس حسین بن محمّد به نقل از دوستش افزود: 🧔🏻 من کلام و مفهوم سخن (علیه السلام) را نفهمیدم که چه منظوری دارد و مقصودش چیست؟ ✋🏻 به حضرت عرضه داشتم یاابن رسول اللّه! خداوند تو را عزیز و بزرگ قرار داده است؛ منظورت از این سخنان چه بود؟! 🌷 حضرت در جواب اظهار فرمود: ⏳ منتظر باش، بعد از سه روز، متوجّه خواهی شد. 🗓️ و چون روز دوّم فرا رسید، حضرت را ضمن عذرخواهی، آزاد کردند. 🗡️ همچنین روز سوّم عدّه ای بر خلیفه هجوم آورده و او را به قتل رساندند؛ و سپس فرزندش «منتصر» را به جای او نشاندند. 📚 إثبات الهداة، ج ۳، ص ۳۷۰، ح ۳۴، به نقل از إعلام الوری طبرسی. 📗 چهل داستان و چهل حدیث از امام هادی (علیه السلام)، عبداللّه صالحی‏ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
⚜️ (ع): ▪️«حسد، کارهای خوب را از بین می برد و دروغ، دشمنی می آورد». ▪️«اَلحَسَدُ ما حِقُ الحَسَناتِ وَ الزَّهوُ جالِبُ المَقتِ». 📚 بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۲۰۰. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕕 💠🌷💠 🦋 شهید مدافع حرمی که می‌خواست معروف شود + فیلم 🌷 شهید محمد هادی ذوالفقاری، معروف به هادی ذوالفقاری در سال ۱۳۶۷، همزمان با سالروز شهادت (ع) متولد شد و از همین رو نام او را هادی گذاشتند. او به حدی به امام هادی (ع) علاقه داشت که در شهر امام هادی (ع) یعنی سامراء به شهادت رسید. 🏍️ این شهید به دلیل علاقه فراوانی که به شهید ابراهیم هادی داشت، همیشه جلوی موتورش عکس بزرگی از این شهید گرانقدر نصب داشت و در خصلت‌ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 🔥 شهید ذوالفقاری که در درگیری های فتنه ۸۸ جانباز شده بود، جهت دروس حوزوی به نجف رفت و پس از بروز تحولات عراق و بسیج نیروهای مردمی برای دفاع از عتبات عالیات به ویژه سامرا و حرمین عسکریین، به عضویت سازمان بدر عراق درآمد. 💥 در نهایت در ۲۶ بهمن سال ۹۳ چند روز پس از سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی، همان شهیدی که الگوی زندگی‌اش شده بود در مکیشفیه سامراء صدای انفجار مهیبی عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی آمد و مدافع حرم ابراهیم ذوالفقاری، در دفاع از حرم آل الله به مقام شامخ شهادت نائل آمد و به آرزویش رسید. 📄 جالب است بدانید این شهید بزرگوار یک هفته پیش از شهادتش وصیت نامه خود را نوشته و در آن ذکر کرده بود: ✍🏻 «دنیا رنگ گناه دارد؛ دیگر نمی‌توانم زنده بمانم». 🎬 در فیلمی از این شهید سرافراز کشور، عنوان می‌کند: 🎙️«آرزو دارم انتقام سیلی حضرت زهرا (س)را بگیرم. وقتی من شهید شدم آنقدر بر سر من یا حسین، یا حسین بگو تا امام حسین(ع) پیش من حاضر شود». 🌷
پرتو اشراق
📜 فتوای امام هادی (ع) و پذیرفتن متوکل ✝️ مردی مسیحی، با یک زن مسلمان، زنا کرد، او را نزد آوردند، او وقتی که دید متوکل تصمیم به اجرای حد دارد، هماندم اسلام را پذیرفت و گواهی به یکتائی خدا و رسالت محمد (ص) داد، قاضی با سابقه و دانشمند معروف آن عصر، در آنجا حضور داشت و گفت: 👈🏻 ایمان و اسلام را این شخص، آثار شرک و عمل ناشایستش را از بین برد (پس نباید حد بر او جاری شود). 👥👤 بعضی گفتند: باید سه حد بر او جاری گردد، و بعضی مطالب دیگر گفتند و در این باره گفتگو زیاد شد. متوکل، مساله را در ضمن نامه ای از امام هادی (ع) در پاسخ نامه نوشت: 📜 باید آن مرد زناکار را آنقدر (با تازیانه) بزنند تا بمیرد. 🏰 متوکل اطرافیانش را از پاسخ (ع) مطلع نمود، دانشمندان حاضر در مجلس متوکل، این فتوا را رد کردند، و به متوکل گفتند چنین نیست، و ما در قرآن و سنت پیامبر (ص) چنین مطلبی ندیده ایم. 🏇🏿 مطلب را بار دیگر در ضمن نامه ای از امام هادی (ع) پرسیدند، امام هادی (ع) در پاسخ نامه نوشت: 📜 اسلام آن مسیحی بعد از دستگری و دیدن عذاب بوده است، و چنین اسلامی موجب برداشتن حد نیست، چنانکه خداوند در قرآن می فرماید: 🔅«فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّـهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ ﴿٨٤﴾ فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا»؛ 🔅«و چون (مخالفان حق) عذاب ما را دیدند، گفتند: به خدای یکتا ایمان می آوریم، و به کسانی که شریک او می گرفتیم ناباور شدیم، ولی این برای آنها سودی نداشت (چرا که) وقت دیدن عذاب ما بود». (۱) 🏰 وقتی که جواب نامه امام هادی (ع) به متوکل رسید، متوکل قانع شد و دستور داد طبق این فتوا، آن زناکار را آنقدر تازیانه زدند تا مرد. (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. سوره غافر، آیات ۸۴ و ۸۵. ۲. تفسیر نور الثقلین، ج ۴، ص ۵۳۷ - مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۴۰۷. 📗 داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم (علیهم السلام)، محمد محمدی اشتهاردی‏. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
👳🏻‍♂️ شیعه شده بود، شیعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی امام هادی (علیه السلام) 👥👤 دلیلش را پرسیدند. 👳🏻‍♂️✋🏻 گفت: 🐪🐫 از اصفهان آمده بودم بغداد؛ همشهری ها می دانستند آدم زبان‌داری هستم؛ 🏰 مرا فرستاده بودند پیش متوکل برای عرض شکایت. ⏳پشت دربار منتظر بودم. 👑 همان وقت متوکل دستور داد علیه السلام را بیاورند. 👳🏻‍♂️ از یکی پرسیدم کسی که احضار شده کیست؟ 👤 گفت: «امام شیعه هاست. به نظرم متوکل او را احضار کرده تا بکُشد!» 🌷 لحظه ای بعد آمد. 👁️ با همان نگاه اول، محبّتش به دلم افتاد. ❤️ در دلم شروع کردم به دعا کردن برایش. 🤲🏻 از خدا می خواستم شرّ متوکل را از سرش کوتاه کند. 🌷 به من که رسید توقف کرد؛ نگاهش را دوخت به صورتم؛ همین قدر شنیدم که فرمود: 🔅«خدا دعایت را مستجاب، عمرت را طولانی و مال و بچه هایت را زیاد کند». 👳🏻‍♂️ از هیبت نگاه و کلامش به لرزه افتادم و زمین خوردم. 👥👤 به هوش که آمدم، مردم قصه را پرسیدند. 👌🏻چیزی نگفتم. 🐫🐪 به اصفهان که برگشتم زندگی ام از این رو به آن رو شد. 💎 حالا همه چیز دارم: ثروت، ده تا فرزند، هفتاد و چند سال عمر. 🌷 همه‌ی اینها از برکت دعای امام زمانم است. 📚 الخرائج و الجرائح، ج‏ ۱، ص ۳۹۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕋 طلعت نور بین مکّه و مدینه 🌴 🌹 خصوصیات مادر (علیه السلام) 👳🏻‍♂️ یکی از اصحاب امام محمّد جواد (علیه السلام) - به نام محمّد بن فرج - حکایت کند: 🌤️ روزی حضرت ابوجعفر، (علیه السلام) مرا در محضر مبارک خویش فرا خواند. 👣 وقتی بر آن حضرت وارد شدم و نشستم، اظهار داشت: 🐪🐫 امروز قافله ای به این محلّ آمده است و تعدادی کنیز برای فروش همراه خود آورده اند. 💰و سپس کیسه ای را - که مبلغ شصت دینار در آن بود - تحویل من داد و ضمن فرمایشاتی، مطالبی را پیرامون کنیزی بیان نمود؛ و حالات و خصوصیّات آن کنیز را از جهت قیافه، قامت و لباس توصیف کرد. 👌🏻بعد از آن که امام جواد علیه السلام ، مطالب لازم را بیان نمود، به من دستور داد تا به سمت آن قافله حرکت کنم و آن کنیز مورد نظر را خریداری نمایم. 🏇🏻 پس طبق دستور حضرت حرکت کردم، هنگامی که به محلّ فروش کنیزان رسیدم، کنیزان را یکی پس از دیگری تفحّص و جستجو کردم تا سرانجام، کنیز مورد نظر حضرت جواد علیه السلام را - که توصیف و معرّفی نموده بود - پیدا کردم. 💰 و در نهایت، او را به همان مقداری که حضرت داده بود خریداری کرده و خدمت امام (علیه السلام) آوردم. 🌹 این کنیز نامش (جمانه) بود؛ و طبق إقرار و اعتراف خودش، دست هیچ نامحرمی به او دراز نشده بود؛ و صحیح و سالم در خدمت امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافت. 🌺 این همان کنیزی می باشد که حضرت امام علیّ هادی (علیه السلام) از آن بانوی مجلّله، متولّد شد. 📚 همچنین مورّخین و محدّثین به نقل از علیّ بن مهزیار و محمّد ابن فرج حکایت کنند: 🌟 ولادت پُر میمنت و با سعادت امام هادی (علیه السلام) همچون ولادت دیگر امامان و اوصیاء رسول خدا (صلوات اللَّه و سلامه علیهم)، واقع شد. 🌹 و مادر آن حضرت، نیز یکی از زنان بافضیلت و باکمال زمان خویش بوده است، همان طوری که امام هادی علیه السلام، ضمن فرمایشاتی در رابطه با منزلت و مقام والای آن بانوی مکرّمه و بزرگوار، چنین اظهار نمود: 🔅«مادرم، زنی با معرفت و با فضیلت بود؛ و نسبت به من معرفت کامل داشت و تمام مسائل و حقوق الهی را در همه موارد رعایت می کرد، او اهل بهشت می باشد». 🌸 و سپس افزود: 🔅«تا قبل از پدرم، حضرت جوادالأئمّه علیه السلام دست هیچ انسانی به او نزدیک نشده بود». 📚 همچنین آورده اند: 🕋 🐫🐪 🌴در آن زمانی که حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد (علیه السلام) به همراه خانواده محترمه اش از شهر مکّه معظّمه به سوی مدینه منوّره مراجعت می نمود، چون در محلّی به نام صُریا - سه فرسخ مانده به شهر مدینه طیّبه - رسیدند، نوزادی عزیز و مبارک به نام حضرت ابوالحسن، امام علیّ هادی علیه السلام، همانند دیگر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ، پاک و پاکیزه؛ و همچون جدّ بزرگوارش، امام موسی کاظم علیه السلام در حال بازگشت از شهر مکّه معظّمه به مدینه طیّبه، دیده به جهان گشود. 📚 مدینة المعاجز، ج ۷، ص ۴۱۹، ح ۲۴۲. 📘 دلائل الإمامه طبری، ص ۴۱۰، ح ۳۶۸. 📕 إثبات الوصیّة، ص ۲۲۸. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌹 ✨🌸 ز آیه ها بشارتى، ز سوره ها اشارتى 🌼💫 مدینه شد زیارتى که شمس نازل آمده 🌼💫 خدا على دیگرى، به شیعه مى دهد نشان ✨🌸 سلام ما درود ما به جد صاحب الزمان 🌤️ سلام، صبحتون بخیر 🌺 ولادت با سعادت (ع) مبارکباد 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq‌
پرتو اشراق
🦋 شكوه امام هادى عليه السلام‏ 📚 علّامه طبرسى (ره) از محمّد بن حسن اشتر علوى نقل می كند كه گفت: 🏰 من با پدرم در كنار در خانه متوكّل (دهمين خليفه عبّاسى) بوديم، من در ميان مردم، نوجوان بودم، جمعى از آل ابو طالب و بنى عبّاس، و شيعه جعفرى، در آنجا بودند. 🏇🏇🏇 در اين هنگام ناگاه عليه السّلام وارد شد، همه مردم آنجا، در برابر شكوه آن حضرت، از مركبها پياده شدند، و آن حضرت به خانه متوكّل، وارد گرديد!! 👥👥 بعضى از حاضران به همديگر گفتند: چرا ما براى اين جوان، پياده شديم، با اينكه او شريف‏تر و بزرگتر از ما نيست، سوگند به خدا ديگر براى او پياده نخواهيم شد!! 👳🏻‍♂️ ابو هاشم جعفرى به آنها گفت: ☝🏻«سوگند به خدا همه شما با ديدن امام هادى عليه السّلام با كمال خوارى و فروتنى در برابر او پياده خواهيد شد». 🏇🏇🏇 چندان نگذشت كه ناگاه امام هادى عليه السّلام از خانه بيرون آمد، تا نگاه حاضران به او افتاد، همه از مركبها پياده شدند. ابو هاشم به آنها گفت: 👳🏻‍♂️ «مگر شما خيال نداشتيد، براى آن حضرت، پياده نشويد؟!». 👥👥 آنها در پاسخ گفتند: «سوگند به خدا ما نتوانستيم خود را نگه داريم، ناگزير پياده شديم». 🔅گرش ببينى و دست از ترنج بشناسى 🔅روا بود که ملامت كنى زليخا را 📙 منبع: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم, شیخ عباس قمی، ص ۴۳۱. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜️ (عليه السلام): ▪️«كسى كه از خدا اطاعت مى كند، از خشم مردم باكى ندارد». ▪️«مَن أَطاعَ اللّه َ لَم يُبالِ سَخَطَ المَخلُوقِينَ» 📚 بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۱۸۲. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷✌🏻 🎥 🌷 لحظاتی از آخرین غبارروبی سلیمانی در حرم (ع) 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
❓ آیا این مرد پیامبر است؟ 📚 علّامه طبرسى (ره) از ابن عيّاش به سند خود از ابو هاشم جعفرى نقل می کند كه گفت: 🌴 «در مدينه بودم، عصر خلافت واثق (نهمين خليفه عبّاسى) بود. سپاه او به فرماندهى يكى از سرلشكران ترك، براى سركوبى شورشيان اعراب، به مدينه وارد شده بودند. 🌤️ روزى عليه السّلام به اطرافيان فرمود: «برويم تا از نزديك، لشكركشى اين مرد ترك را ببينيم... با هم رفتيم و در كنار عبور لشكر ايستاديم. 🏇 مردى از تركان در نزد ما عبور می كرد. 🌹 امام هادى عليه السّلام با او به زبان تركى، صحبت كرد. 👨🏻 آن مرد ترك، از اسبش پياده شد و سم مركب امام هادى عليه السّلام را بوسيد. 👳🏻‍♂️من آن مرد ترك را سوگند دادم و به او گفتم: «اين مرد (امام) به تو چه گفت؟» [كه اين گونه شيفته او شدى؟]. 👨🏻 مرد ترك گفت: آيا اين آقا، پيامبر است؟ 👳🏻‍♂️ گفتم: نه!! 👨🏻 گفت: او مرا به نامى صدا زد كه در كودكى در شهرهاى ترك، مرا با آن نام می خواندند، و تا اين ساعت هيچ‏كس از آن اطّلاع نداشت». 📕 نگاهی بر زندگی چهارده معصوم, شیخ عباس قمی, ص ۴۲۸. 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq